گنجور

بخش ۲۱

وزان روی بهرام بیدار بود
سپه را ز دشمن نگهدار بود
شب و روز کارآگهان داشتی
سپه را ز دشمن نهان داشتی
چو آگهی آمد به بهرامشاه
که خاقان به مروست و چندان سپاه
بیاورد لشکر ز آذر گشسپ
همه بی‌بنه هر یکی با دو اسپ
قبا جوشن و ترگ رومی کلاه
شب و روز چون باد تازان به راه
همی تاخت لشکر چو از کوه سیل
به آمل گذشت از در اردبیل
ز آمل بیامد به گرگان کشید
همی درد و رنج بزرگان کشید
ز گرگان بیامد به شهر نسا
یکی رهنمون پیش پر کیمیا
به کوه و بیابان بی‌راه رفت
به روز و به شب‌گاه و بی‌گاه رفت
به روز اندرون دیده‌بان داشتی
به تیره شبان پاسبان داشتی
بدین‌سان بیامد به نزدیک مرو
نپرد بدان گونه پران تذرو
نوندی بیامد ز کارآگهان
که خاقان شب و روز بی‌اندهان
به تدبیر نخچیر کشمیهن است
که دستورش ازکهل اهریمنست
چو بهرام بشنید زان شاد شد
همه رنجها بر دلش باد شد
برآسود روزی بدان رزمگاه
چو آسوده‌تر گشت شاه و سپاه
به کشمیهن آمد به هنگام روز
که برزد سر از کوه گیتی فروز
همه گوش پرنالهٔ بوق شد
همه چشم پر رنگ منجوق شد
دهاده برآمد ز نخچیرگاه
پرآواز شد گوش شاه و سپاه
بدرید از آواز گوش هژبر
تو گفتی همی ژاله بارد ز ابر
چو خاقان ز نخچیر بیدار شد
به دست خزروان گرفتار شد
چنان شد ز خون خاک آوردگاه
که گفتی همی تیربارد ز ماه
چو سیصد تن از نامداران چین
گرفتند و بستند بر پشت زین
چو خاقان چینی گرفتار شد
ازان خواب آنگاه بیدار شد
سپهبد ز کشمیهن آمد به مرو
شد از تاختن چارپایان چو غرو
به مرو اندر از چینیان کس نماند
بکشتند وز جنگیان بس نماند
هرانکس کزیشان گریزان برفت
پس‌اندر همی تاخت بهرام تفت
برین‌سان همی‌راند فرسنگ سی
پس پشت او قارن پارسی
چو برگشت و آمد به نخچیرگاه
ببخشید چیز کسان بر سپاه
ز پیروزی چین چو سربر فراخت
همه کامگاری ز یزدان شناخت
کجا داد بر نیک و بد دستگاه
که دارندهٔ آفتابست و ماه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وزان روی بهرام بیدار بود
سپه را ز دشمن نگهدار بود
هوش مصنوعی: به خاطر چهره‌ی زیبای بهرام، سپاه از دشمن محافظت می‌شد و آماده بود.
شب و روز کارآگهان داشتی
سپه را ز دشمن نهان داشتی
هوش مصنوعی: در روز و شب، با تدبیر و هوشیاری، نیروهایت را از دشمن پنهان می‌کردی.
چو آگهی آمد به بهرامشاه
که خاقان به مروست و چندان سپاه
هوش مصنوعی: وقتی خبر به بهرامشاه رسید که امپراتور به منطقه مرو آمده و لشکر زیادی در اختیار دارد.
بیاورد لشکر ز آذر گشسپ
همه بی‌بنه هر یکی با دو اسپ
هوش مصنوعی: به میدان نیرویی آورد که هر کدام از آنها دو اسب داشتند و هیچ یک از آنها در لباس جنگ نبودند.
قبا جوشن و ترگ رومی کلاه
شب و روز چون باد تازان به راه
