گنجور

بخش ۳

سپهبد بشد تیز و برگشت شاه
سوی کاخ با رستم و با سپاه
یکی مجلس آراست با پیلتن
رد و موبد و خسرو رای زن
فراوان سخن گفت ز افراسیاب
ز رنج تن خویش وز درد باب
ز آزردن مادر پارسا
که با ما چه کرد آن بد پرجفا
مرا زی شبانان بی‌مایه داد
ز من کس ندانست نام و نژاد
فرستادم این بار طوس و سپاه
ازین پس من و تو گذاریم راه
جهان بر بداندیش تنگ آوریم
سر دشمنان زیر سنگ آوریم
ورا پیلتن گفت کین غم مدار
به کام تو گردد همه روزگار
وزان روی منزل بمنزل سپاه
همی رفت و پیش‌اندر آمد دو راه
ز یک سو بیابان بی آب و نم
کلات از دگر سوی و راه چرم
بماندند بر جای پیلان و کوس
بدان تا بیاید سپهدار طوس
کدامین پسند آیدش زین دو راه
بفرمان رود هم بران ره سپاه
چو آمد بر سرکشان طوس نرم
سخن گفت ازان راه بی‌آب و گرم
بگودرز گفت این بیابان خشک
اگر گرد عنبر دهد باد مشک
چو رانیم روزی به تندی دراز
بآب و بآسایش آید نیاز
همان به که سوی کلات و چرم
برانیم و منزل کنیم از میم
چپ و راست آباد و آب روان
بیابان چه جوییم و رنج روان
مرا بود روزی بدین ره گذر
چو گژدهم پیش سپه راهبر
ندیدیم از این راه رنجی دراز
مگر بود لختی نشیب و فراز
بدو گفت گودرز پرمایه شاه
ترا پیش‌رو کرد پیش سپاه
بران ره که گفت او سپه را بران
نباید که آید کسی را زیان
نباید که گردد دل‌آزرده شاه
بد آید ز آزار او بر سپاه
بدو گفت طوس ای گو نامدار
ازین گونه اندیشه در دل مدار
کزین شاه را دل نگردد دژم
سزد گر نداری روان جفت غم
همان به که لشکر بدین سو بریم
بیابان و فرسنگها نشمریم
بدین گفته بودند همداستان
برین بر نزد نیز کس داستان
براندند ازان راه پیلان و کوس
بفرمان و رای سپهدار طوس

