گنجور

بخش ۲۳

چو شد کار توران زمین ساخته
دل شاه ز اندیشه پرداخته
بفرمود تا پیش او شد دبیر
قلم خواست با مشک و چینی حریر
به نرسی یکی نامه فرمود شاه
ز پیکار ترکان و کار سپاه
سر نامه کرد آفرین نهان
ازین بنده بر کردگار جهان
خداوند پیروزی و دستگاه
خداوند بهرام و کیوان و ماه
خداوند گردنده چرخ بلند
خداوند ارمنده خاک نژند
بزرگی و خردی به پیمان اوست
همه بودنی زیر فرمان اوست
نوشتم یکی نامه از مرز چین
به نزد برادر به ایران زمین
به نزد بزرگان ایرانیان
نوشتن همین نامه بر پرنیان
هرانکس که او رزم خاقان ندید
ازین جنگجویان بباید شنید
سپه بود چندانک گفتی سپهر
ز گردش به قیر اندر اندود چهر
همه مرز شد همچو دریای خون
سر بخت بیداد گشته نگون
به رزم اندرون او گرفتار شد
وزو چرخ گردنده بیزار شد
کنون بسته آوردمش بر هیون
جگر خسته و دیدگان پر ز خون
همه گردن سرکشان گشت نرم
زبان چرب و دلها پر از خون گرم
پذیرفت باژ آنک بدخواه بود
به راه آمدند آنک بی‌راه بود
کنون از پس نامه من با سپاه
بیایم به کام دل نیک‌خواه
هیونان کفک‌افگن بادپای
برفتند چون ابر غران ز جای
چو نامه به نزدیک نرسی رسید
ز شادی دل پادشا بردمید
بشد موبد موبدان پیش اوی
هرانکس که بود از یلان جنگ جوی
به شادی برآمد ز ایران خروش
نهادند هر یک به آواز گوش
دل نامداران ز تشویر شاه
همی بود پیچان ز بهر گناه
به پوزش به نزدیک موبد شدند
همه دل‌هراسان ز هر بد شدند
کز اندیشه کژ و فرمان دیو
ببرد دل از راه گیهان خدیو
بدان مایه لشکر که برد این گمان
که یزدان گشاید در آسمان
شگفتیست این کز گمان بگذرد
هم از رای داننده مرد خرد
چو پاسخ شود نامه بر خوب و زشت
همین پوزش ما بباید نوشت
که گر چند رفت از برزگان گناه
ببخشد مگر نامبردار شاه
بپذرفت نرسی که ایدون کنم
که کین از دل شاه بیرون کنم
پس آن نامه را زود پاسخ نوشت
پدیدار کرد اندرو خوب و زشت
که ایرانیان از پی درد و رنج
همان از پی بوم و فرزند و گنج
گرفتند خاقان چین را پناه
به نومیدی از نامبردار شاه
نه از دشمنی بد نه از درد و کین
نه بر شاه بودست کس را گزین
یکی مهتری نام او برزمهر
بدان رفتن راه بگشاد چهر
بیامد به نزدیک شاه جهان
همه رازها برگشاد از نهان
ز گفتار او شاه خشنود گشت
چنین آتش تیز بی‌دود گشت
چغانی و چگلی و بلخی ردان
بخاری و از غرجگان موبدان
برفتند با باژ و برسم به دست
نیایش کنان پیش آتش‌پرست
که ما شاه را یکسره بنده‌ایم
همان باژ را گردن افگنده‌ایم
همان نیز هر سال با باژ و ساو
به درگه شدی هرک بودیش تاو

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو شد کار توران زمین ساخته
دل شاه ز اندیشه پرداخته
هوش مصنوعی: زمانی که کارهای سرزمین توران به پایان رسید، دل شاه از اندیشه‌های خود پر شده است.
بفرمود تا پیش او شد دبیر
قلم خواست با مشک و چینی حریر
هوش مصنوعی: دستور دادند که دبیر به حضور او بیاید و او خواست که با دوات و جوهر و پارچه‌ی نازک خود، بنویسد.
به نرسی یکی نامه فرمود شاه
ز پیکار ترکان و کار سپاه
هوش مصنوعی: شاه، نامه‌ای نوشت و به نرسید فرستاد تا درباره جنگ با ترکان و اوضاع سپاه اطلاعاتی بگیرد.
سر نامه کرد آفرین نهان
ازین بنده بر کردگار جهان
هوش مصنوعی: او در ابتدای نامه‌ای به خالق جهان مدح و ثنایی نوشته و از من، بندۀ او، پنهان نگه داشته است.
خداوند پیروزی و دستگاه
خداوند بهرام و کیوان و ماه
هوش مصنوعی: خداوند کنترل و تسلط را دارد، و حاکمیت بر ستارگان و سیارات مانند بهرام، کیوان و ماه را در دست دارد.
