برگردان به زبان ساده
چنین گفت پرمایه دهقان پیر
سخن هرچ زو بشنوی یادگیر
هوش مصنوعی: دهقان کهنسال با دانش میگوید: هر چیزی که از او میشنوی، به خاطر بسپار و یاد بگیر.
که از نامداران با فر و داد
ز مردان جنگی به فر ونژاد
هوش مصنوعی: از نامآوران با شکوه و عدالت، در مورد دلیران جنگجو و نسل آنها سخن میگوید.
چوخاقان چینی نبود از مهان
گذشته ز کسری بگرد جهان
هوش مصنوعی: چو خاقان چینی به بزرگان و بزرگانی که از دورانی مهم عبور کردهاند شبیه نیست. از زمان کسری (پادشاه ایرانی) دور شده و به دور دنیا سفر کرده است.
همان تا لب رود جیحون ز چین
برو خواندندی بداد آفرین
هوش مصنوعی: شخصی در کنار رود جیحون ایستاده و آواز خوشی سر میدهد که در آن به زیبایی و شکوه این مکان اشاره شده است. این آواز به قدری دلنشین است که همگان از آن لذت میبرند و آن را ستایش میکنند.
سپهدار با لشکر و گنج و تاج
بگلزریون بودزان روی چاج
هوش مصنوعی: سردارسپاه با نیرو، ثروت و تاجی که داشت، بر فراز بلندی و در میان گلزارهای زیبا قرار گرفته بود.
سخنهای کسری به گرد جهان
پراگنده شد درمیان مهان
هوش مصنوعی: سخنان و حکمتهای کسری در میان مردم و در کشورهای مختلف پخش و منتشر شده است و بر دلهای بزرگان و مهمانان نشسته است.
به مردی و دانایی و فرهی
بزرگی وآیین شاهنشهی
هوش مصنوعی: این شعر به ویژگیهای پر ارزش و برجسته یک فرد اشاره دارد که شامل مردانگی، دانایی و علم، بزرگی و اهمیت او همچنین آداب و رسوم شاهانه است. به عبارت دیگر، فرد مورد نظر از نظر اخلاقی و فرهنگی در مقام بالایی قرار دارد و به نوعی به عنوان یک الگو و نمونه مثبت شناخته میشود.
خردمند خاقان بدان روزگار
همی دوستی جست با شهریار
هوش مصنوعی: در آن زمان، فرد عاقل و دانا به دنبال دوستی و همکاری با پادشاه بود.
یکی چند بنشست با رایزن
همه نامداران شدند انجمن
هوش مصنوعی: عدهای دور هم جمع شدند و با رایزنی و مشورت، به گفتگو پرداختند و همه معروفان و توانمندان در این جلسه حضور داشتند.
بدان دوستی را همی جای جست
همان از رد و موبدان رای جست
هوش مصنوعی: برای پیدا کردن دوستی واقعی، باید به دل و نظر خود نگاه کنی، نه به گفتههای عدهای دیگر یا نظرات کسانی که فقط به ظاهر مینگرند.
یکی هدیه آراست پس بیشمار
همه یاد کرد از در شهریار
هوش مصنوعی: یک نفر هدیهای زیبا را آماده کرد و به خاطر این هدیه، همه از پادشاه یاد کردند و او را ستودند.
ز اسبان چینی و دیبای چین
ز تخت وز تاج وز تیغ و نگین
هوش مصنوعی: از اسبان چینی و پارچههای خوشدست چین، از تخت سلطنت و تاج و شمشیر و جواهرات.
طرایف که باشد به چین اندرون
بیاراست از هر دری برهیون
هوش مصنوعی: در چین، زیباییها و جاذبهها به گونهای چیده شدهاند که هر کدام از آنها از یک جا و با حالتی خاص به نمایش درمیآید.
ز دینار چینی ز بهر نثار
به گنجور فرمود تا سی هزار
هوش مصنوعی: از دینارهای چینی برای انفاق و بخشش دستور داد تا سی هزار عدد جمعآوری کنند.
بیاورد و با هدیهها یار کرد
دگر را همه بار دینار کرد
هوش مصنوعی: او با آوردههای خود و هدیههایی که آورد، دیگران را خوشحال کرد و همه را با داراییهایش سرشار از ثروت و دینار کرد.
سخنگوی مردی بجست از مهان
خردمند و گردیده گرد جهان
هوش مصنوعی: مردی عاقل و باهوش در جستجوی سخنانی است که از افراد با دانش و تجربه گرفته شده و در حال گشت و گذار در دنیا است.
بفرمود تا پیش اوشد دبیر
ز خاقان یکی نامهای برحریر
هوش مصنوعی: دبیر را فرستادند تا نزد او برود و از طرف خاقان نامهای بر روی پارچه ابریشمی برای او بیاورد.
نبشتند برسان ارژنگ چین
سوی شاه با صد هزار آفرین
هوش مصنوعی: بر روی کاغذ نوشتند که ارژنگ چین به سمت شاه میآید و با صد هزار تحسین به او سلام میفرستد.
گذر مرد را سوی هیتال بود
همه ره پر از تیغ و کوپال بود
هوش مصنوعی: مرد در حال عبور به سمت هیتال است و تمامی راه پر از تیغ و خطرات است.
ز سغد اندرون تا به جیحون سپاه
کشیده رده پیش هیتال شاه
هوش مصنوعی: از سغد تا جیحون، دستهای از سربازان تحت فرمان هیتال شاه در حال حرکت و آمادهباش هستند.
گوی غاتفر نام سالارشان
به جنگ اندورن نامبردارشان
هوش مصنوعی: در اینجا به اهمیت و تواناییهای رهبری و قهرمانی یک شخص در میدان جنگ اشاره شده است. نام او در جنگها به عنوان سالار و فرماندهای برجسته شناخته میشود و در میان سایرین به خاطر دستاوردهایش مورد احترام است.
چو آگه شد از کار خاقان چین
وزان هدیهٔ شهریار زمین
هوش مصنوعی: وقتی از کارهای پادشاه چین و هدیهٔ پادشاه زمین باخبر شد،...
ز لشکر جهاندیده گان را بخواند
سخن سر به سر پیش ایشان براند
هوش مصنوعی: از میان سربازان باتجربه و آگاه، کسی را بخواند که تمام صحبتها و نکات را به دقت و بدون کم و کاستی برای آنها بیان کند.
چنین گفت باسرکشان غاتفر
که مارا بدآمد ز اختر به سر
هوش مصنوعی: باسرکشان غاتفر بیان میکند که به دلیل ستارهها و شرایط آسمانی، وضعیت برای ما مناسب نیست و به ما خوش نمیگذرد.
اگر شاه ایران و خاقان چین
بسازند وز دل کنند آفرین
هوش مصنوعی: اگر شاه ایران و امپراتور چین با هم دوست شوند و از دل و جان به یکدیگر احترام بگذارند، برکت و خلاقیت به وجود میآید.
هراسست زین دوستی بهر ما
برین روی ویران شود شهرما
هوش مصنوعی: ترس از این دوستی باعث میشود که شهر ما به این صورت ویران شود.
بباید یکی تاختن ساختن
جهان از فرستاده پرداختن
هوش مصنوعی: باید کسی باشد که با تلاش و کار، جهانی جدید بسازد و به دعوت و مسئولیت خود پاسخ دهد.
زلشکر یکی نامور برگزید
سرافراز جنگی چنانچون سزید
هوش مصنوعی: در میان لشکر، کسی را انتخاب کرد که نامی و معتبر بود و جنگجویی شایسته و سرافراز به حساب میآمد.
بتاراج داد آن همه خواسته
هیونان واسبان آراسته
هوش مصنوعی: همه خواستهها و آرزوهای انسانها و اسبهای زیبا و ماهر، در یک لحظه به نابودی و بیحاصل شدن کشیده شد.
فرستاده را سر بریدند پست
ز ترکان چینی سواری نجست
هوش مصنوعی: فرستادهای را که از سوی ترکها آمده بود، دستگیر کرده و سرش را بریدند.
چوآگاهی آمد به خاقان چین
دلش گشت پر درد و سر پر ز کین
هوش مصنوعی: وقتی خبری به پادشاه چین رسید، دلش پر از درد و کینه شد.
سپه را ز قجغارباشی براند
به چین وختن نامداری نماند
هوش مصنوعی: نیروهای سپاه را از دست قجغارباشی راند، چرا که دیگر در چین و وقتن نامی از بزرگان باقی نمانده است.
ز خویشان ارجاسب وافراسیاب
نپرداخت یک تن به آرام و خواب
هوش مصنوعی: هیچیک از خویشان ارجاسب و افراسیاب نتوانستند آرامش و خواب را تجربه کنند.
برفتند یکسر به گلزریون
همه سر پر از خشم و دل پر زخون
هوش مصنوعی: همه به سمت گلزار رفتند و در دلشان خشم و تیرگی وجود داشت، چهرههاشان از خشم پر بود و دلهاشان پر از غم و درد.
سپهدار خاقان چین سنجه بود
همی به آسمان بر زد از خاک دود
هوش مصنوعی: فرمانده بزرگ چین مانند سنجاقی در آسمان به بلندای خاک و دود پرواز کرد.
ز جوش سواران به چاچ اندرون
چو خون شد به رنگ آب گلزریون
هوش مصنوعی: از فعالیت و شور و شوق سواران در دریا، رنگ و حالت آب به رنگ خون و گلزریون در آمده است.
چو آگاه شد غاتفر زان سخن
که خاقان چینی چه افگند بن
هوش مصنوعی: وقتی غاتفر از آن حرف باخبر شد که خاقان چینی چه نقشهای کشیده است،...
سپاهی ز هیتالیان برگزید
که گشت آفتاب ازجهان ناپدید
هوش مصنوعی: نیرویی از ایتالیاییها انتخاب شد که باعث شد آفتاب از زمین ناپدید شود.
زبلخ وز شگنان و آموی و زم
سلیح وسپه خواست و گنج درم
هوش مصنوعی: بیت به مناطقی اشاره دارد که شامل بلخ، شگنان، آموی و زم سلیح میباشد و همچنین به جستجوی ثروت و گنجی در این مناطق اشاره دارد. این مکانها به عنوان مناطق با ارزش و باستانی شناخته شدهاند که دارای منابع و گنجینههایی هستند.
ز سومان وز ترمذ و ویسه گرد
سپاهی برآمد زهرسوی گرد
هوش مصنوعی: از مناطق سومان، ترمذ و ویسه، سپاه و ارتشی از هر سو به حرکت درآمد.
ز کوه و بیابان وز ریگ و شخ
بجوشید لشکر چو مور و ملخ
هوش مصنوعی: به خاطر کوهها و دشتها، و با وجود شن و خاک، سپاهی مانند ملخها و مورها به حرکت درآمد.
چو بگذشت خاقان برود برک
توگفتی همی تیغ بارد فلک
هوش مصنوعی: وقتی که خاقان (شاه) عبور کرد، تو گفتی که آسمان همچون تیغی در حال باریدن است.
سپاه انجمن کرد بر مای و مرغ
سیه گشت خورشید چون پر چرغ
هوش مصنوعی: گروهی به دور من جمع شدند و در پی شبهنگام، آفتاب مانند پر چراغی درخشید و روشن شد.
ز بس نیزه وتیغهای بنفش
درفشیدن گونه گونه درفش
هوش مصنوعی: به دلیل تعداد زیاد نیزهها و شمشیرهای بنفش، پرچمها در حال درخشش و به نمایش گذاشتن رنگهای مختلف هستند.
بخارا پر از گرد وکوپال بود
که لشکرگه شاه هیتال بود
هوش مصنوعی: بخارا پر از گرد و غبار بود، چون محل تجمع سپاه شاه هیتال بود.
بشد غاتفر با سپاهی چو کوه
ز هیتال گرد آوردیده گروه
هوش مصنوعی: غارتگری به همراه سپاهیانش همچون کوه، گروهی بزرگ و انبوه از مردم را جمع کرده است.
چو تنگ اندرآمد ز هر سو سپاه
ز تنگی ببستند بر باد راه
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنان از هر سو به شدت به ما نزدیک شدند و فشار آوردند، ما مجبور شدیم که در این شرایط سخت، راهی برای فرار پیدا کنیم.
درخشیدن تیغهای سران
گراییدن گُرزهای گران
هوش مصنوعی: درخشش شمشیرهای فرماندهان و حرکت نیرومند چماقها.
توگفتی که آهن زبان داردی
هوا گُرز را ترجمان داردی
هوش مصنوعی: تو گفتی که آهن قادر به صحبت است و هوای دنیا میتواند معنا و مفهوم را به ما منتقل کند.
یکی باد برخاست و گردی سیاه
بشد روشنایی ز خورشید و ماه
هوش مصنوعی: یک باد شروع به وزیدن کرد و گرد و غباری سیاه بهوجود آورد که باعث شد نور خورشید و ماه محو شود.
کشانی وسغدی شدند انجمن
پر از آب رو کودک و مرد وزن
هوش مصنوعی: مردان و زنان در کنار هم جمع شدند، همانند کودکی که در کنار دیگران به شادی و بازی مشغول است و در دلشان آرامش و محبت موج میزند.
که تا چون بود کارآن رزمگاه
کرا بردهد گردش هور وماه
هوش مصنوعی: تا بدانیم که در این میدان جنگ، چه کسی پیروز میشود و سرنوشت آن به کدام سمت خواهد رفت، آیا خورشید و ماه بر او راست میآورند یا نه.
یکی هفته آن لشکر جنگجوی
بروی اندر آورده بودند روی
هوش مصنوعی: در یک هفته، آن لشکر جنگجو را به میدان آوردند و آماده نبرد کردند.
به هر جای برتودهای کشته بود
ز خون خاک وسنک ارغوان گشته بود
هوش مصنوعی: در هر گوشهای، تماشا میکنی که کشتهها به خاطر جنگ و خونریزی باقی ماندهاند و زمین به رنگ قرمز و شغالی رنگ شده است.
ز بس نیزه و گُرز و کوپال و تیغ
توگفتی همی سنگ بارد ز میغ
هوش مصنوعی: به خاطر شدت نبرد و چالشهای جنگی، گویی از آسمان سنگ باران میشود.
نهان شد بگرد اندرون آفتاب
پر از خاک شد چشم پران عقاب
هوش مصنوعی: خورشید درون خود پنهان شده و پر از گرد و غبار میباشد، مانند چشمی که پرندهای چون عقاب را به پرواز در میآورد.
بهشتم سوی غاتفر گشت گرد
سیه شد جهان چوشب لاژورد
هوش مصنوعی: بهشت به سوی جای دیگری منتقل شد و دنیا به رنگ تیرهای در آمد، همانند رنگ لاژورد.
شکست اندر آمد به هیتالیان
شکستی که بستنش تا سالیان
هوش مصنوعی: شکست به قدری عمیق و شدید بود که آثار آن برای سالها باقی ماند و تأثیراتش در تاریخ احساس میشد.
