برگردان به زبان ساده
سپیده همانگه ز که بر دمید
میان شب تیره اندر چمید
هوش مصنوعی: سپیدهدم در همان لحظهای که برآمد، در وسط شب تاریک به آرامی تابید.
بپوشید رستم سلیح نبرد
همی از جهان آفرین یاد کرد
هوش مصنوعی: رستم برای آماده شدن به جنگ، زره و سلاح خود را پوشید و به یاد خالق جهان دعا کرد.
چو آمد بر لشکر نامدار
که کین جوید از رزم اسفندیار
هوش مصنوعی: وقتی که شخص معروف و پیروزمندی به میدان جنگ وارد میشود تا انتقام بگیرد و با شجاعت با دشمنانش روبرو شود.
بدو گفت برخیز ازین خواب خوش
برآویز با رستم کینهکش
هوش مصنوعی: به او گفتند از این خواب دلپذیر بیدار شود و با رستم، که دشمنی سرسخت است، همراهی کند.
چو بشنید آوازش اسفندیار
سلیح جهان پیش او گشت خوار
هوش مصنوعی: وقتی اسفندیار صدای او را شنید، سلاح دنیا در برابرش کوچک و بیارزش شد.
چنین گفت پس با پشوتن که شیر
بپیچد ز چنگال مرد دلیر
هوش مصنوعی: آنگاه او به پشوتن گفت که شیر، به سادگی و بدون ترس از دست مرد شجاع میگریزد.
گمانی نبردم که رستم ز راه
به ایوان کشد ببر و گبر و کلاه
هوش مصنوعی: هرگز تصور نمیکردم که رستم بتواند ببر، گبر و کلاه را به ایوان بیاورد.
همان بارکش رخش زیراندرش
ز پیکان نبود ایچ پیدا برش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آن اسب درخشان که زیر بار است، به خاطر تیرها و زخمها از خود آثار واضحی نشان نمیدهد. به عبارتی، با وجود زحماتی که بر آن رفته و نشانههایی که بر تنش وجود دارد، کسی نمیتواند به راحتی متوجه مشکلاتش شود.
شنیدم که دستان جادوپرست
به هنگام یازد به خورشید دست
هوش مصنوعی: شندیدم که وقتی جادوگر با دستانش به سوی خورشید میرود، چنین میکند.
چو خشم آرد از جادوان بگذرد
برابر نکردم پس این با خرد
هوش مصنوعی: وقتی از جادوگران خشمگین شدم، به راحتی گذشتم و با عقل و اندیشه رفتار کردم.
پشوتن بدو گفت پر آب چشم
که بر دشمنت باد تیمار و خشم
هوش مصنوعی: پشوتن به او گفت با چشمانی پر از اشک که بر دشمن تو باد رحمت و خشم.
چه بودت که امروز پژمردهای
همانا به شب خواب نشمردهای
هوش مصنوعی: چرا امروز حالت گرفته و ناراحت است؟ مطمئناً به خاطر این است که شب خواب خوبی نداشتی.
میان جهان این دو یل را چه بود
که چندین همی رنج باید فزود
هوش مصنوعی: در میان این دنیا، چه دلیلی وجود دارد که این دو قهرمان باید این همه زحمت و رنج را متحمل شوند؟
بدانم که بخت تو شد کندرو
که کین آورد هر زمان نو به نو
هوش مصنوعی: میدانم که شانس تو کم شده، زیرا دشمنی هر بار به شیوهای تازه به تو حمله میکند.
بپوشید جوشن یل اسفندیار
بیامد بر رستم نامدار
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی اشاره شده که برای محافظت از خود، زرهای میپوشد. او به رستم، قهرمان بزرگ و مشهور، خبر میدهد که شخصی به نام اسفندیار، پهلوان و جنگجوی معروف، به سوی او آمده است. این نشاندهندهٔ اهمیت و جدیت موقعیت است و به نوعی فراخوانی برای آمادگی و مقابله با چالشهای پیش روست.
خروشید چون روی رستم بدید
که نام تو باد از جهان ناپدید
هوش مصنوعی: وقتی که رستم تو را دید، فریاد زد و به شدت نگران شد، زیرا نام تو از عالم وجود محو شده بود.
فراموش کردی تو سگزی مگر
کمان و بر مرد پرخاشخر
تو فراموش کردی که مگر از نژاد سگزی(سکستانی،سیستانی،سکایی) هستی {در حالی که من از نژاد خسروی و شاهانه ام} و تیر و کمان (مجاز از کل ضربات سهمگینی که در نزاع قبلی خورده شد) مرا از یاد بردی
ز نیرنگ زالی بدین سان درست
وگرنه که پایت همی گور جست
هوش مصنوعی: از ترفندهای حیلهگرانه نباید غافل شد، وگرنه ممکن است پای تو هم به جایی بیفتد که دیگر راه برگشتی نخواهد داشت.
