گنجور

بخش ۲۹

چو از کار رومی بپردخت شاه
دلش گشت پیچان ز کار سپاه
بفرمود تا موبد رای‌زن
بشد با یکی نامدار انجمن
ببخشید روی زمین سربسر
ابر پهلوانان پرخاشخر
درم داد و اسپ و نگین و کلاه
گرانمایه را کشور و تاج و گاه
پر از راستی کرد یکسر جهان
وزو شادمانه کهان و مهان
هرانکس که بیداد بد دور کرد
به نادادن چیز و گفتار سرد
وزان پس چنین گفت با موبدان
که ای پرهنر پاک‌دل بخردان
جهان را ز هرگونه دارید یاد
ز کردار شاهان بیداد و داد
بسی دست شاهان ز بیداد و آز
تهی ماند و هم تن ز آرام و ناز
جهان از بداندیش در بیم بود
دل نیک‌مردان به دو نیم بود
همه دست کرده به کار بدی
کسی را نبد کوشش ایزدی
نبد بر زن و زاده کس پادشا
پر از غم دل مردم پارسا
به هر جای گستردن دست دیو
بریده دل از بیم گیهان خدیو
سر نیکویها و دست بدیست
در دانش و کوشش بخردیست
همه پاک در گردن پادشاست
که پیدا شود زو همه کژ و راست
پدر گر به بیداد یازید دست
نبد پاک و دانا و یزدان‌پرست
مدارید کردار او بس شگفت
که روشن دلش رنگ آتش گرفت
ببینید تا جم و کاوس شاه
چه کردند کز دیو جستند راه
پدر همچنان راه ایشان بجست
به آب خرد جان تیره نشست
همه زیردستانش پیچان شدند
فراوان ز تندیش بیجان شدند
کنون رفت و زو نام بد ماند و بس
همی آفرین او نیابد ز کس
ز ما باد بر جان او آفرین
مبادا که پیچد روانش ز کین
کنون بر نشستم بر گاه اوی
به مینو کشد بی‌گمان راه اوی
همی خواهم از کردگار جهان
که نیرو دهد آشکار و نهان
که با زیردستان مدارا کنیم
ز خاک سیه مشک سارا کنیم
که با خاک چون جفت گردد تنم
نگیرد ستمدیده‌ای دامنم
شما همچنین چادر راستی
بپوشید شسته دل از کاستی
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد
ز دهقان و تازی و رومی نژاد
به کردار شیرست آهنگ اوی
نپیچد کسی گردن از چنگ اوی
همان شیر درنده را بشکرد
به خواری تن اژدها بسپرد
کجا آن سر و تاج شاهنشهان
کجا آن بزرگان و فرخ مهان
کجا آن سواران گردنکشان
کزیشان نبینم به گیتی نشان
کجا ان پری چهرگان جهان
کزیشان بدی شاد جان مهان
هرانکس که رخ زیر چادر نهفت
چنان دان که گشتست با خاک جفت
همه دست پاکی و نیکی بریم
جهان را به کردار بد نشمریم
به یزدان دارنده کو داد فر
به تاج و به تخت و نژاد و گهر
که گر کارداری به یک مشک خاک
زیان جوید اندر بلند و مغاک
هم‌انجا بسوزم به آتش تنش
کنم بر سر دار پیراهنش
وگر در گذشته ز شب چند پاس
بدزدد ز درویش دزدی پلاس
به تاوانش دیبا فرستم ز گنج
بشویم دل غمگنان را ز رنج
وگر گوسفندی برند از رمه
به تیره شب و روزگار دمه
یکی اسپ پرمایه تاوان دهم
مبادا که بر وی سپاسی نهم
چو با دشمنم کارزاری بود
وزان جنگ خسته سواری بود
فرستمش یکساله زر و درم
نداریم فرزند او را دژم
ز دادار دارنده یکسر سپاس
که اویست جاوید نیکی‌شناس
به آب و به آتش میازید دست
مگر هیربد مرد آتش‌پرست
مریزید هم خون گاوان ورز
که ننگست در گاو کشتن به مرز
ز پیری مگر گاو بیکار شد
به چشم خداوند خود خوار شد
نباید ز بن کشت گاو زهی
که از مرز بیرون شود فرهی
همه رای با مرد دانا زنید
دل کودک بی‌پدر مشکنید
از اندیشهٔ دیو باشید دور
گه جنگ دشمن مجویید سور
اگر خواهم از زیردستان خراج