ندیدند وهرکس کزیشان بماند
به دل در همی نام یزدان بخواند
هوش مصنوعی: هر کسی که از آنها دور بماند، در دلش نام خدا را میخواند و او را یاد میکند.
پراگنده بر هر سویی خسته بود
همه مرز پر کشته و بسته بود
هوش مصنوعی: هوا پر از خستگی و بینظمی بود و هر طرف، نشانههایی از درد و مرگ دیده میشد. زمینهای بسیاری از دست رفته و محدود شده بودند.
همی این بدان آن بدین گفت جنگ
ندیدیم هرگز چنین با درنگ
هوش مصنوعی: ما هرگز جنگی را با این شدت و توقف ندیدهایم.
همانا نه مردم بُدند آن سپاه
نشایست کردن بدیشان نگاه
هوش مصنوعی: در واقع، سپاهیان شایستهای نبودند و مردم خوبی به حساب نمیآمدند.
به چهره همه دیو بودند و دد
به دل دور ز اندیشه نیک و بد
هوش مصنوعی: همه آنها به ظاهر مانند دیوان و جانوران بودند و در دل و فکرشان هیچ تفکری درباره نیکی و بدی نداشتند.
ز ژوپین وز نیزه و گُرز و تیغ
تو گفتی ندانند راه گریغ
هوش مصنوعی: از زهره و نیزه و چماق و شمشیر تو، گویی هیچکس را راهی برای فرار نیست.
همه چهرهٔ اژدها داشتند
همه نیزه بر ابر بگذاشتند
هوش مصنوعی: همه چهرههای زشتی به خود گرفته بودند و به نوعی جنگجویی و قدرت را در دل آسمان به نمایش گذاشته بودند.
همه چنگهاشان بسان پلنگ
نشد سیر دلشان تو گویی ز جنگ
هوش مصنوعی: همه نوازندهها مانند پلنگ هستند و هرگز دلشان سیر نمیشود، انگار که همیشه در حال مبارزهاند.
یکی زین ز اسبان نبرداشتند
بخفتند و بر برف بگذاشتند
هوش مصنوعی: یکی از اسبها در میدان نبرد، از پا افتاد و بر روی برف دراز کشید.
خورش بارگی را همه خار بود
سواری بخفتی دو بیدار بود
هوش مصنوعی: خورشید برای همه به مانند خار است، اما کسی که خفته باشد نمیبیند، در حالی که آنکه بیدار است، همه چیز را درک میکند.
نداریم ما تاب خاقان چین
گذر کرد باید به ایرانزمین
هوش مصنوعی: ما توانایی تحمل شهامت و قدرت پادشاه چین را نداریم؛ بنابراین باید به سرزمین ایران برگردیم.
گر ای دون که فرمان برد غاتفر
ببندد به فرمان کسری کمر
هوش مصنوعی: اگر تو به اطاعت فرمانروای نادان درآیی، زنجیر تو را به دست فرامنشی بزرگ خواهد بست.
سپارد بدو شهر هیتال را
فرامش کند گُرز و کوپال را
هوش مصنوعی: شهر هیتال را به او میسپارد و به فراموشی میسپارد قدرت و نیروی خود را.
وگرنه خود از تخمهٔ خوشنواز
گزینیم جنگاوری سرفراز
هوش مصنوعی: اگر نه، خودمان از میان افرادی که خوش صدایند، یک جنگجوی سرفراز انتخاب میکنیم.
که او شاد باشد بنوشینروان
بدو دولت پیر گردد جوان
هوش مصنوعی: او را شاد کن، و با دل خوشی بنوش. این باعث میشود که زندگیات بهتری شود و هرگز پیر نشوی.
بگوید بدو کار خاقان چین
جهانی برو بر کنند آفرین
هوش مصنوعی: بگوید به او که کارهای پادشاه چین جهانی را تحت تأثیر قرار میدهد.
که با فر و برزست و بخش و خرد
همی راستی را خرد پرورد
هوش مصنوعی: با زیبایی و اراده و دانایی، همیشه حقیقت را پرورش میدهد.
نهادست بر قیصران باژ و ساو
ندارند با او کسی زور و تاو
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بر فرمانروایان (قیصران) مالی مقرر شده است و هیچکس نمیتواند بر او تسلط یا قدرتی داشته باشد. در واقع، نشاندهندهی قدرت و تسلط مطلق اوست و هیچ رقیب یا حریف توانمندی برای او وجود ندارد.
ز هیتالیان کودک و مرد وزن
برین یک سخن برشدند انجمن
هوش مصنوعی: در میان ایتالیاییها، هم کودک و هم مرد و زن جمع شدند و بر سر یک موضوع به گفتگو نشستند.
چغانی گوی بود فرخنژاد
جهانجوی پر دانش و بخش و داد
هوش مصنوعی: چغانی به عنوان شخصی با نژادی نیکو و صفات برجسته چون دانش، بخشش و برقراری عدالت شناخته میشود.
خردمند و نامش فغانیش بود
که با گنج و با لشکر خویش بود
هوش مصنوعی: عقلم میگوید که هر چقدر هم ثروت و قدرت داشته باشی، در نهایت تنها چیزی که به درد میخورد، خرد و دانایی است.
بزرگان هیتال وخاقان چین
به شاهی برو خواندند آفرین
هوش مصنوعی: بزرگان هیتال و خاقان چین برای تبریک گفتن به شاه، به حضور او آمدهاند و او را ستایش میکنند.
پس آگاهی آمد به شاه بزرگ
ز خاقان که شد نامدار سترگ
هوش مصنوعی: پس خبر به شاه بزرگ رسید که خاقان (امپراتور) به شهرت بزرگ و عظمت دست یافته است.
ز هیتال و گردان آن انجمن
که آمد ز خاقان بریشان شکن
هوش مصنوعی: مردم و سالاری که از سرزمین دوری آمده بودند، تحت تأثیر حاکمیت و اقتدار خاقان، به یکدیگر پیوستهاند و جمع شدهاند.
ز شاه چغانی که با بخت نو
بیامد نشست از بر تخت نو
هوش مصنوعی: از پادشاه چغانی که با شانس تازهای وارد شد، بر روی تخت جدید نشسته است.
پراندیشه بنشست شاه جهان
ز گفتار بیدار کارآگهان
هوش مصنوعی: شاه بزرگ و پراندیشه در حال تفکر نشسته است و از سخنان آگاهان و هوشیاران استفاده میکند.
به ایوان بیاراست جای نشست
برفتند گردان خسروپرست
هوش مصنوعی: جایگاهی که در ایوان زیبا و آراسته بود برای نشستن، خالی شد و افرادی که دنبال خسرو بودند، رفتند.
ابا موبد موبدان اردشیر
چوشاپور وچون یزدگرد دبیر
هوش مصنوعی: موبد بزرگ موبدان در زمان اردشیر، چوشاپور بود و یزدگرد دبیر نیز در آن زمان نقشی مهم داشت.
همان بخردان نماینده راه
نشستند یک سر بر تخت شاه
هوش مصنوعی: خردمندان به عنوان نماینده مسیر درست، جمع شدند و یک نفر را بر روی تخت پادشاهی نشاندند.
چنین گفت کسری که ای بخردان
جهان گشته و کار دیده ردان
هوش مصنوعی: کسری گفت: ای خردمندان، شما که در جهان تجربه دیدهاید و به کارهای مختلف آگاهی دارید.
یکی آگهی یافتم ناپسند
سخنهای ناخوب و ناسودمند
هوش مصنوعی: من خبری را در مورد حرفهای ناپسند و بیفایده دریافت کردم.
ز هیتال وز ترک وخاقان چین
وزان مرزبانان توران زمین
هوش مصنوعی: از هیتال و ترک و فرمانروای چین و همچنین از مرزبانان سرزمین توران.
بی اندازه لشکر شدند انجمن
ز چاچ وز چین وز ترک و ختن
هوش مصنوعی: انجمن به حدی شلوغ و پرجمعیت شد که از کشورهای مختلف مانند چین، ترک و ختن و سایر جاها آمدند و دور هم جمع شدند.
یکی هفته هیتال با ترک و چین
ز اسبان نبرداشتند ایچ زین
هوش مصنوعی: یک هفته هیتال با ترک و چین به مبارزه پرداختند و از اسبهایشان استفاده نکردند.
به فرجام هیتال برگشته شد
دو بهره مگر خسته و کشته شد
هوش مصنوعی: در نهایت، هیتال به دو قسمت تقسیم شد، مگر اینکه خسته و نابود شده باشد.
بدان نامداری که هیتال بود
جهانی پر از گُرز وکوپال بود
هوش مصنوعی: بدان مشهور که چون هیتال است، جهانی پر از قدرت و سلطه دارد.
شگفتست کآمد بریشان شکست
سپهبد مباد ایچ با رای پست
هوش مصنوعی: شگفتآور است که شکست سپهبد به سراغشان آمد. امیدوارم هیچگاه با عقل و تدبیر پایین دچار مشکل نشوند.
اگر غاتفر داشتی نام و رای
نبردی سپهر آن سپه را ز جای
هوش مصنوعی: اگر گاهی به فکر نام و reno میافتی، بدان که نبردی که با سرنوشت داری، میتواند تمام آن موانع را از سر راهت بردارد.
چوشد مرز هیتالیان پر ز شور
بجستند از تخم بهرام گور
هوش مصنوعی: وقتی مرز سرزمین ایتالیاییها پر از شور و هیجان شد، آنها از خواب بیدار شدند و به حرکت درآمدند، مانند فرزندان بهرام گور که از تخم بیرون میآیند.
نو آیین یکی شاه بنشاندند
به شاهی برو آفرین خواندند
هوش مصنوعی: یک پادشاه تازه را بر تخت سلطنت نشاندند و برای او دعا و آرزوی موفقیت کردند.
نشستست خاقان بدان روی چاج
سرافراز با لشگر و گنج تاج
هوش مصنوعی: پادشاه بر throne قرار گرفته و در میان لشکر و گنج سلطنتی خود، با وقار و شکوه ایستاده است.
ز خویشان ارجاسب و افراسیاب
جز از مرز ایران نبینند به خواب
هوش مصنوعی: اگر از خویشان ارجاسب و افراسیاب بخواهند خواب ببینند، جز خوابهایی که به مرزهای ایران مربوط میشود، چیزی نخواهند دید.
ز پیروزی لشکر غاتفر
همیبرفرازد به خورشید سر
هوش مصنوعی: لشکر غاتفر به خاطر پیروزیاش به بالای سر خورشید میدرخشد.
سزد گر نباشیم همداستان
که خاقان نخواند چنین داستان
هوش مصنوعی: اگر ما همنظیر و همفکر نباشیم، جای تعجب نیست که همچون شاهان داستان ما را نخوانند یا به حساب نیاورند.
که تا آن زمین پادشاهی مراست
که دارند ازو چینیان پشت راست
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به قدرت و سرزمینی اشاره میکند که تحت سلطهاش قرار دارد و نشان میدهد که این سرزمین به اندازهای بزرگ و قدرتمند است که چینیان هم به آن احترام میگذارند و برایشان اهمیت دارد. شاعر با ذکر "چینیان" به عظمت و وسعت پادشاهی خود اشاره میکند.
همه زیردستان از ایشان به رنج
سپرده بدیشان زن و مرد و گنج
هوش مصنوعی: تمام کسانی که زیر دست آنها هستند، در سختی و زحمت به سر میبرند، چه زن و چه مرد و چه دارایی.
چه بینید یکسر کنون اندرین
چه سازیم با ترک وخاقان چین
هوش مصنوعی: اکنون که در این وضعیت قرار داریم، باید ببینیم چه تدبیری برای ترکها و خاقان چین بیندیشیم.
بزرگان داننده برخاستند
همه پاسخش را بیاراستند
هوش مصنوعی: نخستین افراد با دانش و خرد به پا خواستند و پاسخ او را با زیبایی و شیوایی آماده کردند.
گرفتند یک سر برو آفرین
که ای شاه نیک اختر و پاکدین
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باشید که میگویند تو ای شاهی که دارای سرنوشت نیک و دل پاک هستی، به شما تبریک میگویند.
همه مرز هیتال آهرمنند
دورویند واین مرز را دشمنند
هوش مصنوعی: همه کسانی که به هیتال (در اینجا به معنای شرارت) تعلق دارند، فریبکار و دورنگ هستند و این مرز را دشمنان ایجاد کردهاند.
بریشان سزد هرچ آید ز بد
هم از شاه گفتار نیکو سزد
هوش مصنوعی: هر چیزی که از بد به آنها برسد، برایشان شایسته است، اما از سوی شاه، سخنان نیکو شایستهتر است.
ازیشان اگر نیستی کین و درد
جز از خون آن شاه آزادمرد
هوش مصنوعی: اگر تو نیستی که من دچار درد و رنج هستم، این رنج جز از خون آن پادشاه آزاد نیست.
بکشتند پیروز را ناگهان
چنان شهریاری چراغ جهان
هوش مصنوعی: ناگهان پیروز، که حکومتش روشنایی بخش جهان بود، به قتل رسید.
مبادا که باشند یک روز شاد
که هرگز نخیزد ز بیداد داد
هوش مصنوعی: مبادا روزی بیاید که ظلم و ستم به پایان نرسد و مردم شاد زندگی نکنند.
چنینست بادافره دادگر
همان بدکنش را بد آید به سر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که رفتار نیک و درست، برای افرادی که ناپسند و بد هستند، ناخوشایند و آزاردهنده است. به عبارت دیگر، کسانی که خود به کارهای زشت و نادرست مشغولند، از اعمال نیک دیگران خوششان نمیآید و آن را بر نمیتابند.
ز خاقان اگر شاه راند سخن
که دارد به دل کین و درد کهن
هوش مصنوعی: اگر از طرف خاقان یا پادشاه سخنی گفته شود، نباید به آن اعتماد کرد، زیرا ممکن است در دل او کینه و دردهای قدیمی وجود داشته باشد.
سزد گر ز خویشان افراسیاب
بدآموز دارد دو دیده پرآب
هوش مصنوعی: اگر کسی از خانواده افراسیاب یاد بگیرد، جای شگفتی نیست که چشمانش همیشه پر از اشک باشد.
دگر آنک پیروز شد دل گرفت
اگر زو بترسی نباشد شگفت
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش پُر از پیروزی شده و از او بترسی، جای تعجبی ندارد.
ز هیتال وز لشکر غاتفر
مکن یاد وتیمار ایشان مخور
هوش مصنوعی: به یاد سپردن به مشکلات و یادآوری لشکر غیورانی که گذشتهاند، کار درستی نیست و بهتر است از این موضوعات غفا شوند و به آنها فکر نکنیم.
ز خویشان ارجاسب و افراسیاب
زخاقان که بنشست ازان روی آب
هوش مصنوعی: اگر از خویشاوندان ارجاسب و افراسیاب سوال کنیم، از خودشان که مانند زال بر روی آب نشستهاند، میتوانیم اطلاعاتی به دست آوریم.
