برگردان به زبان ساده
سپاهی ز اصطخر بیمر ببرد
بشد ساخته تا کند رزم کرد
هوش مصنوعی: سپاهی از اصطخر به یاری آمد و آماده شد تا در جنگ شرکت کند.
به نیکی ز یزدان همی جست مزد
که ریزد بر آن بوم و بر خون دزد
هوش مصنوعی: انسان باید به دنبال پاداش نیکو از سوی خداوند باشد، زیرا خداوند بر زمین و خون ظلم همیشه توجه دارد و جزای اعمال نیک را میدهد.
چو شاه اردشیر اندرآمد به تنگ
پذیره شدش کرد بیمر به جنگ
هوش مصنوعی: وقتی شاه اردشیر به دشواری وارد شد، از او استقبال کردند و به او بیچون و چرا در جنگ پیوستند.
یکی کار بدخوار دشوار گشت
ابا کرد کشور همه یار گشت
هوش مصنوعی: یک کار زشت و ناپسند وقتی دشوار و سخت شد، همه یاران و دوستان از آن کار روی برگرداندند و کنارهگیری کردند.
یکی لشکری کرد بد پارسی
فزونتر ز گردان او یک به سی
هوش مصنوعی: او لشکری را به وجود آورد که تعداد افرادی که در آن بودند، بیشتر از گردانندهاش بود.
یکی روز تا شب برآویختند
سپاه جهاندار بگریختند
هوش مصنوعی: یک روز نیروهای پادشاه به نبرد آمدند و در پی آن، پادشاه فرار کرد.
ز بس کشته و خسته بر دشت جنگ
شد آوردگه را همه جای تنگ
هوش مصنوعی: به خاطر تعداد زیاد کشتهها و آسیبهای موجود در میدان جنگ، همه جا به تنگی و محدودیت دچار شده است.
جز از شاه با خوارمایه سپاه
نبد نامداران بدان رزمگاه
هوش مصنوعی: غیر از شاه، هیچ نیرویی در این میدان نبرد وجود ندارد که لشکری به آنجا برساند و نامی از دلاوران را در این مکان بزرگ به یادگار بگذارد.
ز خورشید تابان وز گرد و خاک
زبانها شد از تشنگی چاک چاک
هوش مصنوعی: به خاطر تابش آفتاب و غبارهایی که در فضا وجود دارد، زبانها از شدت تشنگی به شدت در حال ترکخوردن و آسیب دیدن هستند.
همانگه درفشی برآورد شب
که بنشاند آن جنگ و جوش و جلب
هوش مصنوعی: در آن لحظه، پرچمی بلند شد که باعث شد این جنگ و درگیری به پایان برسد.
یکی آتشی دید بر سوی کوه
بیامد جهاندار با آن گروه
هوش مصنوعی: یک نفر آتش بزرگی را در کوه دید و به سمت آن به همراه گروهی از مردم رفت.
سوی آتش آورد روی ا ردشیر
همان اندکی مرد برنا و پیر
هوش مصنوعی: به سمت آتش، چهرهٔ اردشیر را آوردند، همان مقدار که مرد جوان و سالخورده را به خود جذب میکند.
چو تنگ اندر آمد شبانان بدید
بران میش و بز پاسبانان بدید
هوش مصنوعی: زمانی که شبانان به تنگنا و خطر میافتند، به راحتی میتوانند دیدهبانان و نگهبانان میش و بزها را مشاهده کنند.
فرود آمد از باره شاه و سپاه
دهانش پر از خاک آوردگاه
هوش مصنوعی: او از شانه شاه و سپاه پایین آمد و دهانش پر از خاک میدان جنگ بود.
ازیشان سبک اردشیر آب خواست
همانگه ببردند با آب ماست
هوش مصنوعی: آنها از اردشیر آب خواستند و به دنبال آن با آب ماست هم بردند.
بیاسود و لختی چرید آنچ دید
شب تیره خفتان به سر بر کشید
هوش مصنوعی: او لحظهای آرام گرفت و دراز کشید، سپس آنچه را که در شب تاریک دیده بود، به یاد آورد و به سر برداشت.
