برگردان به زبان ساده
به خیمه درآمد به کردار باد
یکی ترگ دیگر به سر برنهاد
هوش مصنوعی: به خیمه وارد شد، مانند وزش باد، و یکی دیگر از پرچمها را بر سر نهاد.
درفشی دگر جست و اسپی دگر
دگرگونه جوشن دگرگون سپر
هوش مصنوعی: پیشرفت و تغییر در اوضاع و احوال، بهگونهای که نشانهها و نمادهای مختلفی از قدرت و مبارزه به چشم میخورد.
بیامد چو نزدیک رستم رسید
همی بود تا یال و شاخش بدید
هوش مصنوعی: وقتی به رستم نزدیک شد، تا زمانی که یال و شاخ او را دید، در همان جا ایستاد.
به رستم چنین گفت کای نامدار
کمندافگن و گرد و جنگی سوار
هوش مصنوعی: به رستم چنین گفتند: ای رزمندهی بزرگ و شهرت یافته، تو که در نبردها چنان ماهر هستی و با کمند و جنگافزار، در میدان جنگ حاضر میشوی.
به یزدان که بیزارم از تاج و گاه
که چون تو ندیدم یکی رزمخواه
هوش مصنوعی: به خدا قسم که از پادشاهی و مقام بیزارم، چرا که مانند تو که در جنگ و نبرد شجاعی ندیدهام.
ز تو بگذرد زین سپاه بزرگ
نبینم همی نامداری سترگ
هوش مصنوعی: از تو که بگذرم، دیگر سپاه بزرگ و نامداری را نمیبینم.
دلیری که چندین بجوید نبرد
برآرد همی از دل شیر گرد
هوش مصنوعی: شخصی که شجاعت و دلیری را در خود پرورش میدهد، در نهایت توانایی جنگیدن و رویارویی با مشکلات را پیدا میکند، مانند شیر که قوی و دلیر است.
ز شهر و نژاد و ز آرام خویش
سخنگوی و از تخمه و نام خویش
هوش مصنوعی: در مورد خودت، از محل زندگی و نسل و ریشهات صحبت کن و همچنین از نام و نشانت بگو.
جز از تو کسی را ز ایران سپاه
ندیدم که دارد دل رزمگاه
هوش مصنوعی: جز تو، هیچ کسی را در ایران ندیدم که دلیر و شجاع در میدان جنگ باشد.
مرا مهربانیست بر مرد جنگ
بویژه که دارد نهاد پلنگ
هوش مصنوعی: من به مرد جنگ علاقهمند هستم، بهویژه اگر مانند پلنگ نیرومند و دلیر باشد.
کنون گر بگویی مرا نام خویش
بَر و بوم و پیوند وآرام خویش
هوش مصنوعی: حالا اگر بگویی نام و نشانه، وطن و نسبت و آرامش خود را، برایم بیان کن.
سپاسی برین کار بر من نهی
کز اندیشه گردد دل من تهی
هوش مصنوعی: تو بر من سپاس و قدردانی نیکویی کن تا اندیشهام خالی از دلنگرانیها شود.
بدو گفت رستم که چندین سُخُن
که گفتی و افگندی از مهر بُن
هوش مصنوعی: رستم به او گفت: تو تا به حال چقدر صحبت کردی و از روی محبت و صفا حرفهایی زدی؟
چرا تو نگویی مرا نام خویش
بر و کشور و بوم و آرام خویش
هوش مصنوعی: چرا تو اسم و محل زندگی و سرزمین و آرامش خودت را به من نمیگویی؟
چرا آمدهستی به نزدیک من
به نرمی و چربی و چندین سخن
هوش مصنوعی: چرا به سمت من آمدی با لطافت و نرمی و با این همه حرفها؟
اگر آشتی جست خواهی همی
بکوشی که این کینه کاهی همی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی با کسی آشتی کنی، باید تلاش کنی که کینه و دلخوری را از بین ببری.
نگه کن که خون سیاوش که ریخت
چنین آتش کین به ما بر که بیخت
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که خون سیاوش چگونه ریخته شد و این که چگونه این خون باعث آتش کین و دشمنی در دل ما شد.
