گنجور

بخش ۱۶

سپیده چو از تیره شب بردمید
میان شب تیره اندر خمید
منوچهر برخاست از قلب‌گاه
ابا جوشن و تیغ و رومی کلاه
سپه یکسره نعره برداشتند
سنان‌ها به ابر اندر افراشتند
پر از خشم سر ابروان پر ز چین
همی بر نوشتند روی زمین
چپ و راست و قلب و جناح سپاه
بیاراست لشکر چو بایست شاه
زمین شد به کردار کشتی بر آب
تو گفتی سوی غرق دارد شتاب
بزد مهره بر کوههٔ ژنده پیل
زمین جنب‌جنبان چو دریای نیل
همان پیش پیلان تبیره زنان
خروشان و جوشان و پیلان دمان
یکی بزمگاه‌ست گفتی به‌جای
ز شیپور و نالیدن کره نای
برفتند از جای یکسر چو کوه
دهاده برآمد ز هر دو گروه
بیابان چو دریای خون شد درست
تو گفتی که روی زمین لاله رست
پی ژنده پیلان به خون اندرون
چنان چون ز بیجاده باشد ستون
همه چیرگی با منوچهر بود
کزو مغز گیتی پر از مهر بود
چنین تا شب تیره سر بر کشید
درخشنده خورشید شد ناپدید
زمانه به یک سان ندارد درنگ
گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ
دل تور و سلم اندر آمد به‌جوش
به راه شبیخون نهادند گوش
چو شب روز شد کس نیامد به جنگ
دو جنگی گرفتند ساز درنگ

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپیده چو از تیره شب بردمید
میان شب تیره اندر خمید
هوش مصنوعی: سپیده‌دم در حالی که شب هنوز تاریک است، از افق سر بر می‌آورد و روشنایی‌اش آرام آرام به فضای تاریک می‌تابد.
منوچهر برخاست از قلب‌گاه
ابا جوشن و تیغ و رومی کلاه
هوش مصنوعی: منوچهر از جایگاه خود برخواست و آماده نبرد شد با زره و شمشیر و کلاهی که از رومیان داشت.
سپه یکسره نعره برداشتند
سنان‌ها به ابر اندر افراشتند
هوش مصنوعی: سپاهیان همگی فریاد زدند و نیزه‌ها را به سمت آسمان بلند کردند.
پر از خشم سر ابروان پر ز چین
همی بر نوشتند روی زمین
هوش مصنوعی: ابروهای پرچین و چرخی، همچون نشانه‌ای از خشم، بر روی زمین نقش بسته‌اند.
چپ و راست و قلب و جناح سپاه
بیاراست لشکر چو بایست شاه
هوش مصنوعی: چپ و راست و قلب لشکر را با زیبایی آراستند، وقتی که شاه آماده نبرد شد.
زمین شد به کردار کشتی بر آب
تو گفتی سوی غرق دارد شتاب
هوش مصنوعی: زمین مانند یک کشتی بر روی آب قرار گرفته است و تو گویی که در حال رفتن به سمت غرق شدن است.
بزد مهره بر کوههٔ ژنده پیل
زمین جنب‌جنبان چو دریای نیل
هوش مصنوعی: مهره‌ای بر کوه بزرگی انداخت که زمین مانند دریای نیل به تکان درآمد.
همان پیش پیلان تبیره زنان
خروشان و جوشان و پیلان دمان
هوش مصنوعی: در آنجا که فیل‌ها به سرعت و با هیاهو در حال حرکت هستند، صحنه‌ای پر از انرژی و شور را به نمایش می‌گذارند.
یکی بزمگاه‌ست گفتی به‌جای
ز شیپور و نالیدن کره نای
هوش مصنوعی: گویی جایگاه جشن و شادی است، به جای صدای شیپور و ناله، ساز نای به گوش می‌رسد.
برفتند از جای یکسر چو کوه
دهاده برآمد ز هر دو گروه
هوش مصنوعی: همه آن‌ها به یکباره از جا خارج شدند، مانند کوهی که از زمین سر برآورده باشد، و از هر دو طرف گروهی به حرکت درآمدند.
بیابان چو دریای خون شد درست
تو گفتی که روی زمین لاله رست
هوش مصنوعی: وقتی بیابان به مانند دریای خون تبدیل شد، تو به درستی گفتی که در این زمین گلی به نام لاله شکوفا شده است.
پی ژنده پیلان به خون اندرون
چنان چون ز بیجاده باشد ستون
هوش مصنوعی: در مسیری که فیل‌های ضعیف و ناتوان گام برمی‌دارند، خونریزی وجود دارد، همان‌طور که اگر از جاده بیفتند، ستون‌ها را در آنجا نمی‌توان یافت.
همه چیرگی با منوچهر بود
کزو مغز گیتی پر از مهر بود
هوش مصنوعی: منوچهر فرمانروایی بود که با قدرت و نفوذش، دل‌ها و ذهن‌های مردم را پر از عشق و محبت کرد.
چنین تا شب تیره سر بر کشید
درخشنده خورشید شد ناپدید
هوش مصنوعی: تا شب تار فرا رسید، خورشید درخشان به آرامی ناپدید شد.
زمانه به یک سان ندارد درنگ
گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ
هوش مصنوعی: زندگی هیچگاه ثابت و یکسان نیست؛ گاهی شیرین و لذیذ است و گاهی تلخ و آزاردهنده.
دل تور و سلم اندر آمد به‌جوش
به راه شبیخون نهادند گوش
هوش مصنوعی: دل از شوق و هیجان به تپش درآمد و به تماشای یک حمله ناگهانی و غیرمنتظره گوش فرا دادند.
چو شب روز شد کس نیامد به جنگ
دو جنگی گرفتند ساز درنگ
هوش مصنوعی: وقتی شب به روز تبدیل شد، هیچ‌کس به میدان نبرد نیامد و دو حریف درنگی کردند و ساز جنگ را آماده کردند.

