گنجور

بخش ۳

بزد مهره در جام بر پشت پیل
ازو برشد آواز تا چند میل
خروشیدن کوس با کرنای
همان ژنده پیلان و هندی درای
برآمد ز زاولستان رستخیز
زمین خفته را بانگ برزد که خیز
به پیش اندرون رستم پهلوان
پس پشت او سالخورده گوان
چنان شد ز لشکر در و دشت و راغ
که بر سر نیارست پرید زاغ
تبیره زدندی همی شست جای
جهان را نه سر بود پیدا نه پای
به هنگام بشکوفهٔ گلستان
بیاورد لشکر ز زابلستان
ز زال آگهی یافت افراسیاب
برآمد ز آرام و از خورد و خواب
بیاورد لشکر سوی خوار ری
بران مرغزاری که بد آب و نی
ز ایران بیامد دمادم سپاه
ز راه بیابان سوی رزمگاه
ز لشکر به لشکر دو فرسنگ ماند
سپهبد جهاندیدگان را بخواند
بدیشان چنین گفت کای بخردان
جهاندیده و کارکرده ردان
هم ایدر من این لشکر آراستم
بسی سروری و مهی خواستم
پراگنده شد رای بی تخت شاه
همه کار بی‌روی و بی‌سر سپاه
چو بر تخت بنشست فرخنده زو
ز گیتی یکی آفرین خاست نو
شهی باید اکنون ز تخم کیان
به تخت کیی بر کمر بر میان
شهی کاو باورنگ دارد ز می
که بی‌سر نباشد تن آدمی
نشان داد موبد مرا در زمان
یکی شاه با فر و بخت جوان
ز تخم فریدون یل کیقباد
که با فر و برزست و با رای و داد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزد مهره در جام بر پشت پیل
ازو برشد آواز تا چند میل
هوش مصنوعی: مهره‌ای در جام انداخت و صدای آن تا دوردست‌ها پیچید.
خروشیدن کوس با کرنای
همان ژنده پیلان و هندی درای
هوش مصنوعی: صدای بلند شیپور همانند ناله و زاری فیل‌ها و هندی‌هاست که زحمت می‌کشند.
برآمد ز زاولستان رستخیز
زمین خفته را بانگ برزد که خیز
هوش مصنوعی: از زاولستان ظهور کرد، زمین خوابیده را ندا داد که بیدار شو.
به پیش اندرون رستم پهلوان
پس پشت او سالخورده گوان
هوش مصنوعی: رستم، پهلوان بزرگ، در جلوی میدان قرار دارد و در عقب او، فردی سالخورده و حکیم نیز حضور دارد.
چنان شد ز لشکر در و دشت و راغ
که بر سر نیارست پرید زاغ
هوش مصنوعی: در نتیجه جنگ و میدان جنگ، آن‌قدر اوضاع خراب شد که حتی زاغ هم نتوانست از ترس پرواز کند.
تبیره زدندی همی شست جای
جهان را نه سر بود پیدا نه پای
هوش مصنوعی: پرده‌ها را کنار زده‌اند، به طوری که جایگاه جهان را شست‌وشو کنند. در این حالت نه سر کسی پیدا است و نه پای کسی.
به هنگام بشکوفهٔ گلستان
بیاورد لشکر ز زابلستان
هوش مصنوعی: در زمان شکفتن گل‌ها، نیروهایی از زابلستان به میدان می‌آیند.
ز زال آگهی یافت افراسیاب
برآمد ز آرام و از خورد و خواب
هوش مصنوعی: افراسیاب از زال مطلع شد و به همین دلیل از حالت آرامش و خواب بیدار شد و به پا خاست.
بیاورد لشکر سوی خوار ری
بران مرغزاری که بد آب و نی
هوش مصنوعی: به سوی خوار ری، نهری که پر از مرغزار و علفی سرسبز است، لشکری آورد.
ز ایران بیامد دمادم سپاه
ز راه بیابان سوی رزمگاه
هوش مصنوعی: از ایران، به طور مداوم، ارتش به سوی میدان جنگ از طریق بیابان حرکت کرد.
ز لشکر به لشکر دو فرسنگ ماند
سپهبد جهاندیدگان را بخواند
هوش مصنوعی: سپهبد، از لشکری به لشکر دیگر دو فرسنگ فاصله گرفت و فرمان داد تا جهاندیدگان را جمع کنند.
بدیشان چنین گفت کای بخردان
جهاندیده و کارکرده ردان
هوش مصنوعی: به آن‌ها گفت: ای خردمندان آگاه از جهان و کار آزموده.
هم ایدر من این لشکر آراستم
بسی سروری و مهی خواستم
هوش مصنوعی: من این لشکر را به خوبی آماده کرده‌ام و می‌خواهم که در اینجا سروری و مقام بلندی به دست آورم.
پراگنده شد رای بی تخت شاه
همه کار بی‌روی و بی‌سر سپاه
هوش مصنوعی: رای و فکر شاه بدون قدرت و حکومت پراکنده شده است و همه امور و کارها بدون رهبری و سرپرستی مناسب پیش می‌رود.
چو بر تخت بنشست فرخنده زو
ز گیتی یکی آفرین خاست نو
هوش مصنوعی: زمانی که او بر تخت سلطنت نشسته است، از جهان صدایی برای ستایش او به گوش می‌رسد و این صدای شاداب و نو به گوش می‌رسد.
شهی باید اکنون ز تخم کیان
به تخت کیی بر کمر بر میان
هوش مصنوعی: حاکمی باید از نسل پادشاهان بر تخت سلطنت بنشیند و بر سر و میان خود، نشانه‌های قدرت را داشته باشد.
شهی کاو باورنگ دارد ز می
که بی‌سر نباشد تن آدمی
هوش مصنوعی: شاهی که در دلش اعتماد و ایمان به شراب دارد، می‌داند که آدمی باید سر و سامان داشته باشد و بدون سر، وجودش کامل نیست.
نشان داد موبد مرا در زمان
یکی شاه با فر و بخت جوان
هوش مصنوعی: موبد به من نشان داد که در زمانی یک پادشاه با زیبایی و شانس جوان وجود داشته است.
ز تخم فریدون یل کیقباد
که با فر و برزست و با رای و داد
هوش مصنوعی: از نسل فریدون، قهرمان کیقباد که به بخشیندگی و قدرت مشهور است و با خرد و عدالت زندگی می‌کند.