به روشن روان کار ایشان بساز
تویی درجهان شاه گردن فراز
هوش مصنوعی: تو در این دنیا، کسی هستی که کار آنها را به خوبی اداره میکنی و به عنوان پادشاهی بزرگ و برجسته شناخته میشوی.
فروغ از تو گیرد روان و خرد
انوشه کسی کو روان پرورد
هوش مصنوعی: فروغ و روشنایی از تو به دل و عقل کسی منتقل میشود که روح و جان را پرورش میدهد.
تو داناتری از بزرگ انجمن
نبایدت فرزانه و رای زن
هوش مصنوعی: تو آگاهی و در دانش برتر هستی، بنابراین نیازی نیست که از بزرگان یا مشاوران دیگر پیروی کنی.
تو را زیبد اندر جهان تاج وتخت
که با فر و برزی و با رای و بخت
هوش مصنوعی: شایسته توست که در این دنیا سلطنت و اختیارات داشته باشی، زیرا که با زیبایی و شرافت و همچنین با اندیشه و خوششانسی همراهی.
اگر شاه سوی خراسان شود
ازین پادشاهی هراسان شود
هوش مصنوعی: اگر پادشاه به سمت خراسان برود، از سلطنت خود میترسد.
هرآن گه که بینند بیشاه بوم
زمان تا زمان لشکر آید ز روم
هوش مصنوعی: هرگاه که زمین بیپادشاه شود، تا موعدی سپاهی از روم خواهد آمد.
از ایرانیان باز خواهند کین
نماند بروبوم ایران زمین
هوش مصنوعی: ایرانیان نسبت به سرزمینشان حساسیت و تعهد دارند و نمیخواهند که آسیبی به وطنشان برسد.
نه کس پای برخاک ایران نهاد
نه زین پادشاهی ببد کرد یاد
هوش مصنوعی: هیچ کسی قدم بر خاک ایران نگذاشت و به این پادشاهی توجهی نکرد.
اگر شاه را رای کینست وجنگ
ازو رام گردد به دریا نهنگ
هوش مصنوعی: اگر شاه در پی جنگ و کین باشد، به مانند نهنگی در دریا، باعث ویرانی و نابودی خواهد شد.
چو بشنید ز ایرانیان شهریار
ز بزم وز پرخاش وز کارزار
هوش مصنوعی: هنگامی که شهریار از ایرانیان شنید که در میان جشنها، جدلها و نبردها هستند،...
کسی را نبد گرد رزم آرزوی
به بزم و بناز اندرون کرده خوی
هوش مصنوعی: هیچ کس در میدان جنگ، علاقهای به شادی و جشن ندارد و در دلش تنها برتری و پیروزی را میجوید.
بدانست شاه جهان کدخدای
که اندر دل بخردان چیست رای
هوش مصنوعی: شاه جهان فهمید که کدخدا (سرپرست یا رئیس) چه نظری در دل خردمندان دارد.
چنین داد پاسخ که یزدان سپاس
کزو دارم اندر دو گیتی هراس
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که من شکرگذار خداوند هستم، که به خاطر او در دو جهان از ترس و نگرانی دور هستم.
که ایشان نجستند جز خواب وخورد
فراموش کردند گرد نبرد
هوش مصنوعی: آنها جز خواب و خوراک به چیز دیگری توجه نکردند و یادشان رفته بود که باید در میدان نبرد حاضر شوند.
شما را بر آسایش و بزمگاه
گران شد چنینتان سر از رزمگاه
هوش مصنوعی: شما به خاطر راحتی و جشنهای لذتبخش، دور از میدان نبرد و مشکلات قرار گرفتید.
تن آسان شود هرک رنج آورد
ز رنج تنش باز گنج آورد
هوش مصنوعی: آسانی و راحتی به دست نمیآید. برای رسیدن به آرامش و راحتی، باید سختیها و زحمتها را پشت سر گذاشت. کسی که با کوشش و تحمل از رنجها عبور کند، در نهایت به گنج و موفقیتهای ارزشمند دست خواهد یافت.
به نیروی یزدان سرماه را
بسیجیم یک سر همه راه را
هوش مصنوعی: با قدرت خداوند، ما برای به دست آوردن موفقیتهای بزرگ تلاش میکنیم و در مسیر خود، به حداکثر تواناییهایمان دست مییابیم.
به سوی خراسان کشم لشکری
بخواهم سپاهی ز هرکشوری
هوش مصنوعی: به سمت خراسان میروم و سپاهی از هر نقطهای جمع میکنم.
جهان از بدان پاک بیخوکنم
بداد ودهش کشوری نو کنم
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم که جهان را از وجود افراد بد پاک کنم و با بخشش و سخاوت، سرزمینی نو بسازم.
همه نامداران فروماندند
به پوزش برو آفرین خواندند
هوش مصنوعی: همه بزرگان و نامآوران در برابر او دچار ضعف و ناتوانی شدند و تنها توانستند از او عذرخواهی کنند و به ستایشاش بپردازند.
که ای شاه پیروز با فر و داد
زمانه به دیدار توشاد باد
هوش مصنوعی: ای پادشاه پیروز که با شکوه و عدلت، زمانه به دیدار تو خوشحال باشد.
همه نامداران تو را بندهایم
به فرمان و رایت سرافگندهایم
هوش مصنوعی: همهی افراد سرشناس و بزرگ به تو وابستهاند و در برابر تو، با افتخار و سربلندی تسلیم هستیم.
هرآنگه که فرمان دهد کارزار
نبیند ز ما کاهلی شهریار
هوش مصنوعی: هر وقت که شاه دستور دهد، از ما انتظار نمیرود که در جنگ و کارزار بیتفاوت باشیم.
ازان پس چو بنشست با رایزن
بزرگان وکسری شدند انجمن
هوش مصنوعی: پس از آن، وقتی که او نشسته بود و با اندیشمندان و بزرگان مشورت میکرد، جلسهای برگزار شد و همه جمع شدند.
همیبود ازین گونه تا ماه نو
برآمد نشست از برگاه نو
هوش مصنوعی: این وضعیت همچنان ادامه داشت تا اینکه ماه نو طلوع کرد و بر جایگاه جدید نشسته است.
تو گفتی که جامی ز یاقوت زرد
نهادند بر چادر لاژورد
هوش مصنوعی: تو گفتی که جامی از یاقوت زرد روی چادر لاجوردی گذاشتند.
بدیدند بر چهرهٔ شاه ماه
خروشی برآمد ز درگاه شاه
هوش مصنوعی: در نگاه مردم، چهرهٔ پادشاه همچون ماه درخشید و از درگاه او صدایی بلند شد.
چو برزد سر از کوه رخشان چراغ
زمین شد به کردار زرین جناغ
هوش مصنوعی: زمانی که روشنایی از بالای کوه به بیرون آمد، زمین مانند جناغی طلایی درخشید.
خروش آمد و نالهٔ گاو دم
ببستند بر پیل رویینه خم
هوش مصنوعی: صدایی بلند و نالهای به گوش رسید، و بر تن فیل جلوی او را گرفتند و او را خم کردند.
دمادم به لشکر گه آمد سپاه
تبیره زنان برگرفتند راه
هوش مصنوعی: هر لحظه، سپاه دشمن به سوی ما میآید و زنان در لشکر آماده میشوند تا راه را در پیش بگیرند.
بدرگاه شد یزدگرد دبیر
ابا رایزن موبد اردشیر
هوش مصنوعی: یزدگرد دبیر به درگاه رفت و با موبد اردشیر مشورت کرد.
نبشتند نامه به هر کشوری
بهر نامداری و هرمهتری
هوش مصنوعی: نامهای به تمامی کشورها نوشته شد تا در آن از هر فرد مشهور و هر شخصیت بزرگ یاد شود.
که شد شاه با لشکر از بهر رزم
شما کهتری را مسازید بزم
هوش مصنوعی: شاه برای جنگ با شما لشکر کشیده است، پس اجازه ندهید که مقام پایینتری به خود بگیرد و بزم را خراب کند.
بفرمود نامه بخاقان چین
فغانیش راهم بکرد آفرین
هوش مصنوعی: بفرمود نامهای به پادشاه چین و از طرف او فریادش را بهزبان آوردند و به او آفرین و تحسین کردند.
یکی لشکری از مداین براند
که روی زمین جز بدریا نماند
هوش مصنوعی: یک گروهی از سربازان از شهر مداین حرکت میکنند تا جایی روی زمین باقی نماند و همه جا را آب بگیرد.
زمین کوه تاکوه یک سر سپاه
درفش جهاندار بر قلبگاه
هوش مصنوعی: زمین همچون کوهی است که در آن سربازان آماده جنگ ایستادهاند و پرچم پرافتخار بر دل زمین بر افراشته شده است.
یکی لشکری سوی گرگان کشید
که گشت آفتاب از جهان ناپدید
هوش مصنوعی: نیروهایی به سمت گرگان حرکت کردند، به طوری که آفتاب از جهان ناپدید شد.
بیاسود چندی ز بهر شکار
همیگشت درکوه و در مرغزار
هوش مصنوعی: به مدت زمانی کوتاه، برای شکار در کوه و دشت به گردش پرداخت.
بسغد اندرون بود خاقان که شاه
به گرگان همی رای زد با سپاه
هوش مصنوعی: در درون بسغد، خاقان قرار دارد، چرا که شاه در حال مشورت با سپاه خود در گرگان است.
ز خویشان ارجاسب و افراسیاب
شده سغد یکسر چو دریای آب
هوش مصنوعی: از خویشاوندان ارجاسب و افراسیاب، سرزمین سغد همچون دریایی بزرگ و وسیع شده است.
همیگفت خاقان سپاه مرا
زمین برنتابد کلاه مرا
هوش مصنوعی: خاقان میگفت که زمین نمیتواند بار سنگینی مثل کلاهم را تحمل کند.
از ایدر سپه سوی ایران کشیم
وز ایران به دشت دلیران کشیم
هوش مصنوعی: ما از سرزمین ایدر به سمت ایران میرویم و از ایران به دشت قهرمانان حرکت میکنیم.
همه خاک ایران به چین آوریم
همان تازیان را بدین آوریم
هوش مصنوعی: تمام خاک ایران را به چین خواهیم برد و همان عربها را نیز به اینجا خواهیم آورد.
نمانم که کس تاج دارد نه تخت
نه اورنگ شاهی نه از تخت بخت
هوش مصنوعی: من نمیخواهم در دنیا بمانم اگر کسی تاج و تخت دارد، ولی خودم نه تختی دارم و نه از خوشبختی بهرهمندم.
همیبود یک چند باگفت وگوی
جهانجوی با لشکری جنگجوی
هوش مصنوعی: مدتی با فرستادهاش، که از جنگجویان با تجربه و قوی بود، به گفتگو و مشورت پرداخت.
چنین تا بیامد ز شاه آگهی
کز ایران بجنبید با فرهی
هوش مصنوعی: چنین که خبر آمد از طرف شاه که از ایران حرکتی آغاز شده با فرهی.
وزان بخت پیروزی و دستگاه
ز دریا به دریا کشیده سپاه
هوش مصنوعی: از سرزمینهای مختلف، سپاه متشکل از افرادی با تقدیر پیروزی به هم ملحق شدهاند و از دریا به دریا حرکت میکنند.
بپیچید خاقان چو آگاه شد
به رزم اندرون راه کوتاه شد
هوش مصنوعی: خاقان وقتی متوجه شد که در جنگی در پیش است، کارها را به سرعت و به خوبی انجام داد و تصمیماتش را سریعتر گرفت.
به اندیشه بنشست با رایزن
بزرگان لشکر شدند انجمن
هوش مصنوعی: به فکر فرو رفت و با مشورت بزرگان، لشکر به دور هم جمع شدند.
سپهدار خاقان به دستور گفت
که این آگهی خوار نتوان نهفت
هوش مصنوعی: فرمانده خاقان اعلام کرد که نمیتوانند این خبر را پنهان نگه دارند.
شنیدم که کسری به گرگان رسید
همه روی کشور سپه گسترید
هوش مصنوعی: شنیدم که کسری به سرزمین گرگان آمد و همه سربازان کشور را در کنار هم جمع کرد.
ندارد همانا ز ما آگاهی
وگر تارک از رای دارد تهی
هوش مصنوعی: ما از خود آگاهی نداریم و اگر کسی از اندیشههای ما جدا شود، تهی و خالی خواهد بود.
ز چین تا به جیحون سپاه منست
جهان زیر فر کلاه منست
هوش مصنوعی: از چین تا جیحون، سرزمین من تحت فرمان من است و تمام جهان زیر سایهی قدرت من قرار دارد.
مرا پیش او رفت باید به جنگ
بپوشد درم آتش نام وننگ
هوش مصنوعی: باید با شجاعت در برابر او قرار بگیرم و برای حفاظت از نام و آبرویم، به جرأت عمل کنم.
گماند کزو بگذری راه نیست
و گر در زمانه جز او شاه نیست
هوش مصنوعی: او گمان میکند که هیچ راهی برای عبور از او وجود ندارد و اگر در این زمان کسی غیر از او سلطانی نباشد.
بیاگاهد اکنون چومن جنگجوی
شوم با سواران چین پیش اوی
هوش مصنوعی: بیایید اکنون که من آمادهام، در برابر سواران چین جنگجویی کنم.
خردمند مردی به خاقان چین
چنین گفت کای شهریار زمین
هوش مصنوعی: یک مرد دانا به پادشاه چین گفت: ای فرمانروای زمین!
تو با شاه ایران مکن رزم یاد
مده پادشاهی و لشکر به باد
هوش مصنوعی: با شاه ایران به جنگ نرو و او را با یادآوری پادشاهی و قدرت نظامیاش نرنجان.
ز شاهان نجوید کسی جای اوی
مگر تیره باشد دل و رای اوی
هوش مصنوعی: هیچکس به دنبال خانه و مقام او نیست مگر آنکه دل و فکرش تاریک باشد.
که با فر او تخت را شاه نیست
بدیدار او در فلک ماه نیست
هوش مصنوعی: برای دیدار او، هیچ تاج و تختی به پای او نمیرسد و در آسمان نیز هیچکس مانند او وجود ندارد.
همی باژ خواهد ز هند وز روم
ز جایی که گنجست و آباد بوم
هوش مصنوعی: او باج و مالیات خواهد از هندوستان و روم، از جایی که گنج و ثروت وجود دارد و سرزمینش آباد است.
خداوند تاجست و زیبای تخت
جهاندار و بیدار و پیروز بخت
هوش مصنوعی: خداوند همواره موجودی زیبا و برتر است که بر تخت فرمانروایی جهان نشسته و بیدار و هوشیار است و به پیروزی و موفقیت دست یافته است.
چوبشنید خاقان ز موبد سخن
یکی رای شایسته افگند بن
هوش مصنوعی: خاقان از موبد سخنی شنید و یک نظر مناسب را مطرح کرد.
چنین گفت با کاردان راهجوی
که این را چه بیند خردمند روی
هوش مصنوعی: او چنین گفت که این مرد دانا و متخصص میپرسد که این موضوع را چگونه میتواند درک کند.
