بخش ۳
دلارای چون آن سخنها شنید
یکی باد سرد از جگر برکشید
ز دارا ز دیده ببارید خون
که بد ریخته زیر خاک اندرون
نویسندهٔ نامه را پیش خواند
همه خون ز مژگان به رخ برفشاند
مر آن نامه را خوب پاسخ نوشت
سخنهای با مغز و فرخ نوشت
نخست آفرین کرد بر کردگار
جهاندار دادار پروردگار
دگر گفت کز کار گردان سپهر
کزویست پرخاش و آرام و مهر
همی فر دارا همی خواستیم
زبان را به نام وی آراستیم
کنون چون زمان وی اندر گذشت
سر گاه او چوب تابوت گشت
ترا خواهم اندر جهان نیکوی
بزرگی و پیروزی و خسروی
به کام تو خواهم که باشد جهان
برین آشکارا ندارم نهان
شنیدم همه هرچ گفتی ز مهر
که از جان تو شاد بادا سپهر
ازان دخمه و دار وز ماهیار
مکافات بدخواه جانوشیار
چو خون خداوند ریزد کسی
به گیتی درنگش نباشد بسی
دگر آنک جستی همی آشتی
بسی روز با پند بگذاشتی
نیاید ز شاهان پرستندگی
نجوید کس از تاجور بندگی
به جای شهنشاه ما را توی
چو خورشید شد ماه ما را توی
مبادا به گیتی به جز کام تو
همیشه بر ایوانها نام تو
دگر آنک از روشنک یاد کرد
دل ما بدان آرزو شاد کرد
پرستندهٔ تست ما بندهایم
به فرمان و رایت سرافگندهایم
درودت فرستاد و پاسخ نوشت
یکی خوب پاسخ بسان بهشت
چو شاه زمانه ترا برگزید
سر از رای او کس نیارد کشید
نوشتیم نامه سوی مهتران
به پهلو نژادان جنگاوران
که فرمان داراست فرمان تو
نپیچد کسی سر ز پیمان تو
فرستاده را جامه و بدره داد
ز گنجش ز هرگونهای بهره داد
چو رومی به نزد سکندر رسید
همه یاد کرد آنچ دید و شنید
وزان تخت و آیین و آن بارگاه
تو گفتی که زندهست بر گاه شاه
سکندر ز گفتار او گشت شاد
به آرام تاج کیی بر نهاد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلارای چون آن سخنها شنید
یکی باد سرد از جگر برکشید
هوش مصنوعی: دلارای وقتی آن حرفها را شنید، یک نفس عمیق کشید و از دلش هوای سردی بیرون آورد.
ز دارا ز دیده ببارید خون
که بد ریخته زیر خاک اندرون
هوش مصنوعی: از فردی ثروتمند و صاحب قدرت، اشک و خون بر زمین ریخته میشود، زیرا او دچار مصیبت و اندوهی عمیق شده است که به طور نهانی در زیر خاک نهفته است.
نویسندهٔ نامه را پیش خواند
همه خون ز مژگان به رخ برفشاند
هوش مصنوعی: نویسندهٔ نامه را پیش از خواندن، همهٔ اشکها را از چشمانش جاری ساخت و بر چهرهاش ریخت.
مر آن نامه را خوب پاسخ نوشت
سخنهای با مغز و فرخ نوشت
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به کسی اشاره میکند که نامهای را به خوبی و با دقت پاسخ داده است، به طوری که سخنانش پرمعنا و خوشایند است.
نخست آفرین کرد بر کردگار
جهاندار دادار پروردگار
هوش مصنوعی: اولین ستایش را به خداوندی که جهان را آفریده و پرورش میدهد، آغاز میکنیم.
دگر گفت کز کار گردان سپهر
کزویست پرخاش و آرام و مهر
هوش مصنوعی: سپس گفت که از کارهای چرخ و فلک، که منبع خشم، آرامش و محبت است، چه خبر است.
همی فر دارا همی خواستیم
زبان را به نام وی آراستیم
هوش مصنوعی: ما خواستیم تا به خاطر دارایی و نفوذ او، زبان خود را با نام او زینت بخشیم.
کنون چون زمان وی اندر گذشت
سر گاه او چوب تابوت گشت
هوش مصنوعی: حالا که زمان او به پایان رسیده است، سرنوشتش به چوب تابوت تبدیل شده است.
