بخش ۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
بخش ۳ به خوانش فرید حامد
بخش ۳ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۳ به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۳ به خوانش محمدیزدانی جوینده
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
در بیت زیر به جای "خویش" فکر می کنم "خونش" درست است. یعنی اینکه او را با خون پرورش داد تا همانند شیر (وحشی) شود. اشاره به استفاده از غذاهای گوشتی در جهت درنده خو کردن ضحاک.
به خویش بپرورد برسان شیر / بدان تا کند پادشا را دلیر
همچنین در مصرع "عمی گشت و از هر سویی چاره جست" فکر می کنم اشتباه چاپی بوده که "غمی" به اشتباه "عمی" نوشته شده. منظور اینکه ضجاک غمگین میشود و به دنبال چاره می گردد.
به جای بیت های 11 و 12 و 13 بالا در نسخه ژول مول پنج بیت آمده توجه شود،
فراوان نبود آن زمان پرورش/که کمتربد از کشتنیهاخورش
جز از رستنیها نخوردند چیز/زهر چز زمین سر برآورد نیز
پس آهرمن بدکنش رای کرد/به دل کشتن جانور جای کرد
زهرگونه از مرغ و از چارپای/خورش کردو یکیک بیاوردجای
به خونش بپرورد بر سان شیر/ بدان تا کند پادشا را دلیر
با عنایت به اینکه پرورش دام رسم نبود و غذا های گیاهی مصرف میشد، مصرع (که کمتر بد از کشتنیها خورش) معقولتر به نظر میاید.مصرع( که کمتر بد از خوردنیها خورش) بی مفهوم است. در اینجا آشپز برای اینکه خوی درندگی را در ضحاک تقویت کند بیشتر به او غذا از گوشت قرمز میداده که امروزه هم گفته میشود خوردن گوشت به خصوص نیمه پز یا اصطلاحا خوندار پسر را دلیر و شجاع میکند. در گذشته شاهان به پسرانشان گوشت کباب نیمه پز میدادند تا همانند شیر دلیر و جنگجو شوند. در نهایت به نظر من به جای خوردنیها باید گفت کشتنیها و به جای خویش باید گفت خونش
در اینجا دلیر لزوما معنای مثبتی نداره و ظاهرا به معنی درنده خو و وحشی بکار رفته.
با تشکر از دوستان اندیشمندی که در مورد ادبی شعر اظهار نظر می کنند و آن را بارور تز می کنند اما جای بررسی های اجتماعی در این اظهار نظر ها بسیار خالی است. اشعار شاهنامه چون صدف زیبایی هستند که در دورن خود گوهر گرانبهایی دازند باید این صدف ها را شکاف داد و گوهر ها را شناخت و از آنان بهره گرفت.
مانند:دو مار سیه از دو کتفش برست و.....
قصد فردوسی آیا این نیست که این ابلیس نشانده همانند اعراب دست به شست و شوی مغزی زدند؟؟
چه تعبیر زیبا و بجایی. نکته ای بسیار ظریف
جناب شمس
روشن نفرمودید چرا حکیم چنین واژه مهجوری را به جای روان ( اگر روانه شدن منظور نظر بوده است)
به کار برده است
نخستین واکنش او میبایست غمگین ، غمی شدن بوده باشد و بی گمان " غمی گشت و از هر سویی چاره جست " درست است.
با سلام. عبارت "زرده ی خایه" دقیقا به چه چیزی اشاره دارد؟
زرده ی خایه = زرده ی تخم مرغ
خایه به مانای تخم مرغ است و لغت خاگینه { خایه گینه } که امروز بکار می بریم از همین لغتِ خایه گرفته شده.
زرده ی خایه= زرده ی تخم مرغ
خاگینه نیز اس همین لغت خایه گرفته شده
خاگینه منسوب به خاگ
خاگ+ینه
خاگ یا هاگ:هسته و خایه-تخم
پشمینه-دیرینه و ...