ز خفتان شایسته بد بسترش
به بالین نهاد آن کیی مغفرش
هوش مصنوعی: شخصی که در شرایط و مقام مناسبی قرار دارد، به آرامی به بالین و جای خواب خود میرود و در کنار آن، کیست که سرپوش حفاظتیاش را بر سر دارد.
سپیده چو برزد ز دریای آب
سر شاه ایران برآمد ز خواب
هوش مصنوعی: هنگامی که سپیده دم از دریای آب پدیدار شد، شاه ایران از خواب بیدار شد.
بیامد به بالین او سرشبان
که پدرام باد از تو روز و شبان
هوش مصنوعی: سرشبانی به بالین او آمد و گفت که روز و شب برای تو پدرام میآید.
چه آمد که این جای راه تو بود
که نه در خور خوابگاه تو بود
هوش مصنوعی: چه چیزی باعث شده که اینجا، که نه برای استراحت تو مناسب است، قرار گرفتهای؟
بپرسید زان سرشبان راه شاه
کز ایدر کجا یابم آرامگاه
هوش مصنوعی: پرسیدند از آن شبان سر راه شاه که از اینجا چطور میتوانم آرامگاه را پیدا کنم؟
چنین داد پاسخ که آباد جای
نیابی مگر باشدت رهنمای
هوش مصنوعی: جواب داد که برای رسیدن به جایی خوب و خوش، باید راهنمایی داشته باشی.
از ایدر کنون چار فرسنگ راه
چو رفتی پدید آید آرامگاه
هوش مصنوعی: از اینجا تا چهار فرسنگ راه که بروی، آرامگاهی نمایان خواهد شد.
وزان روی پیوسته شد ده به ده
به ده در یکی نامبردار مه
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی او، هر لحظه و هر قطره به یکدیگر پیوسته و شکل میگیرد، مانند یک ماه نامی که از درون آن درخشش و روشنی میآید.
چو بشنید زان سرشبان اردشیر
ببرد از رمه راهبر چند پیر
هوش مصنوعی: وقتی اردشیر از صحبتهای آن شبان آگاه شد، چند نفر سالخورده را از گله گوسفندها برداشت.
سپهبد ز کوه اندر آمد بده
ازان ده سبک پیش او رفت مه
هوش مصنوعی: سپهبد از کوه پایین آمد و به سوی آن ده رفت. جلوتر از او، ماه درخشید.
سواران فرستاد برنا و پیر
ازان شهر تا خورهٔ اردشیر
هوش مصنوعی: سواران جوان و پیر را از آن شهر به سوی اردشیر فرستادند.
سپه را چو آگاهی آمد ز شاه
همه شاددل برگرفتند راه
هوش مصنوعی: زمانی که سپاهیان از تصمیم شاه آگاه شدند، همه با دل شاد راهی شدند.
به کردان فرستاده کارآگهان
کجا کار ایشان بجوید نهان
هوش مصنوعی: به فرستادگان کاردان از کردان کجا باید دنبال کار آنها بود در پنهان؟
برفتند پویان و بازآمدند
بر شاه ایران فراز آمدند
هوش مصنوعی: افرادی که به سفر رفته بودند، بازگشتند و به نزد شاه ایران آمدند.
که ایشان همه نامجویند و شاد
ندارد کسی بر دل از شاه یاد
هوش مصنوعی: همهی آنها به دنبال نام و شهرت هستند و هیچکس از یاد شاه در دل شاد و خوشحال نیست.
برآنند کاندر صطخر اردشیر
کهن گشت و شد بخت برناش پیر
هوش مصنوعی: در آنجا که در دژ اردشیر، دنیای جوانی به پایان میرسد و سرنوشتش به پیری تبدیل میشود.
چو بشنید شاه این سخن شاد شد
گذشته سخن بر دلش باد شد
هوش مصنوعی: وقتی شاه این صحبتها را شنید، خوشحال شد و حرفهای گذشته از دلش پاک شد.
گزین کرد ازان لشکر نامدار
سواران شمشیرزن سی هزار
هوش مصنوعی: از میان آن سپاه مشهور، سی هزار سوار شمشیرزن را انتخاب کرد.
کماندار با تیر و ترکش هزار
بیاورد با خویشتن شهریار
هوش مصنوعی: کماندار با خود تیر و ترکش زیادی میآورد تا تحت فرمان یک پادشاه باشد.