بخش ۱۳
به هشتم بیامد به دشت شکار
خود و روزبه با سواری هزار
همه دشت یکسر پر از گور دید
ز قربان کمان کیان برکشید
دو زاغ کمان را به زه بر نهاد
ز یزدان پیروزگر کرد یاد
بهاران و گوران شده جفت جوی
ز کشتن به روی اندر آورده روی
همی پوست کند این ازآن آن ازین
ز خونشان شده لعل روی زمین
همی بود بهرام تا گور نر
به مستی جدا شد یک از یک دگر
چو پیروز شد نره گور دلیر
یکی ماده را اندر آورد زیر
به زه داشت بهرام جنگی کمان
بخندید چون گور شد شادمان
بزد تیر بر پشت آن گور نر
گذر کرد بر گور پیکان و پر
نر و ماده را هر دو بر هم بدوخت
دل لشکر از زخم او بر فروخت
ز لشکر هرانکس که آن زخم دید
بران شهریار آفرین گسترید
که چشم بد از فر تو دور باد
همه روزگاران تو سور باد
به مردی تواندر زمانه نوی
که هم شاه و هم خسرو و هم گوی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به هشتم بیامد به دشت شکار
خود و روزبه با سواری هزار
هوش مصنوعی: به دشت شکار آمد و روزبه با هزار سواره همراه او بود.
همه دشت یکسر پر از گور دید
ز قربان کمان کیان برکشید
هوش مصنوعی: تمام دشت پر از گورهای رزمندگان است که به خاطر تیر کمان کیان (پادشاهان کیانی) به خاک افتادهاند.
دو زاغ کمان را به زه بر نهاد
ز یزدان پیروزگر کرد یاد
هوش مصنوعی: دو زاغ کمان را به زه نشاندند و به یاد خداوند پیروزگر افتادند.
بهاران و گوران شده جفت جوی
ز کشتن به روی اندر آورده روی
هوش مصنوعی: بهار و گلزار به هم آمدهاند و جلوهای زیبا و شگفتانگیز به طبیعت بخشیدهاند، گویی که زیباییهای زندگی و مرگ در کنار هم قرار گرفتهاند و دنیای تازهای را به نمایش میگذارند.
همی پوست کند این ازآن آن ازین
ز خونشان شده لعل روی زمین
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن وضعیتی است که در آن انسانها، به خاطر خون و رنجی که متحمل شدهاند، در حال پوست کندن و جدا شدن از یکدیگر هستند. در اینجا، نشاندهندهی درد و رنجی است که باعث تغییر و زیبایی در سطح زمین شده؛ به گونهای که خون آنها به رنگ لعل تبدیل شده و زمین را زینت بخشیده است. این تصویر توصیفکنندهی تناقضی است که در دل درد و زیبایی نهفته است.
همی بود بهرام تا گور نر
به مستی جدا شد یک از یک دگر
هوش مصنوعی: بهرام تا وقتی به مستی مشغول بود، از دیگران جدا شد و به گور نر (یعنی به حال و هوای دیگر) رفت.
چو پیروز شد نره گور دلیر
یکی ماده را اندر آورد زیر
هوش مصنوعی: وقتی نره گور پیروز میشود، یکی از مادهها را به زیر میکشد.
به زه داشت بهرام جنگی کمان
بخندید چون گور شد شادمان
هوش مصنوعی: بهرام در جنگ کمان را به دست داشت و وقتی به پیروزی رسید، مانند گور به شادی و خنده پرداخت.
بزد تیر بر پشت آن گور نر
گذر کرد بر گور پیکان و پر
هوش مصنوعی: به تیری که بر پشت آن گور نر زد، او به آرامی از گور پیکان و پر عبور کرد.
نر و ماده را هر دو بر هم بدوخت
دل لشکر از زخم او بر فروخت
هوش مصنوعی: نر و ماده به هم رسیدند و دلهایی که از زخم او رنج برده بودند، از غم و اندوه پر شد.
ز لشکر هرانکس که آن زخم دید
بران شهریار آفرین گسترید
هوش مصنوعی: هر کسی از میان سربازان که آن زخم را دید، بر معیار شاه فخر و افتخار برپا میدارند.
که چشم بد از فر تو دور باد
همه روزگاران تو سور باد
هوش مصنوعی: از شر چشمهای ناپسند و حسود دور بمان، و همیشه لحظاتت پر از شادی و سروری باشد.
به مردی تواندر زمانه نوی
که هم شاه و هم خسرو و هم گوی
هوش مصنوعی: در دنیای امروز، مردی با قدرت و توانایی میتواند مانند شاه و خسرو باشد و در عین حال، نقش مهمی نیز در رقابتها و چالشها ایفا کند.