خوانش ها

بخش ۳ به خوانش عندلیب
بخش ۳ به خوانش فرهاد بشیریان

حاشیه ها

1403/07/15 15:10
بهزاد دماوندی

در یکی از حاشیه ها خوار ری به شکست ری معنا شده بود که به نظر می رسد نام برکه یا مرغزاری ست که در ری بوده است . 

1404/06/02 21:09
علی میراحمدی

بدون شک ابیات  سست و بی مایه این بخش  اثر فردوسی نیست.

بنگرید به این بیت و مصراع اول آن:

تبیره زدندی همی شست جای

جهان را نه سر بود پیدا نه پای

حتی میتوان گفت مصراع اول نه تنها حماسی نیست بلکه بسیار مضحک است.گویا شاعر تمام توان خود را بکار برده و بسیار زور زده است که کار را دربیاورد.

ممکن است عده ای بر سخن بنده ایراد وارد کنند و آن را بی پایه و سند بدانند و بنامند.

سخن اینست که ریخت و ظاهر چنین ابیاتی خود بهترین دلیل بر این ادعاست که اثر فردوسی نیست.

 بایست شاهنامه را بارها و بارها خوانده باشید تا به چنین دریافتی از متن برسید که بتوانید ابیات الحاقی را از اشعار فردوسی تشخیص بدهید.