بخش ۹
چو تنگ اندر آمد به نزدیکشان
نبود آگه از رای تاریکشان
پذیره شدندش به آیین خویش
سپه سربسر باز بردند پیش
چو دیدند روی برادر به مهر
یکی تازهتر برگشادند چهر
دو پرخاشجوی با یکی نیک خوی
گرفتند پرسش نه بر آرزوی
دو دل پر ز کینه یکی دل به جای
برفتند هر سه به پرده سرای
به ایرج نگه کرد یکسر سپاه
که او بد سزاوار تخت و کلاه
بیآرامشان شد دل از مهر او
دل از مهر و دیده پر از چهر او
سپاه پراگنده شد جفت جفت
همه نام ایرج بد اندر نهفت
که هست این سزاوار شاهنشهی
جز این را نزیبد کلاه مهی
به لشکر نگه کرد سلم از کران
سرش گشت از کار لشکر گران
به لشگرگه آمد دلی پر ز کین
جگر پر ز خون ابروان پر ز چین
سراپرده پرداخت از انجمن
خود و تور بنشست با رای زن
سخن شد پژوهنده از هردری
ز شاهی و از تاج هر کشوری
به تور از میان سخن سلم گفت
که یک یک سپاه از چه گشتند جفت
به هنگامهٔ بازگشتن ز راه
نکردی همانا به لشکر نگاه
سپاه دو شاه از پذیره شدن
دگر بود و دیگر به بازآمدن
که چندان کجا راه بگذاشتند
یکی چشم از ایرج نه برداشتند
از ایران دلم خود به دو نیم بود
به اندیشه اندیشگان برفزود
سپاه دو کشور چو کردم نگاه
از این پس جز او را نخوانند شاه
اگر بیخ او نگسلانی ز جای
ز تخت بلندت کشد زیر پای
برین گونه از جای برخاستند
همه شب همی چاره آراستند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو تنگ اندر آمد به نزدیکشان
نبود آگه از رای تاریکشان
هوش مصنوعی: وقتی به نزدیک آنها میرسی و فضا تنگ میشود، نمیدانی که آنها چه فکرها و نیتهای پنهانی دارند.
پذیره شدندش به آیین خویش
سپه سربسر باز بردند پیش
هوش مصنوعی: آنها او را با آداب و رسوم خود پذیرفتند و گروهی از سربازان او را به جلو آوردند.
چو دیدند روی برادر به مهر
یکی تازهتر برگشادند چهر
هوش مصنوعی: وقتی برادر را با محبت دیدند، چهرهاش را مانند برگ تازهای باز کردند.
دو پرخاشجوی با یکی نیک خوی
گرفتند پرسش نه بر آرزوی
هوش مصنوعی: دو جنگجو که هر دو از خلق و خوی نیک برخوردار بودند، تصمیم گرفتند که از یکدیگر سوالاتی بپرسند و درگیری نداشته باشند.
دو دل پر ز کینه یکی دل به جای
برفتند هر سه به پرده سرای
هوش مصنوعی: دو دل پر از کینه بودند و یکی از آنها به مکانی بهتر رفت. در این میان، هر سه به آرامش و دوری از حوادث ناخوشایند پناه بردند.
به ایرج نگه کرد یکسر سپاه
که او بد سزاوار تخت و کلاه
هوش مصنوعی: سراسر لشکر به ایرج نگاه کردند، زیرا او شایستهی تاج و تخت بود.
بیآرامشان شد دل از مهر او
دل از مهر و دیده پر از چهر او
هوش مصنوعی: دل من به خاطر محبت او آرام ندارد و چشمانم نیز از دیدن چهره زیبای او پر شده است.
سپاه پراگنده شد جفت جفت
همه نام ایرج بد اندر نهفت
هوش مصنوعی: سپاه به صورت جفتجفت پخش و پراکنده شدند و همه به یاد ایرج افتادند و نام او را در دل خود مخفی کردند.
که هست این سزاوار شاهنشهی
جز این را نزیبد کلاه مهی
هوش مصنوعی: این شخص میتواند تاج شاهانه را بسنجد و شایسته مقام بلند شاهی است. چیزی جز کلاهی که نشان از بزرگۍ و شکوه دارد، لایق او نیست.
