گنجور

بخش ۱۷

چو از روز رخشنده نیمی برفت
دل هر دو جنگی ز کینه بتفت
به تدبیر یک با دگر ساختند
همه رای بیهوده انداختند
که چون شب شود ما شبیخون کنیم
همه دشت و هامون پر از خون کنیم
چو کارآگهان آگهی یافتند
دوان زی منوچهر بشتافتند
رسیدند پیش منوچهر شاه
بگفتند تا برنشاند سپاه
منوچهر بشنید و بگشاد گوش
سوی چاره شد مرد بسیار هوش
سپه را سراسر به قارن سپرد
کمین‌گاه بگزید سالار گرد
ببرد از سران نامور سی‌هزار
دلیران و گردان خنجر‌گزار
کمین‌گاه را جای شایسته دید
سواران جنگی و بایسته دید
چو شب تیره شد تور با صدهزار
بیامد کمربستهٔ کارزار
شبیخون سگالیده و ساخته
بپیوسته تیر و کمان آخته
چو آمد سپه دید بر جای خویش
درفش فروزنده بر پای پیش
جز از جنگ و پیکار چاره ندید
خروش از میان سپه بر کشید
ز گَرد‌ِ سواران هوا بست میغ
چو برق درخشنده پولاد تیغ
هوا را تو گفتی همی برفروخت
چو الماس روی زمین را بسوخت
به مغز اندرون بانگ پولاد خاست
به ابر اندرون آتش و باد خاست
برآورد شاه از کمین‌گاه سر
نبد تور را از دو رویه گذر
عنان را بپیچید و برگاشت روی
برآمد ز لشکر یکی های هوی
دمان از پس ایدر منوچهر شاه
رسید اندر آن نامور کینه خواه
یکی نیزه انداخت بر پشت او
نگونسار شد خنجر از مشت او
ز زین برگرفتش به کردار باد
بزد بر زمین‌، داد‌ِ مردی بداد
سرش را هم آنگه ز تن دور کرد
دد و دام را از تنش سور کرد
بیامد به لشکرگه خویش باز
به دیدار آن لشکر سرفراز