ز دارنده بیزارم و تخت عاج
اگر بدکنش بد پدر یزدگرد
به پاداش آن داد کردیم گرد
همه دل ز کردار او خوش کنید
به آزادی آهنگ آتش کنید
ببخشد مگر کردگارش گناه
ز دوزخ به مینو نمایدش راه
کسی کو جوانست شادی کنید
دل مردمان جوان مشکنید
به پیری به مستی میازید دست
که همواره رسوا بود پیر مست
گنهکار یزدان مباشید هیچ
به پیری به آید به رفتن بسیچ
چو خشنود گردد ز ما کردگار
به هستی غم روز فردا مدار
دل زیردستان به ما شاد باد
سر سرکشان از غم آزاد باد
همه نامداران چو گفتار شاه
شنیدند و کردند نیکو نگاه
همه دیده کردند پیشش پر آب
ازان شاه پردانش و زودیاب
خروشان برو آفرین خواندند
ورا پادشا زمین خواندند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو از کار رومی بپردخت شاه
دلش گشت پیچان ز کار سپاه
هوش مصنوعی: زمانی که شاه از کارهای رومی‌ها فراغت پیدا کرد، دلش به خاطر امور سپاه دچار اضطراب و نگرانی شد.
بفرمود تا موبد رای‌زن
بشد با یکی نامدار انجمن
هوش مصنوعی: فرمان داد تا موبد مشاور به همراه یکی از افراد معروف و برجسته به جلسه برود.
ببخشید روی زمین سربسر
ابر پهلوانان پرخاشخر
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن اکثریت یا حضور قهرمانان و جنگجویان در یک صحنه بزرگ و پرهیجان اشاره دارد که به نوعی با صفات برجسته و جلودار بودن خود بر فراز ابرها نشسته‌اند. در واقع، این توصیف نشان‌دهنده‌ی قدرت و شجاعت آن‌هاست و احساس بزرگی و قدرت را منتقل می‌کند.
درم داد و اسپ و نگین و کلاه
گرانمایه را کشور و تاج و گاه
هوش مصنوعی: او به من چیزهای باارزشی چون پول، اسب، انگشتری و کلاهی با ارزش را عطا کرد، همچنین کشور و تاج و جا و مقام را نیز به من بخشید.
پر از راستی کرد یکسر جهان
وزو شادمانه کهان و مهان
هوش مصنوعی: تمام جهان را پر از حقیقت و صداقت کرد و باعث شادمانی انسان‌ها و بزرگان شد.
هرانکس که بیداد بد دور کرد
به نادادن چیز و گفتار سرد
هوش مصنوعی: هر کسی که از ظلم و ستم دوری کرد و سخن یا عملش بر اساس بی‌احساسی و سردی بود، به حقیقت بی‌عدالتی را کنار گذاشته است.
وزان پس چنین گفت با موبدان
که ای پرهنر پاک‌دل بخردان
هوش مصنوعی: سپس او با خردمندان شایسته و دل‌پاک سخن گفت و از آن‌ها خواست تا به کمک بیایند.
جهان را ز هرگونه دارید یاد
ز کردار شاهان بیداد و داد
هوش مصنوعی: در دنیا، به هر شکل و حالتی که هستید، به یاد داشته باشید که رفتار شاهان، چه ستمگر و چه دادگر، تأثیرگذار است.
بسی دست شاهان ز بیداد و آز
تهی ماند و هم تن ز آرام و ناز
هوش مصنوعی: بسیاری از پادشاهان به خاطر ستم و آز خود، دستشان خالی ماند و نیز جسمشان از آرامش و نعمت بی‌بهره شد.
جهان از بداندیش در بیم بود
دل نیک‌مردان به دو نیم بود
هوش مصنوعی: دنیا از افکار منفی و بدبینانه دچار ترس و نگرانی بود و دل نیکوکاران به دو نیم شده بود.
همه دست کرده به کار بدی
کسی را نبد کوشش ایزدی
هوش مصنوعی: هر کس به کار نادرستی دست زده و در این راه تلاش کرده، در واقع نشان می‌دهد که کوشش الهی در حق او به کار نیامده است.
نبد بر زن و زاده کس پادشا
