برگردان به زبان ساده
چو آن پاسخ نامه دارا بخواند
ز کار جهان در شگفتی بماند
هوش مصنوعی: وقتی دارا نامه را بخواند، از وضعیت جهان متعجب و حیرتزده خواهد شد.
سرانجام گفت این ز کشتن بتر
که من پیش رومی ببندم کمر
هوش مصنوعی: در نهایت او گفت که از کشتن بهتر است، زیرا من در برابر رومیها خود را آماده نبرد میکنم.
ستودان مرا بهتر آید ز ننگ
یکی داستان زد برین مرد سنگ
هوش مصنوعی: بهتر است که من را ستایش کنند تا اینکه به خاطر یک داستان ننگین بر من عیب بگذارند.
که گر آب دریا بخواهد رسید
درو قطره باران نیاید پدید
هوش مصنوعی: اگر آب دریا بخواهد به جایی برسد، دیگر قطره بارانی در آنجا ظاهر نخواهد شد.
همی بودمی یار هرکس به جنگ
چو شد مر مرا زین نشان کار تنگ
هوش مصنوعی: من همیشه همراه و یار هر کسی در جنگ بودم، اما حالا که این وضعیت برای من پیش آمده، کار برایم دشوار شده است.
نبینم همی در جهان یار کس
بجز ایزدم نیست فریادرس
هوش مصنوعی: در این دنیا نمیبینم هیچ یاری جز خداوند خودم که به فریاد من برسد.
چو یاور نبودش ز نزدیک و دور
یکی نامه بنوشت نزدیک فور
هوش مصنوعی: وقتی که یاری از نزدیک و دور پیدا نکرد، نامهای نوشت و به سرعت ارسال کرد.
پر از لابه و زیردستی و درد
نخست آفرین بر جهاندار کرد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که سرشار از نالهها و مشکلات و زخمها است، و در ابتدا باید به خالق جهان سلام و درود فرستاد.
دگر گفت کای مهتر هندوان
خردمند و دانا و روشنروان
هوش مصنوعی: سپس گفت: ای بزرگتر و ریشسفید هندوان، تو که دانا و باهوش و روشنفکر هستی،
همانا که نزد تو آمد خبر
که ما را چه آمد ز اختر به سر
هوش مصنوعی: خبر به تو رسیده است که ما چه بر سرمان آمده و چه سرنوشتی برای ما رقم خورده است.
سکندر بیاورد لشکر ز روم
نه برماند ما را نه آباد بوم
هوش مصنوعی: سکندر لشکرش را از روم به این جا آورد، دیگر نه برای ما چیزی باقی ماند و نه سرزمینمان آباد ماند.
نه پیوند و فرزند و تخت و کلاه
نه دیهیم شاهی نه گنج و سپاه
هوش مصنوعی: نه ارتباطی، نه فرزندی، نه مقام و نشانی، نه تاج سلطنتی، نه ثروت و نه ارتش.
ار ایدونک باشی مرا یارمند
که از خویشتن بازدارم گزند
هوش مصنوعی: اگر تو یاری کنی من را، من میتوانم از آسیب رساندن به خودم دست بردارم.
فرستمت چندان گهرها ز گنج
کزان پس نبینی تو از گنج رنج
هوش مصنوعی: من از گنجینهای که دارم برایت جواهرات فراوانی فرستادم، اما اگر تو از آنها بهرهمند نشوی، چه فایدهای دارد؟
همان در جهان نیز نامی شوی
به نزد بزرگان گرامی شوی
هوش مصنوعی: در این دنیا نیز با داشتن اعتبار و نام نیک، مورد احترام و ارادت افراد بزرگ قرار میگیری.
هیونی برافگند بر سان باد
بیامد بر فور فوران نژاد
هوش مصنوعی: یک هیاهو و سر و صدا به راه افتاد، و ناگهان باد با شدت و سرعتی بینظیر وزید.
چو اسکندر آگاه شد زین سخن
که دارای دارا چه افگند بن
هوش مصنوعی: وقتی اسکندر از این موضوع آگاه شد که ثروتمندترین فرد چه نقشی در جامعه دارد، درمییابد که چه تاثیری بر او میگذارد.
بفرمود تا برکشیدند نای
غو کوس برخاست و هندی درای
هوش مصنوعی: فرمان داد که نای را برداشتند و صدای طبل بلند شد و در این حال صدای هندی نیز به گوش رسید.
بیامد ز اصطخر چندان سپاه
که خورشید بر چرخ گم کرد راه
هوش مصنوعی: سپاه بزرگی از اصطخر به میدان آمد که حتی خورشید در آسمان نتوانست راهش را پیدا کند.