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو از روز رخشنده نیمی برفت
دل هر دو جنگی ز کینه بتفت
هوش مصنوعی: وقتی نیمه‌ای از روز روشن گذشت، دل هر دو طرف جنگ پر از کینه و نفرت شد و به جان هم افتادند.
به تدبیر یک با دگر ساختند
همه رای بیهوده انداختند
هوش مصنوعی: با تدبیر و تدبیر یک نفر، همه به هم پیوستند و همه نظرات بی‌فایده و بی‌ارزش شد.
که چون شب شود ما شبیخون کنیم
همه دشت و هامون پر از خون کنیم
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا می‌رسد، به یکباره حمله می‌کنیم و همه دشت‌ها و مناطق خشک را پر از خون می‌سازیم.
چو کارآگهان آگهی یافتند
دوان زی منوچهر بشتافتند
هوش مصنوعی: وقتی کارشناسان و اهل فن متوجه شدند، به سرعت به سمت منوچهر آمدند.
رسیدند پیش منوچهر شاه
بگفتند تا برنشاند سپاه
هوش مصنوعی: گروهی نزد منوچهر شاه آمدند و گفتند که باید ارتش را به صف کنند و آماده نبرد شوند.
منوچهر بشنید و بگشاد گوش
سوی چاره شد مرد بسیار هوش
هوش مصنوعی: منوچهر صحبت‌های او را شنید و گوش به راه‌حلی داد. او مردی باهوش و ذکاوت بسیار بود.
سپه را سراسر به قارن سپرد
کمین‌گاه بگزید سالار گرد
هوش مصنوعی: سربازان را به قارن سپرد و آنجا را به عنوان محل کمین انتخاب کرد تا بتواند به خوبی آماده شود.
ببرد از سران نامور سی‌هزار
دلیران و گردان خنجر‌گزار
هوش مصنوعی: او در برابر بزرگان و پهلوانان، سی‌هزار دلیر و جنگجو را به همراه داشت که همگی ماهر و شجاع بودند.
کمین‌گاه را جای شایسته دید
سواران جنگی و بایسته دید
هوش مصنوعی: سواران جنگی مکان کمین را مناسب و شایسته ارزیابی کردند.
چو شب تیره شد تور با صدهزار
بیامد کمربستهٔ کارزار
هوش مصنوعی: وقتی شب تاریک شد، تور با صدهزار نفر به میدان جنگ آمد و آماده نبرد شد.
شبیخون سگالیده و ساخته
بپیوسته تیر و کمان آخته
هوش مصنوعی: شب هنگام، دشمنان به طور ناگهانی حمله کردند و همواره تیر و کمان خود را آماده کرده بودند.
چو آمد سپه دید بر جای خویش
درفش فروزنده بر پای پیش
هوش مصنوعی: زمانی که لشکر آمد، پرچم درخشان را در مقابل خود بر پا دیدند و در همان مکان سر جای خود قرار داشت.
جز از جنگ و پیکار چاره ندید
خروش از میان سپه بر کشید
هوش مصنوعی: جز از جنگ و پیکار چاره‌ای نیافت، پس با فریادی از میان سپاه برخاست.
ز گَرد‌ِ سواران هوا بست میغ
چو برق درخشنده پولاد تیغ
هوش مصنوعی: از گرد و غبار سواران، آسمان پوشیده شده است و مانند نوری درخشان، تیغ‌های پولادین درخشان به نظر می‌رسند.
هوا را تو گفتی همی برفروخت
چو الماس روی زمین را بسوخت
هوش مصنوعی: هوا همچون الماس درخشان، زمین را در آتش خود سوزانده است.
به مغز اندرون بانگ پولاد خاست
به ابر اندرون آتش و باد خاست
هوش مصنوعی: صدا و نیروی پولادین از درون مغز برخاست و در دل ابر، آتش و باد نیز به وجود آمد.
برآورد شاه از کمین‌گاه سر
نبد تور را از دو رویه گذر
هوش مصنوعی: شاه از مخفیگاه بیرون آمد و با قدرت و شجاعت، بر دشمن غلبه کرد و به دشمن نشان داد که هیچ راه گریزی از او وجود ندارد.
عنان را بپیچید و برگاشت روی
برآمد ز لشکر یکی های هوی
هوش مصنوعی: در اینجا، شخصی فرمان را به دست می‌گیرد و آن را به سوی خود می‌کشد، در حالی که از میان لشکری که در حال حرکت است، یکی از سربازان یا افرادی که در آنجا هستند، برمی‌خیزد.
دمان از پس ایدر منوچهر شاه
رسید اندر آن نامور کینه خواه
هوش مصنوعی: در زمان منوچهر شاه، دشمنی معروف به وجود آمد که تهدیدی برای او به شمار می‌رفت.
یکی نیزه انداخت بر پشت او
نگونسار شد خنجر از مشت او
هوش مصنوعی: یک نفر نیزه‌ای به پشت او پرتاب کرد و او به زمین افتاد، چاقو از دست او رها شد.
ز زین برگرفتش به کردار باد
بزد بر زمین‌، داد‌ِ مردی بداد
به کردار باد‌: بسیار سریع‌‌.
سرش را هم آنگه ز تن دور کرد
دد و دام را از تنش سور کرد
هوش مصنوعی: سری که از بدن جدا شد، حیوانات و موجودات وحشی را از وجودش جدا کرد.
بیامد به لشکرگه خویش باز
به دیدار آن لشکر سرفراز
هوش مصنوعی: او به سپاه خود برگشت تا دوباره با آن گروه پیروز دیدار کند.

خوانش ها

بخش ۱۷ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۱۷ به خوانش محمدیزدانی جوینده

حاشیه ها

1392/03/21 02:06
امین کیخا

زمین را زمی هم می گفته اند چنانچه هنوز به لری زمی می گوییم لغت ارزشمند دیگر گئو است که در زمین و گاو و جان همه و جود داشته گویا اینها را مایه های زیستوری انسان می دانسته اند به انگلیسی geography گئو را دارد و به کردی گیان که جان فارسی است همین لغت را هنوز دارد

1392/03/21 02:06
امین کیخا

گاو هم که در گئوشورون دیده می شود

1402/08/07 15:11
جهن یزداد

 نهانگاه و نه کمینگاه

که بخت ستم پیشگان شد نگون
 همه جامه لشکر و ساز جنگ
 ببردند نزد پور پشنگ
نمیدانم پور پشنگ اینجا چه کاره است

 همه جامه جنگ و ساز سپاه
ببردند نزدیک فرخنده شاه

1402/08/11 05:11
جهن یزداد

چو کارآگهان آگهی یافتند
دوان زی منوچهر بشتافتند
رسیدند پیش منوچهر شاه
 بگفتند تا بر نشاند سپاه


خدا را این چه شاهکار است