خداوند گردنده چرخ بلند
خداوند ارمنده خاک نژند
هوش مصنوعی: خداوندی که چرخ بزرگ جهان را به حرکت در می‌آورد، همان خداوندی است که خاک را از نقص و عیب پاک کرده و به آن برکت و ارزش می‌دهد.
بزرگی و خردی به پیمان اوست
همه بودنی زیر فرمان اوست
هوش مصنوعی: بزرگی و کوچکی همه به اراده او بستگی دارد و هر چیزی در جهان تحت کنترل اوست.
نوشتم یکی نامه از مرز چین
به نزد برادر به ایران زمین
هوش مصنوعی: نامه‌ای نوشتم از سرزمین چین به برادرم در ایران.
به نزد بزرگان ایرانیان
نوشتن همین نامه بر پرنیان
هوش مصنوعی: نوشتن این نامه بر پارچه‌های نرم و باارزش به احترام بزرگان ایرانی، نشان از ادب و احترام به فرهنگ و تاریخ آنها دارد.
هرانکس که او رزم خاقان ندید
ازین جنگجویان بباید شنید
هوش مصنوعی: هر کس که نبرد پادشاه را ندیده، باید از این جنگجویان بشنود و بیاموزد.
سپه بود چندانک گفتی سپهر
ز گردش به قیر اندر اندود چهر
هوش مصنوعی: گروهی از سربازان و جنگجویان به قدری زیاد بودند که گویی آسمان به خاطر چرخش آن‌ها، چهره‌اش را به رنگ سیاه و تیره‌ای درآورده است.
همه مرز شد همچو دریای خون
سر بخت بیداد گشته نگون
هوش مصنوعی: همه‌چیز به وضعیتی خراب و نابه‌سامان تبدیل شده، مانند دریایی از خون. سرنوشت و قسمت‌ها به طرز ناخوشایندی دچار تغییر و ویرانی شده‌اند.
به رزم اندرون او گرفتار شد
وزو چرخ گردنده بیزار شد
هوش مصنوعی: او در معرکه جنگ به شدت درگیر شد و از چرخش بی‌پایان زمان ناامید و دل‌زده گشت.
کنون بسته آوردمش بر هیون
جگر خسته و دیدگان پر ز خون
هوش مصنوعی: حالا او را با خودم آوردم بر روی حیوانی که قلبش خسته و چشمانش پر از خون است.
همه گردن سرکشان گشت نرم
زبان چرب و دلها پر از خون گرم
هوش مصنوعی: همه کسانی که قدرت را در دست دارند و به خیال خود برتری‌جویانه رفتار می‌کنند، با لطافت و شیرینی زبان خود می‌توانند دیگران را فریب دهند، در حالی که در دل‌های‌شان احساسات و انگیزه‌هایی پر از نفرت و خشم وجود دارد.
پذیرفت باژ آنک بدخواه بود
به راه آمدند آنک بی‌راه بود
هوش مصنوعی: آن که دشمنی می‌کرد، قبول کرد که بهای آن را بپردازد و گروهی که در راه راست نبودند، به مسیر آمدند.
کنون از پس نامه من با سپاه
بیایم به کام دل نیک‌خواه
هوش مصنوعی: حال که نامه‌ام را دریافت کردی، به همراه سپاه می‌آیم تا به آرزو و خواسته‌های دل‌خواهت برسم.
هیونان کفک‌افگن بادپای
برفتند چون ابر غران ز جای
هوش مصنوعی: شیون و فریاد کسانی که برای جنگ آماده شده‌اند، مانند ابرهای طوفانی و سنگین به سرعت از جای خود حرکت کردند و به سمت میدان جنگ رفتند.
چو نامه به نزدیک نرسی رسید
ز شادی دل پادشا بردمید
هوش مصنوعی: وقتی نامه به نزدیک تو رسید، پادشاه از شوق و شادی دلش شاد شد.
بشد موبد موبدان پیش اوی
هرانکس که بود از یلان جنگ جوی
هوش مصنوعی: موبد موبدان به پیش او آمد و هر کسی که از جنگجویان شجاع و دلیر بود نیز در کنار او قرار گرفت.
به شادی برآمد ز ایران خروش
نهادند هر یک به آواز گوش
هوش مصنوعی: از ایران صدای شادی بلند شد و هر یک به آواز خود گوش سپردند.
دل نامداران ز تشویر شاه
همی بود پیچان ز بهر گناه
هوش مصنوعی: دل‌های بزرگ و نامداران به خاطر تهدیدهای شاه همواره در آشفتگی و اضطراب به سر می‌برند، زیرا نگران گناه و خطاهایی هستند که ممکن است مرتکب شوند.
