برگردان به زبان ساده
چو بگذشت شب گرد کرده عنان
برآورد خورشید رخشان سنان
هوش مصنوعی: وقتی شب سپری شد و به پایان رسید، خورشید باشکوه و درخشان، با شوق و قدرت به آسمان آمد.
نشست از بر تخت زر شهریار
بشد پیش او فرخ اسفندیار
هوش مصنوعی: شاه از تخت زرین خود پایین آمد و به پیش فرخ اسفندیار رفت.
همی بود پیشش پرستارفش
پراندیشه و دست کرده به کش
هوش مصنوعی: او همیشه در برابرش، کسی را میبیند که به او احترام میگذارد و با اندیشههای عمیق و اهتمام بسیار، به او خدمت میکند.
چو در پیش او انجمن شد سپاه
ز نامآوران و ز گردان شاه
هوش مصنوعی: وقتی که سپاه از ناموران و جنگجویان شاه در برابر او جمع شد.
همه موبدان پیش او بر رده
ز اسپهبدان پیش او صف زده
هوش مصنوعی: تمام فرزانگان دینی و روحانی در برابر او صف کشیدهاند، مانند سپهبدانی که در حضور یک فرمانده بزرگ تجمع کردهاند.
پس اسفندیار آن یل پیلتن
برآورد از درد آنگه سخن
هوش مصنوعی: اسفندیار، آن جنگجوی بزرگ، از دردش آگاه شد و سپس آغاز به صحبت کرد.
بدو گفت شاها انوشه بدی
توی بر زمین فره ایزدی
هوش مصنوعی: او به شاه گفت: «تو در زمین فضیلت و نیکی خاصی داری، که همانند فره ایزدی است.»
سر داد و مهر از تو پیدا شدست
همان تاج و تخت از تو زیبا شدست
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو باعث شده که زیبایی و شکوه در زندگیام نمایان شود، همانطور که تاج و تخت درخشانتر از همیشه جلوهگری میکند.
تو شاهی پدر من ترا بندهام
همیشه به رای تو پویندهام
هوش مصنوعی: تو پادشاهی و من همیشه خدمتگزار تو هستم و در هر قدم به خواستههایت عمل میکنم.
تو دانی که ارجاسپ از بهر دین
بیامد چنان با سواران چین
هوش مصنوعی: تو میدانی که ارجاسپ به خاطر دین و ایمان آمد و این کار را با سواران چین انجام داد.
بخوردم من آن سخت سوگندها
بپذرفتم آن ایزدی پندها
هوش مصنوعی: من آن سوگندهای سخت را خوردم و نصیحتهای الهی را پذیرفتم.
که هرکس که آرد به دین در شکست
دلش تاب گیرد شود بتپرست
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش آسیب و شکست داشته باشد و به دین و ایمان پناه ببرد، در واقع به نوعی به بتپرستی گرفتار خواهد شد. این بیانگر این است که در مواجهه با مشکلات روحی، برخی به چیزهایی غیر از ایمان واقعی روی میآورند.
میانش به خنجر کنم به دو نیم
نباشد مرا از کسی ترس و بیم
هوش مصنوعی: من او را به دو نیم میکنم، اما از هیچکس نمیترسم و نگران نیستم.
وزان پس که ارجاسپ آمد به جنگ
نبرگشتم از جنگ دشتی پلنگ
هوش مصنوعی: بعد از آنکه ارجاسپ به جنگ آمد، از میدان نبرد به عقب برنگشتم و مانند پلنگ در جنگ ایستادم.
مرا خوار کردی به گفت گُرَزم
که جام خورش خواستی روز بزم
هوش مصنوعی: تو با حرفهایت مرا خوار و کوچک کردی، در حالی که به خاطر نوشیدنی در جشن و مهمانی به من نیاز داشتی.
ببستی تن من به بند گران
ستونها و مسمار آهنگران
هوش مصنوعی: تنم به زنجیرهای سنگین و ستونهای سخت و میخهای آهنی بسته شده است.
سوی گنبدان دژ فرستادیم
ز خواری به بدکارگان دادیم
هوش مصنوعی: ما از سر ناچاری به سمت دژهایی فرستادهایم و به کسانی که بدعمل کردهاند، عذاب دادهایم.
به زاول شدی بلخ بگذاشتی
همه رزم را بزم پنداشتی
هوش مصنوعی: تو از بلخ به زابل رفتی و جنگها را کنار گذاشتی و آنها را به جشن و شادی تبدیل کردی.
بدیدی همی تیغ ارجاسپ را
فگندی به خون پیر لهراسپ را
هوش مصنوعی: تو دیدی که چطور تیغ ارجاسپ، خون پیر لهراسب را به زمین میریزد و او را مجروح میکند.
چو جاماسپ آمد مرا بسته دید
وزان بستگیها تنم خسته دید
هوش مصنوعی: وقتی جاماسپ به من نزدیک شد، مشاهده کرد که به خاطر این وابستگیها و مشکلات، احساس خستگی در بدنم دارم.
مرا پادشاهی پذیرفت و تخت
بران نیز چندی بکوشید سخت
هوش مصنوعی: مرا به مقام و جایگاه بالایی قبول کردند و همچنین برای رسیدن به این مقام، تلاش زیادی کردهام.