پر از غم دل مردم پارسا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس بر زن و فرزند پادشاهی که دل مردم پارسا را پر از غم کرده، نباید باشد.
به هر جای گستردن دست دیو
بریده دل از بیم گیهان خدیو
هوش مصنوعی: هر کجا دست دراز کنی، دیو و دلهره‌ای که از دنیا و خدا داری، بر تو سایه می‌افکند.
سر نیکویها و دست بدیست
در دانش و کوشش بخردیست
هوش مصنوعی: زبان و رفتار نیکو از سر انسان نشأت می‌گیرد، اما عمل زشت ناشی از تلاش و دانشی است که به درستی به کار نرفته باشد.
همه پاک در گردن پادشاست
که پیدا شود زو همه کژ و راست
هوش مصنوعی: تمامی اعمال و رفتار افراد، به خصوص در دست قدرت پادشاه قرار دارد، و زمانی که او به درستی عمل کند، خوبی‌ها و بدی‌ها در جامعه نمایان می‌شود.
پدر گر به بیداد یازید دست
نبد پاک و دانا و یزدان‌پرست
هوش مصنوعی: اگر پدر به ظلم و ستم دست بزند، او دیگر پاک و دانا و دوست‌دار خدا نخواهد بود.
مدارید کردار او بس شگفت
که روشن دلش رنگ آتش گرفت
هوش مصنوعی: رفتار او به قدری شگفت‌انگیز است که دل روشنش به رنگ آتش درآمده است.
ببینید تا جم و کاوس شاه
چه کردند کز دیو جستند راه
هوش مصنوعی: ببینید که شاهان جم و کاوس چه اقداماتی انجام دادند تا از دیوها فرار کنند و راه نجاتی بیابند.
پدر همچنان راه ایشان بجست
به آب خرد جان تیره نشست
هوش مصنوعی: پدر هنوز در تلاش بود تا راه آن‌ها را پیدا کند، در فضایی پر از حکمت و تفکر، جانی رنج‌کشیده را مشاهده کرد.
همه زیردستانش پیچان شدند
فراوان ز تندیش بیجان شدند
هوش مصنوعی: همه زیر دستانش به خاطر داشتن افکار تند و تندرو، دچار نگرانی و پریشانی شدند و از این وضعیت بی‌حال و بی‌جان گشتند.
کنون رفت و زو نام بد ماند و بس
همی آفرین او نیابد ز کس
هوش مصنوعی: او اکنون رفته و تنها نام ناپسندش باقی مانده است و هیچ‌کس هم نمی‌تواند برای او ستایش کند.
ز ما باد بر جان او آفرین
مبادا که پیچد روانش ز کین
هوش مصنوعی: بگذار روح او از زخم و کینه بی‌نصیب بماند و از جانب ما به او برکت و خوبی برسد.
کنون بر نشستم بر گاه اوی
به مینو کشد بی‌گمان راه اوی
هوش مصنوعی: اکنون بر جای او نشسته‌ام و به بهشت می‌روم، بدون شک راه او مرا هدایت می‌کند.
همی خواهم از کردگار جهان
که نیرو دهد آشکار و نهان
هوش مصنوعی: من از خداوند می‌خواهم که به من قدرت و نیرویی عطا کند، چه در امور ظاهری و چه در مسائل پنهانی.
که با زیردستان مدارا کنیم
ز خاک سیه مشک سارا کنیم
هوش مصنوعی: با افراد پایین‌تر از خودمان مهربان باشیم تا از مشکلات و سختی‌ها به زیبایی عبور کنیم و مانند عطر خوش مشک، در دل‌ها جا بگیریم.
که با خاک چون جفت گردد تنم
نگیرد ستمدیده‌ای دامنم
هوش مصنوعی: وقتی بدنم با خاک هم‌تراز شود، دامن کسی که در سختی و ظلم به سر می‌برد را نمی‌گیرم.
شما همچنین چادر راستی
بپوشید شسته دل از کاستی
هوش مصنوعی: شما نیز لباس از روی صداقت بپوشید و دل خود را از کینه‌ها و کمبودها پاک کنید.
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد
ز دهقان و تازی و رومی نژاد
هوش مصنوعی: هیچ کس جز مرگ نمی‌تواند از مادر متولد شود، چه از نژاد دهقان، چه از نژاد تازی و چه از نژاد رومی.
به کردار شیرست آهنگ اوی