همان خون پرمایه گودرزیان
که بفزود چندین زیان بر زیان
هوش مصنوعی: خون پرارزش گودرزیان که بر زیانها افزوده شده، همچنان بر مشکلات و خسارات میافزاید.
بزرگان کجا با سیاوش بُدند
نجستند پیکار و خامش بُدند
هوش مصنوعی: بزرگان در زمان سیاوش کجا بودند؟ آنها نه به جنگ پرداختند و نه صدایی از خود درآوردند.
گنهکار خون سر بیگناه
نگر تا که یابی ز توران سپاه
هوش مصنوعی: نگران نباش که گناهکار هستی، بلکه به قتل بیگناهی فکر کن، تا بتوانی از نیرویی بزرگ و قدرتمند بهرهمند شوی.
ز مردان و اسپان آراسته
کز ایران بیاورد با خواسته
هوش مصنوعی: از مردان و اسبهای آراستهای که با خواسته و تمایل از ایران به اینجا آمدهاند.
چو یکسر سوی ما فرستید باز
من از جنگ ترکان شوم بینیاز
هوش مصنوعی: وقتی تمام توجهش به ما جلب شود، من دیگر از جنگ با ترکها بینیاز میشوم.
ازان پس همه نیکخواه منید
سراسر بر آیین و راه منید
هوش مصنوعی: از این پس همه شما نیکخواهان من هستید و تماماً بر طبق اصول و روش من عمل کنید.
نیازم بکین و نجویم نبرد
نیارم سر سرکشان زیر گرد
هوش مصنوعی: من به آنچه که نیاز دارم، احتیاج دارم و در طلب چیزی از کسی نیستم. نمیخواهم که سرم زیر پاهای مستکبران باشد.
وزان پس بگویم به کیخسرو این
بشویم دل و مغزش از درد و کین
هوش مصنوعی: سپس به کیخسرو میگویم که از درد و کینه، دل و مغزش در حال رنج کشیدن است.
به تو برشمارم کنون نامشان
که مه نامشان باد و مه کامشان
هوش مصنوعی: اکنون نام آنها را به تو میگویم، زیرا نامشان با زیبایی و خوشبختی همراه است.
سر کین ز گرسیوز آمد نخست
که درد دل و رنج ایران بجست
هوش مصنوعی: کینه و دشمنی از گرسیوز نمایان شد، زیرا او به دنبال بیان دردها و رنجهای مردم ایران بود.
کسی را که دانی تو از تخم کور
که بر خیره این آب کردند شور
هوش مصنوعی: شخصی را میشناسی که از دل تاریکی به دنیا آمده و این آب را به هم ریخته است.
گروی زره و آنک از وی بزاد
نژادی که هرگز مباد آن نژاد
هوش مصنوعی: در این بیت به یک نسل خاص اشاره شده که از شخصی که زره برتن دارد متولد شده است و این نسل به هیچ وجه نباید وجود داشته باشد. به عبارتی، این نسل را ناپسندیده و بیارزش میداند و آرزو میکند که هرگز نباشد.
ستم بر سیاوش ازیشان رسید
که زو آمد این بند بد را کلید
هوش مصنوعی: ستم بر سیاوش به دست آنان انجام گرفت که از او این زنجیر بد آزاد شد.
کسی کو دل و مغز افراسیاب
تبه کرد و خون راند بر سان آب
هوش مصنوعی: کسی که دل و عقل افراسیاب را نابود کرد و خون را مانند آب جاری ساخت.
و دیگر کسی را کز ایرانیان
نبد کین و بست اندرین کین میان
هوش مصنوعی: هیچکس از ایرانیان نیست که در این دشمنی و کینهورزی درگیر نباشد.
بزرگان که از تخمهٔ ویسهاند
دو رویند و با هر کسی پیسهاند
هوش مصنوعی: بزرگان و اهل قدرت که از نسل ویسه هستند، دو چهره دارند و با هر کسی به نحوی معامله میکنند.
چو هومان و لهاک و فرشیدورد
چو کلباد و نستیهن آن شوخ مرد
هوش مصنوعی: زمانی که هومان و لهاک و فرشیدورد به میدان میآیند، همچون کلباد و نستیهن در برابر آن مرد بازیگوش قرار میگیرند.
