گنجور

بخش ۳۰

وزان جایگه رفت خورشیدفش
بیامد دمان تا زمین حبش
ز مردم زمین بود چون پر زاغ
سیه گشته و چشمها چون چراغ
تناور یکی لشکری زورمند
برهنه تن و پوست و بالابلند
چو از دور دیدند گرد سپاه
خروشی برآمد ز ابر سیاه
سپاه انجمن شد هزاران هزار
وران تیره شد دیدهٔ شهریار
به سوی سکندر نهادند سر
بکشتند بسیار پرخاشخر
به جای سنان استخوان داشتند
همی بر تن مرد بگذاشتند
به لشکر بفرمود پس شهریار
که برداشتند آلت کارزار
برهنه به جنگ اندر آمد حبش
غمی گشت زان لشکر شیرفش
بکشتند زیشان فزون از شمار
بپیچید دیگر سر از کارزار
ز خون ریختن گشت روی زمین
سراسر به کردار دریای چین
چو از خون در و دشت آلوده شد
ز کشته به هر جای بر توده شد
چو بر توده خاشاکها برزدند
بفرمود تا آتش اندر زدند
چو شب گشت بشنید آواز گرگ
سکندر بپوشید خفتان و ترگ
یکی پیش رو بود مهتر ز پیل
به سر بر سرو داشت همرنگ نیل
ازین نامداران فراوان بکشت
بسی حمله بردند و ننمود پشت
بکشتند فرجام کارش به تیر
یکی آهنین کوه بد پیل گیر
وزان جایگه تیز لشکر براند
بسی نام دادار گیهان بخواند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وزان جایگه رفت خورشیدفش
بیامد دمان تا زمین حبش
هوش مصنوعی: از آن مکان، خورشید درخشید و به تدریج به زمین ایران رسید.
ز مردم زمین بود چون پر زاغ
سیه گشته و چشمها چون چراغ
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که انسان‌ها همچون زاغ‌های سیاه هستند و چشمانشان مانند چراغ‌هایی می‌درخشند. در این توصیف، به شباهت بین انسان و زاغ اشاره شده است، که ممکن است به ضعف یا تاریکی اشاره کند، و چشمانشان نوری دارند که می‌تواند به درک و آگاهی تعبیر شود.
تناور یکی لشکری زورمند
برهنه تن و پوست و بالابلند
هوش مصنوعی: یک جنگجوی قدرتمند و بزرگ‌اندام که بدون زره و با ظاهری طبیعی و خالی از هرگونه پوشش، در میدان نبرد حاضر شده است.
چو از دور دیدند گرد سپاه
خروشی برآمد ز ابر سیاه
هوش مصنوعی: زمانی که از دور گرد و غبار سپاه را دیدند، صدایی شبیه غرش از ابرهای تیره به گوش رسید.
سپاه انجمن شد هزاران هزار
وران تیره شد دیدهٔ شهریار
هوش مصنوعی: ارتشی از جمعیت به وجود آمد و چشم پادشاه تاریک و ناامید شد.
به سوی سکندر نهادند سر
بکشتند بسیار پرخاشخر
هوش مصنوعی: به سمت سکندر، سرها را به خاک افکندند و در میدان نبرد، بسیار جنگ و جدل کردند.
به جای سنان استخوان داشتند
همی بر تن مرد بگذاشتند
هوش مصنوعی: مردان به جای تیر و نیزه، استخوان‌های خود را به تن داشتند و بر آن بلندی‌ها ایستادند.
به لشکر بفرمود پس شهریار
که برداشتند آلت کارزار
هوش مصنوعی: شاه فرمان داد تا سربازان وسایل جنگ را برداشتند.
برهنه به جنگ اندر آمد حبش
غمی گشت زان لشکر شیرفش
هوش مصنوعی: حبشی بدون لباس به میدان جنگ وارد شد و از دیدن آن لشکر شیران، دچار نگرانی شد.
بکشتند زیشان فزون از شمار
بپیچید دیگر سر از کارزار
هوش مصنوعی: از آن‌ها بیشتر از حد تصور کشته شدند و دیگر سر از میدان جنگ بر نیاوردند.
ز خون ریختن گشت روی زمین
سراسر به کردار دریای چین
هوش مصنوعی: زمین به واسطه ریخته شدن خون، همچون دریایی از خون شده است.
چو از خون در و دشت آلوده شد
ز کشته به هر جای بر توده شد
هوش مصنوعی: وقتی که زمین و دشت به خون کشته‌ها آلوده شد، هر گوشه‌ای پر از جسد گردید.
چو بر توده خاشاکها برزدند
بفرمود تا آتش اندر زدند
هوش مصنوعی: وقتی که بر انبوهی از خاشاک‌ها ضربه زدند، فرمان دادند که آتش روشن کنند.
چو شب گشت بشنید آواز گرگ
سکندر بپوشید خفتان و ترگ
هوش مصنوعی: هنگامی که شب فرا رسید، سکندر صدای گرگ را شنید و لباس خواب و سرود را بر تن کرد.
یکی پیش رو بود مهتر ز پیل
به سر بر سرو داشت همرنگ نیل
هوش مصنوعی: یک نفر در جلو بود که برتر از فیل به نظر می‌رسید و بر روی سرش رنگی شبیه به رنگ نیل (آبی تیره) داشت.
ازین نامداران فراوان بکشت
بسی حمله بردند و ننمود پشت
هوش مصنوعی: بسیاری از این قهرمانان را کشته‌اند و در چندین حمله عقب‌نشینی نکرده‌اند.
بکشتند فرجام کارش به تیر
یکی آهنین کوه بد پیل گیر
هوش مصنوعی: او در پایان کارش با تیری آهنی کشته شد، تیری همچون کوه بزرگ و سخت که به هدف وحشتناکی اصابت کرد.
وزان جایگه تیز لشکر براند
بسی نام دادار گیهان بخواند
هوش مصنوعی: از آن مکان، سپاه تند و تیز به سوی دشمن می‌رود و نام خالق جهان را بلند فریاد می‌زند.

حاشیه ها

1396/03/16 11:06
دکتر امین لو

یکی پیش رو بود مهتر ز پیل به سر بر سرو داشت همرنگ نیل
در مصرع دوم کلمه "سرو" صحیح نیست و صحیح آن "سرون" است. سرون یعنی شاخ.
---------------------------------------------------