برگردان به زبان ساده
وزان جایگه لشکر اندر کشید
بیک منزلی بر یکی شهر دید
هوش مصنوعی: از آن مکان، لشکر به حرکت درآمد و در یک منزل از دور، شهری را مشاهده کردند.
کجا نام آن شهر بیداد بود
دژی بود وز مردم آباد بود
هوش مصنوعی: در کجا قرار داشت آن شهری که ظلم و ستم در آن جریان داشت و جایی به عنوان دژ محسوب میشد و از سکنهای پر رونق و آباد برخوردار بود؟
همه خوردنیشان ز مردم بدی
پری چهرهای هر زمان گم بدی
هوش مصنوعی: همهی خوراکیهای آنها از انسانهای بدجنس و چهرههای زشت تغذیه میشود و هر لحظه در حال از دست دادن خود هستند.
بخوان چنان شهریار پلید
نبودی جز از کودک نارسید
هوش مصنوعی: بخوان که در آن زمان، شاه پلیدی وجود نداشت جز اینکه از کودکی نارسیده نشأت گرفت.
پرستندگانی که نیکو بدی
به دیدار و بالا بیآهو بدی
هوش مصنوعی: کسانی که به خوبی در ملاقات با همدیگر رفتار میکنند و با صداقت و بیریایی به هم احترام میگذارند.
از آن ساختندی بخوان بر خورش
بدین گونه بد شاه را پرورش
هوش مصنوعی: برای خورشید، آنچنان به زیبایی و شکوه ساختهاند که به شاه هم نیازی به پرورش ندارد.
تهمتن بفرمود تا سه هزار
زرهدار برگستوانور سوار
هوش مصنوعی: تهمتن فرمان داد تا سه هزار زرهپوش بر درست ایستاده و سوار بر اسب شوند.
بدان دژ فرستاد با گستهم
دو گرد خردمند با اوبهم
هوش مصنوعی: به دژ فرستاده شد تا با دو مرد دانا به گفتگو بپردازد.
مرین مرد را نام کافور بود
که او را بران شهر منشور بود
هوش مصنوعی: این مرد که نامش کافور است، کسی است که در آن شهر دارای مقام و اعتبار ویژهای است و به نوعی برای او قوانین و اصولی وجود دارد که او را همواره تحت توجه قرار میدهد.
بپوشید کافور خفتان جنگ
همه شهر با او بسان پلنگ
هوش مصنوعی: بپوشید کافور خفتان جنگ به این معناست که در آمادهباش و لباس جنگ بر تن کنید، و همه مردم شهر همچون پلنگی آماده و چابک باشند.
کمندافگن و زورمندان بدند
برزم اندرون پیل دندان بدند
هوش مصنوعی: در میان قدرتمندان و کسانی که با فریب و زور دیگری را در تنگنا قرار میدهند، همین که به خطر بیفتند یا در شرایط سختی قرار گیرند، به شدت آسیبپذیر میشوند.
چو گستهم گیتی بران گونه دید
جهان در کف دیو وارونه دید
هوش مصنوعی: وقتی به وسعت جهان نگاه کردم، دنیا را در دستانی شبیه دیو، به شکل معکوس و وارونه مشاهده کردم.
بفرمود تا تیر باران کنند
بریشان کمین سواران کنند
هوش مصنوعی: فرمان دادند که تیراندازی کنند و کمینکاران به انتظار بنشینند.
چنین گفت کافور با سرکشان
که سندان نگیرد ز پیکان نشان
هوش مصنوعی: کافور به سرکشان گفت که نمیتواند وزنی را از نشانهٔ پیکان بگیرد.
همه تیغ و گرز و کمند آورید
سر سرکشان را ببند آورید
هوش مصنوعی: همه سلاحها و ابزارهای جنگی را بیاورید و سر زورگویان و ظالمان را به باد بگانید.
زمانی بران سان برآویختند
که آتش ز دریا برانگیختند
هوش مصنوعی: زمانی بود که مردم برخواسته و شور و شوق زیادی ایجاد کردند، همانطور که آتشی از دریا و امواج آن به وجود میآید.
فراوان ز ایرانیان کشته شد
بسر بر سپهر بلا گشته شد
هوش مصنوعی: بسیاری از ایرانیان در جنگها و بلایا جان خود را از دست دادند و سرنوشت آنها به آسمان گره خورده است.
ببیژن چنین گفت گستهم زود
که لختی عنانت بباید بسود
هوش مصنوعی: ببیژن به گستهم گفت: زود بگو، زیرا باید به زودی اقدامی انجام دهیم.
برستم بگویی که چندین مایست
بجنبان عنان با سواری دویست
هوش مصنوعی: من به تو میگویم که چقدر باید از مهارت و توانایی خود استفاده کنی تا بتوانی هدایت یک گروه بزرگ از سواران را به درستی انجام دهی.
بشد بیژن گیو برسان باد
سخن بر تهمتن همه کرد یاد
هوش مصنوعی: بیژن و گیو به هم پیام میفرستند و از طرف دیگر، یاد تهمتن (رستم) را بزرگ و ارجمند میدانند.
گران کرد رستم زمانی رکیب
ندانست لشکر فراز از نشیب
هوش مصنوعی: رستم در یک لحظه، هنگامی که دشمنان را نمیشناخت و از وضعیت لشکر خبر نداشت، اوضاع را برای دشمنان سخت و دشوار کرد.
بدانسان بیامد بدان رزمگاه
که باد اندر آید ز کوه سیاه
هوش مصنوعی: به میدان نبرد وارد شد که در آن باد از کوه سیاه وزیدن میگیرد.
فراوان ز ایرانیان کشته دید
بسی سرکش از جنگ برگشته دید
هوش مصنوعی: بسیاری از ایرانیان را در میدان جنگ کشته شده مشاهده کرد و به وفور کسانی که سرکش بودند و از میدان جنگ عقبنشینی کرده بودند نیز دید.
بکافور گفت ای سگ بدگهر
کنون رزم و رنج تو آمد بسر
هوش مصنوعی: ای سگ زشتنسبت، حالا وقت آن رسیده که رنج و مبارزات تو به پایان برسد.
یکی حمله آورد کافور سخت
بران بارور خسروانی درخت
هوش مصنوعی: یکی به پاس کافور (که نمادی از زیبایی و خوشبویی است) به شدت حملهور شد و این باران را بر درختانی که متعلق به خسروانی بودند، نازل کرد.
بینداخت تیغی بکردار تیر
که آید مگر بر یل شیرگیر
هوش مصنوعی: تیغی به سوی کسی پرتاب کرد که شاید بر این دلیر، غافلگیر شود.
بپیش اندر آورد رستم سپر
فرو ماند کافور پرخاشخر
هوش مصنوعی: رستم سپر خود را به جلو میآورد و در این حال کافور بهعنوان نماد خشم و ستیزهجویی، در مقابل او قرار دارد.
کمندی بینداخت بر سوی طوس
بسی کرد رستم برو بر فسوس
هوش مصنوعی: رستم کمندش را به سمت طوس انداخت و با این کار، کارهای بسیاری را برای او انجام داد.
عمودی بزد بر سرش پور زال
که بر هم شکستش سر و ترگ و یال
هوش مصنوعی: فرزند زال به او ضربهای محکم زد و سر و یال و ترگ او را به هم شکست.
چنین تا در دژ یکی حمله برد
بزرگان نبودند پیدا ز خرد
هوش مصنوعی: در مواقعی که برای تقویت دژ، حملهای صورت میگرفت، بزرگترین و خردمندترین افراد ظاهر نمیشدند.
در دژ ببستند وز باره تیز
برآمد خروشیدن رستخیز
هوش مصنوعی: در قلعه را بستند و از دشت تند و تیز، صدای بلندی برخاست که نشانه قیام و نهضت بود.