نپیچد کسی گردن از چنگ اوی
هوش مصنوعی: شيوا و قوي است راه و روش او، و هیچ کس نمی‌تواند از دام او رهایی یابد.
همان شیر درنده را بشکرد
به خواری تن اژدها بسپرد
هوش مصنوعی: همان شیر خشمگین را به خاطر ذلت و خفتش به بدن اژدهایی واگذار کرد.
کجا آن سر و تاج شاهنشهان
کجا آن بزرگان و فرخ مهان
هوش مصنوعی: کجا رفته‌اند آن سر و تاج پادشاهان؟ کجا هستند آن بزرگان و پرشکوهان؟
کجا آن سواران گردنکشان
کزیشان نبینم به گیتی نشان
هوش مصنوعی: کجا هستند آن سواران مغرور و گردنکشی که در دنیا هیچ نشانی از آنها نمی بینم؟
کجا ان پری چهرگان جهان
کزیشان بدی شاد جان مهان
هوش مصنوعی: کجا هستند آن زیبایانی که باعث شادابی دل مردان می‌شوند؟
هرانکس که رخ زیر چادر نهفت
چنان دان که گشتست با خاک جفت
هوش مصنوعی: هر کسی که چهره‌اش را زیر چادر پنهان کرده، بدان که او به محبت و عشق با خاک (زمین) پیوند خورده است.
همه دست پاکی و نیکی بریم
جهان را به کردار بد نشمریم
هوش مصنوعی: همه ما باید تلاش کنیم تا با نیکی و پاکی خود، به جهانی بهتر بسازیم و از رفتارهای بد و منفی دوری کنیم.
به یزدان دارنده کو داد فر
به تاج و به تخت و نژاد و گهر
هوش مصنوعی: خداوند، که صاحب و مالک همه چیز است، حکومت و قدرت را به تاج و تخت و نسل و خانواده عطا کرده است.
که گر کارداری به یک مشک خاک
زیان جوید اندر بلند و مغاک
هوش مصنوعی: اگر کسی در کار خود دقت داشته باشد، حتی با یک مشک خاک هم می‌تواند در دل چالش‌ها و مشکلات بزرگ موفق شود.
هم‌انجا بسوزم به آتش تنش
کنم بر سر دار پیراهنش
هوش مصنوعی: در آنجا به خاطر عشقش رنج می‌کشم و با درد فراق، خود را در آتش می‌زنم. آرزو دارم که در نهایت، پیراهن او را به یادش بر سر دار بیاویزم.
وگر در گذشته ز شب چند پاس
بدزدد ز درویش دزدی پلاس
هوش مصنوعی: اگر در گذشته چند بار شب را از درویش دزدی کرده باشد، اکنون در حال سرقت پلاس (پوشش) است.
به تاوانش دیبا فرستم ز گنج
بشویم دل غمگنان را ز رنج
هوش مصنوعی: برای پاسخگویی به این درخواست، قصد دارم همان مفهوم را به فارسی روان بیان کنم: براساس کارها و تلاش‌هایم، پارچه‌ای زیبا برای او می‌فرستم تا به وسیله آن، دل‌های غمگین را از دردها پاک کنم.
وگر گوسفندی برند از رمه
به تیره شب و روزگار دمه
هوش مصنوعی: اگر گوسفندی از گله جدا شود در شب تار یا در روز سخت، به سرنوشت بدی دچار خواهد شد.
یکی اسپ پرمایه تاوان دهم
مبادا که بر وی سپاسی نهم
هوش مصنوعی: من یک اسب با ارزش را هزینه می‌کنم، تا این که مبادا به او خیری برسانم.
چو با دشمنم کارزاری بود
وزان جنگ خسته سواری بود
هوش مصنوعی: وقتی که با دشمن در جنگ هستم و از آن نبرد خسته شده‌ام.
فرستمش یکساله زر و درم
نداریم فرزند او را دژم
هوش مصنوعی: من از فرستادن او به یک سالگی ناتوانم، زیرا ما پول و ثروتی برای او نداریم.
ز دادار دارنده یکسر سپاس
که اویست جاوید نیکی‌شناس
هوش مصنوعی: از خالق و پروردگار سپاسگزارم که اوست همیشه نیکوکار و اهل شناساندن خوبی‌ها.
به آب و به آتش میازید دست
مگر هیربد مرد آتش‌پرست
هوش مصنوعی: به آب و آتش نزدیک نشوید مگر اینکه با شخصی از جماعت آتش‌پرستان که دانا و ماهر است، باشید.
