اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگه کرد خاقان ازان پشت پیل
زمین دید برسان دریای نیل
هوش مصنوعی: خاقان به پشت فیل نگاه کرد و زمین را دید که به سمت دریای نیل میرود.
یکی پیل بر پشت کوه بلند
ورا نام بد رستم دیو بند
هوش مصنوعی: یک فیل بزرگ بر روی کوه بلندی ایستاده و به او نام بدی که رستم دیو بند باشد، نسبت داده میشود.
همی کرگس آورد ز ابر سیاه
نظاره بران اختر و چرخ ماه
هوش مصنوعی: کرگس، پرندهای است که از ابرهای تیره و سیاه به آسمان نگاه میکند و به ستارهها و ماه در حال پرواز توجه میکند.
یکی نامداری ز لشکر بجست
که گفتار ایران بداند درست
هوش مصنوعی: یک فرد مشهور و برجسته از میان سپاه پیدا شد که به خوبی و درستی زبان و فرهنگ ایران را میشناخت.
بدو گفت رو پیش آن شیر مرد
بگویش که تندی مکن در نبرد
هوش مصنوعی: به او بگو که به آن مرد دلیر نزدیک شود و به او بگوید که در نبرد خشمگین نباشد.
چغانی و شگنی و چینی و وهر
کزین کینه هرگز ندارند بهر
هوش مصنوعی: عشق و محبت و دوستی و هر چیزی که با کینه و دشمنی مرتبط باشد، هیچگاه نمیتوانند در دل انسان جایی داشته باشند.
یکی شاه ختلان یکی شاه چین
ز بیگانه مردم ترا نیست کین
هوش مصنوعی: یکی از پادشاهان ختلان و دیگری از پادشاهان چین هستند. از بیگانگان، به تو کینهای نیست.
یکی شهریارست افراسیاب
که آتش همی بد شناسد ز آب
هوش مصنوعی: یک پادشاه به نام افراسیاب وجود دارد که به خوبی میداند آتش را چگونه از آب تشخیص دهد.
جهانی بدین گونه کرد انجمن
بد آورد ازین رزم بر خویشتن
هوش مصنوعی: جهان به این شکل جمع شده است و نتیجهی این نبرد، به خود فرد آسیب رسانده است.
کسی نیست بیآز و بی نام و ننگ
همان آشتی بهتر آید ز جنگ
هوش مصنوعی: هیچکس وجود ندارد که بدون عیب و ایراد باشد، بنابراین صلح و آشتی همیشه بهتر از جنگ و درگیری است.
فرستاده آمد بر پیلتن
زبان پر ز گفتار و دل پر شکن
هوش مصنوعی: فرستادهای آمد که زبانی پر از گفتار داشت و دلش پر از احساسات عمیق و شکننده بود.
بدو گفت کای مهتر رزمجوی
چو رزمت سرآمد کنون بزم جوی
هوش مصنوعی: او به وی گفت: ای سردار جنگجو، حالا که زمان نبرد به پایان رسیده است، بیایید به جشن و شادی بپردازیم.
نداری همانا ز خاقان چین
ز کار گذشته بدل هیچ کین
هوش مصنوعی: تو هیچ کینهای از خاقان چین در دل نداری، چرا که از کارها و ناملایمات گذشته گذشتهای.
چنو باز گردد تو زو باز گرد
که اکنون سپه را سرآمد نبرد
هوش مصنوعی: اگر تو از اینجا برگردی، من نیز برمیگردم، زیرا اکنون زمان نبرد تمام شده است.
چو کاموس بر دست تو کشته شد
سر رزمجویان همه گشته شد
هوش مصنوعی: زمانی که کاموس به دست تو به خاک افتاد، سرنوشت تمام رزمجویان نیز رقم خورد.
چنین داد پاسخ که پیلان و تاج
بنزدیک من باید و تخت عاج
هوش مصنوعی: او در پاسخ گفت که برای من باید فیلها و تاج و تختی از عاج بیاورید.
بتاراج ایران نهادست روی
چه باید کنون لابه و گفت و گوی
هوش مصنوعی: ایران به خطر افتاده است و حالا باید چه کار کنیم؟ آیا باید فقط ناله و سخن بگوییم؟
چو داند که لشکر بجنگ آمدست
شتاب سپاه از درنگ آمدست
هوش مصنوعی: زمانی که بداند که دشمن به میدان جنگ آمده، فوراً سپاه آماده و از تأخیر به سرعت حرکت میکند.
فرستاده گفت ای خداوند رخش
بدشت آهوی ناگرفته مبخش
هوش مصنوعی: فرستاده گفت: ای خداوند، لکومت از خداوندی به او آزار نرساند و از او درنگذری که هنوز به دست نیامده است.
که داند که خود چون بود روزگار
که پیروز برگردد از کارزار
هوش مصنوعی: کیست که بداند حال و وضعیت او چگونه است، وقتی که پیروز میشود و از میدان نبرد برمیگردد؟
چو بشنید رستم برانگیخت رخش
منم گفت شیراوژن تاجبخش
هوش مصنوعی: وقتی رستم صدای رخش را شنید، او را به حرکت درآورد و گفت: "من شیراوژن، تاجدهنده هستم."
تنی زورمند و ببازو کمند
چه روز فریبست و هنگام بند
هوش مصنوعی: بدن قوی و نیرومند اگرچه به بند کشیده شود، در واقع فریبنده است و در زمان گرفتار شدن، ناتوانی خود را نشان میدهد.
چه خاقان چینی کمند مرا
چه شیر ژیان دست بند مرا
هوش مصنوعی: چه فرمانروای چینی با کمندش مرا اسیر کند، چه شیر قدرتمندی میتواند مرا به زنجیر بکشد.
حاشیه ها
1401/06/21 04:09
احمد الماس
بیت هجدهم در این نگارش چنین آمده :
چو داند که لشگر بجنگ آمده است
شتاب سپاه از درنگ آمده است ...
که واقعا نه تنها دارای هیچ معنای مشخصی نیست بلکه تا حد زیادی میتوان گفت سخیف و سست و مبتذل است ، در حالی که این ابیات بیان پاسخ کوبنده ی رستم در جواب فرستاده ی خاقان چین است که او را به مماشات با دشمن دعوت میکند و با وعده های آنچنانی در قبال دوستی با خاقان و پرهیز از جنگ قصد کنار کشیدن رستم را دارد بیان شده است که طبق نسخه ی استاد دبیرسیاقی چنین آمده که در نهایت سلحشوری رستم در جواب فرستاده خاقان بیان میدارد که :
چو بیند که لشگر به چنگ من است
شتاب سپاه از درنگ من است ....
که حاوی معنای مشخص و محکمی است که در رد پیشنهاد خاقان چین از زبان رستم بیان شده است .
با سپاس از استادان فرهیخته