بگفتند کای مرد بازور و هوش
برین گونه با ما بکینه مکوش
هوش مصنوعی: به او گفتند: ای مرد با قوت و هوش، به این شیوه با ما دشمنی نکن و کنارهگیری کن.
پدر نام تو چون بزادی چه کرد
کمندافگنی گر سپهر نبرد
هوش مصنوعی: هنگامی که پدر تو متولد شد، چه کار کرد؟ آیا کمنداندازی با تیر و کمان را یاد گرفت یا در جنگ یعنی آسمان نبرد به میدان رفت؟
دریغست رنج اندرین شارستان
که داننده خواند ورا کارستان
هوش مصنوعی: در این شهر بزرگ، افسوس که زحمت و رنجی که کشیده میشود، فقط به نام دانش و علم شناخته میشود، در حالی که واقعاً کار مفیدی انجام نمیشود.
چو تور فریدون ز ایران براند
ز هر گونه دانندگان را بخواند
هوش مصنوعی: زمانی که فریدون از ایران خارج شد، به هر نوع دانایانی فراخواند تا به کمکش بیایند.
یکی باره افگند زین گونه پی
ز سنگ و ز خشت و ز چوب و ز نی
هوش مصنوعی: یک بار دیگر پایهگذاری کرده است از سنگ، آجر، چوب و نی.
برآورد ازینسان بافسون و رنج
بپالود رنج و تهی کرد گنج
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تلاش و زحمت برای دستیابی به موفقیت و ثروت میپردازد. فردی که با زحمت و کوشش خود، مشکلات و رنجها را پشت سر میگذارد و در نهایت به گنج و موفقیت میرسد. به عبارتی، با تلاش و فداکاری میتوان به هدفهای بزرگ دست یافت و بر سختیها غلبه کرد.
بسی رنج بردند مردان مرد
کزین بارهٔ دژ برآرند گرد
هوش مصنوعی: مردان بزرگ و شجاع در دل سختیها و رنجها بسیار تحمل کردند تا بتوانند از این وضعیت دشوار عبور کنند و موفق شوند.
نبدکس بدین شارستان پادشا
بدین رنج بردن نیارد بها
هوش مصنوعی: این دنیا به قدری دشوار و پر از رنج است که نمیتوان به خاطر آن از مقام و حکومت گذشت.
سلیحست و ایدر بسی خوردنی
بزیر اندرون راه آوردنی
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که شما در اینجا با چالش و مشکلات فراوانی روبرو هستید که باید با آنها مقابله کنید و راهی برای عبور از این موانع پیدا کنید.
اگر سالیان رنج و رزم آوری
نباشد بدستت جز از داوری
هوش مصنوعی: اگر سالها با سختی و مبارزه زندگی نکرده باشی، چیزی جز قضا و قدر نصیبت نخواهد شد.
نیاید برین باره بر منجنیق
از افسون سلم و دم جاثلیق
هوش مصنوعی: بر من نوعی جادو و فریب نیست که به وسیله ابزارهایی همچون منجنیق و یا فنون مرسوم جاثلیق به هدف برسد.
چو بشنید رستم پر اندیشه شد
دلش از غم و درد چون بیشه شد
هوش مصنوعی: وقتی رستم این خبر را شنید، بسیار فکر کرد و دلش پر از غم و غصه شد، بهگونهای که حالش شبیه به جنگلی پر از درد و ناراحتی گشت.
یکی رزم کرد آن نه بر آرزوی
سپاه اندر آورد بر چار سوی
هوش مصنوعی: شخصی در میدان جنگ نبرد کرد، نه به خاطر آرزو یا خواستهاش، بلکه برای اینکه در همهجا و در برابر همه، از خود دفاع کند و پیروز شود.
بیک روی گودرز و یک روی طوس
پس پشت او پیل با بوق و کوس
هوش مصنوعی: یک طرف گودرز و یک طرف طوس ایستادهاند و پشت سر آنها، فیلها با شیپور و طبل آماده هستند.
بیک روی بر لشکر زابلی
زرهدار با خنجر کابلی
هوش مصنوعی: یک شخصی با زیبایی خاصی، در میان سپاه زابلی که زره بر تن دارد و با خنجر کابلی در دست است، به چشم میخورد.
چو آن دید رستم کمان برگرفت
همه دژ بدو ماند اندر شگفت
هوش مصنوعی: وقتی رستم آن را مشاهده کرد، کمانش را برداشت و همه دژ در حیرت از او باقی ماندند.
هر آنکس که از باره سر بر زدی
زمانه سرش را بهم در زدی
هوش مصنوعی: هر کسی که از مقام و جایگاه خود فراتر برود و خود را در معرض خطر قرار دهد، دنیا و سرنوشتش به او آسیب میزند.
ابا مغز پیکان همی راز گفت
ببدسازگاری همی گشت جفت
هوش مصنوعی: نیکوکار در دل تیر میزند و رازی را بیان میکند، در حالی که با بدسرشتی در جستجوی همراهی است.
بن باره زان پس بکندن گرفت
ز دیوار مردم فگندن گرفت
هوش مصنوعی: پس از آن، شروع به کندن ریشهها کرد و از دیوار مردم، چیزهایی را به بیرون پرتاب کرد.
ستونها نهادند زیر اندرش
بیالود نفط سیاه از برش
هوش مصنوعی: ستونها را زیر بار او گذاشتهاند و نفت سیاه از رویش ریخته است.
چو نیمی ز دیوار دژکنده شد
بچوب اندر آتش پراگنده شد
هوش مصنوعی: وقتی نیمهای از دیوار خراب شد، آتش به سرعت فراگیر شد.
فرود آمد آن بارهٔ تور گرد
ز هر سو سپاه اندر آمد بگرد
هوش مصنوعی: بار دیگر، تورهچیان با لشکری بزرگ از همه سو فرود آمدند و دور تا دور را محاصره کردند.
بفرمود رستم که جنگ آورید
کمانها و تیر خدنگ آورید
هوش مصنوعی: رستم فرمان داد که جنگ را آغاز کنید و کمانها و تیرها را بیاورید.
گوان از پی گنج و فرزند خویش
همان از پی بوم و پیوند خویش
هوش مصنوعی: خرگوشها برای به دست آوردن طلا، همچنان که انسانها به دنبال فرزندان و ارتباطات خانوادگی خود هستند.
همه سر بدادند یکسر بباد
گرامیتر آنکو ز مادر نزاد
هوش مصنوعی: همه افراد جان خود را فدای چیزی کردند، اما آن کسی که از مادر به دنیا نیامده و بیانتهاست، ارزش بیشتری دارد.
دلیران پیاده شدند آن زمان
سپرهای چینی و تیر و کمان
هوش مصنوعی: شجاعان در آن لحظه وارد میدان شدند و سپرهای چینی و تیر و کمان به دست گرفتند.
برفتند با نیزهداران بهم
بپیش اندرون بیژن و گستهم
هوش مصنوعی: در میدان، بیژن و گستهم با نیزهداران به جلو رفتند.
دم آتش تیز و باران تیر
هزیمت بود زان سپس ناگزیر
هوش مصنوعی: وقتی که آتش شعلهور میشود و باران میبارد، شرایط نامساعدی ایجاد میشود که باعث شکست و عقبنشینی میشود، و در نتیجه، ناچار از ترک میدان خواهی بود.
چو از بارهٔ دژ بیرون شدند
گریزان گریزان بهامون شدند
هوش مصنوعی: وقتی از دیوار دژ بیرون آمدند، به سرعت و با ترس به صحرا رفتند.
در دژ ببست آن زمان جنگجوی
بتاراج و کشتن نهادند روی
هوش مصنوعی: در آن زمان که در دژ بسته شد، جنگجویان به غارت و کشتار پرداختند.