مریزید هم خون گاوان ورز
که ننگست در گاو کشتن به مرز
هوش مصنوعی: در کشتن گاو به مرز ننگی است که نباید بر خود هموار کرد. از این رو، به خاطر احترامی که به این جانور باید گذاشت، بهتر است خون آنها را نریزید.
ز پیری مگر گاو بیکار شد
به چشم خداوند خود خوار شد
هوش مصنوعی: از پیری تنها یک گاو بیکار مانده است که در نظر خداوند، بی‌ارزش و خوار شده است.
نباید ز بن کشت گاو زهی
که از مرز بیرون شود فرهی
هوش مصنوعی: اگر گاو را از ریشه و پایه‌اش بکشیم، ممکن است که به طور ناخواسته و بدون کنترل از مرز و محدوده‌اش خارج شود.
همه رای با مرد دانا زنید
دل کودک بی‌پدر مشکنید
هوش مصنوعی: همه باید نظر و تصمیم خود را با یک فرد باهوش و دانا هماهنگ کنند و دل کودک یتیم را نشکنند.
از اندیشهٔ دیو باشید دور
گه جنگ دشمن مجویید سور
هوش مصنوعی: از فکر و خیال منفی دوری کنید و به جنگ و نزاع با دشمنان فکر نکنید، بلکه به شادی و خوشی توجه داشته باشید.
اگر خواهم از زیردستان خراج
ز دارنده بیزارم و تخت عاج
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از زیر دستان چیزی بگیرم، از کسی که دارای قدرت و ثروت است، بیزارم و از مقام و جایگاه خود نیز.
اگر بدکنش بد پدر یزدگرد
به پاداش آن داد کردیم گرد
هوش مصنوعی: اگر کسی بدرفتاری کند، به خاطر سوء رفتار او، پاداشی از طرف ما به او داده خواهد شد.
همه دل ز کردار او خوش کنید
به آزادی آهنگ آتش کنید
هوش مصنوعی: دل‌های خود را نسبت به رفتار او شاد کنید و به دنبال آزادی و شور و اشتیاق باشید.
ببخشد مگر کردگارش گناه
ز دوزخ به مینو نمایدش راه
هوش مصنوعی: فقط در صورتی که خداوند بخشد، او می‌تواند از آتش دوزخ نجات یابد و به بهشت راه پیدا کند.
کسی کو جوانست شادی کنید
دل مردمان جوان مشکنید
هوش مصنوعی: کسی که جوان است، باعث شادی دیگران شوید و دل جوانان را نرنجانید.
به پیری به مستی میازید دست
که همواره رسوا بود پیر مست
هوش مصنوعی: در پیری و مستی دست به کار نزنید، زیرا همیشه کسی که در این حال باشد، رسوا و قابل سرزنش است.
گنهکار یزدان مباشید هیچ
به پیری به آید به رفتن بسیچ
هوش مصنوعی: هرگز گناهکار و خطاکار پروردگار نباشید، زیرا هر گناهی در پیری به سراغ شما می‌آید و عواقب آن در سفر زندگی گریبان‌گیر شما خواهد شد.
چو خشنود گردد ز ما کردگار
به هستی غم روز فردا مدار
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند از ما راضی شود، نباید نگران آینده و مشکلات روز بعد باشیم.
دل زیردستان به ما شاد باد
سر سرکشان از غم آزاد باد
هوش مصنوعی: دل‌های زیر دستان شاد و خوشحال باد و سرهای سرکشان از غم و اندوه رها و آزاد باشد.
همه نامداران چو گفتار شاه
شنیدند و کردند نیکو نگاه
هوش مصنوعی: همه افراد برجسته وقتی سخنان شاه را شنیدند، به کارهای خوب و شایسته‌ای پرداختند.
همه دیده کردند پیشش پر آب
ازان شاه پردانش و زودیاب
هوش مصنوعی: همه با چشم خود دیدند که آن پادشاه دانا و زودبین، در برابر آنها پر از آب بود.
خروشان برو آفرین خواندند
ورا پادشا زمین خواندند
هوش مصنوعی: خروش و سر و صدای او را ستایش کردند و او را پادشاه زمین نامیدند.