دوکارست پیش اندرون ناگزیر
که خامش نشاید بدن خیره خیر
هوش مصنوعی: در درون انسان دو کار وجود دارد که نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد؛ یکی نیاز به سکوت و آرامش است و دیگری نمیتوان بیتفاوت به خوبیها بود.
که آن را به پایان جز از رنج نیست
به از بر پراگندن گنج نیست
هوش مصنوعی: رسیدن به هدف و موفقیت تنها با تلاش و زحمت میسر است و بدون کار سخت، دستیابی به آن ممکن نیست.
ز دینار پوشش نیاید نه خورد
نه گستردنی روز ننگ و نبرد
هوش مصنوعی: پول نمیتواند مصرف یا توسعهی معنوی را به ارمغان آورد، روزی که خجالت و جنگ بر انسان غلبه میکند.
بدو ایمنی باید و خوردنی
همان پوشش و نغز گستردنی
هوش مصنوعی: برای زندگی آرام و بیخطر، باید تأمین نیازهای اساسی از جمله خوراک و لباس مناسب را در نظر گرفت. زندگی خوب نیازمند فراهم کردن امکانات و راحتی است.
هرآنکس که از بد هراسان شود
درم خوار گیرد تن آسان شود
هوش مصنوعی: هر کسی که از بدی بترسد، به راحتی زندگی میکند و از سختیها دور میشود.
ز لشکر سخنگوی ده برگزید
که دانند گفتار دانا شنید
هوش مصنوعی: از میان لشکر سخنگویان، کسی را انتخاب کن که گفتار دانایان را فهمیده باشد.
یکی نامه بنبشت با آفرین
سخندان چینی چو ار تنگ چین
هوش مصنوعی: یک نفر نامهای نوشت و با تحسین از سخنسنجی چینی صحبت کرد، مانند چین تنگ و باریک.
برفت آن خرد یافته ده سوار
نهان پرسخن تا درشهریار
هوش مصنوعی: فردی زیرک و باهوش به همراه ده سواری که از او اطاعت میکنند، به طور نامحسوس به سوی شاه راه میسپارد و در حال گفتگو است.
به کسری چو برداشتند آگهی
بیاراست ایوان شاهنشهی
هوش مصنوعی: وقتی خبر را به کسری رساندند، ایوان پادشاهی را با شکوه و زیبایی تزئین کردند.
بفرمود تا پرده برداشتند
ز درگاهشان شاد بگذاشتند
هوش مصنوعی: او دستور داد که پردهها را کنار بزنند و از درگاهشان با خوشحالی عبور کردند.
برفتند هر ده برشهریار
ابا نامه و هدیه و با نثار
هوش مصنوعی: همهی مردم از روستاها به سراغ پادشاه رفتند، همراه با نامهها و هدیهها و نذرهایی که به او تقدیم کردند.
جهاندار چون دید بنواختشان
ز خاقان بپرسید و بنشاختشان
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه جهان جانبازان را دید، از خاقان سوال کرد و با دقت آنها را مورد بررسی قرار داد.
نهادند سر پیش او بر زمین
بدادند پیغام خاقان چین
هوش مصنوعی: آنها سر خود را به زمین گذاشتند و پیغام امپراتور چین را ارائه کردند.
به چینی یکی نامهای برحریر
فرستاده بنهاد پیش دبیر
هوش مصنوعی: یک نفر نامهای بهطور زیبا بر روی پارچهای نازک و شفاف نوشته و آن را به دبیر تحویل داده است.
دبیر آن زمان نامه خواندن گرفت
همه انجمن ماند اندر شگفت
هوش مصنوعی: در آن زمان، دبیر مشغول خواندن نامهای شد و همه اعضای انجمن به حالت تعجب و شگفتی ایستادند.
سر نامه بود از نخست آفرین
ز دادار بر شهریار زمین
هوش مصنوعی: در ابتدای نامه، از خالق به پادشاه زمین، ستایش و سپاسی وجود دارد.
دگر سر فرازی و گنج و سپاه
سلیح وبزرگی نمودن به شاه
هوش مصنوعی: این متن به بیان عظمت و شکوه یک شخصیت یا مقام بالا اشاره دارد. در آن به دستاوردها و ثروتهای فراوان، همچنین به قدرت و تاثیرگذاری بر دیگران پرداخته شده است. به طور کلی، تاکید بر رهبری و بزرگی در میان مردم و کشور است.
سه دیگر سخن آنک فغفور چین
مراخواند اندر جهان آفرین
هوش مصنوعی: سخن دیگری که در اینجا بیان میشود این است که حاکم چین به من توجه کرده و در دنیا شهرت و اعتبار من را ستایش میکند.
مرا داد بیآرزو دخترش
نجویند جز رای من لشکرش
هوش مصنوعی: او دخترش را به من داد و از آن لحظه به بعد، کسی به دنبال او نخواهد رفت جز با نظر و مشاوره من در مورد لشکرش.
وزان هدیه کز پیش نزدیک شاه
فرستاد وهیتال بستد ز راه
هوش مصنوعی: هدیهای که از طرف نزدیکان شاه فرستاده شد، به شدت مورد استقبال قرار گرفت و با شوق و شادی پذیرفته شد.
بران کینه رفتم من از شهر چاج
که بستانم از غاتفر گنج وتاج
هوش مصنوعی: از شهر چاج به خاطر کینهای که داشتم بیرون رفتم تا گنج و تاجی را که میخواهم به دست بیاورم.
بدان گونه رفتم ز گلزریون
که شد لعلگون آب جیحون ز خون
هوش مصنوعی: من به شیوهای از گلزار بیرون رفتم که آب جیحون به رنگ لعل و قرمز درآمد از خون.
چو آگاهی آمد به ماچین و چین
بگوینده برخواندیم آفرین
هوش مصنوعی: وقتی آگاهی و شناخت به ما رسید، در مورد چین و چگونگی آن سخن گفتیم و از این اتفاق ستایش کردیم.
ز پیروزی شاه ومردانگی
خردمندی و شرم و فرزانگی
هوش مصنوعی: این جمله بهVirtue اشاره دارد و به ویژگیهایی مانند پیروزی، شجاعت، خردمندی، شرم و اندیشمندی در افراد اشاره میکند. این ویژگیها نه تنها در شاهان بلکه در مردانگی و رفتار انسانها اهمیت دارند و نشانههایی از شخصیت والای انسانی محسوب میشوند.
همه دوستی بودی اندرنهان
که جوییم باشهریار جهان
هوش مصنوعی: تمام دوستیها در خفا و در دل است، زیرا ما در جستجوی پادشاه جهان هستیم.
چو آن نامه بشنید و گفتار اوی
بزرگی ومردی وبازار اوی
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه و سخنان او را شنید، به بزرگی و مردانگی او و همچنین به اعتبار بازار او پی برد.
فرستاده راجایگه ساختند
ستودند بسیار و بنواختند
هوش مصنوعی: فرستاده را در جایگاه ویژهای قرار دادند و به او بسیار احترام گذاشتند و با محبت رفتار کردند.
چو خوان ومی آراستی میگسار
فرستاده راخواستی شهریار
هوش مصنوعی: وقتی سفره و می را آماده کردی، از تو خواستم که یکی از میگساران را برایم بیاوری، ای پادشاه.
ببودند یک ماه نزدیک شاه
به ایوان بزم و به نخچیرگاه
هوش مصنوعی: یک ماه در کنار پادشاه، در محل جشن و شکار به سر بردند.
یکی بارگه ساخت روزی به دشت
ز گردسواران هوا تیره گشت
هوش مصنوعی: یک روز، در دشت، بارگاهی ساخته شد و به خاطر گرد و غبار سواران، هوا تیره و تار شد.
همه مرزبانان زرین کمر
بلوچی و گیلی به زرین سپر
هوش مصنوعی: تمام نگهبانان با دامنهای طلایی از دو منطقه بلوچ و گیلان، به زرههای زرین خود مجهز هستند.
سراسر بدان بارگاه آمدند
پرستنده نزدیک شاه آمدند
هوش مصنوعی: همه پرستندگان به آن مکان بزرگ و مهم آمدند و به نزد پادشاه نزدیک شدند.
چوسیصدز پیلان زرین ستام
ببردند وشمشیر زرین نیام
هوش مصنوعی: سیصد فیل با زرههای طلایی تحت فرمان آمده و شمشیرهای زرین همراه خود دارند.
درخشیدن تیغ و ژوپین وخشت
تو گویی که زر اندر آهن سرشت
هوش مصنوعی: تیغ و زره و خشت تو به قدری درخشان است که مانند طلا در دل آهن به نظر میرسد.
بدیبا بیاراسته پشت پیل
بدو تخت پیروزه هم رنگ نیل
هوش مصنوعی: بدی با زیبایی خود را آراسته و در پشت فیل، تختی پیروزمند و همرنگ آبهای نیل دارد.
زمین پرخروش وهوا پر ز جوش
همی کر شد مردم تیزگوش
هوش مصنوعی: زمین به شدت جنب و جوش دارد و آسمان پر از هیجان است، به طوری که مردم باهوش و تیزهوش به خوبی این نشانهها را درک میکنند.
فرستادهٔ بردع وهند و روم
ز هر شهریاری ز آباد بوم
هوش مصنوعی: از هر شهری که سرزمینهای آباد را میشناسند، پیامهایی از کشورهای هندوستان و روم به سوی ما فرستاده میشود.
ز دشت سواران نیزه گزار
برفتند یک سر سوی شهریار
هوش مصنوعی: سواران نیزهدار از دشت بیرون رفتند و همگی به سمت پادشاه حرکت کردند.
به چینی نمود آنک شاهی کراست
ز خورشید تا پشت ماهی کراست
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آن شاه تافتهای جدا بافته است، او به قدر خورشید درخشان و بزرگ است و مانند ماه، از پشت پنهان نمیشود.
هوا پر شد از جوش گرد سوار
زمین پرشد از آلت کار زار
هوش مصنوعی: هوا پر از هیاهوی سواران شد و زمین از ابزار جنگی پر گردید.
به دشت اندر آورد گه ساختند
سواران جنگی همیتاختند
هوش مصنوعی: در دشت، جنگجویان سوار بر اسب به سرعت حرکت میکردند و آماده نبرد بودند.
به کوپال و تیغ و بتیر و کمان
بگشتند گردنکشان یک زمان
هوش مصنوعی: در زمانی که گردنکشان و سروران با کوپال و شمشیر و تیر و کمان به دور هم جمع شدند.
همه دشت ژوپینزن و نیزهدار
به یک سو پیاده به یک سو سوار
هوش مصنوعی: تمام دشت پر از افرادی است که شمشیر و نیزه به دست دارند، بعضی از آنها پیاده هستند و برخی دیگر سوار بر اسب میباشند.
فرستادهگان را ز هر کشوری
ز هر نامداری و هر مهتری
هوش مصنوعی: فرستادگان از هر سرزمین و از هر شخص معروف و هر مقام بزرگ در آنجا حضور دارند.
شگفت آمد از لشکر و ساز اوی
همان چهره و نام وآواز اوی
هوش مصنوعی: او از نیرو و ساز و برگ او شگفتزده شده، زیرا که همان چهره و نام و آواز او را میشناسد.
فرستادگان یک به دیگر به راز
بگفتند کین شاه گردنفراز
هوش مصنوعی: فرستادگان به پنهانی در مورد شاهی که بلند قامت و مغرور است، با هم صحبت کردند.
هنر جوید وهیچ پیچد عنان
به کردار پیکر نماید سنان
هوش مصنوعی: هنر را جستجو میکند و هیچگونه مانع و محدودیتی نمیپذیرد؛ بهطوری که در رفتار و اعمالش همانند یک تیر باریک و مستقیم، نمایان میشود.
هنر گر نمودی به ما شهریار
ازو داشتی هر یکی یادگار
هوش مصنوعی: اگر تو هنری را به ما نشان دهی، ای پادشاه، هر یک از ما از آن یک یادگاری خواهیم داشت.
چو هریک برفتی برشاه خویش
سخن داشتی یارهمراه خویش
هوش مصنوعی: هر وقت که یکی از شما به نزد پادشاه خود میرفت، با خود همراهی و یار خود را نیز به همراه داشت.
بگفتی که چون شاه نوشینروان
بدیده نبینند پیر و جوان
هوش مصنوعی: تو گفتهای که وقتی شاه با روحی شاداب و خوشحال دیده نشود، نه پیرها نه جوانها او را نخواهند دید.
سخن هرچ گفتند اندر نهان
بگفتند با شهریار جهان
هوش مصنوعی: هرچه در خفا گفته شده است، در نهایت به گوش فرمانروای بزرگ میرسد.
به گنجور فرمود پس شهریار
که آرد به دشت آلت کارزار
هوش مصنوعی: پادشاه به گنجور فرمان داد که سلاحهای جنگی را به دشت بیاورد.
بیاورد خفتان وخود و زره
بفرمود تا برگشاید گره
هوش مصنوعی: او دستور داد تا لباس و زرهاش را بپوشند و گرهها را بگشایند.
گشاده برون کرد زورآزمای
نبرداشتی جوشن او زجای
هوش مصنوعی: تنها با قدرتی که داشت، دشمنانش را شکست داد و به راحتی و بدون هیچ زحمتی زرهاش را از تن برداشت و بیرون آمد.
همان خود و خفتان و کوپال اوی
نبرداشتی جز بر و یال اوی
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که تنها چیزی که از او باقی مانده، خود او و لباس و موی سرش است و هیچ چیز دیگری از او در دسترس نیست.
کمانکش نبودی به لشکر چنوی
نه ازنامداران چنان جنگجوی
هوش مصنوعی: تو در جنگ و میدان نبرد مانند کمانچی نبودی، نه از نامآوران آن چنانی جنگجو به شمار میروی.
به آوردگه رفت چون پیل مست
یکی گُرزه گاو پیکر به دست
هوش مصنوعی: او به محل نبرد رفت مانند فیل سرشار از قدرت و یک تکه بزرگ از بدن گاو را در دست داشت.
به زیر اندرون با رهٔ گامزن
ز بالای او خیره شد انجمن
هوش مصنوعی: در زیر، گروهی به راه رفتن فردی از بالای سرش خیره شدهاند.
خروش آمد و ناله کرنای
هم از پشت پیلان جرنگ درای
هوش مصنوعی: صدای خروش و نالهی کرنای متعلق به پشت فیلها به گوش میرسد.
تبیره زنان پیش بردند سنج
زمین آمد از سم اسبان به رنج
هوش مصنوعی: زنان تبیرهزن جلوتر رفتند و در این میان، وضعیت زمین به خاطر ضربههای سم اسبان به سختی و زحمت افتاد.
شهنشاه با خود و گبر و سنان
چپ و راست گردان و پیچان عنان
هوش مصنوعی: پادشاه در حال حرکت است و در اطراف خود گبرها و سنان را به چپ و راست میچرخاند و کنترل میکند.