چه مایه بکشتند و چندی اسیر
ببردند زان شهر برنا و پیر
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از افرادی است که در یک شهر، بسیاری از آنها کشته شدهاند و تعدادی نیز به اسیری برده شدهاند، چه جوان و چه پیر. این واقعه نشاندهنده میزان آسیب و خسارت به جامعهای است که در آن زندگی میکنند.
بسی سیم و زر و گرانمایه چیز
ستور و غلام و پرستار نیز
هوش مصنوعی: زیاد بودن طلا و نقره و چیزهای قیمتی، ارزشمند نیست، زیرا حتی خدمتکاران و غلامان هم ارزشمندند.
تهمتن بیامد سر و تن بشست
بپیش جهانداور آمد نخست
هوش مصنوعی: تهمتن (نامی دیگر برای رستم) با سر و تن خود را شست و آماده شد. سپس به پیشگاه داور جهانی آمد.
ز پیروز گشتن نیایش گرفت
جهان آفرین را ستایش گرفت
هوش مصنوعی: پس از پیروزی، نیایش و ستایش خود را به خالق جهان تقدیم کرد.
بایرانیان گفت با کردگار
بیامد نهانی هم از آشکار
هوش مصنوعی: ایرانیان گفتند که خداوند به طور پنهانی و نه به صورت آشکار به میان آنان آمده است.
بپیروزی اندر نیایش کنید
جهان آفرین را ستایش کنید
هوش مصنوعی: با دعا و نیایش به پیروزی برسید و آفریننده جهان را ستایش کنید.
بزرگان بپیش جهانآفرین
نیایش گرفتند سر بر زمین
هوش مصنوعی: بزرگان در برابر خداوند جهان، با فروتنی و احترام، سر خود را بر زمین گذاشتند و عبادت کردند.
چو از پاک یزدان بپرداختند
بران نامدار آفرین ساختند
هوش مصنوعی: وقتی که از نیروی پاک خداوند بهرهبرداری کردند، بر آن موجود بزرگ و نامی تحسین و ستایش کردند.
که هر کس که چون تو نباشد بجنگ
نشستن به آید بنام و بننگ
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند تو نیست، برای جنگیدن نمیتواند به میدان بیاید و نامی از او باقی نمیماند.
تن پیل داری و چنگال شیر
زمانی نباشی ز پیگار سیر
هوش مصنوعی: تو همچون فیل قدرت داری و مانند شیر تیزدندان، اما اگر در زمان مناسبی از کار و تلاش دست بکشی، بینتیجه و بیحاصل خواهی ماند.
تهمتن چنین گفت کین زور و فر
یکی خلعتی باشد از دادگر
هوش مصنوعی: تهمتن اینگونه گفت که این قدرت و شجاعت، همچون یک هدیهای از سوی دادگر است.
شما سربسر بهره دارید زین
نه جای گلهست از جهان آفرین
هوش مصنوعی: شما از تمامی نعمتها و تواناییها برخوردارید، پس نباید از جهان خالق شکایت کنید.
بفرمود تا گیو با ده هزار
سپردار و بر گستوان ور سوار
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا گیو با ده هزار سرباز و بر اسبهای مجهز حرکت کند.
شود تازیان تا بمرز ختن
نماند که ترکان شوند انجمن
هوش مصنوعی: اگر تازیان به مرز ختن برسند، دیگر هیچ چیز نمیماند که ترکان با یکدیگر تجمع کنند.
چو بنمود شب جعد زلف سیاه
از اندیشه خمیده شد پشت ماه
هوش مصنوعی: وقتی شب با موهای مجعد و سیاه خود نمایان شد، فکر و اندیشه، پشت ماه را خمیده و غمگین کرد.
بشد گیو با آن سواران جنگ
سه روز اندر آن تاختن شد درنگ
هوش مصنوعی: گیو به همراه سوارانش به مدت سه روز در جنگ بدون توقف به نبرد پرداختند.
بدانگه که خورشید بنمود تاج
برآمد نشست از بر تخت عاج
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید تاجی را به نمایش گذاشت، به آرامی از روی تخت عاج نشسته است.
ز توران بیامد سرافراز گیو
گرفته بسی نامداران نیو
هوش مصنوعی: گیو از سرزمین توران با افتخار آمده و بسیاری از نامآوران و بزرگزادهها را به همراه دارد.
بسی خوب چهره بتان طراز
گرانمایه اسپان و هرگونه ساز
هوش مصنوعی: بسیار زیباست چهره معشوقانی که مانند اسبهای گرانقیمت و هر ساز و آثاری که بینظیر هستند، جلوهگری میکنند.
فرستاد یک نیمه نزدیک شاه
ببخشید دیگر همه بر سپاه
هوش مصنوعی: نیمهای از نیروها را به نزد شاه فرستاد و بقیه را برای ادامه جنگ رها کرد.
وزان پس چو گودرز و چون طوس و گیو
چو گستهم و شیدوش و فرهاد نیو
هوش مصنوعی: پس از آن، وقتی که مردان بزرگ و دلاور مانند گودرز، طوس، گیو، گستهم، شیدوش و فرهاد به میدان بیایند، همه چیز تغییر خواهد کرد و اوضاع به نفع آنها خواهد بود.
ابا بیژن گیو برخاستند
یکی آفرین نو آراستند
هوش مصنوعی: بیژن و گیو از جا برخاستند و یکدیگر را تحسین کردند و به یکدیگر نیکویی و زیبایی را یادآوری کردند.
چنین گفت گودرز کای سرفراز
جهان را بمهر تو آمد نیاز
هوش مصنوعی: گودرز گفت: ای بزرگوار، جهان به خاطر محبت تو به کمک نیازمند شده است.
نشاید که بیآفرین تو لب
گشاییم زین پس بروز و بشب
هوش مصنوعی: پس از این نتوانیم به زبان آوردن بدون وجود تو، چه در روز و چه در شب.
کسی کو بپیمود روی زمین
جهان دید و آرام و پرخاش و کین
هوش مصنوعی: کسی که در زندگیاش مسیر را طی کند، دنیا را با همهی آرامشها و تنشها و دشمنیها میبیند.
بیک جای زین بیش لشکر ندید
نه از موبد سالخورده شنید
هوش مصنوعی: در هیچ مکان دیگری به اندازه اینجا، لشکری ندیدم و از هیچ موبد پیر و کارکشتهای هم چنین چیزی نشنیدم.
ز شاهان و پیلان وز تخت عاج
ز مردان و اسپان و از گنج و تاج
هوش مصنوعی: از پادشاهان و فیلها و تخت ساخته شده از عاج، از مردان و اسبها و همچنین از گنج و تاج.
ستاره بدان دشت نظاره بود
که این لشکر از جنگ بیچاره بود
هوش مصنوعی: در دشت، ستارهای در حال تماشا بود که این سپاه در جنگ بسیار ناتوان و بیمعنا به نظر میرسید.
بگشتیم گرد دژ ایدر بسی
ندیدیم جز کینه درمان کسی
هوش مصنوعی: ما دور دژ ایدر گشتیم، اما جز کینه و دشمنی چیزی ندیدیم و کسی را پیدا نکردیم که به درمان این کینه بپردازد.
که خوشان بدیم از دم اژدها
کمان تو آورد ما را رها
هوش مصنوعی: که خوشا که از دم اژدها، کمان تو به ما نجات بخشید و ما را رها کرد.
توی پشت ایران و تاج سران
سزاوار و ما پیش تو کهتران
هوش مصنوعی: در پشت ایران، ارزشمندان و بزرگان قرار دارند و ما در مقابل تو، افرادی حقیر و ناتوان هستیم.
مکافات این کار یزدان کند
که چهر تو همواره خندان کند
هوش مصنوعی: پیام این بیت این است که پاداش کار نیکو از جانب خداوند به تو خواهد رسید و این پاداش باعث خواهد شد که همیشه لبخند بر چهرهات باشد.
