بخش ۲۵
سیوم روز بزم ردان ساختند
نویسنده را پیش بنشاختند
به می خوردن اندر چو بگشاد چهر
یکی نامه بنوشت شادان به مهر
سر نامه کرد آفرین از نخست
بران کو روان را به شادی بشست
خرد بر دل خویش پیرایه کرد
به رنج تن از مردمی مایه کرد
همه نیکویها ز یزدان شناخت
خرد جست و با مرد دانا بساخت
بدانید کز داد جز نیکویی
نیاید نکوبد در بدخویی
هرانکس که از کارداران ما
سرافراز و جنگی سواران ما
بنالد نه بیند به جز چاه و دار
وگر کشته بر خاک افگنده خوار
بکوشید تا رنجها کم کنید
دل غمگنان شاد و بیغم کنید
که گیتی فراوان نماند به کس
بیآزاری و داد جویید و بس
بدین گیتی اندر نشانه منم
سر راستی را بهانه منم
که چندان سپه کرد آهنگ من
هم آهنگ این نامدار انجمن
از ایدر برفتم به اندک سپاه
شدند آنک بدخواه بد نیک خواه
یکی نامداری چو خاقان چین
جهاندار با تاج و تخت و نگین
به دست مناندر گرفتار شد
سر بخت ترکان نگونسار شد
مرا کرد پیروز یزدان پاک
سر دشمنان رفت در زیر خاک
جز از بندگی پیشهٔ من مباد
جز از راست اندیشهٔ من مباد
نخواهم خراج از جهان هفت سال
اگر زیردستی بود گر همال
به هر کارداری و خودکامهای
نوشتند بر پهلوی نامهای
که از زیردستان جز از رسم و داد
نرانید و از بد نگیرید یاد
هرانکس که درویش باشد به شهر
که از روز شادی نیابند بهر
فرستید نزدیک ما نامشان
برآریم زان آرزو کامشان
دگر هرک هستند پهلونژاد
که گیرند از رفتن رنج یاد
هم از گنج ما بینیازی دهید
خردمند را سرفرازی دهید
کسی را که فامست و دستش تهیست
به هر کار بیارج و بی فرهیست
هم از گنجماشان بتوزید فام
به دیوانهایشان نویسید نام
ز یزدان بخواهید تا هم چنین
دل ما بدارد به آیین و دین
بدین مهر ما شادمانی کنید
بران مهتران مهربانی کنید
همان بندگان را مدارید خوار
که هستند هم بندهٔ کردگار
کسی کش بود پایهٔ سنگیان
دهد کودکان را به فرهنگیان
به دانش روان را توانگر کنید
خرد را ز تن بر سر افسر کنید
ز چیز کسان دور دارید دست
بیآزار باشید و یزدانپرست
بکوشید و پیمان ما مشکنید
پی و بیخ و پیوند بد برکنید
به یزدان پناهید و فرمان کنید
روان را به مهرش گروگان کنید
مجویید آزار همسایگان
هم آن بزرگان و پرمایگان
هرانکس که ناچیز بد چیره گشت
وز اندازهٔ کهتری برگذشت
بزرگش مخوانید کان برتری
سبک بازگردد سوی کهتری
ز درویش چیزی مدارید باز
هرانکس که هست از شما بینیاز
به پاکان گرایید و نیکی کنید
دل و پشت خواهندگان مشکنید
هران چیز کان دور گشت از پسند
بدان چیز نزدیک باشد گزند
ز دارنده بر جان آنکس درود
که از مردمی باشدش تار و پود
چو اندر نوشتند چینی حریر
سر خامه را کرد مشکین دبیر
به عنوان برش شاه گیتی نوشت
دل داد و دانندهٔ خوب و زشت
خداوند بخشایش و فر و زور
شهنشاه بخشنده بهرام گور
سوی مرزبانان فرمانبران
خردمند و دانا و جنگی سران
به هر سو نوند و سوار و هیون
همی رفت با نامهٔ رهنمون
چو آن نامه آمد به هر کشوری
به هر نامداری و هر مهتری
همی گفت هرکس که یزدان سپاس
که هست این جهاندار یزدان شناس
زن و مرد و کودک به هامون شدند
به هر کشور از خانه بیرون شدند
همی خواندند آفرین نهان
بران دادگر شهریار جهان
ازان پس به خوردن بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
یکی نیمه از روز خوردن بدی
دگر نیمه زو کارکردن بدی
همی نو به هر بامدادی پگاه
خروشی بدی پیش درگاه شاه
که هرکس که دارد خورید و دهید
سپاسی ز خوردن به خود برنهید
کسی کش نیازست آید به گنج
ستاند ز گنج درم سخته پنج
سه من تافته بادهٔ سالخورده
به رنگ گل نار و با رنگ زرد
جهانی به رامش نهادند روی
پرآواز میخواره شد شهر و کوی
چنان بد که از بید و گل افسری
ز دیدار او خواستندی کری
یکی شاخ نرگس به تای درم
خریدی کسی زان نگشتی دژم
ز شادی جوان شد دل مرد پیر
به چشمه درون آبها گشت شیر
جهانجوی کرد از جهاندار یاد
که یکسر جهان دید زانگونه شاد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیوم روز بزم ردان ساختند
نویسنده را پیش بنشاختند
هوش مصنوعی: در روز سوم، جشن بزرگان برپا شد و نویسنده را به مقام رفیع نشاندند.