خوانش ها

بخش ۱۶ به خوانش فرشید ربانی
بخش ۱۶ به خوانش محمدیزدانی جوینده

حاشیه ها

1392/01/20 13:04
امین کیخا

نعره در فرهنگ های عربی امده و عربی به نظر میرسد اما در کتاب قصص القران که فارسی کهنی دارد برای داستان برخورد موسی ع با اتش میگوید سنگ ها فرا ناریدند و فرا ناریدن یعنی به خروش امدن و خیلی به نعره هماننده است باید که دانا تری رایمان روشن دارد

1392/03/20 00:06
امین کیخا

شیپور که اشکار است ولی نیپور هم سازیست که انرا نفیر هم می گویند و فارسیست و نفیر عربی با نفور همریشه است یعنی تنفر

1394/03/16 12:06
سعید

چپ و راست و قلب و جناح سپاه به نظر ایراد وزنی دارد

1395/12/28 21:02
شاعرک

آقا سعید، فکر می کنم وزن شعر این جور باشه:
چپ و راست، قلب و جناح سپاه
بیش تر جور در میاد

1399/01/09 16:04
علی

همه چیزگی با منوچهر بود
کزو مغز گیتی پر از مهر بود
تصحیح شود به:
همه چیرگی با منوچهر بود

1399/06/13 05:09
یوسف غیاثی

سعید عزیز و شاعرک عزیز،
فکر کنم بشه اون مصراع رو به این شکل خوند:
چپ و رَست و قلب و جناح سپاه.
یکی از مقام های کهن موسیقی ایران (و خاورمیانه) مقام راست هست که بعضی اوقات مقام رست هم گفته میشه. با این نگاه، استفاده از واژه "چپ" هم یکجور مراعات نظیر هست چون در موسیقی ایرانی مقام چپ و گوشه ابولچپ هم داریم.

1402/08/07 12:11
جهن یزداد

زمانه بیکسان ندارد درنگ
گهی بهره نوش است و گاهی شرنگ

1402/08/07 13:11
جهن یزداد



چپ و راست  را  هر دو بال سپاه
بیاراست یکسر چو بایست شاه
زمین شد بکردار کشتی بر آب
 تو گویی سوی جنگ دارد شتاب
جای « چپ و راست  را هر دوبال سپاه»   قلب و جناح سپاه  کرده اند
 هر دو بال در چپ و راست است و نه قلب و جناح
بنگرید سروده ای به این زیبایی را چگونه با  قلب و جناح نابود کرده اند

جای جنگ غرق امده
نه دستنویس خالقی جنگ اورده اند باز خالقی انرا غرق کرده ایا هیچ  کشتی یا لشکری بدنبال غرق شدن  است؟