بپاداش تو نیستمان دسترس
زبانها پر از آفرینست و بس
هوش مصنوعی: به خاطر تو، زبانها نمیتوانند به خوبی تو را توصیف کنند، جز اینکه پر از ستایش باشند و دیگر هیچ.
بزرگیت هر روز بافزون ترست
هنرمند رخش تو صد لشکرست
هوش مصنوعی: هر روز بزرگی و عظمت تو بیشتر میشود، و زیبایی چهرهات مانند یک نیروی قوی و بینظیر است که میتواند نیروهای زیادی را تحت تاثیر قرار دهد.
تهمتن بریشان گرفت آفرین
که آباد بادا بگردان زمین
هوش مصنوعی: تهمتن، که به عنوان یک قهرمان شناخته میشود، به دیگران پیام تبریک میدهد و آرزو میکند که زمین همیشه سرسبز و آباد بماند.
مرا پشت ز آزادگانست راست
دل روشنم بر زبانم گواست
هوش مصنوعی: من از طرف آزادگان پشتیبانی میشوم و قلب روشنم گواهی بر حرفهایم است.
ازان پس چنین گفت کایدر سه روز
بباشیم شادان و گیتی فروز
هوش مصنوعی: پس از این، چنین گفت که بیایید برای سه روز با شادی و سرور زندگی کنیم و درخشندگی زندگی را تجربه کنیم.
چهارم سوی جنگ افراسیاب
برانیم و آتش برآریم ز آب
هوش مصنوعی: در چهارمین سمت، به نبرد افراسیاب میرویم و آتش را از آب به وجود میآوریم.
همه نامداران بگفتار اوی
ببزم و بخوردند نهادند روی
هوش مصنوعی: تمام نامداران به سخنان او گوش دادند و در مهمانیها با هم در شادی و خوردن بودند.
پس آگاهی آمد بافراسیاب
که بوم و بر از دشمنان شد خراب
هوش مصنوعی: آگاهی به بافراسیاب رسید که سرزمین و دیارشان به دست دشمنان ویران شده است.
دلش زان سخن پر ز تیمار شد
همه پرنیان بر تنش خار شد
هوش مصنوعی: دل او به خاطر آن صحبت پر از نگرانی و درد شد و همه زرق و برق و زیباییاش به مانند خاری بر تنش احساس میشود.
بدل گفت پیگار او کار کیست
سپاهست بسیار و سالار کیست
هوش مصنوعی: در این ابیات پرسشی مطرح شده است دربارهی این که چه کسی مسئول این جنگ و این سپاه بزرگ است و اینکه سرپرست یا فرمانده آن کیست.
گر آنست رستم که من دیدهام
بسی از نبردش بپیچیدهام
هوش مصنوعی: اگر آن رستم است که من دیدهام، من از نبردهای او بسیار شنیدهام و تحت تأثیر آنها قرار گرفتهام.
بپیچید وزان پس به آواز گفت
که با او که داریم در جنگ جفت
هوش مصنوعی: بعد از اینکه دور شد، به صدایی گفت که با کسی که در حال جنگ هستیم، چه کسی است.
یکی کودکی بود برسان نی
که من لشکر آورده بودم بری
هوش مصنوعی: در این بیت، به داستان کودکی اشاره شده که به نوعی به بیان تجربیات یا خاطرات خود میپردازد. او به یاد میآورد که روزی لشکری را به جمع آورده بود و ممکن است این موضوع به احساسات و تفکرات کودکی و دنیای خیال او اشاره داشته باشد. این تصویر میتواند نشاندهندهی قدرت تخیل و حس ماجراجویی در دوران کودکی باشد.
بیامد تن من ز زین برگرفت
فرو ماند زان لشکر اندر شگفت
هوش مصنوعی: بدن من از زین پایین آمد و در میان آن لشکر، حیران و متعجب ماند.
چنین گفت لشکر بافراسیاب
که چندین سر از جنگ رستم متاب
هوش مصنوعی: لشکر بافراسیاب در حال گفتن است که چرا باید از جنگ با رستم منصرف شویم در حالی که او (رستم) دشمن قدرتمندی است.
تو آنی که از خاک آوردگاه
همی جوش خون اندر آری بماه
هوش مصنوعی: تو همان کسی هستی که از زمین نبرد، خونی را که جوشیده، به ماه میکشی.
سلیحست بسیار و مردان جنگ
دل از کار رستم چه داری بتنگ
هوش مصنوعی: مردان جنگ زیاد دارم و تسلیحات فراوانی نیز در اختیارم است، اما تنگنا و سختیهایی که رستم با آنها روبهرو بود، چیزی است که تو نمیدانی.
ز جنگ سواری تو غمگین مشو
نگه کن بدین نامداران نو
هوش مصنوعی: از جنگ و ستیز تو ناراحت نشو، به این پهلوانان جدید نگاه کن.
چنان دان که او یکسر از آهنست
اگر چه دلیرست هم یک تنست
هوش مصنوعی: بدان که او کاملاً از آهن ساخته شده است، هرچند که دلیر و شجاع به نظر میرسد، اما در واقع یک موجود است.
سخنهای کوتاه زو شد دراز
تو با لشکری چارهٔ او را بساز
هوش مصنوعی: سخنان مختصر و مفید او را به طور دقیق و عمیق بسط بده و با ارائهی دلایل و استدلالهای قوی به او کمک کن تا مشکلاتش را حل کند.
سرش را ز زین اندرآور بخاک
ازان پس خود از شاه ایران چه باک
هوش مصنوعی: سرش را از زین پایین بیاورد و به خاک بگذارد، پس از آن از شاه ایران چه ترسی دارد؟
نه کیخسرو آباد ماند نه گنج
نداریم این زرم کردن برنج
هوش مصنوعی: نه کیخسرو دیگر وجود دارد و نه گنجی داریم؛ در این زمان، زراعت برنج هم به درد نمیخورد.
نگه کن بدین لشکر نامدار
جوانان و شایستهٔ کارزار
هوش مصنوعی: به این گروه بزرگ و شناخته شده از جوانان با استعداد و شایسته که برای نبرد آمادهاند، نگاه کن.
ز بهر بر و بوم و پیوند خویش
زن و کودک خرد و فرزند خویش
هوش مصنوعی: برای خانواده و سرزمین خود، برای همسر و فرزندان کوچک و بزرگتان تلاش کنید.
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم
هوش مصنوعی: همه ما آمادهایم که جان خود را فدای یکدیگر کنیم، به شرطی که دنیا را به دشمنان نسپاریم.
چو بشنید افراسیاب این سخن
فراموش کرد آن نبرد کهن
هوش مصنوعی: وقتی افراسیاب این حرف را شنید، جنگ قدیمی را فراموش کرد.
بفرمود تا لشکر آراستند
بکین نو از جای برخاستند
هوش مصنوعی: سلطان دستور داد تا جنگجویان خود را آماده کنند و به تازگی از مکان خود حرکت کردند.
ز بوم نیاکان وز شهر خویش
یکی تازه اندیشه بنهاد پیش
هوش مصنوعی: از سرزمین اجداد و شهر خود، یک فکر نو را رو به جلو قرار دادهام.
چنین داد پاسخ که من ساز جنگ
بپیش آورم چون شود کار تنگ
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که وقتی اوضاع دشوار شود، من آمادهام تا به میدان جنگ بروم و مقاومت کنم.
نمانم که کیخسرو از تخت خویش
شود شاد و پدرام از بخت خویش
هوش مصنوعی: نمیخواهم باشم که کیخسرو از جایگاه خود خوشحال شود و پدرام به بخت و اقبال خود ببالد.
سر زابلی را بروز نبرد
بچنگ دراز اندر آرم بگرد
هوش مصنوعی: چندین بار در نبرد، سر فردی زابلی را به دست میگیرم و آن را به دور میچرخانم.
برو سرکشان آفرین خواندند
سرافراز را سوی کین خواندند
هوش مصنوعی: به سرکشان و نیرنگبازان تحسین کردهاند، و فردی که سرافراز و با افتخار است را به سوی انتقام سوق دادهاند.