ترا خواهم اندر جهان نیکوی
بزرگی و پیروزی و خسروی
هوش مصنوعی: من تو را در دنیا با بزرگی، پیروزی و مقام بلند میخواهم.
به کام تو خواهم که باشد جهان
برین آشکارا ندارم نهان
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که هر چیزی طبق خواسته تو باشد و این عالم به طور آشکار برای تو نمایان باشد؛ چیزی برای پنهان کردن ندارم.
شنیدم همه هرچ گفتی ز مهر
که از جان تو شاد بادا سپهر
هوش مصنوعی: گفتههای تو درباره عشق و علاقه را شنیدم و امیدوارم که آسمان به خوشحالی تو کمک کند.
ازان دخمه و دار وز ماهیار
مکافات بدخواه جانوشیار
هوش مصنوعی: از آن مکان و خانه و با تاثیر از ماهیار، عاقبت بدخواه به عذاب دچار خواهد شد.
چو خون خداوند ریزد کسی
به گیتی درنگش نباشد بسی
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند به کسی لطف کند و او را با خون خود نجات دهد، دیگر در دنیا ماندن او طولانی نخواهد بود.
دگر آنک جستی همی آشتی
بسی روز با پند بگذاشتی
هوش مصنوعی: دیگر آنکه از تو دوری گرفتی، به خوشی و صلح نزدیک میشوی و روزها را با اندیشه و نصیحتی که یادگاری از گذشته است، میگذرانیم.
نیاید ز شاهان پرستندگی
نجوید کس از تاجور بندگی
هوش مصنوعی: هیچ کس از پادشاهان توقع پرستش ندارد و هیچ کاخی به دنبال بندگی دیگران نیست.
به جای شهنشاه ما را توی
چو خورشید شد ماه ما را توی
هوش مصنوعی: اگر تو به جای پادشاه ما باشی، درخشندگی و زیباییات به اندازهای است که مانند خورشید، ما نیز مانند ماه خواهیم بود.
مبادا به گیتی به جز کام تو
همیشه بر ایوانها نام تو
هوش مصنوعی: مبادا که در این دنیا به جز خوشبختی تو، همیشه در سر درها از نام تو یاد شود.
دگر آنک از روشنک یاد کرد
دل ما بدان آرزو شاد کرد
هوش مصنوعی: دیگر آن که دل ما را با یاد روشنی خوشحال کرد.
پرستندهٔ تست ما بندهایم
به فرمان و رایت سرافگندهایم
هوش مصنوعی: ما بندگان تو هستیم که در برابر فرمان و پرچم تو، سر به زیر و خواریم.
درودت فرستاد و پاسخ نوشت
یکی خوب پاسخ بسان بهشت
هوش مصنوعی: او به تو سلام فرستاد و پاسخی نوشت که بسیار زیبا و دلنشین بود، همچون بهشتی در زندگی.
چو شاه زمانه ترا برگزید
سر از رای او کس نیارد کشید
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه تو را انتخاب کند، هیچکس نمیتواند نظر او را تغییر دهد یا به آن اعتراض کند.
نوشتیم نامه سوی مهتران
به پهلو نژادان جنگاوران
هوش مصنوعی: ما نامهای به بزرگان و فرماندهان نوشتیم تا به نژادهای دلاوران جنگی بفرستیم.
که فرمان داراست فرمان تو
نپیچد کسی سر ز پیمان تو
هوش مصنوعی: کسی که فرمان دارد، هیچکس نمیتواند از توافق تو خارج شود.
فرستاده را جامه و بدره داد
ز گنجش ز هرگونهای بهره داد
هوش مصنوعی: فرستاده را لباس و کیسهای داد و از گنجینه، از هر نوعی که بود، بهرهای به او داد.
چو رومی به نزد سکندر رسید
همه یاد کرد آنچ دید و شنید
هوش مصنوعی: وقتی رومی به سکندر رسید، همه چیزهایی که دیده و شنیده بود را به خاطر آورد.
وزان تخت و آیین و آن بارگاه
تو گفتی که زندهست بر گاه شاه
هوش مصنوعی: تو از تخت و جایگاه و آن کاخ سخن میگویی و میگویی که شاه در حال حیات است.
سکندر ز گفتار او گشت شاد
به آرام تاج کیی بر نهاد
هوش مصنوعی: سکندر به خاطر صحبتهای او خوشحال شد و تاج کی را به آرامی بر سرش گذاشت.