بدو گفتم این بندهای گران
به زنجیر و مسمار آهنگران
هوش مصنوعی: به او گفتم این زنجیرها و بندهای سنگین بهتر از زنجیر و میخهایی هستند که آهنگر میسازد.
بمانم چنین هم به فرمان شاه
نخواهم سپاه و نخواهم کلاه
هوش مصنوعی: من در چنین وضعیتی، هرگز به دستوری از سوی شاه نمیمانم، نه نیرویی میخواهم و نه تاج و کلاهی.
به یزدان نمایم به روز شمار
بنالم ز بدگوی با کردگار
هوش مصنوعی: من به خداوند در روزهای مشخصی توجه میکنم و از بدگوییها و ناپسندیها شکایت میکنم.
مرا گفت گر پند من نشنوی
بسازی ابر تخت بر بدخوی
هوش مصنوعی: اگر به نصیحت من گوش نکنی، به زودی مانند ابری که بر فراز تختی قرار دارد، دچار مشکلات و سختیها خواهی شد.
دگر گفت کز خون چندان سران
سرافراز با گُرزهای گران
هوش مصنوعی: سپس گفت که از خون چه تعداد از سران با افتخار با گرزهای سنگین به زمین افتادهاند.
بران رزمگه خسته تنها به تیر
همان خواهرانت ببرده اسیر
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، تنها و خسته به تیر همان خواهرانت گرفتار شدهای.
دگر گرد آزاده فرشیدورد
فگندست خسته به دشت نبرد
هوش مصنوعی: همچنان که روزگار در حال تغییر است، آزادهای به نام فرشیدورد در میدان جنگ یعنی دشت نبرد، خسته و فرسوده به نظر میرسد.
ز ترکان گریزان شده شهریار
همی پیچد از بند اسفندیار
هوش مصنوعی: شاه از ترکان فرار کرده و در عذاب است، به طوری که در مقابل اسفندیار به شدت در تنگنا قرار گرفته است.
نسوزد دلت بر چنین کارها
بدین درد و تیمار و آزارها
هوش مصنوعی: دلت را برای اینگونه کارها و مشکلات بیهوده ناراحت نکن.
سخنها جز این نیز بسیار گفت
که گفتار با درد و غم بود جفت
هوش مصنوعی: در صحبتها چیزهای دیگری هم مطرح شد، اما بیشتر آنها همراه با درد و غم بود.
غل و بند بر هم شکستم همه
دوان آمدم نزد شاه رمه
هوش مصنوعی: از قید و بندهای زندگی رهایی یافتم و با شتاب و شجاعت به پیش شاه رفتم.
از ایشان بکشتم فزون از شمار
ز کردار من شاد شد شهریار
هوش مصنوعی: من از آنها بیشتر از حد انتظار کشتهام و به خاطر عمل من، شاه خوشحال و راضی شده است.
گر از هفتخوان برشمارم سخن
همانا که هرگز نیاید به بن
هوش مصنوعی: اگر به تفسیر و توضیح درباره مسایل بپردازم، این مسئله به قدری طولانی خواهد شد که هرگز به پایان نخواهد رسید.
ز تن باز کردم سر ارجاسپ را
برافراختم نام گشتاسپ را
هوش مصنوعی: از بدن خود فرمانروا و رستم را جدا کردم و نام گشتاسپ را برافراشتم.
زن و کودکانش بدین بارگاه
بیاوردم آن گنج و تخت و کلاه
هوش مصنوعی: من زن و بچهام را به این مکان آوردم و آن گنج و تخت و کلاه را نیز به همراه داشتم.
همه نیکویها بکردی به گنج
مرا مایه خون آمد و درد و رنج
هوش مصنوعی: تمام خوبیها و زیباییها در زندگی من به گونهای به خاطر مشکلات و درد و رنج به گنجینهای از خون و زحمت تبدیل شدهاند.
ز بس بند و سوگند و پیمان تو
همی نگذرم من ز فرمان تو
هوش مصنوعی: به خاطر وجود همهی وعدهها و سوگندهایی که بین ماست، من از دستورات تو سرپیچی نخواهم کرد.
همی گفتی ار باز بینم ترا
ز روشن روان برگزینم ترا
هوش مصنوعی: میگفتی اگر دوباره تو را ببینم، از میان همه موجودات، تو را انتخاب خواهم کرد.
سپارم ترا افسر و تخت عاج
که هستی به مردی سزاوار تاج
هوش مصنوعی: من تو را به مقام و جایگاه بلندی میسپارم، زیرا تو شایستهی احترام و جایگاه رفیع هستی.
مرا از بزرگان بر این شرم خاست
که گویند گنج و سپاهت کجاست
هوش مصنوعی: از بزرگان بر من خجالت آمد که میپرسند گنج و نیروی تو کجاست.
بهانه کنون چیست من بر چیم
پس از رنج پویان ز بهر کیم
هوش مصنوعی: حالا به چه بهانهای من باید به این وضعیت بپردازم؟ آیا پس از همه زحمتهایی که کشیدهام، برای چه چیزی تلاش کردم؟