که جاوید و شادان و پیروز باش
بکام دلت گیتی افروز باش
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که تو همیشه خوشبخت، شاد و موفق باشی و به آرزوهایت برسی و زندگیات درخشان و پر از نور باشد.
سپهبد بسی جنگها دیده بود
ز هر کار بهری پسندیده بود
هوش مصنوعی: فرمانده با تجربهای که جنگهای زیادی را مشاهده کرده بود، از هر اقدامی که انجام میداد، نتیجهای مطلوب و مناسب برمیگزید.
یکی شیر دل بود فرغار نام
قفس دیده و جسته چندی ز دام
هوش مصنوعی: فرغار، که دلیر و شجاع است، در قفس به دنیا آمده و مدتی را از خطرات و دامها دوری کرده است.
ز بیگانگان جای پردخته کرد
بفرغار گفت ای گرانمایه مرد
هوش مصنوعی: از بیگانگان دوری گزین و خود را در جمع نیکان قرار ده. ای مرد با ارزش، به چیزهای باارزش توجه کن.
هم اکنون برو سوی ایران سپاه
نگه کن بدین رستم رزمخواه
هوش مصنوعی: همین حالا به سمت ایران برو و نیروهای خود را آماده کن و به مبارزات رستم جنگجو توجه کن.
سواران نگه کن که چنداند و چون
که دارد برین بوم و بر رهنمون
هوش مصنوعی: به سواران نگاه کنید، ببینید چه تعدادند و چه کسانی در این سرزمین و در این راهنما قرار دارند.
وزان نامداران پرخاشجوی
ببینی که چنداند و بر چند روی
هوش مصنوعی: از میان کسانی که نام و شهرت دارند و پرخاشگر هستند، به راستی ببین چند نفرند و بر چه تعداد چهره خود را نشان میدهند.
ز گردان پهلومنش چند مرد
که آورد سازند روز نبرد
هوش مصنوعی: از میان پهلوانانی که در کنارم هستند، چند نفر را برمیگزینم تا در روز جنگ با هم به نبرد برویم.
چو فرغار برگشت و آمد براه
بکارآگهی شد بایران سپاه
هوش مصنوعی: زمانی که فرغار به سوی بکار برگشت و به راه افتاد، به خبر خوبی درباره سپاه ایران آگاه شد.
غمی شد دل مرد پرخاشجوی
ببیگانگان ایچ ننمود روی
هوش مصنوعی: دل مردی که پرخاشگر بود، از غم پر شده و هیچ نشان و نشانهای از شادی یا راحتی در چهرهاش دیده نمیشود.
فرستاد و فرزند را پیش خواند
بسی راز بایسته با او براند
هوش مصنوعی: او فرزندش را صدا زد و رازهای زیادی را که لازم بود به او انتقال دهد، با او در میان گذاشت.
بشیده چنین گفت کای پر خرد
سپاه تو تیمار تو کی خورد
هوش مصنوعی: بشیده این گونه گفت: ای فرد دوراندیش، آیا سپاه تو به حال و شرایط تو توجهی دارد؟
چنین دان که این لشکر بیشمار
که آمد برین مرز چندین هزار
هوش مصنوعی: بدان که این لشکر بیشمار که به این سرزمین آمده، تعداد بسیار زیادی دارد.
سپهدارشان رستم شیر دل
که از خاک سازد بشمشیر گل
هوش مصنوعی: رئیس نیروهایشان رستمِ دلاور است که میتواند با شمشیر گل، از خاک (مناطق خود) دفاع کند.
گو پیلتن رستم زابلیست
ببین تا مر او را همآورد کیست
هوش مصنوعی: بیتردید رستم زابلی شخصیت بزرگی است. ببینید چه کسی میتواند با او در مقابله باشد.
چو کاموس و منشور و خاقان چین
گهار و چو گرگوی با آفرین
هوش مصنوعی: فسون و جادو و قدرت پادشاهی چین، همیشه مستدام و پایدار است و همچون خوشی و زیبایی در جهان باقی خواهد ماند.
دگر کندر و شنگل آن شاه هند
سپاهی ز کشمیر تا پیش سند
هوش مصنوعی: در آینده، آن پادشاه هندی لشکری از کشمیر تا سند خواهد فرستاد.
بنیروی این رستم شیر گیر
بکشتند و بردند چندی اسیر
هوش مصنوعی: نیروی رستم، که مانند شیر قدرتمند و شکستناپذیر است، کشته شد و چند نفر را به اسیری بردند.
چهل روز بالشکر آویز بود
گهی رزم و گه بزم و پرهیز بود
هوش مصنوعی: چهل روز آن لشکر در حال آمادهباش بود، گاهی در جنگ مشغول بودند و گاهی در آرامش و احتیاط به سر میبردند.
سرانجام رستم بخم کمند
ز پیل اندر آورد و بنهاد بند
هوش مصنوعی: در پایان، رستم شیر را به دام انداخت و آن را دستگیر کرد.
سواران و گردان هر کشوری
ز هر سو که بود از بزرگان سری
هوش مصنوعی: سواران و سربازان هر سرزمینی، از هر طرف که بیایند، از میان بزرگان و افراد مهم انتخاب میشوند.
بدین کشور آمد کنون زین نشان
همان تاجداران گردنکشان
هوش مصنوعی: اکنون در این سرزمین، همان نشانهای که تاجداران گردنکش دارند، ظاهر شده است.
من ایدر نمانم بسی گنج و تخت
که گردان شدست اندرین کار سخت
هوش مصنوعی: من در این دنیا به هیچ چیز ارزشمندی از جمله ثروت و قدرت نمیخواهم بچسبم، چون این امور همگی در دست تقدیر است و ممکن است به زودی از دست بروند.
کنون هرچ گنجست و تاج و کمر
همان طوق زرین و زرین سپر
هوش مصنوعی: اکنون هر چیزی که ارزشمند و با اهمیت است، همانند گردنبند طلایی و زرهای از طلاست.
فرستم همه سوی الماس رود
نه هنگام جامست و بزم و سرود
هوش مصنوعی: من همه چیز را به سوی الماس میفرستم، اما نه در زمان جشن و شادمانی.
هراسانم از رستم تیز چنگ
تنآسان که باشد بکام نهنگ
هوش مصنوعی: من از رستم، که بیدرنگ و چابک و آماده به عمل است، بسیار میترسم، زیرا او مثل نهنگ، در اینجا میتواند به راحتی به شکار من بیافتد.
بمردم نماند بروز نبرد
نپیچد ز بیم و ننالد ز درد
هوش مصنوعی: اگر جنگی در بگیرد، کسی باقی نمیماند که از ترس و درد شکایت کند یا بیتابی کند.
ز نیزه نترسد نه از تیغ تیز
برآرد ز دشمن همی رستخیز
هوش مصنوعی: هر که از نیزه و تیغ برنمیترسد، در برابر دشمن با قدرت و شجاعت به پا میخیزد.
تو گفتی که از روی وز آهنست
نه مردم نژادست کهرمنست
هوش مصنوعی: تو گفتی که من به خاطر شکل و ظاهرم، انسان نیستم و تنها یک موجودی ساخته شده از فلز هستم.
سلیحست چندان برو روز کین
که سیر آمد از بار پشت زمین
هوش مصنوعی: توان تو در روز جنگ چقدر است که مانند پرندهای سیر، از بار زمین به پرواز درآمدهای؟
زره دارد و جوشن و خود و گبر
بغرد بکردار غرنده ابر
هوش مصنوعی: او زره و جوشن بر تن دارد و خود را مانند گبر (گبر به معنای زرتشتی) به نمایش میگذارد و به خاطر رفتار بلندپروازانهاش، مانند ابری غرنده است.
