گنجور

بخش ۵

نهفته چو بیرون کشید از نهان
به سه بخش کرد آفریدون جهان
یکی روم و خاور دگر ترک و چین
سیم دشت گردان و ایران‌زمین
نخستین به سلم اندرون بنگرید
همه روم و خاور مراو را سزید
بفرمود تا لشکری برگزید
گرازان سوی خاور اندرکشید
به تخت کیان اندر آورد پای
همی خواندندیش خاور خدای
دگر تور را داد توران زمین
ورا کرد سالار ترکان و چین
یکی لشکری نامزد کرد شاه
کشید آنگهی تور لشکر به راه
بیامد به تخت کئی برنشست
کمر بر میان بست و بگشاد دست
بزرگان برو گوهر افشاندند
همی پاک توران شهش خواندند
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید
مر او را پدر شاه ایران گزید
هم ایران و هم دشت نیزه‌وران
هم آن تخت شاهی و تاج سران
بدو داد کورا سزا بود تاج
همان کرسی و مهر و آن تخت عاج
نشستند هر سه به آرام و شاد
چنان مرزبانان فرخ نژاد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نهفته چو بیرون کشید از نهان
به سه بخش کرد آفریدون جهان
هوش مصنوعی: آفریدون، دنیا را که از درون پنهان بوده، به سه قسمت تقسیم کرد و از نهفتگی بیرون آورد.
یکی روم و خاور دگر ترک و چین
سیم دشت گردان و ایران‌زمین
هوش مصنوعی: من به سمت خاور می‌روم و دیگری به سمت سرزمین‌های ترک و چین، اما همه در دشت‌ها و سرزمین ایران گردش می‌زنیم.
نخستین به سلم اندرون بنگرید
همه روم و خاور مراو را سزید
هوش مصنوعی: در ابتدا به این ستمگر نگاه کن، که همه روم و خاور در شأن اوست.
بفرمود تا لشکری برگزید
گرازان سوی خاور اندرکشید
هوش مصنوعی: او دستور داد تا لشکری انتخاب کنند و آنها را به سمت شرق فرستادند.
به تخت کیان اندر آورد پای
همی خواندندیش خاور خدای
هوش مصنوعی: در قصر پادشاهان، او پای خود را نهاد و به آواز خدای شرق دعا کرد.
دگر تور را داد توران زمین
ورا کرد سالار ترکان و چین
هوش مصنوعی: سپس تور را به سرزمین توران دادند و او را فرمانروا و رهبر ترکان و چین قرار دادند.
یکی لشکری نامزد کرد شاه
کشید آنگهی تور لشکر به راه
هوش مصنوعی: یک فرمانده که برای جنگ آماده شده بود، پس از اینکه شاه را به میدان جنگ آورد، دلیری و شجاعت خود را به نمایش گذاشت.
بیامد به تخت کئی برنشست
کمر بر میان بست و بگشاد دست
هوش مصنوعی: او به تخت سلطنت آمد و بر آن نشست، کمربندش را بر کمر بست و دستانش را گشود.
بزرگان برو گوهر افشاندند
همی پاک توران شهش خواندند
هوش مصنوعی: بزرگان با نیکی و سخاوت خود، جواهرات و نعمت‌ها را در میان مردم پخش کردند و این کار باعث شد تا نام پاک و بزرگی از آن‌ها به یادگار بماند.
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید
مر او را پدر شاه ایران گزید
هوش مصنوعی: وقتی نوبت به ایرج رسید، پدرش او را به عنوان شاه ایران انتخاب کرد.
هم ایران و هم دشت نیزه‌وران
هم آن تخت شاهی و تاج سران
هوش مصنوعی: هر دو سرزمین ایران و دشت‌های پر از نبرد، همچنین تخت سلطنت و تاج فرمانروایان را شامل می‌شود.
بدو داد کورا سزا بود تاج
همان کرسی و مهر و آن تخت عاج
هوش مصنوعی: به او که نابینا بود، سزاوار است که همان تاج و تخت و مقام را داشته باشد.
نشستند هر سه به آرام و شاد
چنان مرزبانان فرخ نژاد
هوش مصنوعی: سه نفر به شکلی آرام و شاد نشسته‌اند، مانند مرزبانان خوش‌نژاد و خوشحال.

خوانش ها

بخش ۵ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۵ به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۵ به خوانش محمدیزدانی جوینده

حاشیه ها

1399/01/06 23:04
علی

به فرزند تا لشکری برگزید
گرازان سوی خاور اندرکشید
باید تصحیح شود:
بفرمود تا لشکری برگزید
گرازان سوی خاور اندرکشید

1402/11/14 09:02
سورنا

درود بر شما

1399/01/06 23:04
علی

یکی روم و خاور دگر ترک و چین
سیم دشت گردان و ایران‌زمین
در نسخه‌ خاورشناس دو اینگونه است:
یکی روم و خاور دگر ترک و چین
سیم دشت گرگان و ایران‌زمین

1402/03/17 17:06
جهن یزداد

بیگمان گرگان درست نیست
 و دشت گردان است
در جاهای دگر نیز پیوسته ایران و دشت سواران خنجر گذار و زین دست میگوید که ایران و جزیره عربی را میخواهد که انجا هم  زیر حکم ایران میشمردند

1400/01/15 01:04
فرحناز یوسفی

بفرمود تا لشکری برگزید
گرازان سوی خاور اندرکشید
بر اساس تصحیح دکتر خالقی مطلق

1400/01/15 01:04
فرحناز یوسفی

نشستند هر سه به آرام، شاد
چنان مرزبانان (خسرو) نژاد
به تصحیح دکتر خالقی مطلق

1402/06/22 13:09
دیاکو برادوسای

در مصرع 

سوم دشت گردان و ایران زمین 

دشت گردان یعنی منظورش کجاست؟ 

در نخسه های خطی مانند فلورانس نوشته شده دشت کردان و ایران زمین 

 

1402/11/14 09:02
سورنا

سرزمین پهلوانان

1403/06/09 22:09
برمک

در نوشته های کهن  برای گ سرکش نمینهادند
دشت گردان ایران است

1403/06/09 22:09
برمک

نوشته ابن خردادبه
کان افریدون قسم الارض بین بنیه الثلاثة فملّک سلم وهو شرم علی المغرب فملوک الروم والسّغد من ولده وملّک طوش وهو طوج علی المشرق فملوک التّرک والصین من ولده وملّک ایران وهو ایرج علی ایرانشهر وهو العراق فالاکاسرة ملوک العراق من ولده قال شاعرهم

وقسمنا ملکنا فی دهرنا
قسمة اللّحم علی ظهر الوضم
فجعلنا الشأم والرّوم الی
مغرب الشّمس الی الغطریف سلم
ولطوج جعل التّرک له
وبلاد الصّین یحویها ابن عمّ
ولایران جعلنا عنوة
فارس الملک وفزنا بالنّعم

او گوید
فریدون شهر جهان را به سه بهر بخشید
خاور به سلم/سرم/شرم داد و شاهان روم و سغد از فرزندان اویند
و به توج/توس  زمین چین و ترک داد و به ایران/ایرج زمین ایرانشهر  را بخشید

این گفته را مسعودی نیز اورده