فرستادگان خواندند آفرین
یکایک نهادند سر بر زمین
هوش مصنوعی: پیامآوران بهطور جمعی ستایش کردند و هر کدام با احترام سر بر زمین نهادند.
به ایوان شد از دشت شاه جهان
یکایک برفتند با اومهان
هوش مصنوعی: از دشت، شاه جهان به ایوان رفت و همه همراهانش به دنبال او به راه افتادند.
بفرمود تا پیش او شد دبیر
ابا موبد موبدان اردشیر
هوش مصنوعی: دبیر نزد اردشیر، شاه موبدان، رفت و به دستور او پیش او حاضر شد.
به قرطاس برنامهٔ خسروی
نویسنده بنوشت بر پهلوی
هوش مصنوعی: نویسنده، برنامهای را بر روی کاغذ نوشت که به کارهای پادشاه مربوط میشود و آن را بر پهلوی با دقت و ظرافت ارائه داد.
قلم چون دو رخ را به عنبر بشست
سرنامه کرد آفرین از نخست
هوش مصنوعی: قلم مانند دو چهره را با عنبر شست و نوشتن را از ابتدا زیبا آغاز کرد.
بران دادگر کوسپهر آفرید
بلندی وتندی و مهر آفرید
هوش مصنوعی: سخن از خالق دادگر است که آفرینش را به وجود آورد؛ او بلندای آسمان و تندیاش را آفرید و همچنین خورشید را به وجود آورد.
همه بندهگانیم و او پادشاست
خرد برتوانایی او گواست
هوش مصنوعی: همه انسانها بندگان خدا هستند و تنها او سلطنت دارد. عقل و خرد بر توانایی او گواهی میدهد.
نفس جز به فرمان اونشمرد
پی مور بی او زمین نسپرد
هوش مصنوعی: نفس هیچ ارادهای جز به فرمان او ندارد و بدون او، زمین نیز به کسی دیگر تعلق نمیگیرد.
ازو خواستم تا مگر آفرین
رساند ز ما سوی خاقان چین
هوش مصنوعی: از او خواستم که شاید پیام و تحسینی از ما به خاقان چین برساند.
نخست آنک گفتی ز هیتالیان
کزان گونه بستند بد را میان
هوش مصنوعی: در ابتدا، تو دربارهی هیتالیان صحبت کردی که از آن نوعی بدی را خلق کردند و به هم پیوستند.
به بیداد برخیره خون ریختند
به دام نهاده خود آویختند
هوش مصنوعی: در تاریکی و ظلم، به ناحق خونها را ریختند و کسانی که در دام گرفتار بودند، به ناچار خود را به آن آویختند.
اگر بد کنش زور دارد چو شیر
نباید که باشد به یزدان دلیر
هوش مصنوعی: اگر کسی کار بدی انجام دهد و قدرتی چون شیر داشته باشد، نباید دلش به خداوند بزرگ مطمئن باشد.
چوایشان گرفتند راه پلنگ
تو پیروز گشتی برایشان به جنگ
هوش مصنوعی: وقتی آنها به سمت تو حمله کردند، تو با قدرت و شجاعت به مبارزه با آنها پرداختی و پیروز شدی.
و دیگر که گفتی ز گنج و سپاه
ز نیروی فغفور و تخت و کلاه
هوش مصنوعی: دیگر این که، وقتی از گنج و ارتش صحبت کردی، از قدرت فغفور و تخت و تاج نیز سخن گفتی.
کسی کز بزرگی زند داستان
نباشد خردمند همداستان
هوش مصنوعی: اگر کسی از بزرگی و عظمت خود داستانی نگوید، به واقع او فردی عاقل و باهوش است که با دیگران همنظری دارد.
توتخت بزرگی ندیدی نه تاج
شگفت آمدت لشکر و مرز چاج
هوش مصنوعی: تو بر تخت بزرگی نشستهای و به تاجی شگفتانگیز نگاه میکنی، در حالی که به لشکری و مرزی رفت و آمد میکنی.
چنین باکسی گفت باید که گنج
نبیند نه لشکر نه رزم و نه رنج
هوش مصنوعی: کسی که شایستگی و درک صحیح داشته باشد، نیازی به ثروت، نیروی نظامی یا زحمت ندارد.
بزرگان گیتی مرا دیدهاند
کسان کم ندیدند بشنیدهاند
هوش مصنوعی: بزرگان دنیا، افرادی را که مانند من بودهاند، دیدهاند و به همین دلیل تعداد زیادی از آنها من را نمیشناسند، اما حکایات و داستانهای من به گوششان رسیده است.
که دریای چین را ندارم به آب
شود کوه از آرام من درشتاب
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به اندازهای که دریای چین عمیق و وسیع است، آرامش داشته باشم، چون کوهها هم ممکن است از شدت آرامش من به تلاطم بیفتند.
سراسر زمین زیر گنج منست
کجا آب وخاکست رنج منست
هوش مصنوعی: تمامی زمین زیر نظر من است و هر جا که آب و خاک وجود دارد، نشاندهندهی زحمت و تلاش من است.
سه دیگر کجا دوستی خواستی
به پیوند ما دل بیاراستی
هوش مصنوعی: سومین دلیل این که چگونه دوستی و ارتباطی را خواستی، این است که دل ما را به این پیوند خوش کردهای.
همی بزم جویی مرا نیست رزم
نه خرد کسی رزم هرگز به بزم
هوش مصنوعی: من اهل جنگ و جدال نیستم و در این بزم به دنبال شادی و خوشگذرانی هستم، نه اینکه بخواهم با کسی درگیر شوم. به همین دلیل، عقل و خرد کسی نمیتواند مرا به جنگ و نبرد سوق دهد.
و دیگر که با نامبردار مرد
نجوید خردمند هرگز نبرد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خردمندان هرگز با شخصی که شناخته شده و مشهور است وارد جدال نمیشوند.
بویژه که خود کرده باشد به جنگ
گه رزم جستن نجوید درنگ
هوش مصنوعی: به ویژه وقتی که خود شخص در جنگ شرکت کرده باشد، دیگر درنگ نمیکند و به دنبال فرصت نمیگردد.
بسی دیده باشد گه کارزار
نخواهد گه رزم آموزگار
هوش مصنوعی: بسیاری را دیدهام که در میدان نبرد، گاهی شجاعت نشان میدهند و گاهی هم نیازی به رزمیدن ندارند، چون از معلم و آموزگاران خود آموختهاند که چه زمانی باید به مبارزه پرداخت و چه زمانی باید کنار بایستند.
دل خویش باید که درجنگ سخت
چنان رام دارد که با تاج و تخت
هوش مصنوعی: دل خود را باید چنان آرام و مهار کنی که در دشواریها و چالشهای زندگی، همانند کسی که در مقام و قدرت نشسته است، بتوانی با استقامت و وقار به جلو بروی.
تو را یار بادا جهان آفرین
بماناد روشن کلاه و نگین
هوش مصنوعی: برای تو همراه و یاری خواهانم، بگذار جهان آفرینش با تو بماند و مانند تاجی روشن و با ارزش، همیشه درخشان باشی.
نهادند برنامه بر مهر شاه
بیاراست آن خسروی تاج و گاه
هوش مصنوعی: برنامهای برای تقدیس و بزرگداشت شاه ترتیب دادند و آن پادشاه را با تاج و مقامی شایسته آراستند.
برسم کیان خلعت آراستند
فرستاده را پیش اوخواستند
هوش مصنوعی: در روزگار پادشاهی، لباسهای زیبایی را به یکی از نمایندگان آماده کردند و او را به حضور پادشاه طلب کردند.
ز پیغام هرچش به دل بود نیز
به گفتار بر نامه بفزود نیز
هوش مصنوعی: از هر پیامی که با دل ارتباط دارد، به همانی که در گفتار وجود دارد، هم افزوده میشود.
بخوبی برفتند ز ایوان شاه
ستایش کنان برگرفتند راه
هوش مصنوعی: به زیبایی از کاخ شاه بیرون رفتند و در حال ستایش و احترام، راه خود را گرفتند.
رسیدند پس پیش خاقان چین
سراسر زبانها پر از آفرین
هوش مصنوعی: پس از رسیدن به دربار امپراتور چین، همه زبانها پر از ستایش و تحسین بود.
جهاندیده خاقان بپردخت جای
بیامد برتخت او رهنمای
هوش مصنوعی: مرزبان با تجربه به خوبی به جایگاه خود رسید و بر تخت نشسته شد، او کسی بود که مسیر را نشان میداد.
فرستادهگان راهمه پیش خواند
ز کسری فراوان سخنها براند
هوش مصنوعی: تمام فرستادگان را یکجا فراخواند و از بسیاری سخنان با همدیگر بحث کرد.
نخست ازهش و دانش و رای اوی
ز گفتار و دیدار و بالای او
هوش مصنوعی: نخست به فکر و دانش و خرد او نگاه کن، سپس به سخن و بینش و مقام او توجه کن.
دگر گفت چندست با او سپاه
ازیشان که دارد نگین و کلاه
هوش مصنوعی: سوال میپرسد که چند نفر از آنها با او همراه هستند، زیرا او دارای نگین و کلاهی است.
ز داد وز بیداد وز کشورش
هم از لشکر و گنج وز افسرش
هوش مصنوعی: از حق و ناحق و از حکومتی که دارد، همچنین از سپاه و ثروت و از سردار او هم سخن میگوید.
فرستاده گویا زبان برگشاد
همه دیدها پیش او کرد یاد
هوش مصنوعی: فرستاده با وضوح صحبت کرد و همه نگاهی که بر او بود را به یاد آورد.
به خاقان چین گفت کای شهریار
تواو را بدین زیردستی مدار
هوش مصنوعی: به حاکم چین گفتند، ای فرمانروا، به این زیر دستان خود قدرت و اعتبار نده.
بدین روزگاری که ما نزد اوی
ببودیم شادان دل و تازه روی
هوش مصنوعی: در این دوران که ما در کنار او بودیم، دل شاد و چهرهای سرحال داشتیم.
به ایوان رزم و به دشت شکار
ندیدیم هرگز چنو شهریار
هوش مصنوعی: در میدان نبرد و در دشت شکار، هرگز چنین پادشاهی را ندیدیم.
به بالای سروست و هم زور پیل
به بخشندگی همچو دریای نیل
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر ویژگیهای یک انسان بزرگ و نیکوکار را توصیف میکند. او به قد و قامت بلند و قوی مانند سرو و نیرویی شگرف همانند پیل (فیل) اشاره میکند و همچنین به بخشندگی او که به وسعت دریای نیل است. در واقع، این تصویرها نشاندهندهی بزرگی و عظمت روح و صفات نیکوی اوست.
چو برگاه باشد سپهر وفاست
به آورد گه هم نهنگ بلاست
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان، آسمانی معتمد و پایدار باشد، روزها با مشکلات بزرگ و خطرناک روبهرو خواهد شد.
اگر تیز گردد بغرد چو ابر
از آواز او رام گردد هژبر
هوش مصنوعی: اگر صدای رعدآسا و تیز ابرها بلند شود، در آن صورت هژبر که نشان از قدرت و وحشت دارد، آرام خواهد شد.
وگر میگسارد به آواز نرم
همی دل ستاند به گفتار گرم
هوش مصنوعی: اگر کسی با صدای نرمش شراب بخورد، دلها را با سخنان گرم و شیرینش میرباید.
خجسته سرو شست بر گاه و تخت
یکی بارور شاخ زیبا درخت
هوش مصنوعی: سرو خوش قامت و زیبا در جایگاه خود، مانند درختی بارور با شاخههای زیبا، سرپا ایستاده است.
همه شهر ایران سپاه ویند
پرستندگان کلاه ویند
هوش مصنوعی: تمام افراد شهر ایران، نیرویی هستند که او را میستایند و به او احترام میگذارند.
چوسازد به دشت اندرون بارگاه
نگنجد همی درجهان آن سپاه
هوش مصنوعی: وقتی در دشت ساخته شده است، جایگاهی برای آن سپاه در دنیا وجود ندارد.
همه گُرزداران با زیب وفر
همه پیشکاران به زرین کمر
هوش مصنوعی: تمام جنگجویان با زیبایی و شکوه خود در میدان حاضرند و همه خدمتگزاران با کمربند طلا آماده خدمت هستند.
ز پیل وز بالا و از تخت عاج
ز اورنگ وز یاره و طوق و تاج
هوش مصنوعی: از فخر و شکوه، از تخت بلندی و از زینتها و زیورهای مختلف، از چیزهایی که نماد قدرت و ثروت هستند.
کس آیین او رانداند شمار
به گیتی جز از دادگر شهریار
هوش مصنوعی: هیچکس جز شهریار دادگر نمیتواند آیین او را در دنیا بشناساند و معرفی کند.
اگر دشمنش کوه آهن شود
برخشم اوچشم سوزن شود
هوش مصنوعی: اگر دشمنش همچون کوه آهن و غیرقابل نفوذ شود، من او را همچون یک سوزن میسازم که به راحتی میتوانم به او نفوذ کنم.
هرآنکس که سیر آید از روزگار
شود تیز وبا او کند کارزار
هوش مصنوعی: هر کسی که از زندگی خسته و ناامید شود، به سرعت تندخو و آماده نبرد میشود.
چوخاقان چین آن سخنها شنید
بپژمرد وشد چون گل شنبلید
هوش مصنوعی: خاقان چین آن حرفها را شنید و از آنها ناراحت شد و حالتی گرفت که مانند گل پژمرده شده است.
دلش زان سخنها بدو نیم شد
وز اندیشه مغزش پر از بیم شد
هوش مصنوعی: دلش به خاطر آن حرفها نیمهنیمه شد و از نگرانی، افکارش پر از ترس و اضطراب گردید.
پراندیشه بنشست با رایزن
چنین گفت با نامدار انجمن
هوش مصنوعی: در میان اندیشهها نشسته و با فردی با تدبیر صحبت کرد و چنین گفت به کسی که در جمع مشهور بود.
که ای بخردان روی این کارچیست
پراندیشه وخسته ز آزار کیست
هوش مصنوعی: ای خردمندان، در مورد این کار چه فکر میکنید؟ چه کسی در حال تحمل رنج و زحمت است؟
نباید که پیروز گشته به جنگ
همه نامها بازگردد به ننگ
هوش مصنوعی: اگر کسی در جنگ پیروز شود، نباید نامش به زشتترین شکل بازگردد و رسوا گردد.
ز هرگونهٔ موبدان خواستند
چپ و راست گفتند و آراستند
هوش مصنوعی: موبدان از هر طرف خواستهها و نظرات خود را بیان کردند و آن را به زیبایی تزئین کردند.
چنین گفت خاقان که اینست راه
که مردم فرستیم نزدیک شاه
هوش مصنوعی: خاقان گفت که این همان راهی است که باید افراد را به نزد شاه بفرستیم.
به اندیشه در کار پیشی کنیم
بسازیم با شاه وخویشی کنیم
هوش مصنوعی: با تفکر و تدبیر در کارها، به موفقیت دست مییابیم و روابط خوبی با دیگران برقرار میکنیم.