بیشینه_کمینه_پیشینه_ترخینه_نرینه_مادینه_پارینه_چرمینه_گرگینه_سبزینه_تهمینه_چوبینه_سفالینه
خاگینه
خاگ+ینه
خاگ یا هاگ:هسته/تخم
درباره بیت 35، بخشی از بحثهای دوستان رواست. دوستی گفته است "عمی" هم به معنای روان شدن است و هم نابینا شدن. بله عمی با م و ی ساکن به معنای روان شدن است اما در آن صورت شعر از وزن خارج میشود و نمیتوان شعر را خواند. ضمناً ضحاک جایی روان نمیشود. میماند عمی که به لحاظ معنا قدری به شعر میخورد. یعنی ضحاک از سر بیچارگی چون کوران شد و راهی پیدا نکرد. اگر میگفت از سر بیچارگی یک جا نشست و راهی به ذهنش نرسید، این برداشت قابل توجه بیشتری بود. اما بخش دوم شعر بلافاصله میگوید از هر سویی چاره جست. با این برداشت، معنای شعر چنین میشود: او کور شد و در پی چاره گشت. میماند غمی شدن. این معنا عمیقترین پیوند را با شعر دارد. او از این پیشامد بسیار غمگین شد و در پی راه چارهای برای حل مشکل گشت. پس غمی شدن که ممکن است به سادگی بر اثر اشتباه کاتب یا حتی حروفچین به عمی تبدیل شده باشد، بر دیگر گزینهها ترجیح دارد. در این صورت نیاز نیست عمی را هم به معنای مجازی آن (کنایه از بیچارگی و سرگشتگی) بگیریم؛ همچنانکه در عالم واقع هم چشم دچار نابینایی نشده است.
اصلا دوستان چرا در بیت مورد اشاره " همی" نباشد به جای " عمی یا غمی" که واژگان عربی هستند و دهقان توس بسیار کم آنها را به کار می برده است.
همی گشت و اندر پی چاره جست..
همی مترادف همانا و همچنین فراوان در شاهنامه آمده است. .
بین ما لرها هنوز از کلمه خایه بجای تخم مرغ استفاده می شود.
سلام
فراوان نبود آن زمان پرورش
که کمتر بد از خوردنیها خورش
به نظر میرسه همین ((خوردنیها )) درسته و بیت هایی که یکی از دوستان به عنوان سند آورده و ((کشتنیها)) رو پیشنهاد فرموده الحاقی باشه.
"کشتنی ها" واژه پیشنهادی نیست. در تصحیح دکتر خالقی همین واژه آمده. بیت های بعدی صراحتا به اهریمنی بودن عادت حیوان خواری اشاره میکنه. کاش شاهنامه با تصحیح دکتر خالقی که با توافق اکثر اساتید کاملترین تصحیح شاهنامه هست در گنجور قرار داده میشد تا دوستان تفاوت معنادار اون رو لمس میکردن.
با سلام
به خویش بپرورد برسان شیر
بدان تا کند پادشا را دلیر
خویش اشتباه و خونش درسته یقینا
با سلام
لطفه در بیت
دو مار سیه از دو کتفش برست
عمی گشت و از هر سویی چاره جست
غمی جایگزین عمی شود.
غمی یعنی غمگین
با سلام
در بیت
پزشکان فرزانه گرد آمدند
همه یکبهٔک داستانها زدند
لطفا یک بهک با یک بیک (یک به یک) بر وزن تک به تک جایگزین گردد.
با توجه به مطالعاتی که من در مورد عروض داشتهام، «خواست» در این جا وزن مصرع را به هم میریزد و بنا بر این باید «وا» را کوتاه و شبیه « َ » تلفظ کنیم که مردود است، چون تنها هجای بلند «ی» و «و» در «سو» آن هم در شرایطی خاص کوتاه خوانده میشوند. لطف کنید با چاپهای دیگر مقایسه شود.
معنی این مصرع چیه؟ بمان تا چه گردد نباید درود
و آیا وزن این مصرع درسته؟
یکی نامور پاک خوالگیرم
بگذار و بنگر تا چه گررد و نباید انها را درودن و درو کردن
-
یکی نامور پاک خوالیگم
-
خوالیگر مانند خالیگر بخوان
-
همه سروده های شاهنامه بر یک وزن است
درود، شیطان ذات خودرا بشکل انسان خردمند و دوست نشان میده که در داستان ضحاک به وضوح توضیح داده شده برای جلب نظر میباید به شکل دوست انسان و پزشک و آشپز نشان داده شده، شما نیک بنگرید دیو شیطان بازهم بصورتِ آشپز سازمان جهانی غذا پزشک سازمان جهانی بهداشت. خردمند سازمان ملل و حقوق بشر نمایان میکند.
برگرفته از کانالِ تلگرامیِ shuhnumeh1
سلام ودرود بر فردوسی بزرگ از این شعر فردوسی من برداشت کردم که حکیم گیاهخوار بوده و چون خودم گیاه خواری میکنم این بخش برام خیلی جذاب بود و کلا گیاهخواران خیلی آرامش دارند و با کشتن حیوانات و حتی پخت غذا مخالفند
به خونش بپرود برسان شیر
بدان تا کند پادشا را دلیر