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویرسازی از یک شخص یا جنگجویی پرداخته شده است که لباس‌های زیبایی به تن دارد و برای او، با سرعت و شجاعت حرکت می‌کند. او همواره در حال پیشرفت و حرکت است، مانند بادی که بی‌وقفه می‌وزد. این تصویر نشان‌دهنده قدرت و سرزندگی است.
همی تاخت لشکر چو از کوه سیل
به آمل گذشت از در اردبیل
هوش مصنوعی: لشکر با سرعت و قدرتی همچون سیل از کوه‌ها گذشت و به آمل رسید، در حالی که از دروازه اردبیل عبور می‌کرد.
ز آمل بیامد به گرگان کشید
همی درد و رنج بزرگان کشید
هوش مصنوعی: از آمل به سمت گرگان آمد و همواره با خود درد و رنج بزرگانی را به دوش کشید.
ز گرگان بیامد به شهر نسا
یکی رهنمون پیش پر کیمیا
هوش مصنوعی: مردی از گرگان به شهر نسا آمد و راهنمایی به پیش پر کیمیا (دارای ویژگی‌های خاص و با ارزش) رفت.
به کوه و بیابان بی‌راه رفت
به روز و به شب‌گاه و بی‌گاه رفت
هوش مصنوعی: در کوه و دشت، بدون هدف و مسیر مشخصی، هم در روز و هم در شب و وقت‌های نامشخص، به راه‌رفتن ادامه داد.
به روز اندرون دیده‌بان داشتی
به تیره شبان پاسبان داشتی
هوش مصنوعی: در روشنایی روز، نگهبانی داشتی و در تاریکی شب، پاسبانی را بر عهده داشتی.
بدین‌سان بیامد به نزدیک مرو
نپرد بدان گونه پران تذرو
هوش مصنوعی: به این ترتیب، او به نزد مرو آمد و به آن شکل پران نیامد.
نوندی بیامد ز کارآگهان
که خاقان شب و روز بی‌اندهان
هوش مصنوعی: کسی از اهل دانش و آگاهی آمد و خبر داد که پادشاه در تمام وقت و بی‌وقفه در حال کار و فعالیت است.
به تدبیر نخچیر کشمیهن است
که دستورش ازکهل اهریمنست
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره می‌شود که تدبیر و تدبیرگذارایی در کشور، تحت تأثیر و هدایت شخصی است که از نیروهای شیطانی و منفی الهام می‌گیرد. به عبارتی، این تدبیر به گونه‌ای است که تحت تأثیر افکار و نقشه‌های منفی قرار دارد.
چو بهرام بشنید زان شاد شد
همه رنجها بر دلش باد شد
هوش مصنوعی: به محض اینکه بهرام خبر را شنید، خوشحال شد و همه ناراحتی‌ها و زحماتش از دلش بیرون رفت.
برآسود روزی بدان رزمگاه
چو آسوده‌تر گشت شاه و سپاه
هوش مصنوعی: روزی در میدان جنگ، وقتی که شاه و سپاه آرامش بیشتری پیدا کردند، احساس راحتی کردند.
به کشمیهن آمد به هنگام روز
که برزد سر از کوه گیتی فروز
هوش مصنوعی: در روزی که نور خورشید از پشت کوه‌ها می‌تابید، به سرزمین کشمیری رسید.
همه گوش پرنالهٔ بوق شد
همه چشم پر رنگ منجوق شد
هوش مصنوعی: همه‌جا پر از صداهای ناراحت‌کننده و ناله است و همه چشم‌ها پر از رنگ‌های درخشان و شگفت‌انگیز مثل منجوق شده است.
دهاده برآمد ز نخچیرگاه
پرآواز شد گوش شاه و سپاه
هوش مصنوعی: در اینجا، صدای آواز دل‌انگیز و شگفت‌انگیزی از جایی به وجود آمده که توجه شاه و سربازان را به خود جلب کرده است.
بدرید از آواز گوش هژبر