اگر این که گفتم به جای آورید
سر کینه جستن به پای آورید
هوش مصنوعی: اگر آنچه را که گفتم عمل کنید، کینه و انتقامجویی را کنار بگذارید.
ببندم در کینه بر کشورت
بجوشن نپوشید باید برت
هوش مصنوعی: با کینه و دشمنی در کشورت به چیزهایی به خود اجازه نمیدهم، پس باید با قدرت و صراحت بر تو بزنم.
و گر جز بدین گونه گویی سُخَن
کنم تازه پیکار و کین کُهَن
هوش مصنوعی: اگر به این شکل صحبت نکنم، باز هم جنگ و دشمنی قدیمی تازه خواهد شد.
که خوکردهٔ جنگ توران منم
یکی نامداری از ایران منم
هوش مصنوعی: من یکی از همرزمان جنگ در توران هستم و به عنوان یک فرد معروف و بزرگ از ایران شناخته میشوم.
بسی سر جدا کرده دارم ز تن
که جز کام شیران نبودش کفن
هوش مصنوعی: من بسیاری از سرهای جدا شده دارم که هیچ کدام را جز برای شیران دفن نکردهام.
مرا آزمودی بدین رزمگاه
همینست رسم و همینست راه
هوش مصنوعی: تو مرا در میدان نبرد آزمودهای، همینطور است که باید باشد و این راهی است که باید بروم.
ازین گونه هرگز نگفتم سُخُن
بجز کین نجستم ز سر تا به بُن
هوش مصنوعی: هرگز چنین سخنی نگفتم و از سر تا به پا چیزی جز کینه در دل ندارم.
کنون هرچ گفتم ترا گوش دار
سخنهای خوب اندر آغوش دار
هوش مصنوعی: اکنون هر چه گفتم را به گوش بسپار و سخنان خوب را در دلت نگهدار.
چو بشنید هومان بترسید سخت
بلرزید بر سان برگ درخت
هوش مصنوعی: وقتی هومان این را شنید، خیلی ترسید و به شدت لرزید، مانند برگ درختان که به خاطر باد میلرزد.
کزان گونه گفتار رستم شنید
همه کینه از دودهٔ خویش دید
هوش مصنوعی: رستم از نوع گفتار و رفتار کسانی که با او صحبت کردهاند، متوجه شد که آنها همه دلی پر از کینه و دشمنی نسبت به خانوادهاش دارند.
چنین پاسخ آورد هومان بدوی
که ای شیر دل مرد پرخاشجوی
هوش مصنوعی: هومان به کمیابی طبیعت منفی شما اشاره کرد و پاسخ داد که ای مرد دلیر و جنگجو، تو باید بدانید که این شرایط چقدر دشوار است.
بدین زور و این برز و بالای تو
سر تخت ایران سزد جای تو
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که با قدرت و عظمت تو، جایگاه تو بر روی تخت ایران کاملاً مناسب و شایسته است.
نباشی جز از پهلوانی بزرگ
وگر نامداری ز ایران سترگ
هوش مصنوعی: اگر بزرگی و پهلوانی در کار نباشد، تنها نامی از ایران بزرگ باقی نمیماند.
بپرسیدی از گوهر و نام من
به دل دیگر آمد ترا کام من
هوش مصنوعی: اگر از من خواسته باشی که درباره ارزش و ویژگیهایم بگویم، قطعا دلم چیز دیگری را میخواهد که برای من مهمتر از این است.
مرا کوه گوشست نام ای دلیر
پدر بوسپاسست مردی چو شیر
هوش مصنوعی: در دلیر بودن، من کوهی بزرگ و استوار هستم، و پدرم بوسپاس، مردی مانند شیر است.
من از وهر با این سپاه آمدم
سپاهی بدین رزمگاه آمدم
هوش مصنوعی: من از سرزمین وهر با این گروه نظامی آمدهام، به این میدان نبرد وارد شدهام.
ازان باز جویم همی نام تو
که پیدا کنم در جهان کام تو
هوش مصنوعی: من دائماً در جستجوی نام تو هستم تا بتوانم در جهان به آرزوها و خواستههایم برسم.
