برگردان به زبان ساده
از آن پس برآمد ز ایران خروش
پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش
هوش مصنوعی: پس از آن، صدایی از ایران بلند شد و از هر سو نبرد و هیاهو شکل گرفت.
سیه گشت رخشنده روز سپید
گسستند پیوند از جمّشید
هوش مصنوعی: روزی روشن و زیبا به ناگاه تاریک شد و ارتباط و پیوند با جمیده و شادابی قطع گردید.
بر او تیره شد فرّهٔ ایزدی
به کژی گرایید و نابخردی
فره ایزدی از او دور شد و به بیراهه رفت و دچار نادانی شد.
پدید آمد از هر سویی خسروی
یکی نامجویی ز هر پهلُوی
هوش مصنوعی: در هر گوشهای، یک شاهزادهای پیدا شده که به جستجوی نام و آوازه است و از هر طرف توجهها به او معطوف شده است.
سپه کرده و جنگ را ساخته
دل از مهر جمشید پرداخته
هوش مصنوعی: سربازان آماده نبرد شدهاند و دلها از عشق و محبت جمشید پر شده است.
یکایک ز ایران برآمد سپاه
سوی تازیان برگرفتند راه
هوش مصنوعی: هرکدام از مردان ایران، به سوی عربها حرکت کردند و راه را در پیش گرفتند.
شنودند کانجا یکی مهتر است
پر از هول شاه اژدها پیکر است
هوش مصنوعی: گوش کردهاند که در آنجا یک رئیس وجود دارد که بسیار ترسناک و شبیه به اژدهاست.
سواران ایران همه شاهجوی
نهادند یکسر به ضحاک روی
هوش مصنوعی: سواران ایران همه با عزم و اراده به سمت ضحاک حرکت کردند و تمام تلاش خود را متمرکز کردند.
به شاهی بر او آفرین خواندند
ورا شاه ایران زمین خواندند
هوش مصنوعی: به او لقب شاه ایران داده شد و زیباییهای او را ستودند.
کی اژدهافش بیامد چو باد
به ایران زمین تاج بر سر نهاد
هوش مصنوعی: زمانی که اژدها به سرعت و مانند باد به سرزمین ایران آمد، تاجی را بر سر گذاشت.
از ایران و از تازیان لشکری
گزین کرد گرد از همه کشوری
هوش مصنوعی: نیرویی از ایران و اعراب انتخاب کرد که از تمامی سرزمینها گردآوری شده بودند.
سوی تخت جمشید بنهاد روی
چو انگشتری کرد گیتی بروی
هوش مصنوعی: به سمت تخت جمشید رفت و به زیبایی آن مانند انگشتری، دنیا را بر رویش قرار داد.
چو جمشید را بخت شد کندرو
به تنگ اندر آمد جهاندار نو
هوش مصنوعی: زمانی که جمشید به خوششانسی خود نرسید و دچار مشکلات و گرفتاریها شد، حاکم جدیدی ظهور کرد.
برفت و بدو داد تخت و کلاه
بزرگی و دیهیم و گنج و سپاه
هوش مصنوعی: او رفت و به او تاج و تخت بزرگ و دیهیم و ثروت و نیرو ارتش را دادند.
چو صد سالش اندر جهان کس ندید
بر او نام شاهی و او ناپدید
هوش مصنوعی: اگر صد سال در دنیا کسی او را نبیند و نامی از او به عنوان شاه شنیده نشود، او به طوری ناپدید است.
صدم سال روزی به دریای چین
پدید آمد آن شاه ناپاک دین
هوش مصنوعی: صد سال پیش، در دریای چین، شاهی ناپاک و بیدین ظهور کرد.
نهان گشته بود از بد اژدها
نیامد به فرجام هم ز او رها
هوش مصنوعی: بدی آن اژدها پنهان شده بود و نتوانست به پایان خود برسد، از شر او نیز رهایی یافت.
چو ضحاکش آورد ناگه به چنگ
یکایک ندادش زمانی درنگ
هوش مصنوعی: وقتی که ضحاک به ناگاه همه را به اسارت گرفت، هیچیک از آنها را زمانی برای انتظار و تأمل نگذاشت.
به ارّهش سراسر به دو نیم کرد
جهان را از او پاک بیبیم کرد
هوش مصنوعی: با ارهای تمام جهان را به دو نیم کرد و از او بیهیچ ترسی پاک شد.
شد آن تخت شاهی و آن دستگاه
زمانه ربودش چو بیجاده کاه
هوش مصنوعی: آن تخت پادشاهی و آن ساز و کار زمانه او را به آسانی و بی هیچ مقاومتی برداشتند، گویی که کاهی در بیابان گرفته شده باشد.