پس پرده ما بسی دخترست
که برتارک بانوان افسرست
هوش مصنوعی: علاوه بر ظاهر زیبا و جذاب، در پشت پرده رازها و زیباییهای بیشتری وجود دارد که نسبت به آنها کمتر توجه میشود.
یکی را به نام شهنشه کنیم
ز کار وی اندیشه کوته کنیم
هوش مصنوعی: یکی را به عنوان پادشاه بشناسیم و از کارهای او فکر نکنیم و ذهنا به آن مشغول نشویم.
چو پیوند سازیم با او به خون
نباشد کس اورا به بد رهنمون
هوش مصنوعی: اگر با کسی رابطهای عمیق و نزدیک برقرار کنیم، هیچکس نباید او را به سمت بدی و فساد هدایت کند.
بدو نازش وسرفرازی بود
وزو بگذری جنگ و بازی بود
هوش مصنوعی: او با ناز و زیباییاش باعث فخر و افتخار است و از او دور شدن یعنی جنگ و زحمت.
ردان را پسند آمد این رایشاه
به آواز گفتند کاین است راه
هوش مصنوعی: برگزیدگان از این تصمیم شاه خوشحال شدند و با صدای بلند اعلام کردند که این همان راهی است که باید دنبال کرد.
ز لشکر سه پرمایه را برگزید
که گویند و دانند پاسخ شنید
هوش مصنوعی: از میان سپاه، سه نفر بافضیلت را انتخاب کرد که توانایی سخن گفتن و پاسخگویی را داشتند.
درگنج دینار بگشاد و گفت
که گوهر چرا باید اندر نهفت
هوش مصنوعی: او در گنجینهاش را باز کرد و گفت: چرا باید گوهر در اینجا پنهان بماند؟
اگر نام راباید و ننگ را
وگر بخشش و رزم و آهنگ را
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نام و اعتبار هستی، و اگر میخواهی ننگ و عیب را پشت سر بگذاری، همچنین اگر میخواهی بخشش و مبارزه را در کنار آهنگ و نوایی داشته باشی، باید تلاش کنی و در مسیر درست قدم برداری.
یکی هدیهای ساخت کاندر جهان
کسی آن ندید از کهان ومهان
هوش مصنوعی: کسی یک هدیهای درست کرد که در تمام دنیا کسی نتوانست آن را ببیند، نه از انسانهای قدیم و نه از انسانهای معاصر.
دبیر جهاندیده را پیش خواند
سخن هرچ بودش به دل در براند
هوش مصنوعی: معلم با تجربه را فراخواند و هرچه در دل داشت، بیپروا بیان کرد.
نخست آفرین کرد برکردگار
توانا ودانا و پروردگار
هوش مصنوعی: ابتدا بر خالق توانا و دانا و پرورشدهندهاش تحسین و ستایش میکنم.
خداوند کیوان و خورشید وماه
خداوند پیروزی ودستگاه
هوش مصنوعی: خداوندی که سیارات و نورهای آسمانی را خلق کرده، همچنین خالق پیروزی و قدرت است.
ز بنده نخواهد جز از راستی
نجوید به داد اندرون کاستی
هوش مصنوعی: بنده تنها از راستگویی چیزی نمیخواهد و در دلی که در آن انصاف و عدالت باشد، هیچ کمبودی نخواهد یافت.
ازو باد برشاه ایران درود
خداوند شمشیر و کوپال و خود
هوش مصنوعی: سلام و درود خداوند بر شاه ایران، با نیروی شمشیر و قدرتی در ذهن و وجودش.
خداوند دانایی وتاج وتخت
ز پیروزگر یافته کام و بخت
هوش مصنوعی: خداوند، دانای بزرگ و صاحب قدرت، به خاطر پیروزیها و موفقیتها، خوشبختی و شادی را به فرد عطا کرده است.
بداند جهاندار خسرونژاد
خردمند با سنگ و فرهنگ و راد
هوش مصنوعی: حاکم عالم باید بداند که انسانهای بافرهنگ و با خرد به جای استفاده از قدرت و ابزار خشن، باید از دانش و فرهنگ برای پیشبرد کارها استفاده کنند.
که مردم به مردم بوند ارجمند
اگر چند باشد بزرگ و بلند
هوش مصنوعی: مردم هر چقدر هم که بزرگ و دارای مقام و منصب باشند، باید به یکدیگر احترام بگذارند و ارزش قائل شوند.
فرستادگان خردمند من
که بودند نزدیک پیوند من
هوش مصنوعی: پیامآوران عاقل من که بودند در نزدیکی ارتباط من.
ازان بارگه چون بدین بارگاه
رسیدند وگفتند چندی ز شاه
هوش مصنوعی: وقتی به آن مکان رسیدند و گفتند مدتی از فرمانروایی سپری شده است.
ز داد وخردمندی و بخت اوی
ز تاج و سرافرازی و تخت اوی
هوش مصنوعی: از انصاف و حکمت او و شانس و اقبال او، از تاج و شکوه و مقام او نیز نشانههایی وجود دارد.
چنان آرزو خاست کز فر تو
بباشیم در سایهٔ پر تو
هوش مصنوعی: آرزو چنان به وجود آمد که خواهان این هستیم که در زیر سایهٔ تو زندگی کنیم.
گرامی تر از خون دل چیز نیست
هنرمند فرزند با دل یکیست
هوش مصنوعی: هیچ چیزی برای هنرمند ارزشمندتر از رنج و درد نیست، زیرا او با دلش زندگی میکند و احساسات عمیقش را در آثارش میریزد.
یکی پاک دامن که آهستهتر
فزونتر بدیدار وشایستهتر
هوش مصنوعی: شخصی با دیانت و پاکدامنی که در واقعیت بیشتر از آنچه که نشان میدهد، در حال پیشرفت و ارزیابی بهتری از خود دارد.
بخواهد ز من گر پسند آیدش
همانا که این سودمند آیدش
هوش مصنوعی: اگر چیزی را از من بخواهد و برایش مطلوب باشد، مطمئناً به نفع او خواهد بود.
نباشد جدا مرز ایران ز چین
فزاید ز ما درجهان آفرین
هوش مصنوعی: مرز ایران و چین هرگز نباید جدا باشد، زیرا این پیوند باعث شکوه و عظمت ما در جهان میشود.
پس اندر نبشتند چینی حریر
ببردند با مهر پیش وزیر
هوش مصنوعی: پس از آن نامهای با پارچهای ابریشمی نوشتند و با مهر مخصوص به پیش وزیر فرستادند.
سه مرد گرانمایه وچربگوی
گزین کرد خاقان ز خویشان اوی
هوش مصنوعی: پادشاه سه نفر از افراد با ارزش و شیوهگو را از میان نزدیکان خود انتخاب کرد.
برفتند زان بارگاه بلند
به ایران به نزدیک شاه ارجمند
هوش مصنوعی: افرادی از آن قصر بلند روانه شدند و به ایران نزد شاه بزرگ و ارزشمند رفتند.
چو بشنید کسری بیاراست تاج
نشست از بر خسروی تخت عاج
هوش مصنوعی: هنگامی که کسری خبر را شنید، تاجی را بر سر گذاشت و بر تخت عاج خود نشسته است.
سه مرد گرانمایه و هوشمند
رسیدند نزدیک تخت بلند
هوش مصنوعی: سه مرد باهوش و با ارزش به سوی تختی بزرگ و بلند آمدند.
سه بدره ز دینار چون سی هزار
ببردند و کردند پیشش نثار
هوش مصنوعی: سه قطعه سکه طلا به ارزش سه هزار دینار را بردند و پیش او تقدیم کردند.
ز زرین و سیمین و دیبای چین
درفشانتر ازآسمان بر زمین
هوش مصنوعی: از طلا و نقره و پارچههای زیبا و با کیفیت چین، چیزی درخشانتر از آسمان بر روی زمین وجود ندارد.
فرستادگان را چو بنشاختند
به چینی زبان آفرین ساختند
هوش مصنوعی: وقتی که فرستادگان را شناختند، به زبان چینی در مورد آنها ستایش و تحسین کردند.
سزاوار ایشان یکی جایگاه
همانگه بیاراست دستور شاه
هوش مصنوعی: شایسته آنهاست که در آن مکان، به همان اندازه که درخورشان است، جایی برایشان تدارک دیده شود، و این کار با هدایت و تدبیر پادشاه انجام گیرد.
بگشت اندرین نیز یک شب سپهر
چو برزد سر از کوه تابنده مهر
هوش مصنوعی: در این شب، آسمان نیز به گردش در آمد و زمانی که خورشید از بالای کوهِ درخشان سر بر آورد.
نشست از برتخت پیروز شاه
ز یاقوت بنهاد بر سر کلاه
هوش مصنوعی: شاه پیروز از روی تخت بلند شده و یک سنگ یاقوت را بر روی کلاهی قرار داد.
بفرمود تاموبد و رایزن
برفتند با نامدار انجمن
هوش مصنوعی: او به همه دستور داد و خردمندان را به همراه خود برد تا در جمع مطرح و مشهور حاضر شوند.
چنین گفت کان نامهٔ برحریر
بیارند و بنهند پیش دبیر
هوش مصنوعی: او چنین گفت که نامهای را که روی پارچه ابریشمی نوشتهاند، بیاورند و پیش دبیر قرار دهند.
همه نامداران نشستند گرد
خرامان بر شاه شد یزدگرد
هوش مصنوعی: تمام نام آوران دور هم جمع شدند و به سبب زیبایی و وقار شاه یزدگرد تحت تأثیر قرار گرفتند.
چو آن نامه بر شاه ایران بخواند
همه انجمن در شگفتی بماند
هوش مصنوعی: هنگامی که آن نامه را برای شاه ایران خواندند، همه حاضران در حیرت و تعجب ماندند.
ز بس خوبی و پوزش وآفرین
که پیدا بد از گفت خاقان چین
هوش مصنوعی: از آنقدر خوبی و عذرخواهی و ستایش، که حتی گفتار خاقان چین هم از آن نمایان شده است.
همه سرفرازان پرهیزکار
ستایش گرفتند برشهریار
هوش مصنوعی: همه افرادی که با دیانت و پارسایی خود به موفقیت رسیدهاند، در نزد پادشاه مورد تحسین و ستایش قرار گرفتند.
که یزدان سپاس و بدویم پناه
که ننشست یک شاه بر پیشگاه
هوش مصنوعی: با یزدان سپاسگزارم و به او پناه میبرم، زیرا هیچ پادشاهی در درگاه او نشسته نیست.
به پیروزی و فرو اورند شاه
بخوبی ونرمی و پیوند شاه
هوش مصنوعی: شاه با مهارت و لطافت، به موفقیت میرسد و ارتباطاتش را مستحکم میکند.
همه دشمنان پیش تو بندهاند
وگر کهتری راسرافگندهاند
هوش مصنوعی: همه دشمنان در برابر تو به نوعی خدمتگذارند، و اگر کسی از تو پایینتر باشد، خودش را به بیخودی انداخته است.
همه بیم زان لشکر چاج بود
ز خاقان که با گنج و با تاج بود
هوش مصنوعی: همه از آن لشکر میترسیدند، زیرا فرمانده آن، که دارای ثروت و مقام بود، بسیار قدرتمند بود.
به فر شهنشاه شد نیکخواه
همی راه جوید به نزدیک شاه
هوش مصنوعی: شخصی که نیکوکار و خیرخواه است، به دنبال راهی میگردد تا به شاه نزدیک شود و در کنار او قرار بگیرد.
هرآنکس که دارد ز گردان خرد
تن آسانی و راستی پرورد
هوش مصنوعی: هر کسی که از جمعیت دانا و خردورز بهرهمند باشد، زندگی راحت و بیدردسری خواهد داشت و در راه راست و درست پرورش مییابد.
چودانست خاقان که او تاو شاه
ندارد به پیوند او جست راه
هوش مصنوعی: چون خاقان دریافته است که او هیچ شاهی ندارد، به دنبال ارتباط و پیوند با او رفته است.
نباید بدین کار کردن درنگ
که کس را ز پیوند اونیست ننگ
هوش مصنوعی: انجام دادن این کار نباید باعث تأخیر شود، زیرا هیچکس از ارتباط با دیگران شرمنده نیست.
ز چین تا بخارا سپاه ویند
همه مهتران نیک خواه ویند
هوش مصنوعی: از چین تا بخارا، همهی سران و پیشوایان برای او با دلهای نیک و خواهشهای خوب حضور دارند.
چو بشنید گفتار آن بخردان
بزرگان و بیداردل موبدان
هوش مصنوعی: وقتی سخنان آن خردمندان بزرگ و دلآگاهان موبد را شنید، تلاش کرد تا از آنها بیاموزد.
ز بیگانه ایوان بپرداختند
فرستاده را پیش بنشاختند
هوش مصنوعی: از غریبهای که به دیدار آمده بود، پذیرایی کردند و فرستاده را به احترام نشاندند.
شهنشاه بسیار بنواختشان
به نزدیکی تخت بنشاختشان
هوش مصنوعی: پادشاه به آنها محبت زیادی کرد و در نزدیکی تختش آنها را نشاند.
پیام جهاندار بگزاردند
براسب سخن پای بفشاردند
هوش مصنوعی: پیام حکمران جهانی بر روی اسب قرار داده شد و او با قدرت بر زمین کوبید.
چو بشنید شاه آن سخنهای گرم
ز گردان چینی به آواز نرم
هوش مصنوعی: وقتی شاه آن صحبتهای دلنشین را از گروه چینی شنید، صدای ملایمی به گوشش رسید.
چنین داد پاسخ که خاقان چین
بزرگست و با دانش وآفرین
هوش مصنوعی: پاسخ داد که پادشاه چین فردی بزرگ و با دانش و صلاحیت است.
به فرزند پیوند جوید همی
رخ دوستی را بشوید همی
هوش مصنوعی: فرزند به پیوند و دوستی نیاز دارد و همواره باید روابط دوستانه را تقویت کند.
هرآنکس که دارد روانش خرد
به چشم خرد کارها بنگرد
هوش مصنوعی: هر کسی که عقل و درک درونی دارد، باید با دیدی عاقلانه به امور و مسائل نگاه کند.
بسازیم و این رای فرخ نهیم
سخن هرچ گفتست پاسخ دهیم
هوش مصنوعی: بیا بسازیم و این نظر خوشایند را در نظر بگیریم و به هر سخنی که گفته شده پاسخ دهیم.
چنان باید اکنون که خاقان چین
دل ماکند شاد بر به گزین
هوش مصنوعی: اکنون باید شاد باشیم و دل ما به خاطر انتخابی که خاقان چین دارد، خوشحال بماند.
کسی را فرستم که دارد خرد
شبستان او سر به سر بنگرد
هوش مصنوعی: کسی را میفرستم که دارای دانش و فهم است، تا به تمام جوانب و جزئیات شبستان او نگاهی جامع و کامل بیندازد.