کنون گر بگویی مرا نام خویش
شوم شاد دل سوی آرام خویش
هوش مصنوعی: اگر اکنون اسم خودت را به من بگویی، خوشحال میشوم و به آرامش خودم خواهم رسید.
همه هرچ گفتی بدین رزمگاه
یکایک بگویم به پیش سپاه
هوش مصنوعی: هرچه که تو بگویی، من هم هر کلمه را به طور جداگانه در این میدان جنگ به پیش سربازان اعلام خواهم کرد.
همان پیش منشور و خاقان چین
بزرگان و گردان توران زمین
هوش مصنوعی: در آن زمان، بزرگترین شخصیتها و قدرتمندترین افراد در سرزمین چین و مناطق اطراف آن وجود داشتند.
بدو گفت رستم که نامم مجوی
ز من هرچ دیدی بدیشان بگوی
هوش مصنوعی: رستم به او گفت که نام من را نپرس. هر چیزی که دیدی، به آنها بگو.
ز پیران مرا دل بسوزد همی
ز مهرش روان برفروزد همی
هوش مصنوعی: از دل پیران برایم دلی سوخته میشود و عشقشان آتش در جانم به پا میکند.
ز خون سیاوش جگرخسته اوست
ز ترکان کنون راد و آهسته اوست
هوش مصنوعی: از خون سیاوش دل غمگین او است و از دلیری و آرامش، یاد ترکان به ذهنش میآید.
سوی من فرستش هم اکنون دمان
ببینیم تا بر چه گردد زمان
هوش مصنوعی: به نزد من هماکنون بفرست تا ببینیم سرنوشت چگونه رقم میخورد.
بدو گفت هومان که ای سرفراز
بدیدار پیرانت آمد نیاز
هوش مصنوعی: هومان به او گفت: ای بزرگوار، برای دیدار والدینت آمدهام.
چه دانی تو پیران و کلباد را
گروی زره را و پولاد را
هوش مصنوعی: تو چه میدانی دربارهی پیران و افرادی که زره و پولاد بر تن میکنند؟
بدو گفت چندین چه پیچی سُخُن
سر آب را سوی بالا مکن
هوش مصنوعی: به او گفت: چرا اینقدر پیچ و تاب میدی؟ حرف را مانند آب به سمت بالا نبر.
نبینی که پیکار چندین سپاه
بدویست و زو آمد این رزمگاه
هوش مصنوعی: نبینید که چندین ارتش در حال جنگ هستند و این میدان نبرد از آنهاست.
بشد تیز هومان هم اندر زمان
شده گونه از روی و آمد دمان
هوش مصنوعی: هومان در همان زمان با سرعتی زیاد به سمت جلو آمد و چهرهاش دگرگون شده بود.
به پیران چنین گفت کای نیک بخت
بد افتاد ما را ازین کار سخت
هوش مصنوعی: به سالمندان گفت: ای خوشبختی که بدی بر ما نازل شده و ما از این کار دشوار رنج میبریم.
که این شیردل رستم زابلیست
برین لشکر اکنون بباید گریست
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که رستم، قهرمان بزرگ و دلیر سرزمین زابل، در این جنگ و لشکرکشی وجود دارد و این نشان میدهد که باید به خاطر او و وقایع جاری در این جنگ متاسف و نگران باشیم.
که هرگز نتابند با او به جنگ
به خشکی پلنگ و به دریا نهنگ
هوش مصنوعی: هرگز کسی جرأت نمیکند که با او به مبارزه بپردازد، نه در خشکی مانند پلنگ و نه در دریا مانند نهنگ.
سخن گفت و بشنید پاسخ بسی
همی یاد کرد از بد هر کسی
هوش مصنوعی: او صحبت کرد و پاسخهای زیادی شنید و به یاد آورد که هر کس چه بدیهایی داشته است.
نخست ای برادر مرا نام برد
ز کین سیاوش بسی برشمرد
هوش مصنوعی: ابتدا ای برادر، نام من را به خاطر دشمنیها و کینههای سیاوش بلند شمردی.