از او بیش بر تخت شاهی که بود
بر آن رنج بردن چه آمدش سود
هوش مصنوعی: چرا کسی که در عرش شاهی نشسته، باید زحمت بکشد؟ مگر از این سختیها چه نفعی برایش دارد؟
گذشته بر او سالیان هفتصد
پدید آوریده همه نیک و بد
هوش مصنوعی: در طول هفتصد سال، اتفاقات و رویدادهای خوب و بد زیادی برای او پیش آمده است.
چه باید همه زندگانی دراز
چو گیتی نخواهد گشادنت راز
هوش مصنوعی: برای چه باید تمام عمر طولانیای چون جهان را بگذرانیم، در حالی که راز وجودت برای تو فاش نخواهد شد؟
همی پروراندت با شهد و نوش
جز آواز نرمت نیاید به گوش
هوش مصنوعی: تو را با شیرینی و خوشی بزرگ میکنند، اما جز صدای نرم و آرامش، چیزی به گوشت نمیرسد.
یکایک چو گیتی که گسترد مهر
نخواهد نمودن به بد نیز چهر
هوش مصنوعی: هر فردی در این دنیا مانند جهان است و نباید به بدیها یا ناپسندها روی آورد.
بدو شاد باشی و نازی بدوی
همان راز دل را گشایی بدوی
هوش مصنوعی: شما باید خوشحال و سرزنده باشید و به سادگی با دیگران ارتباط برقرار کنید. در این حین میتوانید احساسات و رازهای درونی خود را با دیگران در میان بگذارید.
یکی نغز بازی برون آورد
به دلت اندرون درد و خون آورد
هوش مصنوعی: یک نفر با بازی ماهرانهای چیزی زیبا و جذاب به نمایش گذاشت، اما در دل تو احساس درد و رنج را به وجود آورد.
دلم سیر شد زین سرای سپنج
خدایا مرا زود بِرْهان ز رنج
هوش مصنوعی: دلِ من از این دنیا و مشکلاتش به تنگ آمده است. ای خدا، زود مرا از این رنجها رها کن.
حاشیه ها
نیم بیت آخر در دو بیت دوم و همچنین ششم اشکال وزنی دارد.
در مورد نوشتهی جواد:
در بیت دوم جمشید را جَمِ شید بخوانید.
در بیت ششم بجای برگفتند، برگرفتند از نظر معنی و وزن صحیح است.
1391/07/10 12:10
جمال پرگان
سوی تازیان برگفتند راه
برگرفتند راه شاید صحیحش باشه
دیدگاه دوستان درباره بیت ششم کاملاً درست است. واضح است که منظور این است که ایرانیان رنجیده از جمشید، راه به سوی تازیها را در پیش گرفتند. پس "برگرفتند" صحیح است و برگفتند ضمن آنکه وزن شعر را به هم میریزد، معنی درستی ندارد و قطعآً اگر اشتباه حروفچین نباشد، اشتباه کاتب است. لطفاً تصحیح فرمایید.
1399/12/23 14:02
مصطفی قباخلو
با سلام
بیت ماقبل آخر
یکایک چو گیتی که گسترد مهر
نخواهد نمودن به بد نیز چهر
به نظر بنده معنی نمیده و همچنین گیتی در دو بیت قبل ذکر شده اما این کونه معنی میده و وزنش بهتره
یکایک ((ببینی)) که گسترد مهر
نخواهد نمودن به بد نیز چهر
یعنی ببینی به جای به گیتی جایگزین شود.
1402/08/03 03:11
محمدجواد بوالحسنی
درود
اتفاقات پایانی پادشاهی جمشید و قدرت گرفتن ضحاک بسیار اینهمانی دارد با دوران معاصر و بس عجیب است ، گویی استاد بزرگ توس ، پیشگویی را در اختیارمان گذاشته بوده و البته دانسته نشد.
یادش تا ابد گرامی باد
1402/10/16 00:01
سیاوش عیوضپور
البته این همانی دارد با جمشید که سر از فرمان یزدان بتافت و خود را اعلی حضرت خواند، و مثل فرعون فریاد انا ربکم الاعلی سر داد، که لاجرم سرنوشت چنین طواغیتی جای جز قعر دوزخ نیست، اما از لطف یزدان این بار ضحاک و پادشاه خودکامه دیگری که بندگی بت نفس و اهریمن میکند بر ما سلطه نیافت, و نور رحمت ایزدی پیری از تبار مردان خدایی و پاک سرشت را بر ایران گماشت. الحمد لله