یکی برگزیند که نامی ترست
به خاقان چین برگرامی ترست
هوش مصنوعی: یکی را انتخاب کن که نامش معروفتر است؛ او نزد خاقان چین از احترام بیشتری برخوردار است.
ببیند که تا چون بود مادرش
بود از نژاد کیان گوهرش
هوش مصنوعی: اوضاع او را بررسی کند و ببیند مادرش از کدام نسل و نژاد بوده و چه ویژگیهایی دارد.
چواین کرده باشد که کردیم یاد
سخن را به پیوستگی داد داد
هوش مصنوعی: وقتی کسی به یاد ما باشد و سخنان ما را به خوبی به یاد آورد، نشاندهندهٔ پیوستگی و اهمیت آن صحبتهاست.
فرستادگان خواندند آفرین
که از شاه شادست خاقان چین
هوش مصنوعی: فرستادگان اعلام کردند که خاقان چین از شادمانی شاه خوشحال است.
که در پرده پوشیده رویان اوی
ز دیدار آنکس نپوشند روی
هوش مصنوعی: آنهایی که چهرههای زیبا و دلربا دارند، هرگز نمیتوانند خود را از دیدار معشوق پنهان کنند.
شهنشاه بشنید ز ایشان سخن
برو تازه شد روزگار کهن
هوش مصنوعی: سلطان از سخنان آنها مطلع شد و روزگار قدیم دوباره به شکوه و زیبایی برگشت.
نویسندهٔ نامه را پیش خواند
ز خاقان فراوان سخنها براند
هوش مصنوعی: نویسندهٔ نامه را پیش خودش آورد و از خاقان مطالب زیادی را گفت.
بفرمود تا نامه پاسخ نبشت
گزیده سخنهای فرخ نبشت
هوش مصنوعی: او دستور داد تا به نامه پاسخ بنویسند و بهترین و شادترین سخنان را در آن بگنجانند.
نخست آفرین کرد بر کردگار
جهاندار پیروز و پروردگار
هوش مصنوعی: ابتدا بر خدای جهانیان که پیروز و پرودگار است، شکرگزاری میکنم.
به فرمان اویست گیتی به پای
همویست بر نیک و بد رهنمای
هوش مصنوعی: جهان تحت فرمان اوست و همه چیز به او وابسته است؛ او راهنمایی برای نیکی و بدی به شمار میآید.
کسی راکه خواهد کند ارجمند
ز پستی برآرد به چرخ بلند
هوش مصنوعی: کسی که بخواهد فردی را از پایینترین مرحلهای که دارد به مقام و جایگاهی بلند و ارزشمند برساند، باید او را به اوج و بلندی پرواز دهد.
دگر مانده اندر بد روزگار
چو نیکی نخواهد بدو کردگار
هوش مصنوعی: در زمانهای که حال انسان خوب نیست، اگر خداوند نخواهد به او خوبی کند، او تنها در بدبختی باقی خواهد ماند.
بهرنیکی از وی شناسم سپاس
وگر بد کنم زو دل اندر هراس
هوش مصنوعی: هرگاه از او خوبی ببینم، شکرگزاری میکنم و اگر بدی از او مشاهده کنم، دل من را ترس فرا میگیرد.
نباید که جان باشد اندر تنم
اگر بیم و امید از و برکنم
هوش مصنوعی: اگر در وجودم هیچ امید و ترسی نباشد، دیگر زندگی معنایی نخواهد داشت.
رسید این فرستادهٔ به آفرین
ابا گرم گفتار خاقان چین
هوش مصنوعی: پیامآور، پیامی از طرف آفرین به شدت و با حرارت برای خاقان چین آورد.
شنیدم ز پیوستگی هرچ گفت
ز پاکان که او دارد اندر نهفت
هوش مصنوعی: من شنیدم که هرچیزی که از پاکان گفته شود، در دلش چیزهای نهفتهای وجود دارد که به پیوستگی و ارتباط آنها اشاره دارد.
مرا شاد شد دل زپیوند تو
بویژه ز پوشیده فرزند تو
هوش مصنوعی: دل من به خاطر پیوند تو خیلی شاد شد، به ویژه به خاطر فرزند نازنینی که داری.
فرستادم اینک یکی هوشمند
که دارد خرد جان او را ببند
هوش مصنوعی: من اکنون فردی باهوش را فرستادم که خرد و آگاهیاش باعث میشود جانش را حفظ کند.
بیاید بگوید همه راز من
ز فرجام پیوند و آغاز من
هوش مصنوعی: بیاید تا همه رازهای من را درباره نتیجه و شروع رابطهام بگوید.
همیشه تن و جانت پرشرم باد
دلت شاد و پشتت به ما گرم باد
هوش مصنوعی: امیدوارم همیشه بدنت پر از شرم و حیا باشد و دلت شاد و حمایتت از ما مستحکم باشد.
نویسنده چون خامه بیکار گشت
بیاراست قرطاس واندر نوشت
هوش مصنوعی: زمانی که نویسنده قلمش بیکار شد، کاغذ را آماده کرد و نوشت.
همان چون سرشک قلم کرد خشک
نهادند مهری بروبر ز مشک
هوش مصنوعی: چنان که وقتی اشک از چشم ریخته میشود، دیگر نمیتوان آن را به حال اولش برگرداند، در اینجا نیز مهر و علاقهای که به کسی گذاشته شده، همچون عطر مشک، به راحتی از بین نمیرود و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
برایشان یکی خلعت افگند شاه
کزان ماند اندر شگفتی سپاه
هوش مصنوعی: شاه برای آنها لباس و هدیهای ویژه فرستاد که باعث شگفتی و حیرت سپاه شد.
گزین کرد کسری خردمند و راد
کجا نام او بود مهران ستاد
هوش مصنوعی: کسری، فرمانروا و حکیمی را برگزید که انسانی نیکوکار و باهوش بود، و نام او مهران بود.
ز ایرانیان نامور صد سوار
سخنگوی و شایسته و نامدار
هوش مصنوعی: از میان ایرانیان، صد سوار سخنور و شایسته و مشهور وجود دارد.
چنین گفت کسری به مهران ستاد
که رو شاد و پیروز با مهر و داد
هوش مصنوعی: کسری به مهران گفت که با شادی و کامیابی به راه خود ادامه دهد و در کارهایش انصاف و مهربانی را فراموش نکند.
زبان وگمان بایدت چربگوی
خرد رهنمای ودل آزر مجوی
هوش مصنوعی: برای رهبری و راهنمایی خرد، باید از زبان و فکر خود به خوبی استفاده کنی و در پی دل آزار نباشی.
شبستان او را نگه کن نخست
بد و نیک بایدکه دانی درست
هوش مصنوعی: بهتر است در شبستان او ابتدا به خوبیها و بدیها توجه کنی تا بتوانی به درستی تصمیم بگیری.
به آرایش چهره و فر و زیب
نباید که گیرندت اندر فریب
هوش مصنوعی: به زیبایی و ظاهر فرد نباید اعتماد کرد؛ زیرا ممکن است که شما را در دام فریب بیندازد.
پس پردهٔ او بسی درخترست
که با فر و بالا و با افسرست
هوش مصنوعی: پشت پردهٔ او دخترانی زیبا وجود دارند که با زیبایی و شکوه خود و همچنین با تاج و لباسهایشان جلب توجه میکنند.
پرستار زاده نیاید به کار
اگر چند باشد پدر شهریار
هوش مصنوعی: اگر چه پدر فردی بزرگ و برجسته باشد، اما فرزند او به تنهایی نمیتواند به موفقیت برسد و کارهای مهم را انجام دهد.
نگر تا کدامست با شرم و داد
به مادر که دارد ز خاتون نژاد
هوش مصنوعی: نگاه کن که چه کسی با شرم و ادب نزد مادر است، که او از نژاد بزرگان میباشد.
نبیره جهاندار فغفور چین
ز پشت سپهدار خاقان چین
هوش مصنوعی: فرزند نوهی پادشاه مقتدر فغفور چین، از نسل فرماندهی بزرگ خاقان چین به شمار میآید.
اگر گوهرتن بود با نژاد
جهان زو شود شاد او نیز شاد
هوش مصنوعی: اگر در دل تو جواهر و ارزش واقعی وجود داشته باشد، با تمام ثروتها و نژادهای مختلف در دنیا هم، آن ارزش تو را خوشحال و سرزنده خواهد کرد.
چوبشنید مهران ستاد این ز شاه
بسی آفرین کرد بر تاج و گاه
هوش مصنوعی: مهربانی و محبت مهران را شنید و از طرف شاه، بسیار برای تاج و جایگاه او ستایش و تحسین فرستاد.
برفت از بر گاه گیتیفروز
به فرخنده فال و بخرداد روز
هوش مصنوعی: از کنار ما رفت کسی که درخشان و روشننگر بود، در روز خوش یمن و خرداد.
به خاقان چین آگهی شد که شاه
فرستاده مهران ستاد و سپاه
هوش مصنوعی: به خاقان چین خبر رسید که شاه، مهران را به عنوان نماینده و فرمانده سپاه فرستاده است.
چوآمد به نزدیک خاقان چین
زمین را ببوسید و کرد آفرین
هوش مصنوعی: وقتی به حضور پادشاه چین رسید، زمین را بوسید و از آن تقدیر و ستایش کرد.
جهانجوی چون دید بنواختش
یکی نامور جایگه ساختش
هوش مصنوعی: جهانجوی، وقتی فردی را دید که او را مورد محبت قرار داد، برایش مکانی مشهور و شایسته ایجاد کرد.
ازان کارخاقان پراندیشه گشت
به سوی شبستان خاتون گذشت
هوش مصنوعی: از آن کار، شاه پر از فکر به سوی مکان خواب ملکه رفت.
سخنهای نوشینروان برگشاد
ز گنج وز لشکر بسی کرد یاد
هوش مصنوعی: داستانها و سخنانی شیرین و دلنشین از گنجینهای باارزش و همچنین از لشکری قدرتمند یاد میکند.
بدو گفت کین شاه نوشینروان
جوانست و بیدار و دولت جوان
هوش مصنوعی: به او گفتند که این پادشاه جوان و شاداب است و دارای قدرت و توانمندیهای تازهای میباشد.
یکی دختری داد باید بدوی
که ما را فزاید بدو آبروی
هوش مصنوعی: شخصی دختری را برای ازدواج معرفی میکند که با او آبرو و اعتبار ما افزایش پیدا میکند.
تو را در پس پرده یک دخترست
کجا بر سر بانوان افسرست
هوش مصنوعی: در پشت یک پرده، دختری وجود دارد که بر روی سر سایر زنان تاج و نشان دارد.
مرا آرزویست از مهر اوی
که دیده نبردارم از چهر اوی
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که به خاطر عشق او، هرگز چشمانم را از زیباییاش برندارم.
چهارست نیز از پرستندگان
پرستار و بیداردل بندگان
هوش مصنوعی: چهار گروه نیز وجود دارند که همواره از پرستندهها حمایت میکنند و دلهای بیدار و آگاه بندگان را در نظر دارند.
از ایشان یکی را سپارم بدوی
برآسایم از جنگ وز گفت و گوی
هوش مصنوعی: من یکی از آنها را به انجام کارهای خود میسپارم تا از درگیری و بحث و جدل راحت شوم.
بدو گفت خاتون که با رای تو
نگیرد کس اندر جهان جای تو
هوش مصنوعی: خانم به او گفت که هیچ کس در این دنیا جای تو را نخواهد داشت.
برین گونه یک شب بپیمود خواب
چنین تا برآمد ز کوه آفتاب
هوش مصنوعی: شبی را به همین شکل گذراند و خواب عجیبی دید، تا اینکه خورشید از کوه بالا آمد.
بیامد بدر گاه مهران ستاد
برتخت او رفت و نامه بداد
هوش مصنوعی: ماه طلایی به عرش آسمان آمد و در جایگاهش قرار گرفت، و بر تختش نشسته و نامهای را تسلیم کرد.
چوآن نامه برخواند خاقان چین
ز پیمان بخندید وز به گزین
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه را پادشاه چین خواند، از پیمانی که در آن بود خندید و به آن بیاعتنا شد.
کلید شبستان بدو داد و گفت
برو تا کرا بینی اندر نهفت
هوش مصنوعی: کلید اتاق خواب را به او داد و گفت برو، ببین چه کسی در آنجا پنهان است.
پرستار با او بیامد چهار
که خاقان بدیشان بدی استوار
هوش مصنوعی: پرستار با او چهار نفر دیگر آمدند چون خاقان به آنها مقام و جایگاه استواری عطا کرده بود.
چومهران ستاد آن سخنها شنید
بیاورد با استواران کلید
هوش مصنوعی: چون مهران آن کلمات را شنید، با افراد با ثبات و استوار، کلید را آورد.
درحجره بگشاد و اندر شدند
پرستندگان داستانها زدند
هوش مصنوعی: در اتاق را باز کرد و پرستندگان وارد شدند و آغاز به داستانگویی کردند.
که آن راکه اکنون تو بینی بداد
ستاره ندیدست و خورشید و باد
هوش مصنوعی: آن کسی که اکنون تو میبینی، در واقع نه ستارههای آسمان را دیده و نه نور خورشید و وزش باد را تجربه کرده است.
شبستان بهشتی شد آراسته
پر از ماه و خورشید و پرخواسته
هوش مصنوعی: بهشتی مانند شب، زیبا و پرنور شده است، مملو از نور ماه و خورشید و خواستهها.
پری چهره بر گاه بنشست پنج
همه برسران تاج و در زیر گنج
هوش مصنوعی: یک زن زیبا با چهره دلربا بر جایی نشسته است، و همه بر سر خود تاج دارند و در زیر آنها گنجی نهفته است.
مگر دخت خاتون که افسر نداشت
همان یاره وطوق وگوهرنداشت
هوش مصنوعی: آیا جز دختر خانم که تاج و تخت نداشت، همین دوستان و زیباییها را نداشت؟
یکی جامهٔ کهنه بد بر برش
کلاهی زمشک ایزدی بر سرش
هوش مصنوعی: یک لباس کهنه بر تن دارد و کلاهی با طعمی خوشبو و زیبا بر سر گذاشته است.
ز کرده برخ بر نگارش نبود
جز آرایش کردگارش نبود
هوش مصنوعی: از عملهای انسان در نوشتهها فقط زیبایی آفریدگار وجود دارد.
یکی سرو بد بر سرش ماه نو
فروزان ز دیدار او گاه نو
هوش مصنوعی: یک سرو بلند، به مانند ماه نو، درخشان و زیبا است که هر بار با دیدار او، درخشش تازهای پیدا میکند.
چومهران ستاد اندرو بنگرید
یکی را بدیدار چون او ندید
هوش مصنوعی: به مهران نگاه کنید، چون کسی را چون او در دیدار ندیدم.
بدانست بینادل رای راد
که دورند خاقان وخاتون ز داد
هوش مصنوعی: کسی که دارای بینش و عقل است، به خوبی میداند که فرمانروایان و سردمداران از عدالت دور هستند.