به می خوردن اندر چو بگشاد چهر
یکی نامه بنوشت شادان به مهر
هوش مصنوعی: زنی که با شراب خوشحال شد، نامهای نوشت و چهرهاش پر از خوشحالی و محبت بود.
سر نامه کرد آفرین از نخست
بران کو روان را به شادی بشست
هوش مصنوعی: در ابتدای نامه، خالق آن را ستایش میکند، زیرا که این نامه باعث شستشوی روح انسان به شادی میشود.
خرد بر دل خویش پیرایه کرد
به رنج تن از مردمی مایه کرد
هوش مصنوعی: عقل و اندیشهاش را با زینتهای فکری آراسته و برای بهتر زندگی کردن، از رنج و زحمت دیگران بهرهمند شده است.
همه نیکویها ز یزدان شناخت
خرد جست و با مرد دانا بساخت
هوش مصنوعی: تمام خوبیها از سوی خدا شناخته شدهاند، پس انسان باید با اندیشه و خرد خود آنها را دریابد و با افراد دانا و آگاه همراه باشد.
بدانید کز داد جز نیکویی
نیاید نکوبد در بدخویی
هوش مصنوعی: بدانید که از انصاف و عدالت جز خوبی حاصل نمیشود و بدی نمیتواند به نیکی منجر شود.
هرانکس که از کارداران ما
سرافراز و جنگی سواران ما
هوش مصنوعی: هر کسی که از کارگزاران ما درخشنده و از سواران ما جنگجو باشد، مورد توجه و احترام ماست.
بنالد نه بیند به جز چاه و دار
وگر کشته بر خاک افگنده خوار
هوش مصنوعی: ناله نکن، زیرا جز چاه و دار چیزی نمیبینی، و اگر هم کشته شوی، بر خاک به حالت ذلیل و خوار خواهی افتاد.
بکوشید تا رنجها کم کنید
دل غمگنان شاد و بیغم کنید
هوش مصنوعی: سعی کنید تا مصیبتها را کاهش دهید و دلهای غمگین را شاد و بیغم کنید.
که گیتی فراوان نماند به کس
بیآزاری و داد جویید و بس
هوش مصنوعی: دنیا همیشه به کسی که بیآزار باشد و در پی عدالت است، وفا نخواهد کرد.
بدین گیتی اندر نشانه منم
سر راستی را بهانه منم
هوش مصنوعی: من در این دنیا نشانهای هستم و سر راستی برای من دلیل و بهانهای است.
که چندان سپه کرد آهنگ من
هم آهنگ این نامدار انجمن
هوش مصنوعی: من به قدری شجاعت و قدرت دارم که آهنگ من با همین نامدار، در این جمع همسو و هماهنگ است.
از ایدر برفتم به اندک سپاه
شدند آنک بدخواه بد نیک خواه
هوش مصنوعی: از آنجا که من به جمعی کم تعداد رفتن و آنها که بدخواه بودند به خوبیخواهی تبدیل شدند، صحبت میکنم.