نه برتابد آهنگ او ژنده پیل
نه کشتی سلیحش بدریای نیل
هوش مصنوعی: نه صدای او را نمیتوان تحمل کرد و نه کشتی او را میتوان به دریا انداخت.
یکی کوه زیرش بکردار باد
تو گویی که از باد دارد نژاد
هوش مصنوعی: کوهی که کمی در زیر اثر باد قرار گرفته، به نظر میرسد که از باد به وجود آمده است.
تگ آهوان دارد و هول شیر
بناورد با شیر گردد دلیر
هوش مصنوعی: این بیت به ما یادآوری میکند که حتی در برابر خطرات و چالشها، افرادی که دلیر و شجاع هستند، میتوانند از زیباییها و قدرتهای خود بهره ببرند. در واقع، آنکه در دل خود شجاعت دارد، میتواند بر ترس و تهدیدات غلبه کند و با اعتماد به نفس به سمت پیروزی حرکت کند.
سخن گوید ار زو کنی خواستار
بدریا چو کشتی بود روز کار
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی با کسی که اهل گفت و گو است، در بیفتی، همچون کشتی در دریا هستی که در روز کار و شلوغی به راه میافتد.
مرا با دلاور بسی بود جنگ
یکی جوشنستش ز چرم پلنگ
هوش مصنوعی: من در جنگ با دلاوران زیادی روبرو شدهام و یکی از ویژگیهای آنها، داشتن زرههایی از چرم پلنگ است.
سلیحم نیامد برو کارگر
بسی آزمودم بگرز و تبر
هوش مصنوعی: من هیچ تغییری در خودم حس نکردم، با این حال، به تجربههای زیادی در کار و زحمت پرداختهام و با ابزارهایی چون گرز و تبر به تلاش پرداختهام.
کنون آزمون را یکی کارزار
بسازیم تا چون بود روزگار
هوش مصنوعی: اکنون بیایید یک میدان مبارزه برای آزمون ترتیب بدهیم تا ببینیم وضعیت چگونه خواهد بود.
گر ایدونک یزدان بود یارمند
بگردد ببایست چرخ بلند
هوش مصنوعی: اگر خداوند یاری کند، چرخ تقدیر به نفع انسان خواهد چرخید.
نه آن شهر ماند نه آن شهریار
سرآید مگر بر من این کارزار
هوش مصنوعی: نه آن شهر باقی مانده و نه آن پادشاهی که بیاید، مگر این که این نبرد بر من ادامه یابد.
اگر دست رستم بود روز جنگ
نسازم من ایدر فراوان درنگ
هوش مصنوعی: اگر رستم در جنگ کنارم بود، دیگر منتظر نمیماندم و درنگ نمیکردم.
شوم تا بدان روی دریای چین
بدو مانم این مرز توران زمین
هوش مصنوعی: نمیتوانم سکوت کنم و تا زمانی که به چهرهی تو نگاه نکنم، آرامش نخواهم داشت؛ زیرا همانطور که دریا چین است، من نیز در این سرزمین توران باقی میمانم.
بدو شیده گفت ای خردمند شاه
انوشه بدی تا بود تاج و گاه
هوش مصنوعی: به او گفتند ای فرزانه، پادشاهی که همیشه شاد و خرم است، تا زمانی که سلطنت و تاج و تخت دارد، در خوشبختی خواهد بود.
ترا فر و برزست و مردانگی
نژاد و دل و بخت و فرزانگی
هوش مصنوعی: تو زیبایی و شرافت داری و مردانگیات از نژادت سرچشمه میگیرد، همچنین دل و شانس و داناییات نیز در تو نمایان است.
نباید ترا پند آموزگار
نگه کن بدین گردش روزگار
هوش مصنوعی: نباید تو را مانند شاگردی که نیاز به یادگیری دارد، تحت نظر بگذارند؛ زیرا در این دنیای پر تغییر و نا معلوم، همه چیز ممکن است.
چو پیران و هومان و فرشیدورد
چو کلباد و نستیهن شیر مرد
هوش مصنوعی: در این بیت به شخصیتهای برجسته و دلیر اشاره شده است. افراد بزرگی مانند پیران و هومان و فرشیدورد، به عنوان نمادهای شجاعت و خروشندگی در تاریخ و ادبیات ایران مطرح شدهاند. همچنین از کلباد و نستیهن، که نمایانگر مردان نیرومند و شجاع هستند، یاد میشود. بهطور کلی، این بیت به ارج نهادن به ویژگیهای قهرمانی و افتخار در تاریخ اشاره دارد.
شکسته سلیح و گسسته دلند
ز بیم و ز غم هر زمان بگسلند
هوش مصنوعی: دلهای شکننده و سست عهد، به خاطر ترس و غم هر لحظه در حال شکستن و جدا شدن هستند.
تو بر باد این جنگ کشتی مران
چو دانی که آمد سپاهی گران
هوش مصنوعی: تو با باد این تنش را نران، زیرا میدانی که لشکری بزرگ در راه است.
ز شاهان گیتی گزیده توی
جهانجوی و هم کار دیده توی
هوش مصنوعی: تو در میان شاهان این دنیا برگزیدهای و کارهای تو نیز دیده و شناخته شده است.
بجان و سر شاه توران سپاه
بخورشید و ماه و بتخت و کلاه
هوش مصنوعی: جان و سر شاه توران به نور خورشید و ماه و تخت و کلاه وابسته است. به عبارتی، زندگی و اعتبار او به این نعمتها و زیباییها گره خورده است.
که از کار کاموس و خاقان چین
دلم گشت پر خون و سر پر ز کین
هوش مصنوعی: از دست کارهای کاموس و خاقان چین دلم پر از غم و کینه شده است.
شب تیره بگشاد چشم دژم
ز غم پشت ماه اندر آمد بخم
هوش مصنوعی: شب تاریک و غمانگیز چشمان وابسته را باز کرد و ماه با نوری ملایم از پشت ابرها نمایان شد.
جهان گشت برسان مشک سیاه
چو فرغار برگشت ز ایران سپاه
هوش مصنوعی: جهان به لطف مشک سیاه در حال تپیدن و حرکت بود، مانند زمانی که سپاه ایران به عقب بازگشت و آرامش برقرار شد.
بیامد بنزدیک افراسیاب
شب تیره هنگام آرام و خواب
هوش مصنوعی: در شب تاریک و زمان استراحت و خواب، افراسیاب نزدیکی آمد.
چنین گفت کز بارگاه بلند
برفتم سوی رستم دیوبند
هوش مصنوعی: او گفت که از کاخ بزرگ و بلند بیرون رفتم و به سوی رستم دیوبند رفتم.
سراپردهٔ سبز دیدم بزرگ
سپاهی بکردار درنده گرگ
هوش مصنوعی: در یک پردهی سبز رنگ، نظارهگر یک لشکر بزرگ بودم که همچون گرگی درنده و خطرناک به نظر میرسید.
یکی اژدهافش درفشی بپای
نه آرام دارد تو گفتی نه جای
هوش مصنوعی: یکی از درفشهای اژدهافشان به پا است و هیچ آرامشی ندارد. تو میگویی که جای مناسبی برای آن نیست.
فروهشته بر کوههٔ زین لگام
بفتراک بر حلقهٔ خم خام
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویرسازی از یک صحنه اشاره شده است. شخصی بر روی کوهی نشسته است و زین و رکابی بر روی اسب یا حیوانی دیگر قرار دارد. در واقع، اشاره به کنترل و تسلط دارد، به گونهای که زین و لگام به هم متصل شدهاند و نشاندهندهی ارتباط نزدیک بین سوار و حیوان است. این تصویر میتواند نمادی از قدرت و تسلط بر موقعیت یا شرایط باشد.
بخیمه درون ژنده پیلی ژیان
میان تنگ بسته به ببر بیان
هوش مصنوعی: در یک خیمه که درونش تنگ و تاریک است، زندگی به سختی میگذرد.