بکوبمت زین گونه امروز یال
کزین پس نبیند ترا زنده زال
هوش مصنوعی: امروز به شدت تو را میزنم، چرا که بعد از این، زندهزاد را دیگر نخواهد دید.
چنین گفت رستم به اسفندیار
که ای سیر ناگشته از کارزار
هوش مصنوعی: رستم به اسفندیار گفت که تو هنوز در جنگها تجربهای کسب نکردهای و دنیای جنگ را نچشیدهای.
بترس از جهاندار یزدان پاک
خرد را مکن با دل اندر مغاک
هوش مصنوعی: از خداوند بزرگ و معتمد بترس و عقل و خرد خود را در ناپاکیها غرق نکن.
من امروز نز بهر جنگ آمدم
پی پوزش و نام و ننگ آمدم
هوش مصنوعی: امروز به میدان نیامدهام که به جنگ بپردازم، بلکه هدفم طلب آشتی و کسب احترام است.
تو با من به بیداد کوشی همی
دو چشم خرد را بپوشی همی
هوش مصنوعی: تو با من به ظلم و ستم رفتار میکنی و چشمهای خردمند را میپوشانی.
به خورشید و ماه و به استا و زند
که دل را نرانی به راه گزند
هوش مصنوعی: به آسمان و ستارهها توجه کن و مراقب دل خود باش که آن را به خطر نیندازی.
نگیری به یاد آن سخنها که رفت
وگر پوست بر تن کسی را بکفت
هوش مصنوعی: به خاطر نیاور سخنانی که گذشتهاند، چون ممکن است این یادآوری به دیگران آسیب بزند یا ناراحتی ایجاد کند.
بیابی ببینی یکی خان من
روندست کام تو بر جان من
هوش مصنوعی: اگر به جایی بروی و کسی را ببینی که در خانهام زندگی میکند، بدان که خوشحالی تو برای من بسیار ارزشمند است.
گشایم در گنج دیرینه باز
کجا گرد کردم به سال دراز
هوش مصنوعی: در دنیای گذشته، گنجینهای را که سالهای زیادی به دنبالش بودهام، باز میکنم و به آن سر میزنم.
کنم بار بر بارگیهای خویش
به گنجور ده تا براند ز پیش
هوش مصنوعی: من سنگینی بار گناهانم را به دوش میکشم و از خدا میخواهم که آنها را از من دور کند.
برابر همی با تو آیم به راه
کنم هرچ فرمان دهی پیش شاه
هوش مصنوعی: من با تو به راه میآیم و هر چیزی که بخواهی، انجام میدهم.
اگر کشتنیم او کشد شایدم
همان نیز اگر بند فرمایدم
هوش مصنوعی: اگر من او را بکشم، ممکن است او نیز چنین کاری کند. شاید اگر من او را به بند بکشم، او هم همین کار را بکند.
همی چاره جویم که تا روزگار
ترا سیر گرداند از کارزار
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم تا راه حلی پیدا کنم که زندگیات را از جنگ و درگیریها دور کند و تو را به آرامش برساند.
نگه کن که دانای پیشی چه گفت
که هرگز مباد اختر شوم جفت
هوش مصنوعی: به دقت بنگر که دانای بزرگ چه سخنی گفته است: هرگز نباید ستاره من با ستاره دیگری همراه شود.
چنین داد پاسخ که مرد فریب
نیم روز پرخاش و روز نهیب
هوش مصنوعی: او در پاسخ گفت که انسان فریب میخورد از درگیریهای روز و از تهدیدات روز.
اگر زنده خواهی که ماند به جای
نخستین سخن بند بر نه به پای
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در زندگی، همچنان به خوشی و موقعیت ابتدایی خود برگردی، باید برای خودت محدودیتهایی تعیین کنی و از افراط در کارها پرهیز کنی.
از ایوان و خان چند گویی همی
رخ آشتی را بشویی همی
هوش مصنوعی: چند بار میتوانی از خانه و کاشانهات سخن بگویی، در حالی که با آشتی و صلح، در دل دیگران را میشویی؟
دگر باره رستم زبان برگشاد
مکن شهریارا ز بیداد یاد
هوش مصنوعی: رستم دوباره زبان به سخن گشود و گفت: ای شهریار، فراموش نکن که از ستم و ظلم یاد کنیم.