به پوزش به نزدیک موبد شدند
همه دل‌هراسان ز هر بد شدند
هوش مصنوعی: همه با نگرانی و ترس به نزد موبد رفتند و از هر چیز بدی احساس ناراحتی کردند و از او عذرخواهی کردند.
کز اندیشه کژ و فرمان دیو
ببرد دل از راه گیهان خدیو
هوش مصنوعی: به خاطر اندیشه‌های نادرست و دستورات شیطانی، دل از مسیر واقعی زندگی و خداوند منحرف می‌شود.
بدان مایه لشکر که برد این گمان
که یزدان گشاید در آسمان
هوش مصنوعی: بدانید که نیروهای دشمنی که چنین گمان می‌کنند خداوند قدری را به نفع آنها تغییر خواهد داد، در واقع در اشتباه هستند.
شگفتیست این کز گمان بگذرد
هم از رای داننده مرد خرد
هوش مصنوعی: تعجب‌آور است که گاهی حتی دانایان و انسان‌های خردمند هم از تفکر و فرضیات خود فراتر می‌روند و به چیزهایی پی می‌برند که فراتر از تصورشان است.
چو پاسخ شود نامه بر خوب و زشت
همین پوزش ما بباید نوشت
هوش مصنوعی: وقتی که نامه‌ای به خوب و بد پاسخ داده می‌شود، ما باید همین‌طور که هست، از آن‌ها عذرخواهی کنیم.
که گر چند رفت از برزگان گناه
ببخشد مگر نامبردار شاه
هوش مصنوعی: اگرچه بسیاری از بزرگان خطاهایی انجام دهند، اما تنها کسی که می‌تواند آن‌ها را ببخشد، پادشاه شناخته شده است.
بپذرفت نرسی که ایدون کنم
که کین از دل شاه بیرون کنم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم کاری کنم که بدگمانی و کینه از دل پادشاه حذف شود، پس بهتر است که این موضوع را بپذیری.
پس آن نامه را زود پاسخ نوشت
پدیدار کرد اندرو خوب و زشت
هوش مصنوعی: به سرعت به آن نامه پاسخ داد و هر دو جنبه خوب و بد را در آن نشان داد.
که ایرانیان از پی درد و رنج
همان از پی بوم و فرزند و گنج
هوش مصنوعی: ایرانیان به دنبال درد و رنج، به خاطر سرزمین و فرزندان و ثروت خود تلاش می‌کنند.
گرفتند خاقان چین را پناه
به نومیدی از نامبردار شاه
هوش مصنوعی: خاقانی چین برای فرار از مشکلات و نگرانیش به شخصیتی معروف پناه آورده است و به خاطر ناامیدی، به او روی آورده است.
نه از دشمنی بد نه از درد و کین
نه بر شاه بودست کس را گزین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نه دشمنی بد است و نه از درد و کینه نشأت می‌گیرد. هیچ‌کس از میان مردم برگزیده نشده که به شاه وابسته باشد. در واقع، انتخاب افراد بر اساس شایستگی و فضیلت بوده و ارتباطی به کینه و بدی ندارد.
یکی مهتری نام او برزمهر
بدان رفتن راه بگشاد چهر
هوش مصنوعی: یک مرد توانمند به نام برزمهر با رفتن به آنجا، راه را برای دیگران باز کرد.
بیامد به نزدیک شاه جهان
همه رازها برگشاد از نهان
هوش مصنوعی: به دربار شاه جهان آمد و همه اسرار را از پنهان بیرون آورد و فاش کرد.
ز گفتار او شاه خشنود گشت
چنین آتش تیز بی‌دود گشت
هوش مصنوعی: شاه از سخنان او خوشحال شد و مانند آتشی تیز و بدون دود، به شدت و شتاب از خود شعف و شادمانی نشان داد.
چغانی و چگلی و بلخی ردان
بخاری و از غرجگان موبدان
هوش مصنوعی: مردم چغانی و چگلی و بلخی، از سرزمین بخارا و از دیار غرجگان، همگی دارای دانش و فرهنگ هستند.
برفتند با باژ و برسم به دست
نیایش کنان پیش آتش‌پرست
هوش مصنوعی: افرادی با هدایایی در دست به سمت آتش‌پرستان رفتند و در حال نیایش بودند.
که ما شاه را یکسره بنده‌ایم
همان باژ را گردن افگنده‌ایم
هوش مصنوعی: ما تمام وجود خود را به شاه تقدیم کرده‌ایم و به خاطر او هرگونه مالیاتی را تحمل می‌کنیم.
همان نیز هر سال با باژ و ساو
به درگه شدی هرک بودیش تاو
هوش مصنوعی: هر سال همان شخص با زیبایی و عرضه به درگاه تو می‌آید که برای تو نور و روشنی است.