یکی نامداری چو خاقان چین
جهاندار با تاج و تخت و نگین
هوش مصنوعی: یک فرد بزرگ و مشهور مانند امپراتور چین، که دارای جایگاه و قدر و مقامی عظیم است و تاج و تخت و جواهرات با ارزشی دارد.
به دست مناندر گرفتار شد
سر بخت ترکان نگونسار شد
هوش مصنوعی: سرنوشت و خوشبختی ترکان به دست من دچار مشکل و نابودی شده است.
مرا کرد پیروز یزدان پاک
سر دشمنان رفت در زیر خاک
هوش مصنوعی: خداوند پاک به من پیروزی داد و دشمنانم به زیر زمین رفتند.
جز از بندگی پیشهٔ من مباد
جز از راست اندیشهٔ من مباد
هوش مصنوعی: جز بندگی هیچ کار و حرفهای برای من مناسب نیست و جز تفکر راست و درست، اندیشهای برای من وجود ندارد.
نخواهم خراج از جهان هفت سال
اگر زیردستی بود گر همال
هوش مصنوعی: من از دنیا هیچ بهایی نمیخواهم، حتی اگر هفت سال در آن زندگی کنم، به شرطی که کسی بالاتر از من نباشد و همه در یک سطح باشند.
به هر کارداری و خودکامهای
نوشتند بر پهلوی نامهای
هوش مصنوعی: در هر حکومتی و در هر سیستم قدرتی، نامهای بر روی پهلوی نوشته شده است.
که از زیردستان جز از رسم و داد
نرانید و از بد نگیرید یاد
هوش مصنوعی: از کسانی که زیر دست تو هستند، تنها با انصاف و عدالت برخورد کن و به خاطر بدیها، خاطرات بد را فراموش نکن.
هرانکس که درویش باشد به شهر
که از روز شادی نیابند بهر
هوش مصنوعی: هر کسی که درویش باشد و در شهری زندگی کند که در آن روزهای شاد را نیابد، در واقع در سختی و تنگنا قرار دارد.
فرستید نزدیک ما نامشان
برآریم زان آرزو کامشان
هوش مصنوعی: به ما خبر میزنند و از آن آرزو به دست میآوریم.
دگر هرک هستند پهلونژاد
که گیرند از رفتن رنج یاد
هوش مصنوعی: افرادی که از نسلی بزرگ و قوی برخوردارند، هر بار که تلاش میکنند و زحمت میکشند، به یاد درد و رنجِ رفتن و پیش رفتن میافتند.
هم از گنج ما بینیازی دهید
خردمند را سرفرازی دهید
هوش مصنوعی: از گنجینه ما به خردمند کمک کنید تا او را سرفراز و عزتمند کنید.
کسی را که فامست و دستش تهیست
به هر کار بیارج و بی فرهیست
هوش مصنوعی: هر کسی که نسب و نام خانوادهاش ضعیف و دستش خالی باشد، در هر کاری از ارزش و اعتبار کمتری برخوردار است.
هم از گنجماشان بتوزید فام
به دیوانهایشان نویسید نام
هوش مصنوعی: از گنجینههای خود بهرهبرداری کنید و نام خود را در دفتری که به حساب و کتاب میپردازد، ثبت کنید.
ز یزدان بخواهید تا هم چنین
دل ما بدارد به آیین و دین
هوش مصنوعی: از خدا بخواهید که دل ما را به راه و روش دینداری هدایت کند.
بدین مهر ما شادمانی کنید
بران مهتران مهربانی کنید
هوش مصنوعی: با محبت ما، شاد و خوشحال باشید و با بزرگترها با مهربانی رفتار کنید.
همان بندگان را مدارید خوار
که هستند هم بندهٔ کردگار
هوش مصنوعی: نباید بندگانی را خوار و کوچک بشمارید که خود نیز بندگان خداوند هستند.
کسی کش بود پایهٔ سنگیان
دهد کودکان را به فرهنگیان
هوش مصنوعی: اگر کسی به سرمایۀ دانش و فرهنگ وابسته باشد، میتواند از آن برای تربیت نسلهای جوان و آموزش آنان بهره ببرد.
به دانش روان را توانگر کنید
خرد را ز تن بر سر افسر کنید
هوش مصنوعی: با علم و دانش، روح خود را غنی و نیرومند سازید و عقل و خرد را برتری دهید تا از دنیای مادی فراتر روید.