مکن نام من در جهان زشت و خوار
که جز بد نیاید ازین کارزار
هوش مصنوعی: هرگز نام مرا در دنیا بد و زشت نبر، چون از این نزاع جز بدی نخواهد آمد.
هزارانت گوهر دهم شاهوار
همان یارهٔ زر با گوشوار
هوش مصنوعی: هزاران گوهر را به تو میدهم، همچون شاه که از طلا ساخته شده، همانند گوشوارهای زیبا.
هزارانت بنده دهم نوشلب
پرستنده باشد ترا روز و شب
هوش مصنوعی: من هزار بنده برای تو میآورم که شب و روز به پرستش تو مشغول خواهند بود و لبانی نوشین خواهند داشت.
هزارت کنیزک دهم خلخی
که زیبای تاجاند با فرخی
هوش مصنوعی: اگر هزار دختر زیبا داشته باشم که با ناز و جلوه خود مانند تاج بر سر هستند، آنها را به تو میدهم.
دگر گنج سام نریمان و زال
گشایم به پیش تو ای بیهمال
هوش مصنوعی: من به خاطر تو به دنبال گنجهایی هستم که به سام و زال تعلق دارند و میخواهم این ثروت را به تو عرضه کنم، ای کسی که نظیرش را هیچ جا نمیتوان یافت.
همه پاک پیش تو گرد آورم
ز زابلستان نیز مرد آورم
هوش مصنوعی: من همه افراد پاکدل و نیکسیرت را از زابلستان برای تو جمعآوری میکنم و حتی مردانی را نیز از آنجا میآورم.
که تا مر ترا نیز فرمان کنند
روان را به فرمان گروگان کنند
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که تا زمانی که تو به دستور دیگران عمل میکنی، روح و روانت در دست آنها اسیر و تحت کنترل خواهد بود.
ازان پس به پیشت پرستاروار
دوان با تو آیم بر شهریار
هوش مصنوعی: بعد از این، به سمت تو میآیم، مانند پرستارانی که با عشق و توجه به سراغ فرمانروا میروند.
ز دل دور کن شهریارا تو کین
مکن دیو را با خرد همنشین
هوش مصنوعی: این شعر به ما میگوید که ای شهریار، کینه را از دل خود دور کن و تلاش کن که شیطان را که نماد بدیهاست به عنوان رفیق و همنشین برنگزینی. به عبارت دیگر، بهتر است با افکار و رفتارهای مثبت و نیکو زندگی کنی و از ارتباط با چیزهایی که میتوانند به تو آسیب برسانند دوری کنی.
جز از بند دیگر ترا دست هست
بمن بر که شاهی و یزدان پرست
هوش مصنوعی: تنها زمانی که از دیگران جدا شوی، میتوانی به من نزدیک شوی، زیرا تو هم پادشاهی و هم پرستنده خداوندی.
که از بند تا جاودان نام بد
بماند به من وز تو انجام بد
هوش مصنوعی: از زنجیر رهایی تا ابد، نام نیک من باقی میماند و کارهای بد تو به پایان میرسد.
به رستم چنین گفت اسفندیار
که تا چندگویی سخن نابکار
هوش مصنوعی: اسفندیار به رستم گفت: تا کی میخواهی درباره کارهای نادرست صحبت کنی؟
مرا گویی از راه یزدان بگرد
ز فرمان شاه جهانبان بگرد
هوش مصنوعی: مرا میگویی که از راه خدا دور شوم و از دستورات پادشاه جهان فاصله بگیرم.
که هرکو ز فرمان شاه جهان
بگردد سرآید بدو بر زمان
هوش مصنوعی: هرکس که از دستور پادشاه دنیا سرپیچی کند، عاقبت به مجازات او دچار خواهد شد.
جز از بند گر کوشش (و) کارزار
به پیشم دگرگونه پاسخ میار
هوش مصنوعی: اگر از تلاش و نبرد حوصله و جدیتی نداشته باشی، پاسخ دیگری به من نده.
به تندی به پاسخ گو نامدار
چنین گفت کای پرهنر شهریار
هوش مصنوعی: به سرعت به فرد معروف پاسخ داد و گفت: ای پادشاه با استعداد و هنرمند.
همی خوار داری تو گفتار من
به خیره بجویی تو آزار من
هوش مصنوعی: تو سخنان من را به سخره میگیری و سعی میکنی با نگاه نادرست خود، به من آسیب برسانی.
چنین داد پاسخ که چند از فریب
همانا به تنگ اندر آمد نشیب
هوش مصنوعی: او در پاسخ گفت: چند بار باید فریب خورد؟ حقیقت این است که به زودی در دام مشکلات و سختیها گرفتار خواهی شد.