ز کار گذشته بسی کرد یاد
ز پیران و گردان ویسهنژاد
هوش مصنوعی: از کارهای گذشته بسیار یاد میکند، از پیران و نیاکان با ریشه ویسهنژاد.
ز بهرام وز تخم گودرزیان
ز هر کس که آمد بریشان زیان
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که از بهرام و فرزندان گودرز، به هر کسی که به آنها آسیب برساند، ضرر و زیان خواهد رسید. به عبارت دیگر، قدرت و توانایی این شخصیتها به قدری زیاد است که هر کس بخواهد به آنها آسیب بزند، خودش دچار مشکل میشود.
بجز بر تو بر کس ندیدمش مهر
فراوان سخن گفت و نگشاد چهر
هوش مصنوعی: جز تو، کسی را ندیدم که اینقدر محبت و سخاوت داشته باشد و چهرهاش را برای من باز کند.
ازین لشکر اکنون ترا خواستهست
ندانم که بر دل چه آراستهست
هوش مصنوعی: از این گروه، خواستهای از تو دارم، اما نمیدانم که چه چیزی بر دل تو نشسته است.
برو تا ببینیش نیزه به دست
تو گویی که بر کوه دارد نشست
هوش مصنوعی: برو و ببین که او با نیزه در دست ایستاده، گویی بر قله کوهی نشسته است.
ابا جوشن و ترگ و ببر بیان
به زیر اندرون ژنده پیلی ژیان
هوش مصنوعی: با زره و شمشیر و نعرهزنی، زیر بار سنگین زندگی را تحمل میکنم.
ببینی که من زین نجستم دروغ
همی گیرد آتش ز تیغش فروغ
هوش مصنوعی: اگر ببینی که من در این مقام از حقیقت دور نیستم، دروغ نیز میتواند از تیغ او روشنایی بگیرد.
ترا تا نبیند نجنبد ز جای
ز بهر تو ماندهست زان سان به پای
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو را نبیند، حرکت نمیکند و به خاطر تو در این حالت و موقف ایستاده است.
چو بینیش با او سخن نرم گوی
برهنه مکن تیغ و منمای روی
هوش مصنوعی: وقتی او را میبینی، با نرمی و محبت با او صحبت کن، از تندی و خشونت پرهیز کن و چهرهات را به او نشان نده.
بدو گفت پیران که ای رزمساز
بترسم که روز بد آید فراز
هوش مصنوعی: پیران به او گفتند که ای جنگجو، من میترسم روزی بد بر ما حاکم شود.
گر ایدونک این تیغزن رستمست
بدین دشت ما را گه ماتمست
هوش مصنوعی: اگر این تیغزن، رستم واقعی باشد، پس در این دشت برای ما زمانی از اندوه و ماتم خواهد بود.
بر آتش بسوزد بر و بوم ما
ندانم چه کرد اختر شوم ما
هوش مصنوعی: نمیدانم ستاره بدشگونی که بر سر ماست چه بلایی بر سر زمین و خانهمان آورده که اینگونه در آتش میسوزد.
بشد پیش خاقان پر از آب چشم
جگر خسته و دل پر از درد و خشم
هوش مصنوعی: به نزد پادشاه رفتم، با چشمانی پر از اشک و قلبی دردآلود و پر از خشم.
بدو گفت کای شاه تندی مکن
که اکنون دگرگونه گشت این سُخُن
هوش مصنوعی: به او گفت: ای شاه، عجله نکن، زیرا این کلام اکنون تغییر کرده است.
چو کاموس گو را سرآمد زمان
همانگاه برد این دل من گمان
هوش مصنوعی: زمانی که دوران خوشی به پایان رسید، همین لحظه بود که دلم به چیزی دیگر گمان برد.
که این بارهٔ آهنین رستمست
که خام کمندش خم اندر خمست
هوش مصنوعی: این بار سنگین متعلق به رستم است، که کابلش به صورت پیچ و خم درآمده است.
گر افراسیاب آید اکنون چو آب
نبینند جز سهم او را به خواب
هوش مصنوعی: اگر افراسیاب حالا بیاید، مانند آب فقط سهم او را خواهند دید و دیگر چیزی نخواهند فهمید.