ز چیز کسان دور دارید دست
بیآزار باشید و یزدانپرست
هوش مصنوعی: از چیزهای دیگران دوری کنید و به کسی آسیب نرسانید، و پرستش خدا را در نظر داشته باشید.
بکوشید و پیمان ما مشکنید
پی و بیخ و پیوند بد برکنید
هوش مصنوعی: تلاش کنید و پیمان ما را نشکنید، ریشهها و پیوندهای بد را از بین ببرید.
به یزدان پناهید و فرمان کنید
روان را به مهرش گروگان کنید
هوش مصنوعی: به خدا پناه ببرید و روح خود را تسلیم او کنید و آن را به عشق و محبت او بسپارید.
مجویید آزار همسایگان
هم آن بزرگان و پرمایگان
هوش مصنوعی: به دنبال اذیت کردن همسایگان نباشید، حتی اگر آنها افراد بزرگ و مهمی باشند.
هرانکس که ناچیز بد چیره گشت
وز اندازهٔ کهتری برگذشت
هوش مصنوعی: هر کسی که به طور ناچیز و کوچک شروع کرده و به مقام و موقعیتی بالاتر رسیده باشد، نشانهٔ این است که فراتر از اندازه و ظرفیت خود عمل کرده است.
بزرگش مخوانید کان برتری
سبک بازگردد سوی کهتری
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نباید کسی را به خاطر مقام و عظمتش بزرگ بشماریم، زیرا ممکن است که افت کند و به جایگاه پایینتری برسد. به عبارتی، مقام و بزرگی دائمی نیست و ممکن است روزی به وضعیت نامناسبی تبدیل شود.
ز درویش چیزی مدارید باز
هرانکس که هست از شما بینیاز
هوش مصنوعی: از درویش چیزی نخواهید، چون هر کس که هست، از شما بینیاز است.
به پاکان گرایید و نیکی کنید
دل و پشت خواهندگان مشکنید
هوش مصنوعی: به انسانهای پاک و نیکوکار نزدیک شوید و رفتار خوبی داشته باشید، اما دل و آرزوهای دیگران را نشکنید.
هران چیز کان دور گشت از پسند
بدان چیز نزدیک باشد گزند
هوش مصنوعی: هر چیزی که از پسند و دلخواه دور شود، به همان اندازه چیزی که به آن نزدیک است میتواند باعث آسیب و دردسر شود.
ز دارنده بر جان آنکس درود
که از مردمی باشدش تار و پود
هوش مصنوعی: به کسی که از میان مردم تار و پود زندگیاش با هم نوعانش درهم تنیده شده باشد، درود میفرستم. او سزاوار احترام و ستایش است.
چو اندر نوشتند چینی حریر
سر خامه را کرد مشکین دبیر
هوش مصنوعی: زمانی که کلمات چینش میشوند و بر روی پارچه ابریشمی نوشته میشوند، نویسنده با مرکب سیاه قلم و زیبا، این نوشتهها را به تصویر میکشد.
به عنوان برش شاه گیتی نوشت
دل داد و دانندهٔ خوب و زشت
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که عشق و عشق ورزی در زندگی انسانها به عنوان برشی از زیباییهای جهان به حساب میآید. دل انسان همواره در تلاش است تا خوبیها را بشناسد و از بدیها دوری کند. در واقع، دل به خوبیها تعلق دارد و در پی درک و آگاهی از مسائلی است که در زندگی وجود دارند.
خداوند بخشایش و فر و زور
شهنشاه بخشنده بهرام گور
هوش مصنوعی: خداوندی که رحمت و بزرگی دارد، شاهی بخشنده به نام بهرام گور.
سوی مرزبانان فرمانبران
خردمند و دانا و جنگی سران
هوش مصنوعی: به طرف نگهبانان، کسانی که از نظر عقل و دانش برترند و در میدان نبرد دارای قدرت هستند، میرویم.
به هر سو نوند و سوار و هیون
همی رفت با نامهٔ رهنمون
هوش مصنوعی: با شتاب و شوق به سوی مختلف میدویدند و سواران با اسبهایشان به همراه نامهای راهنما حرکت میکردند.