تو گفتی همی ژاله بارد ز ابر
هوش مصنوعی: صدای تو چنان دلنشین است که کسی از آن الهام می‌گیرد و می‌گوید گویی باران از ابر می‌ریزد.
چو خاقان ز نخچیر بیدار شد
به دست خزروان گرفتار شد
هوش مصنوعی: وقتی خاقان از شکار بیدار شد، به دست خزروان افتاد و گرفتار آن شد.
چنان شد ز خون خاک آوردگاه
که گفتی همی تیربارد ز ماه
هوش مصنوعی: چنان وضعی پیدا شد از خونریزی در میدان جنگ که اگر می‌نگریستی، می‌پنداشتی که تیرهایی از ماه در حال پرتاب شدن است.
چو سیصد تن از نامداران چین
گرفتند و بستند بر پشت زین
هوش مصنوعی: زمانی که سیصد نفر از نام‌آوران چین را گرفتند و بر پشت زین سوار کردند.
چو خاقان چینی گرفتار شد
ازان خواب آنگاه بیدار شد
هوش مصنوعی: زمانی که فرمانروای چین در خواب گرفتار شد، پس از آن بیدار شد.
سپهبد ز کشمیهن آمد به مرو
شد از تاختن چارپایان چو غرو
هوش مصنوعی: سردار از کشمیهن به مرو آمد و وقتی چهارپایان را به حرکت درآورد، مانند طوفان به نظر می‌رسید.
به مرو اندر از چینیان کس نماند
بکشتند وز جنگیان بس نماند
هوش مصنوعی: در شهر مرو، دیگر هیچ‌کس از چینی‌ها باقی نمانده است که کشته شده‌اند و از جنگجویان نیز کسی باقی نمانده است.
هرانکس کزیشان گریزان برفت
پس‌اندر همی تاخت بهرام تفت
هوش مصنوعی: هر کسی که از آن‌ها فرار کند، به سرعت به سمت بهرام تفت می‌رود.
برین‌سان همی‌راند فرسنگ سی
پس پشت او قارن پارسی
هوش مصنوعی: او به‌گونه‌ای در حال حرکت است که سی فرسنگ جلوتر از او قارن پارسی قرار دارد.
چو برگشت و آمد به نخچیرگاه
ببخشید چیز کسان بر سپاه
هوش مصنوعی: وقتی که به مکان شکار برگشت، هدایایی را به سربازان تقدیم کرد.
ز پیروزی چین چو سربر فراخت
همه کامگاری ز یزدان شناخت
هوش مصنوعی: پس از پیروزی چین، وقتی که سرها برافراشته شد، همه خوشبختی و کامیابی را از خداوند شناختند.
کجا داد بر نیک و بد دستگاه
که دارندهٔ آفتابست و ماه
هوش مصنوعی: در کجا می‌توان به کارکرد خوب و بد این عالم اعتراض کرد که خالق آن، همان کسی است که خورشید و ماه را می‌آفریند؟

حاشیه ها

1402/02/08 10:05
یزدانپناه عسکری

29- ز پیروزی چین چو سربر فراخت - همه کامگاری ز یزدان شناخت 

***

[علامه سید محمدحسین طباطبایی]

کشد رخت سبزه به هامون و دشت  –  زند بارگه گل به گلزارها

[یزدانپناه عسکری]

 مراحل شناخت به سالک رو می‌آورد

1403/09/25 11:11
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

گرامی گنجوریان

لطفا مصرع ۲ را مانا کنید.

سپاسگزارم

 

ز گرگان بیامد به شهر نسا

یکی رهنمون پیش پر کیمیا

1403/09/25 11:11
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

و همچنین مصرع دوم این بیت.

سپاسگزارم 

 

به تدبیر نخچیر کشمیهن است

که دستورش ازکهل اهریمنست