حاشیه ها

1396/11/11 00:02
علی عباسی

ابیات پر شکوهی که مفهوم ایران و شاهنشاهی رو بخوبی بازگو می کنه.

1402/10/16 00:01
محمدجواد بوالحسنی

درود

این چند بیت درس بزرگی دارد در باب مسئله امروز جامعه ما..

کجا آن سر و تاج شاهنشهان

کجا آن بزرگان و فرخ مهان

کجا آن سواران گردنکشان

کزیشان نبینم به گیتی نشان

کجا ان پری چهرگان جهان

کزیشان بدی شاد جان مهان

هرانکس که رخ زیر چادر نهفت

چنان دان که گشتست با خاک جفت

1403/09/02 18:12
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

گرامی گنجوریان

 

هر آن کس که رُخ  زیرِ چادر   نهفت 

چنان دان که گشتست با خاک جفت 

 

به چه معناست مصرع اول?! 

1403/09/02 19:12
nabavar

گرامی فاطمه بانو

هر آن کس که رُخ  زیرِ چادر   نهفت 

چنان دان که گشتست با خاک جفت

«معنای چادر درین جا کَفن است: هرکس زیر کفن پنهان شد،با خاک یکسان است.

منظورش زیبا رویانی بودند که در گذشتند.

1404/01/26 04:03
حسین خسروی

اگر بدکنش بُد پدر یزدگرد
به پاداش آن داد کردیم گرد
همه دل ز کردار او خوش کنید
به آزادی آهنگ آتش کنید
ببخشد مگر کردگارش گناه
ز دوزخ به مینو نمایدْش راه

 

آزادی: شادی، خُرّمی، خشنودی، رضا، سپاس

در این جا بهرام به مخاطبانش می‌گوید:
اگر پدرم یزدگرد با شما بدرفتاری کرد، من برای جبران بد‌ی‌های او با شما نیکویی کردم.
پس انتطار دارم شما او را ببخشید و حلال کنید و هنگام دعا در آتشکده از او راضی و خشنود باشید
بلکه به واسطه‌ی آن که خلق او را بخشیدند خالق نیز او را ببخشاید و از دوزخ به بهشت ببرد.


با خوشدلی از او، به درگاه خداوند بروید، بلکه... 

وقتی به آتشکده می‌روید از او راضی و خوش‌دل باشید و برایش دعا کنید، بلکه... 

وقتی در پیش آتش به ذکر گفتن و دعا می‌پردازید، از پدرم خشنود باشید و در حق او دعا کنید تا خدا هم از او خشنود گردد و او را از دوزخ به بهشت ببرد.

#HosseinKhosravi
t.me/abshartalaee
baran1222.blogfa.com