به لشکر نگه کرد سلم از کران
سرش گشت از کار لشکر گران
هوش مصنوعی: سلم به لشکر نگاه کرد و از شدت نگرانی، سرش به دور از کار سخت لشکر گردید.
به لشگرگه آمد دلی پر ز کین
جگر پر ز خون ابروان پر ز چین
هوش مصنوعی: دل پر از کینه و نفرت و جگر پر از خون، به میدان جنگ آمد. ابروهایش هم درهم و پر از اضطراب و نگرانی بود.
سراپرده پرداخت از انجمن
خود و تور بنشست با رای زن
هوش مصنوعی: از انجمنی که دور و برش صفا و زیبایی وجود دارد، پردهای کشیدهاند و او با تدبیر و اندیشهای عمیق در آن جا نشسته است.
سخن شد پژوهنده از هردری
ز شاهی و از تاج هر کشوری
هوش مصنوعی: گفتگو به جستجوگر تبدیل شد که از هر منبعی دربارهٔ پادشاهی و تاریخ هر کشور اطلاعات جستجو کند.
به تور از میان سخن سلم گفت
که یک یک سپاه از چه گشتند جفت
هوش مصنوعی: سلم در میان صحبت از تلهای صحبت میکند که چگونه هر یک از سربازان تبدیل به جفت شدند.
به هنگامهٔ بازگشتن ز راه
نکردی همانا به لشکر نگاه
هوش مصنوعی: به هنگام برگشتن از راه، به درستی به لشکر توجه نکردی.
سپاه دو شاه از پذیره شدن
دگر بود و دیگر به بازآمدن
هوش مصنوعی: سپاه دو شاه به خاطر ورود دوباره و برگشتن به میدان دیگر آماده نبرد شد.
که چندان کجا راه بگذاشتند
یکی چشم از ایرج نه برداشتند
هوش مصنوعی: در جایی که جمع زیادی راهی را ترک کردند، هیچکس حتی یک لحظه چشم از ایرج برنداشت.
از ایران دلم خود به دو نیم بود
به اندیشه اندیشگان برفزود
هوش مصنوعی: دل من به خاطر ایران، به دو نیم شده است و در افکارم تنها به شدت فکر و اندیشههایم افزوده شده است.
سپاه دو کشور چو کردم نگاه
از این پس جز او را نخوانند شاه
هوش مصنوعی: وقتی به سپاه دو کشور نگاه کردم، متوجه شدم که از این پس کسی غیر از او را شاه نخواهند خواند.
اگر بیخ او نگسلانی ز جای
ز تخت بلندت کشد زیر پای
هوش مصنوعی: اگر ریشه و بنیادت را قطع نکنی، از جای خود حفظ خواهی شد و کسی تو را از مقام بلندت پایین نخواهد آورد.
برین گونه از جای برخاستند
همه شب همی چاره آراستند
هوش مصنوعی: همه به همین شکل از جا بلند شدند و تمام شب در تلاش بودند تا راه حلی پیدا کنند.
حاشیه ها
1392/09/27 21:11
امین کیخا
لغت افق به فارسی می شود کران . و باید در این معنی هم به کار برود که بیش و کم لغتی دیگر برایش کم داریم
1395/11/22 03:01
پریشان روزگار
امین کیخای گرامی
چه می گویید " آسمان گدار " به جای افق،
دیده ام به کار برده اند.
1399/01/08 00:04
علی
به لکشر نگه کرد سلم از کران
سرش گشت از کار لشکر گران
لکشر تصحیح شود به لشکر
1399/01/08 01:04
علی
به لشگرگه آمد دلی پر ز کین
چگر پر ز خون ابروان پر ز چین
چگر به جگر تصحیح شود
1400/01/16 22:04
فرحناز یوسفی
سخن شد (پژوهیده) از هر دری
ز شاهی و از شاه هر کشوری
1401/10/02 09:01
جهن یزداد
پژوهنده هم میتواند فاعلی باشد هم مفعولی
1401/12/08 18:03
فرحناز یوسفی
درود بر شما
سپاس از تکمیل اطلاعات
1401/10/02 09:01
جهن یزداد
خدایا چه میکند فردوسی با سخنش