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپهبد بشد تیز و برگشت شاه
سوی کاخ با رستم و با سپاه
هوش مصنوعی: سپهبد با سرعت حرکت کرد و شاه به همراه رستم و سپاه به سمت کاخ بازگشت.
یکی مجلس آراست با پیلتن
رد و موبد و خسرو رای زن
هوش مصنوعی: یک نفر مجلسی برپا کرد با حضور دلاوران، روحانیان و شاهان که به تصمیم‌گیری پرداخته و رای مشورتی دهند.
فراوان سخن گفت ز افراسیاب
ز رنج تن خویش وز درد باب
هوش مصنوعی: او به شدت از افراسیاب و دردهایی که بر تن خود و در دلش دارد، سخن می‌گوید.
ز آزردن مادر پارسا
که با ما چه کرد آن بد پرجفا
هوش مصنوعی: مادر پارسا، در اثر نیکی و محبت، به ما آسیب رسانده و ما را آزرده کرده است.
مرا زی شبانان بی‌مایه داد
ز من کس ندانست نام و نژاد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از من ندانست که کیستم و از کجا آمده‌ام، برای همین در میان شبانان بی‌ارزش، احساس حقارت می‌کنم.
فرستادم این بار طوس و سپاه
ازین پس من و تو گذاریم راه
هوش مصنوعی: من نیرو و ارتش را به طوس فرستادم و از این پس بگذار تا خودمان راه را ادامه دهیم.
جهان بر بداندیش تنگ آوریم
سر دشمنان زیر سنگ آوریم
هوش مصنوعی: ما به بداندیشان جهان را تنگ می‌گیریم و دشمنان را زیر سنگ‌ها دفن می‌کنیم.
ورا پیلتن گفت کین غم مدار
به کام تو گردد همه روزگار
هوش مصنوعی: او به دوستش گفت که نگران غم‌ها نباش، زیرا زندگی‌ات به خوبی سپری خواهد شد.
وزان روی منزل بمنزل سپاه
همی رفت و پیش‌اندر آمد دو راه
هوش مصنوعی: از آن چهره، کاروانی به سمت منزلگاه‌ها در حرکت بود و در این میان، دو راه به هم می‌رسید.
ز یک سو بیابان بی آب و نم
کلات از دگر سوی و راه چرم
هوش مصنوعی: در یک سو بیابانی خشک و بی‌آب وجود دارد و در سوی دیگر، راهی که به چرم (محل، منطقه یا مسیر خاصی) می‌رسد.
بماندند بر جای پیلان و کوس
بدان تا بیاید سپهدار طوس
هوش مصنوعی: فیل‌ها و طبل‌ها در جای خود باقی ماندند، تا زمانی که سردار طوس بیاید.
کدامین پسند آیدش زین دو راه
بفرمان رود هم بران ره سپاه
هوش مصنوعی: آیا او کدام یک از دو راه را برمی‌گزیند؟ به دستور فرمانده، هم بر آن راه سپاه حرکت می‌کند.
چو آمد بر سرکشان طوس نرم
سخن گفت ازان راه بی‌آب و گرم
هوش مصنوعی: وقتی طوس به سرکشان رسید، با آرامش و ملایمت سخن گفت و از مسیر بی‌آب و گرم سخن به میان آورد.
بگودرز گفت این بیابان خشک
اگر گرد عنبر دهد باد مشک
هوش مصنوعی: بگودرز گفت: این بیابان خشک، اگر بادی بیاید که بوی خوش عطر عنبر را برساند، بوی خوش مشک هم خواهد داد.
چو رانیم روزی به تندی دراز
بآب و بآسایش آید نیاز
هوش مصنوعی: هر گاه که در زندگی با تندی و سختی پیش برویم، به زودی آرامش و راحتی به سراغمان می‌آید و نیازهایمان برآورده می‌شود.
همان به که سوی کلات و چرم
برانیم و منزل کنیم از میم
هوش مصنوعی: بهتر است به سمت کلات برویم و در آنجا از میم (شاید منظور منطقه‌ای خاص یا شخصی) سکنی گزینیم.
چپ و راست آباد و آب روان
بیابان چه جوییم و رنج روان
هوش مصنوعی: به راست و چپ زمین‌های آباد و جوی‌های پرآب دیده می‌شود. پس چرا ما در این دشت بیابانی به دنبال چیزی هستیم و خود را به زحمت می‌اندازیم؟
مرا بود روزی بدین ره گذر
چو گژدهم پیش سپه راهبر
هوش مصنوعی: یک روزی در این راه، مردی را دیدم که به من راهنمایی می‌کرد و من به سمت او حرکت می‌کردم.
ندیدیم از این راه رنجی دراز
مگر بود لختی نشیب و فراز
هوش مصنوعی: ما در این مسیر سختی‌های طولانی ندیدیم، مگر اینکه گاهی به پایین و بالا رفتن‌هایی برخورد کردیم.
بدو گفت گودرز پرمایه شاه
ترا پیش‌رو کرد پیش سپاه
هوش مصنوعی: گودرز، پهلوان با عظمت، به تو گفت که در برابر سپاه ایستاده‌ای.
بران ره که گفت او سپه را بران
نباید که آید کسی را زیان
هوش مصنوعی: به طرفی برو که او گفت، چون نباید سپاه را راند، زیرا کسی آسیب نبیند.
نباید که گردد دل‌آزرده شاه
بد آید ز آزار او بر سپاه
هوش مصنوعی: نباید دل شاه ناراحت شود، زیرا آزار او برای سربازان غیرمؤثر و بد خواهد بود.
بدو گفت طوس ای گو نامدار
ازین گونه اندیشه در دل مدار
هوش مصنوعی: طوس، ای مرد نامی، نیاوش کن که به این نوع اندیشه‌ها در دل خود راه ندهی.
کزین شاه را دل نگردد دژم
سزد گر نداری روان جفت غم
هوش مصنوعی: اگر دلت از این پادشاه آزرده است، پس حق داری که اگر روح و احساست را با غم همراه نکنی، ناراحت شوی.
همان به که لشکر بدین سو بریم
بیابان و فرسنگها نشمریم
هوش مصنوعی: بهتر است که با لشکری به این سو برویم و به مسافت‌های دور فکر نکنیم.
بدین گفته بودند همداستان
برین بر نزد نیز کس داستان
هوش مصنوعی: به این ترتیب گفتند که همگی بر این نظر اتفاق نظر دارند و در مورد این امر نیز هیچ کس داستان دیگری ندارد.
براندند ازان راه پیلان و کوس
بفرمان و رای سپهدار طوس
هوش مصنوعی: پیلان و یوزها به فرمان و نظر سپهدار طوس از آن مسیر دور شدند.