ازو دیو سیر اید اندر نبرد
چه یک مرد با او چه یک دشت مرد
هوش مصنوعی: اگر در میدان جنگ دیو شکست بخورد، آیا این اتفاق به خاطر قدرت یک مرد است یا نیروی جمعی یک دشت از مردان؟
به زابلستان چند پرمایه بود
سیاوش را آن زمان دایه بود
هوش مصنوعی: در زابلستان افرادی با فضیلت و با ارزش وجود داشتند و در آن زمان، سیاوش را دایهای بوده است که از او مراقبت میکرده.
پدروار با درد جنگ آورد
جهان بر جهاندار تنگ آورد
هوش مصنوعی: به شکل پدری، با مشکلات و درد و زحمت، جنگ را به جهانیان تحمیل کرد و فشار بر رهبری جهان را افزایش داد.
شوم بنگرم تا چه خواهد همی
که از غم روانم بکاهد همی
هوش مصنوعی: به آنچه در پیش روست با دقت مینگرم تا ببینم چه چیزی میتواند از غم و اندوه من کم کند.
بدو گفت خاقان برو پیش اوی
چنانچون بباید سخن نرم گوی
هوش مصنوعی: خاقان به او گفت که به پیش آن شخص برو و به شیوهای ملایم و نرم با او سخن بگویید.
اگر آشتی خواهد و دستگاه
چه باید برین دشت رنج سپاه
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد صلح و دوستی برقرار کند، باید بر این سرزمین پر از درد و رنج غلبه کند.
بسی هدیه بپذیر و پس باز گرد
سزد گر نجوییم چندین نبرد
هوش مصنوعی: بسیاری از هدایا را دریافت کن و پس از آن، به دیگران بازگردان. اگر به دنبال جنگ و جدل نباشیم، این کار مناسب خواهد بود.
وگر زیر چرم پلنگ اندرست
همانا که رایش به جنگ اندرست
هوش مصنوعی: اگر زیر پوست پلنگی باشد، قطعاً او برای جنگ آماده است.
همه یکسره نیز جنگ آوریم
برو دشت پیکار تنگ آوریم
هوش مصنوعی: ما همه با هم آماده جنگ هستیم و به میدان نبرد میرویم تا نبردی سخت و تنگ برگزار کنیم.
همه پشت را سوی یزدان کنیم
به نیروی او رزم شیران کنیم
هوش مصنوعی: همه به سوی خداوند روی میآوریم و با قدرت او در برابر دشمنان ایستادگی و مبارزه خواهیم کرد.
هم او را تن از آهن و روی نیست
جز از خون وز گوشت وز موی نیست
هوش مصنوعی: او تنها بدنش از آهن ساخته نشده و صورتش نیز فقط از خون و گوشت و مو نیست.
نه اندر هوا باشد او را نبرد
دلت را چه سوزی به تیمار و درد
هوش مصنوعی: او در آسمانها نیست، پس دلت را خدشهدار نکن و این درد و رنج را تحمل نکن.
چنان دان که گر سنگ و آهن خورد
همان تیر و ژوپین برو بگذرد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مانند این است که سنگ و آهن در برابر تیر و نیزه آسیب نمیبینند، و تیر و نیزه به راحتی از آنها عبور میکنند. به عبارت دیگر، اگر فردی مقاوم و محکم باشد، به راحتی تحت تأثیر مشکلات و چالشها قرار نمیگیرد و از آنها عبور میکند.
به هر مرد ازیشان ز ما سیصدست
درین رزمگه غم کشیدن بدست
هوش مصنوعی: هر یک از آن مردان، در این میدان نبرد، سیصد بار حزن و اندوه را به دوش میکشد.
همین زابلی نامبردار مرد
ز پیلی فزون نیست گاه نبرد
هوش مصنوعی: این مرد زابلی که معروف است، در میدان نبرد از فیل هم برتر نیست.
یکی پیلبازی نمایم بدوی
کزان پس نیارد سوی جنگ روی
هوش مصنوعی: من یک نمایش جذاب و سرگرمکننده ارائه میدهم تا دیگران نتوانند به جنگ و درگیری بپردازند.