یکی بور ابرش به پیشش بپای
تو گفتی همی اندر آید ز جای
هوش مصنوعی: یک ابر سفید پیش او آمد و گفت که به زودی از اینجا عبور خواهد کرد.
سپهدار چون طوس و گودرز و گیو
فریبرز و شیدوش و گرگین نیو
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف و ستایش شخصیتهای شجاع و دلیر میپردازد که از میان جنگجویان بزرگ و نامدار تاریخ نام برده شدهاند. این افراد به عنوان نمادهایی از دلاوری و فداکاری شناخته میشوند و ویژگیهای برجستهای از قبیل شجاعت و نیکوکاری را نمایان میکنند.
طلایه گرازست با گستهم
که با بیژن گیو باشد بهم
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصیتها و ماجراهایی اشاره شده است که ممکن است نمادهایی از قدرت و نبرد باشند. ایده اصلی این است که چهرهای از یک جنگنده یا قهرمان در حال حاضر پیشاپیش میآید و با شخصیتی دیگر به نام بیژن گیو، ارتباطی برقرار میکند. این تصویر میتواند نمادی از اتحاد یا تقابل در میدان جنگ یا زندگی باشد.
غمی شد ز گفتار فرغار شاه
کس آمد بر پهلوان سپاه
هوش مصنوعی: از سخنان فرغار شاه، غمی به وجود آمد و کسی به سوی پهلوان سپاه آمد.
بیامد سپهدار پیران چو گرد
بزرگان و مردان روز نبرد
هوش مصنوعی: سپهدار سالخورده مانند گردی دور بزرگان و جنگجویان در روز نبرد ظهور کرد.
ز گفتار فرغار چندی بگفت
که تا کیست با او به پیکار جفت
هوش مصنوعی: چندین بار فرغار صحبت کرد و پرسید که تا کی باید با او در نبرد بود؟
بدو گفت پیران که ما را ز جنگ
چه چارست جز جستن نام و ننگ
هوش مصنوعی: پیران به او گفتند که ما را در برابر جنگ چارهای نیست جز اینکه به دنبال نام و اعتبار خود باشیم.
چو پاسخ چنین یافت افراسیاب
گرفت اندران کینه جستن شتاب
هوش مصنوعی: افراسیاب وقتی پاسخی را که میخواست دریافت کرد، به شدت شروع به تلافی و کینهورزی کرد.
بپیران بفرمود تا با سپاه
بیاید بر رستم کینهخواه
هوش مصنوعی: به پیران دستور داد تا با نیروهای خود به سمت رستم، که به دنبال انتقام است، بیاید.
ز پیش سپهبد به بیرون کشید
همی رزم را سوی هامون کشید
هوش مصنوعی: سپهبد برای برگزاری نبرد، نیروهایش را به سمت هامون هدایت کرد و آماده رویارویی شد.
خروش آمد از دشت و آوای کوس
جهان شد ز گرد سپاه آبنوس
هوش مصنوعی: صدای خروش و شور از دشت برخاست و نوا و صدای کوس، جهانی را در زیر سایه سپاه سیاه به وجود آورد.
سپه بود چندانک گفتی جهان
همی گردد از گرد اسپان نهان
هوش مصنوعی: سوارانی بودند به قدری زیاد که اگر نگاه میکردی، انگار جهان از زیر غبار اسبها پنهان شده است.
تبیره زنان نعره برداشتند
همی پیل بر پیل بگذاشتند
هوش مصنوعی: زنان با فریاد و همهمه به میدان آمدند و به صورت جمعی، بار دیگر بزرگمردان را به مبارزه طلبیدند. مانند زمانی که فیلهای عظیمالجثه بر همدیگر مینهند.
از ایوان بدشت آمد افراسیاب
همی کرد بر جنگ جستن شتاب
هوش مصنوعی: افراسیاب از کاخ خود بیرون آمد و با شتاب به سوی جنگ رفت.
بپیران بگفت آنچ بایست گفت
که راز بزرگان بباید نهفت
هوش مصنوعی: به پیران گفت چیزی را باید گفت که رازهای بزرگ را باید پنهان نگه داشت.
یکی نامه نزدیک پولادوند
بیارای وز رای بگشای بند
هوش مصنوعی: یک نامه آماده کن و به نزد پولادوند بفرست و از او بخواه که با رأی خود مشکل را حل کند.
بگویش که ما را چه آمد بسر
ازین نامور گرد پرخاشخر
هوش مصنوعی: به او بگو که چه بر سر ما آمده است که این چنین مشهور و پرخاشگر شدهایم.
اگر یارمندست چرخ بلند
بیاید بدین دشت پولادوند
هوش مصنوعی: اگر یار خوشاقبال باشد، آنگاه سرنوشت دشوار به سوی این دشت خواهد آمد.
بسی لشکر از مرز سقلاب و چین
نگونسار و حیران شدند اندرین
هوش مصنوعی: بسیاری از سربازان از مرزهای اسلاو و چین دچار سردرگمی و ناتوانی شدند.
سپاهست برسان کوه روان
سپهدارشان رستم پهلوان
هوش مصنوعی: سپاه به سوی کوه در حرکت است و فرمانده آن رستم، پهلوان بزرگ، است.
سپهکش چو رستم سپهدار طوس
بابر اندر اورده آوای کوس
هوش مصنوعی: رزمندهای مانند رستم و سردار طوس، بابر با صدای کوس جنگ به میدان آمده است.
چو رستم بدست تو گردد تباه
نیابد سپهر اندرین مرز راه
هوش مصنوعی: اگر رستم در دستان تو شکست بخورد، دیگر هیچکس در این سرزمین راهی نخواهد داشت.
همه مرز را رنج زویست و بس
تو باش اندرین کار فریادرس
هوش مصنوعی: تمام مرزها در رنج و مصیبت گرفتارند، پس تو باید در این کار فریادرس و کمکرسان باشی.
گر او را بدست تو آید زمان
شود رام روی زمین بیگمان
هوش مصنوعی: اگر او به دست تو بیفتد، زمان زیر فرمان تو خواهد آمد و بیتردید زمین آرام خواهد شد.
من از پادشاهی آباد خویش
نه برگیرم از رنج یک رنج بیش
هوش مصنوعی: من از سلطنت و زندگی خوب خود هیچ چیزی کم نمیکنم و حاضر نیستم فقط به خاطر یک درد یا مشکل بیشتر، همه را از دست بدهم.
دگر نیمه دیهیم و گنج آن تست
که امروز پیگار و رنج آن تست
هوش مصنوعی: امروز ما در نیمه راه قرار داریم و گنج و ثروت واقعی در تلاش و زحمت ماست.
نهادند بر نامه بر مهر شاه
چو برزد سر از برج خرچنگ ماه
هوش مصنوعی: بر روی نامهای که به مهر شاه زده شده بود، مانند زمانی که سر ماه از برج خرچنگ بیرون میآید، قرار گرفتند.
کمر بست شیده ز پیش پدر
فرستاده او بود و تیمار بر
هوش مصنوعی: شیده به پیش پدرش آمده و برای او زحمت و مراقبت میکند.
بکردار آتش ز بیم گزند
بیامد بنزدیک پولادوند
هوش مصنوعی: به خاطر خطر آسیب دیدن، به سوی پولادوند نزدیک شد و با آتش کار کرد.
برو آفرین کرد و نامه بداد
همه کار رستم برو کرد یاد
هوش مصنوعی: رفتم و برای او ستایش فرستادم و نامهای نوشتم. همه کارهای رستم را به یاد او آوردم.
که رستم بیامد ز ایران بجنگ
ابا او سپاهی بسان پلنگ
هوش مصنوعی: رستم از ایران به جنگ آمد و سپاهی همچون پلنگ به همراه داشت.
