گنجور

بخش ۷

یکی خویش کاموس بد ساوه نام
سرافراز و هر جای گسترده کام
بیامد بپیش تهمتن بجنگ
یکی تیغ هندی گرفته بچنگ
بگردید گرد چپ و دست راست
ز رستم همی کین کاموس خواست
برستم چنین گفت کای ژنده پیل
ببینی کنون موج دریای نیل
بخواهم کنون کین کاموس خوار
اگر باشدم زین سپس کارزار
چو گفتار ساوه برستم رسید
بزد دست و گرز گران برکشید
بزد بر سرش گرز را پیلتن
که جانش برون شد بزاری ز تن
برآورد و زد بر سر و مغفرش
ندیدست گفتی تنش را سرش
بیفگند و رخش از بر او براند
ز ساوه بگیتی نشانی نماند
درفش کشانی نگونسار کرد
و زو جان لشکر پرآزار کرد
نبد نیز کس پیش او پایدار
همه خاک مغز سر آورد بار
پس از میمنه شد سوی میسره
غمی گشت لشکر همه یکسره

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی خویش کاموس بد ساوه نام
سرافراز و هر جای گسترده کام
هوش مصنوعی: اکنون کسی که در جایگاه بالا و با افتخار است، در هر مکان خودش را به خوبی معرفی کرده و خوشی‌ها را گسترانیده است.
بیامد بپیش تهمتن بجنگ
یکی تیغ هندی گرفته بچنگ
هوش مصنوعی: یک مردی با شمشیر هندی به میدان جنگ آمد و به سمت تهمتن (رستم) پیش رفت.
بگردید گرد چپ و دست راست
ز رستم همی کین کاموس خواست
هوش مصنوعی: به دور چپ و راست حرکت کن از رستم که در پی کین کاموس است.
برستم چنین گفت کای ژنده پیل
ببینی کنون موج دریای نیل
هوش مصنوعی: برستم چنین بیان کرد که ای پیل زشت، اکنون امواج دریای نیل را تماشا کن.
بخواهم کنون کین کاموس خوار
اگر باشدم زین سپس کارزار
هوش مصنوعی: اکنون می‌خواهم که اگر این شخص خوار باشد، من نیز پس از این به جنگ و نبرد بروم.
چو گفتار ساوه برستم رسید
بزد دست و گرز گران برکشید
هوش مصنوعی: وقتی که پیام ساوه به دستم رسید، دستم را به سوی سلاح و گرز سنگین بردم.
بزد بر سرش گرز را پیلتن
که جانش برون شد بزاری ز تن
هوش مصنوعی: او گرزی بر سرش زد که همانند یک قهرمان قوی است، چون جانش از تنش خارج شده و جانش را در خطر می‌بیند.
برآورد و زد بر سر و مغفرش
ندیدست گفتی تنش را سرش
هوش مصنوعی: او کلاه ایمنی را بر سرش گذاشت و از آن بالا رفت، اما به نظر می‌رسید که تن او بدون سر است.
بیفگند و رخش از بر او براند
ز ساوه بگیتی نشانی نماند
هوش مصنوعی: اگر او به زمین بیفتد و چهره‌اش را از او دور کند، دیگر هیچ نشانی از ساوه در دنیا نخواهد ماند.
درفش کشانی نگونسار کرد
و زو جان لشکر پرآزار کرد
هوش مصنوعی: او پرچم را برافراشت و لشکر دشمن را با دلایلی سخت و آزاردهنده تهی و بی‌روح کرد.
نبد نیز کس پیش او پایدار
همه خاک مغز سر آورد بار
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانست در برابر او ثابت قدم بماند، چرا که همه‌ی انسان‌ها در برابر عظمت او، مانند خاکی هستند که بر سر مغز (ذهن) می‌نشیند.
پس از میمنه شد سوی میسره
غمی گشت لشکر همه یکسره
هوش مصنوعی: بعد از اینکه به سمت راست لشکر رفتند، به سمت چپ هم غم و اندوه در دل همه سپاهیان حاکم شد.