اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بپرسید هرچیز و دریا بدید
وزان روی لشکر به مغرب کشید
هوش مصنوعی: هر چیزی را که خواستند پرسیدند و دریا به آنها نشان داد و به خاطر آن، لشکر به سمت مغرب حرکت کرد.
یکی شارستان پیشش آمد بزرگ
بدو اندرون مردمانی سترگ
هوش مصنوعی: یک شهر بزرگ به او نزدیک شد و درون آن مردمان بزرگی وجود داشتند.
همه روی سرخ و همه موی زرد
همه در خور جنگ روز نبرد
هوش مصنوعی: همه چهرهها سرخ و موها زرد است و همه آمادهی جنگ در روز نبرد هستند.
به فرمان به پیش سکندر شدند
دو تا گشته و دست بر سر شدند
هوش مصنوعی: به دستور سکندر، دو نفر به جلو حرکت کردند و به حالت احترام سرهای خود را خم کردند.
سکندر بپرسید از سرکشان
که ایدر چه دارد شگفتی نشان
هوش مصنوعی: سکندر از مردم سرکش پرسید که در این مکان چه چیز شگفتانگیزی وجود دارد.
چنین گفت با او یکی مرد پیر
که ای شاه نیکاختر و شهرگیر
هوش مصنوعی: یک مرد پیر به او گفت، ای پادشاه خوشبخت و کسی که مردم را به خود جلب میکند.
یکی آبگیرست زان روی شهر
کزان آب کس را ندیدیم بهر
هوش مصنوعی: یک آبگیر وجود دارد که در آن هیچکس آبی را نمیبیند، به خاطر همین هیچکس به آنجا نمیرود.
چو خورشید تابان بدانجا رسید
بران ژرف دریا شود ناپدید
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید در آسمان به نقطهای خاص میرسد، در عمق دریا ناپدید میشود.
پس چشمهدر تیره گردد جهان
شود آشکارای گیتی نهان
هوش مصنوعی: زمانی که چشمهاش تیره و کدر شود، جهانی که در آن هستیم، بهدردسرهایی دچار خواهد شد و آنچه در این دنیا پنهان است، نمایان خواهد شد.
وزان جای تاریک چندان سخن
شنیدم که هرگز نیاید به بن
هوش مصنوعی: از آن مکان تیره و تار، به حدی سخن شنیدم که هیچگاه به انتها نرسید.
خرد یافته مرد یزدانپرست
بدو در یکی چشمه گوید که هست
هوش مصنوعی: مردی با دانش و آگاهی، به تصویری از خداوند مینگرد و در دلش میگوید که او وجود دارد و در این لحظه به او ایمان میآورد.
گشاده سخن مرد با رای و کام
همی آب حیوانش خواند به نام
هوش مصنوعی: مردی با اندیشه و خرد، با زبان باز سخن میگوید و در نامگذاری چیزی که به او زندگی و شادابی میبخشد، از کلمهای که نماد حیات است، استفاده میکند.
چنین گفت روشندل پر خرد
که هرک آب حیوان خورد کی مرد
هوش مصنوعی: یک انسان با خرد و آگاه به راحتی متوجه میشود که هر کسی که از آب حیات بنوشد، در واقع زنده است و مرگ برای او معنایی ندارد.
ز فردوس دارد بران چشمه راه
بشوید برآن تن بریزد گناه
هوش مصنوعی: از بهشت چشمهای جاری است که میتواند گناهان را بشوید و بر آن تن بریزد.
بپرسید پس شه که تاریک جای
بدو اندرون چون رود چارپای
هوش مصنوعی: پادشاه از این که چرا درون این مکان تاریک است، پرسید، مانند مکانی که چارپایان در آن میروند.
چنین پاسخ آورد یزدانپرست
کزان راه بر کره باید نشست
هوش مصنوعی: خداپرست به این نتیجه رسید که باید در مسیر درست و صحیح قرار بگیرد و در آنجا بایستد.
به چوپان بفرمود کاسپ یله
سراسر به لشکرگه آرد گله
هوش مصنوعی: به چوپان دستور داد که گله را به طور کامل به محل لشکر بیاورد.
گزین کرد زو بارگی ده هزار
همه چار سال از در کارزار
هوش مصنوعی: او از میان آن لشکر ده هزار نفر را انتخاب کرد و همه آنها را هر چهار سال یک بار به میدان جنگ فرستاد.
حاشیه ها
فلسفه ی بردن کره اسب بر میگرده به یک داستان فولکلور در مورد اسکندر که قدیمی ها میگفتند.
اسکندر که جوان و مغرور بوده میخواسته تاریکستان (شاید حوالی قطب شمال) رو فتح کنه .
حرف جوانی که بهش گفته بود بگذار پدر پیرم رو به همراه بیارم تا راهنمایی مون کنه ولی اسکندر قبول نمیکنه و میگه اون طاقت این سفر رو ندارها.
اما جوان پیرمرد رو در خورجین اسب پنهان میکنه و همراهش میاره ،وقتی به تاریکی میرسند اسبها از حرکت می ایستن و قدم از قدم برنمیدارن.
اسکندر حیران میمونه تا اینکه جوان سر از راز خود برمیداره و میگه که پدرش رو در خورجین پنهان کرده.
اسکندر از پیرمرد چاره جویی میکنه ، پیرمرد میگه کره اسب رو بغل کنید و ببرید مادرش به دنبال کره اش خواهد آمد.
اون مصرع معروف حافظ هم میتونه اشاره به همین داستان داشته باشه که میگه:
بی پیر مرو به خرابات ،هرچند سکندر زمانی
یا فولکلورش
بی پیر مرو به زندگانی ،هرچند سکندر جهانی