ببند اندر آورد کاموس را
چو خاقان و منشور و فرطوس را
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که باید به دقت و با احتیاط، کارها و دستاوردهای بزرگ را جمعآوری و مستند کنیم، همانطور که خاقان (عنوانی برای پادشاه بزرگ) و منشورها (متون رسمی و قانونی) و فرطوس (شاید اشاره به متون قدیمی یا میراث فرهنگی باشد) را به خوبی محفوظ داشتهاند.
اسیران بسیار و پیلان رمه
فرستاد یکسر بایران همه
هوش مصنوعی: تعداد زیادی اسیر و گروهی از فیلها را به سمت ایران فرستاد.
کنارنگ و جنگآوران را بخواند
ز هر گونهای داستانها براند
هوش مصنوعی: کنار رنگ و جنگآوران، داستانهایی از هر نوع میخواند و نقل میکند.
بدیشان بگفت انچ در نامه بود
جهانگیر برنا و خودکامه بود
هوش مصنوعی: به آنها گفت آنچه که در نامه نوشته شده بود، جوانی جهانگیر و خودپسند بود.
بفرمود تا کوس بیرون برند
سراپردهٔ او به هامون برند
هوش مصنوعی: فرمان داد که طبل را بیرون بیاورند و به دشت هامون ببرند.
سپاه انجمن شد بکردار دیو
برآمد ز گردان لشکر غریو
هوش مصنوعی: نیروهای جمعیتی همچون سپاه به صف آرایی پرداختند و از میان لشکر، صدای وحشتناک و مرافعی به گوش رسید.
درفش از پس و پیش پولادوند
سپردار با ترکش و با کمند
هوش مصنوعی: پرچم با شکوه و استواری که در دستان نگهبان، پشت و جلو قرار دارد، به همراه تیرکمان و دامهایش دیده میشود.
فرود آمد از کوه و بگذاشت آب
بیامد بنزدیک افراسیاب
هوش مصنوعی: او از کوه پایین آمد و آب را رها کرد و به نزدیکی افراسیاب رسید.
پذیره شدندش یکایک سپاه
تبیره برآمد ز درگاه شاه
هوش مصنوعی: سپاه تبیره به ترتیب و یکی یکی به استقبال او آمدند، و از درگاه شاه بیرون رفتند.
ببر در گرفتش جهاندیده مرد
ز کار گذشته بسی یاد کرد
هوش مصنوعی: مردی با تجربه و دانا در هنگامی که خود را در این وضعیت دشوار میبیند، به یاد و خاطرات گذشتهاش میافتد و از تجارب خود بهره میبرد.
بگفت آنک تیمار ترکان ز کیست
سرانجام درمان این کار چیست
هوش مصنوعی: او گفت که درد و رنج ترکان از چه کسی است و در نهایت راه حل این مشکل چیست؟
خرامان بایوان خسرو شدند
برای و باندیشهٔ نو شدند
هوش مصنوعی: آنها با صدای آرام و زیبایی به دروازهٔ کاخ خسرو رفتند و در اندیشههای تازهای فرو رفتند.
سخن راند هر گونه افراسیاب
ز کار درنگ و ز بهر شتاب
هوش مصنوعی: افراسیاب، هر گونه سخن و نظری را بیان میکند، بدون اینکه درباره کارها تأمل کند یا از روی شتابزدگی عمل کند.
ز خون سیاوش که بر دست اوی
چه آمد ز پرخاش وز گفت و گوی
هوش مصنوعی: از خون سیاوش که بر دستان اوست، چه تاثیراتی از نبردها و گفتگوها برآمده است.
ز خاقان و منشور و کاموس گرد
گذشته سخنها همه برشمرد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به تاریخ و فرهنگ گذشته شده است، جایی که همهی داستانها و وقایع مربوط به پادشاهان بزرگ و نوشتارهای مهم به تفصیل ذکر شده است. به نوعی نشاندهندهی یادآوری و بررسی دستاوردهای آن زمانهاست.
بگفت آنک این رنجم از یک تنست
که او را پلنگینه پیراهنست
هوش مصنوعی: این شخص که باعث رنج و درد من شده، به خاطر اینکه او لباس پلنگی برتن دارد، در واقع از یک نفر است.
نیامد سلیحم بدو کارگر
بران ببر و آن خود و چینی سپر
هوش مصنوعی: گفته شده که سلیح به من نرسید و آنچه من دارم، به کار نمیآید. بنابراین بیخیال آن شده و به دنبال راهی دیگر باش.
بیابان سپردی و راه دراز
کنون چارهٔ کار او را بساز
هوش مصنوعی: در بیابان رها کردی و راه را طولانی کردی، حالا برای او باید تدبیر و چارهای پیدا کنی.
پر اندیشه شد جان پولادوند
که آن بند را چون شود کاربند
هوش مصنوعی: جان پولادوند به تفکر فرو رفت و به این اندیشید که آن بند چگونه میتواند کار او را تحت تأثیر قرار دهد.
چنین داد پاسخ بافراسیاب
که در جنگ چندین نباید شتاب
هوش مصنوعی: بافراسیاب به این شکل پاسخ داد که در جنگ نباید عجله کرد و باید با دقت عمل کرد.
گر آنست رستم که مازندران
تبه کرد و بستد بگرز گران
هوش مصنوعی: اگر آن رستم است که مازندران را ویران کرد و با گرز سنگین غنائم را برداشته است.
بدرید پهلوی دیو سپید
جگرگاه پولاد غندی و بید
هوش مصنوعی: او به پهلوی دیو سپید حمله کرد و دلش را از شدت غم و درد مانند پولاد سخت و گیاه بید، بشکست.
مرا نیست پایاب با جنگ اوی
نیارم ببد کردن آهنگ اوی
هوش مصنوعی: من نمیتوانم با جنگ او پایانی برای خود داشته باشم و نمیتوانم به بدی و آسیب دیدن از او فکر کنم.
تن و جان من پیش رای تو باد
همیشه خرد رهنمای تو باد
هوش مصنوعی: بدن و روح من همواره فدای اندیشه و اراده تو باشد و خرد و دانایی راهنمای تو باشد.
من او را بر اندیشه دارم بجنگ
بگردش بگردم بسان پلنگ
هوش مصنوعی: من همواره در فکر او هستم و برایش میجنگم، مانند یک پلنگ که به دورش میچرخد.
تو لشکر برآغال بر لشکرش
بانبوه تا خیره گردد سرش
هوش مصنوعی: تو نیرویی در میدان جنگ به قدری قوی و فراوان هستی که دشمن با دیدن تو دچار حیرت میشود و سرش به سبب ترس و شگفتی گیج میگردد.
مگر چاره سازم و گر نی بدست
بر و یال او را نشاید شکست
هوش مصنوعی: آیا میتوانم کاری انجام دهم و اگر نتوانم، نمیتوانم بر او و صفاتش غلبه کنم؟
ازو شاد شد جان افراسیاب
می روشن آورد و چنگ و رباب
هوش مصنوعی: جان افراسیاب از او خوشحال شد و نور روشنایی را به همراه آورد و ساز و چنگ را نواخت.
بدانگه که شد مست پولادوند
چنین گفت با او ببانگ بلند
هوش مصنوعی: زمانی که پولادوند مست شد، با صدای بلند این جمله را به او گفت.
که من بر فریدون و ضحاک و جم
خور و خواب و آرام کردم دژم
هوش مصنوعی: من بر سرگذشت شخصیتهای بزرگ و مهمی چون فریدون و ضحاک و جم تمرکز کردهام و افکار و وضعیتهای مختلف را در نظر گرفتهام.
برهمن بترسد ز آواز من
وزین لشکر گردنافراز من
هوش مصنوعی: برهمن از صدای من و این سپاه سرزنده و قوی من ترسیده است.
من این زابلی را بشمشیر تیز
برآوردگه بر کنم ریز ریز
هوش مصنوعی: من با شمشیر تیز، این زابلی را قطعهقطعه میکنم.