چو آن نامه آمد به هر کشوری
به هر نامداری و هر مهتری
هوش مصنوعی: زمانی که آن نامه به هر سرزمینی رسید، به دست هر فرد بزرگ و برجستهای افتاد.
همی گفت هرکس که یزدان سپاس
که هست این جهاندار یزدان شناس
هوش مصنوعی: هر کسی که به خداوند شکر کند، به یاد داشته باشد که این جهان به دست خدایی اداره میشود که خود را میشناسد و به همه چیز آگاه است.
زن و مرد و کودک به هامون شدند
به هر کشور از خانه بیرون شدند
هوش مصنوعی: زن و مرد و کودک به سمت هامون رفتند و هرکدام از خانههایشان بیرون شدند و به سراغ دنیای جدیدی رفتند.
همی خواندند آفرین نهان
بران دادگر شهریار جهان
هوش مصنوعی: آفرین و ستایش در باطن بر دادگر و پادشاه جهانیان میخواندند.
ازان پس به خوردن بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
هوش مصنوعی: پس از آن، خوشحالی و شادمانی به راه افتاد و مردم به نوشیدن شراب و لذت بردن از موسیقی و بازیگران دعوت شدند.
یکی نیمه از روز خوردن بدی
دگر نیمه زو کارکردن بدی
هوش مصنوعی: نیمی از روز را به خوردن میگذرانیم و نیمهی دیگر را به کار و تلاش مشغول میشویم.
همی نو به هر بامدادی پگاه
خروشی بدی پیش درگاه شاه
هوش مصنوعی: هر صبح، ندا و فریادی از درگاه سلطان به گوش میرسید.
که هرکس که دارد خورید و دهید
سپاسی ز خوردن به خود برنهید
هوش مصنوعی: هر کسی که چیزی دارد، باید بخورد و بدهد و از خوردن، خود را مغرور نکند.
کسی کش نیازست آید به گنج
ستاند ز گنج درم سخته پنج
هوش مصنوعی: اگر کسی به چیزی نیاز داشته باشد، باید ببیند که گنجی که میخواهد از آن بهرهبرداری کند، از چه چیزهایی تشکیل شده است. در اینجا به جای گنج، به گوهر و ارزشهایی که ممکن است در دست داشته باشد اشاره شده و تاکید میشود که برای به دست آوردن آنچه میخواهیم، باید تلاش کنیم و به چیزی دست پیدا کنیم که برایمان مهم است.
سه من تافته بادهٔ سالخورده
به رنگ گل نار و با رنگ زرد
هوش مصنوعی: سه من باده کهن و خوشرنگ و رو به طعمی مانند گل سرخ و زرد رنگ است.
جهانی به رامش نهادند روی
پرآواز میخواره شد شهر و کوی
هوش مصنوعی: در جهانی که به شادی و سرور پرداختهاند، صدای خوش زندگی و لذت میهاننوشی، شهر و کوچهها را پر کرده است.
چنان بد که از بید و گل افسری
ز دیدار او خواستندی کری
هوش مصنوعی: به قدری بدی در او دیده میشود که حتی از درخت و گل هم کسی خواسته است که او را ببیند.
یکی شاخ نرگس به تای درم
خریدی کسی زان نگشتی دژم
هوش مصنوعی: تو یکی شاخ گل نرگس را به قیمت زیادی خریدی، اما هیچکس از این خرید تو ناراحت نشد.
ز شادی جوان شد دل مرد پیر
به چشمه درون آبها گشت شیر
هوش مصنوعی: دل مرد پیر به خاطر شادی جوانیاش جوان و شاداب شد و مانند آبهای زلال در چشمه، لطیف و سرزنده گردید.
جهانجوی کرد از جهاندار یاد
که یکسر جهان دید زانگونه شاد
هوش مصنوعی: شخصی که به جستجوی دنیا رفته و از خداوند یاد میکند، به طور کلی به دنیای خود نگاه کرده و از آن شادی و خوشحالی را تجربه میکند.
حاشیه ها
1403/01/03 22:04
جهن یزداد
خرد جست و با مرد دانا بساخت
بساخت=سنجید/قیاس کرد
-
اگر زیردستی بود گر همال
همال =هم آر /هم سر
-