برآمد خروش سپاه از دو روی
بیآرام شد مردم جنگجوی
هوش مصنوعی: صدای شکوهمند سپاه به گوش میرسد و مردم جنگجو که بیقرار هستند، دچار هیجان و نشاط میشوند.
سکندر به آیین صفی برکشید
هوا نیلگون شد زمین ناپدید
هوش مصنوعی: سکندر به روش و آیین مردان خداوندگار، به آسمان نگریست و وقتی که آسمان را با رنگ آبی خود دید، زمین به گونهای ناپدید شد.
چو دارا بیاورد لشکر به راه
سپاهی نه بر آرزو رزمخواه
هوش مصنوعی: وقتی یک ثروتمند سپاهی را به میدان میآورد، تنها برای نشان دادن قدرتش است و نه به خاطر آرزوی نبرد و جنگیدن.
شکسته دل و گشته از رزم سیر
سر بخت ایرانیان گشته زیر
هوش مصنوعی: دلها آزردهاند و از جنگ خسته شدهاند؛ حالا بخت ایرانیان دچار ضعف و نابسامانی شده است.
نیاویختند ایچ با رومیان
چو روبه شد آن دشت شیر ژیان
هوش مصنوعی: وقتی که آن دشت مانند روباه به جان شیرها افتاد، هیچ کس به کمک رومیان نیامد.
گرانمایگان زینهاری شدند
ز اوج بزرگی به خواری شدند
هوش مصنوعی: افراد بزرگ و باارزش به دقت و احتیاط رفتار کردند و از اوج مقام و رخداد بزرگ خود به سمت نقص و خفت آمدند.
چو دارا چنان دید برگاشت روی
گریزان همی رفت با های هوی
هوش مصنوعی: وقتی ثروتمند را دید، به سرعت رویش را برگرداند و با سر و صدای زیاد از آنجا رفت.
برفتند با شاه سیصد سوار
از ایران هرانکس که بد نامدار
هوش مصنوعی: سیصد سوار با شاه از ایران رفتند، هر کسی که معروف و respected بود.
دو دستور بودش گرامی دو مرد
که با او بدندی به دشت نبرد
هوش مصنوعی: دو مرد گرامی که با هم به دشت نبرد میکردند، دو فرمان داشتند.
یکی موبدی نام او ماهیار
دگر مرد را نام جانوشیار
هوش مصنوعی: موبدی به نام ماهیار وجود دارد و مرد دیگری است که نامش جانوشیار است.
چو دیدند کان کار بیسود گشت
بلند اختر و نام دارا گذشت
هوش مصنوعی: وقتی که فهمیدند آن کار بیفایده است، ستاره بلند و نام مشهور از میان رفت.
یکی با دگر گفت کین شوربخت
ازو دور شد افسر و تاج و تخت
هوش مصنوعی: یک نفر به دیگری گفت که این فرد بدشانس، تاج و تخت و مقامش را از دست داده است.
بباید زدن دشنهای بر برش
وگر تیغ هندی یکی بر سرش
هوش مصنوعی: باید یک دشنه بر قلب او بزنم، وگرنه یک شمشیر هندی باید بر سرش فرود بیاید.
سکندر سپارد به ما کشوری
بدین پادشاهی شویم افسری
هوش مصنوعی: سکندر کشوری را به ما میدهد تا بتوانیم در آن به عنوان پادشاه و فرماندهی قدرتمند خدمت کنیم.
همی رفت با او دو دستور اوی
که دستور بودند و گنجور اوی
هوش مصنوعی: او به همراه دو مرد راهنما میرفت که هر دو مسلط و با دانش بودند و از او محافظت میکردند.
مهین بر چپ و ماهیارش به راست
چو شب تیره شد از هوا باد خاست
هوش مصنوعی: در اینجا، ما شبی تاریک را مشاهده میکنیم که در آن یکی از شخصیتها به سمت چپ و دیگری به سمت راست قرار دارند. همچنین بادی از آسمان بلند میشود که به وضعیت شب دامن میزند.
یکی دشنه بگرفت جانوشیار
بزد بر بر و سینهٔ شهریار
هوش مصنوعی: یک نفر با دشنه به جان یاری خود حمله کرد و به سینهٔ شهریار ضربه زد.
نگون شد سر نامبردار شاه
ازو بازگشتند یکسر سپاه
هوش مصنوعی: سرانجام، نام و آوازهٔ شاه از بین رفت و تمام سپاه به یکباره بازگشتند.