به دستار ودستان همی چشم اوی
بپوشید وزان تازه شد خشم اوی
هوش مصنوعی: او با دستار و دستان خود، چهرهاش را پنهان کرده و این باعث شده که خشم او تازه و بیتابتر شود.
پرستنده را گفت نزدیک شاه
فراوان بود یاره و تاج و گاه
هوش مصنوعی: پرستنده به او گفت که در نزد شاه، دوستان و همراهان زیادی وجود داشت و محلهایی برای نشستن و تاجهای زیبایی نیز بود.
من این را که بیتاج و آرایشست
گزیدم که این اندر افزایشست
هوش مصنوعی: من برگزیدم چیزی را که بدون زیب و زینت است، زیرا همین چیز در رشد و توسعه من مؤثر است.
به رنج از پی به گزین آمدم
نه از بهر دیبای چین آمدم
هوش مصنوعی: من از روی درد و رنج به اینجا آمدهام، نه به خاطر زیباییها و زرق و برقهای دیبای چین.
بدو گفت خاتون که ای مرد پیر
نگویی همی یک سخن دلپذیر
هوش مصنوعی: خانم به آن مرد سالخورده گفت: ای مرد، چرا فقط یک کلام دلنشین نمیگویی؟
تو آن را که با فر و زیبست و رای
دل فروز گشته رسیده به جای
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که با زیبایی و جذابیت خاص خود، دلها را روشن کرده و به مقام بلند و ارزشمندی دست یافتهای.
به بالای سرو و برخ چون بهار
بداند پرستیدن شهریار
هوش مصنوعی: به اوج بلندای سرو که به زیباییهای بهار آراسته است، احترام و ستایش کردن برای یک پادشاه، نشاندهندهی عظمت و ارزش اوست.
همی کودکی نارسیده به جای
برو برگزینی نه ای پاکرای
هوش مصنوعی: کودکی هنوز به سن بلوغ نرسیده، باید در انتخابهایش دقت کند و از خطا پرهیز نماید.
چنین پاسخ آورد مهران ستاد
که خاقان اگر سر بپیچد ز داد
هوش مصنوعی: مهران ستاد جوابی داد که اگر خاقان از انصاف و عدالت روی برگرداند، نباید نگران بود.
بداند که شاه جهان کدخدای
بخواند مرا نیز ناپاک رای
هوش مصنوعی: بداند که پادشاه جهان، مرا به عنوان رئیسی روستایی نیز ناپاک میپندارد.
من این را پسندم که بیتخت عاج
ندارد ز بن یاره وطوق وتاج
هوش مصنوعی: من دوست دارم که کسی که از قامت و مقام برتری برخوردار نیست، از اصل و ریشهی خوب و با شخصیت بهرهمند باشد و به تنهایی به عظمت و بزرگی نرسد.
اگر مهتران این نبینند رای
چو فرمان بود باز گردم به جای
هوش مصنوعی: اگر بزرگان و مقامداران این موضوع را درک نکنند، نظر من هم مانند دستوری خواهد بود که بعد از آن به جای خود باز خواهم گشت.
نگه کرد خاقان به گفتار اوی
شگفت آمدش رای وکردار اوی
هوش مصنوعی: خاقان به سخنان او نگاه کرد و از حرفها و اعمالش شگفتزده شد.
بدانست کان پیر پاکیزه مغز
بزرگست و شایسته کار نغز
هوش مصنوعی: بدان که آن فردی که دارای تفکر پاک و نیکوست، عقل و فهم بلندی دارد و شایسته کارهای با ارزش و زیباست.
خردمند بنشست با رایزن
بپالود زایوان شاه انجمن
هوش مصنوعی: عاقل و دانا در کنار مشاور نشسته و درباره مسائل مهم پادشاهی گفتگو میکند.
چو پردخته شد جایگاه نشست
برفتند با زیج رومی بدست
هوش مصنوعی: وقتی جایی برای نشستن پرداخته و آماده شد، آنها با نقشهای از رومیان رفتند.
ستاره شناسان و کندآوران
هرآنکس که بودند ز ایشان سران
هوش مصنوعی: ستارهشناسان و کسانی که به جستجوی دانش و فهم در زمینههای علمی و فلسفی پرداختهاند، همواره از جایگاه ویژهای برخوردارند و در میان فرزانگان و دانشمندان قرار دارند.
بفرمود تا هر کرا بود مهر
بجستند یک سر شمار سپهر
هوش مصنوعی: فرمان داد تا هر کسی که محبت و دوستی داشت، یک بار دیگر به نگاه کردن به صورت آسمان بپردازد.
همیکرد موبد به اختر نگاه
زکردار خاقان و پیوند شاه
هوش مصنوعی: موبد به ستارهها نگاه میکرد و از رفتار پادشاه و ارتباط او با سلطنت سخن میگفت.
چنین گفت فرجام کای شهریار
دلت را ببد هیچ رنجه مدار
هوش مصنوعی: پس از مدتی که گذشت، فرجام به شهریار گفت: "دل خود را به هیچ چیز ناراحت نکن."
که این کار جز بر بهی نگذرد
ببد رای دشمن جهان نسپرد
هوش مصنوعی: این کار تنها به نیکی انجام میگیرد و نباید به بدیهای دشمنان جهان سپرده شود.
چنینست راز سپهر بلند
همان گردش اختر سودمند
هوش مصنوعی: راز آسمان بلند همین است: همانطور که ستارههای مفید در گردش هستند.
کزین دخت خاقان وز پشت شاه
بیاید یکی شاه زیبای گاه
هوش مصنوعی: از دخت خاقان و از نسل شاه، یک پادشاه زیبا و با شکوه به دنیا خواهد آمد.
برو شهریاران کنند آفرین
همان پرهنر سرفرازان چین
هوش مصنوعی: به شهر برو و از هنرمندان بزرگ و سرافراز چین قدردانی کن.
چو بشنید خاقان دلش گشت خوش
بخندید خاتون خورشیدفش
هوش مصنوعی: وقتی خاقان خبر را شنید، دلش شاد شد و به خنده افتاد و خاتون خورشیدفش هم به او پیوست.
چو از چاره دلها بپرداختند
فرستاده را پیش بنشاختند
هوش مصنوعی: وقتی دلها را به راهحلهای مناسب هدایت کردند، فرستاده را جلو نشاندند.
بگفتند چیزی که بایست گفت
ز فرزند خاتون که بد در نهفت
هوش مصنوعی: گفتند که چیز مهمی درباره فرزند خاتون وجود دارد که نباید پنهان بماند.
بپذرفت مهران ستاد از پدر
به نام شهنشاه پیروزگر
هوش مصنوعی: مهران از پدرش به عنوان پادشاه پیروز، احترام و محبت را پذیرفته است.
میانجی بپذرفت خاقان به داد
همان راکه دارد ز خاتون نژاد
هوش مصنوعی: پادشاه از میانجی قبول کرد که کسی را به عنوان حامی بپذیرد که نسبش به بانوی بزرگوار برگردد.
پرستندگان با نثار آمدند
به شادی بر شهریار آمدند
هوش مصنوعی: پرستندگان با عشق و فداکاری به جشن و شادی آمدند و برای بزرگداشت شاه حاضر شدند.
وزان پس یکی گنج آراسته
بدو در ز هر گونهای خواسته
هوش مصنوعی: سپس یک گنجی زیبا و ارزشمند در اختیار او قرار گرفت که از هر نوع خواستهای پر شده بود.
ز دینار و ز گوهر و طوق و تاج
همان مهر پیروزه و تخت عاج
هوش مصنوعی: از سکه و جواهر و گردنبند و تاج، تنها محبت و عشق واقعی و قدرت پادشاهی ارزشمندتر است.
یکی دیگر ازعود هندی به زر
برو بافته چند گونه گهر
هوش مصنوعی: دیگر از چوب عود هندی، طلایی بافته شده که چندین نوع جواهر را در خودش دارد.
ابا هر یکی افسری شاهوار
صد اسب و صد استر به زین و به بار
هوش مصنوعی: هر کدام از فرماندهان مانند یک شاه با خود، صد تا اسب و صد تا الاغ زین کرده و آماده دارند.
شتر بارکرده ز دیبای چین
بیاراسته پشت اسبان به زین
هوش مصنوعی: شتر که بارش را از پارچههای چین آماده کرده، پشت اسبان را با زین زیبا تزیین کرده است.
چهل را ز دیبای زربفت گون
کشیده زبر جد به زر اندرون
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و ارزش چهل (چل تکه پارچه) اشاره شده است که از پارچهای گرانبها و زیبا با رنگ طلایی و زربفت بافته شده و به نوعی در زیر نور طلا جلوه میکند.
صد اشتر ز گستردنی بار کرد
پرستنده سیصد پدیدار کرد
هوش مصنوعی: صد تا شتر بار سنگینی را به دوش میکشند و پرستندهای توانسته است که سیصد انسان را به وجود آورد.
همیبود تاهرکسی برنشست
برآیین چین با درفشی بدست
هوش مصنوعی: هر کسی که بر تخت قدرت نشسته و در دستانش نماد سلطنت و زندگی خوب دارد، به طور طبیعی در آن وضعیت قرار میگیرد.
بفرمود خاقان پیروزبخت
که بنهند برکوههٔ پیل تخت
هوش مصنوعی: فرمان داد شاه پیروزمند که تخت را بر بالای کوه بزرگ بگذارند.
برو بافته شوشهٔ سیم و زر
به شوشه درون چند گونه گهر
هوش مصنوعی: برو و درون خود را با زیباییها و خزانهای از گوهرهای مختلف پر کن، همانند بافتهای ارزشمند از نقره و طلا.
درفشی درفشان به دیبای چین
که پیدا نبودی ز دیبا زمین
هوش مصنوعی: پرچمی زیبا و درخشان به رنگ دیبای چینی، که روی زمین پیدا نیست.
به صد مردش از جای برداشتند
ز هامون به گردون برافراشتند
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش بسیار، گروهی از مردان قوی و توانمند از سرزمین هامون به آسمان بلند و دوردست پرتاب شدند.
ز دیبا بیاراست مهدی به زر
به مهد اندرون نابسوده گهر
هوش مصنوعی: مهدی، گهوارهاش را با پارچهای زیبا و زرین آراسته است و در آن گهواره، جواهری نابی وجود دارد که هنوز به دنیا نیامده است.
چو سیصد پرستار با ماهروی
برفتند شاداندل و راهجوی
هوش مصنوعی: سیصد پرستار خوشرو و زیبا با شادی و شوق به راهی رفتند.
فرستاد فرزند را نزد شاه
سپاهی همیرفت با او به راه
هوش مصنوعی: فرزند را به نزد شاه فرستاد و او در مسیر همراه سربازی به راه میرفت.
پرستنده پنجاه و خادم چهل
برو برگذشتند شادان به دل
هوش مصنوعی: پنجاه پرستنده و چهل خادم با دل شاد از کنار ما عبور کردند.
چوپردخته شد زان بیامد دبیر
بیاورد مشک و گلاب وحریر
هوش مصنوعی: وقتی مراسم تمام شد، دبیر آمد و با خود مشک، گلاب و پارچههای نرم و زرق و برقدار آورد.
یکی نامه بنوشت ار تنگوار
پر آرایش و بوی و رنگ و نگار
هوش مصنوعی: کسی نامهای نوشت که با دقت و زیبایی بسیار آراسته شده بود و عطر و رنگ و نقاشیهای جذابی داشت.
نخستین ستود آفریننده را
جهاندار و بیدار و بیننده را
هوش مصنوعی: ابتدا آفریننده را که دنیا را سر و سامان داده و بیدار و بینا است، ستایش کن.
که هرچیز کو سازد اندر بوش
بران سو بود بندگان را روش
هوش مصنوعی: هر چیزی که در وجود انسان تأثیرگذار باشد، به طور طبیعی بر رفتار و روش بندگان نیز تأثیر میگذارد.
شهنشاه ایران مرا افسرست
نه پیوند او از پی دخترست
هوش مصنوعی: پادشاه ایران به من تاج و تخت داده است و این ارتباط من با او به خاطر ازدواج با دخترش نیست.
که تامن شنیدستم از بخردان
بزرگان و بیدار دل موبدان
هوش مصنوعی: من از حکمت و دانایی بزرگان و شخصیتهای خردمند و بیدار دل چیزهایی شنیدهام.
ز فر و بزرگی و اورند شاه
بجستم همی رای و پیوند شاه
هوش مصنوعی: به دنبال قدرت و عظمت شاه، به جستجوی راه و ارتباط او رفتم.
که اندر جهان سر به سر دادگر
جهاندار چون او نبندد کمر
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس به اندازهی کسی که سرنوشت را در دست دارد و به عدل عمل میکند، قابل مقایسه نیست.
به مردی و پیروزی و دستگاه
به فر و بنیرو و تخت و کلاه
هوش مصنوعی: به مقام و موفقیت و قدرت، به زیبایی و توانایی و جایگاه و پرچم.
به رادی و دانش به رای وخرد
ورا دین یزدان همیپرورد
هوش مصنوعی: به وسیله دانش و خرد، انسان میتواند با استدلال و آگاهی به پرورش دینی حقیقی و درست بپردازد.
فرستادم اینک جهان بین خویش
سوی شاه کسری به آیین خویش
هوش مصنوعی: من اکنون پیامم را به شاه کسری فرستادم تا او را از وضعیت جهانی که میبینم، آگاه کنم.
بفرمودهام تا بود بندهوار
چوشاید پس پردهٔ شهریار
هوش مصنوعی: من به فرمان او، تا زمانی که بندهوار باشم، در پس پردهی شاه رفتار میکنم.
خرد گیرد از فر و فرهنگ اوی
بیاموزد آیین و آهنگ اوی
هوش مصنوعی: عقل و اندیشه از عظمت و فرهنگ او الهام میگیرد و آموزهها و هنرهای او را میآموزد.
که بخت وخرد رهنمون تو باد
بزرگی ودانش ستون تو باد
هوش مصنوعی: باشد که شانس و فهم تو را هدایت کند و بزرگی و دانش، پایه و اساس تو باشد.
نهادند مهر از بر مشک چین
فرستاده را داد و کرد آفرین
هوش مصنوعی: آنها نشان و علامتی از طرف مشک چین به فرستاده دادند و او را ستودند.
یکی خلعت از بهر مهران ستاد
بیاراست کان کس ندارد به یاد
هوش مصنوعی: یک نفر برای مهران لباس زیبایی آماده کرد و به او هدیه داد، زیرا هیچکس دیگری او را به یاد ندارد.
که دادی کسی از مهان جهان
فرستاده را آشکار ونهان
هوش مصنوعی: تو به کسی از بزرگمردان دنیا، پیامآور خود را بهطور علنی و پنهانی دادهای.
همان نیز یارانش را هدیه داد
ز دینار وز مشکشان کرد شاد
هوش مصنوعی: او نیز به دوستانش هدیههایی داد و با دینار و عطر مشک آنها را خوشحال کرد.
همیرفت با دختر وخواسته
سواران و پیلان آراسته
هوش مصنوعی: او با دختران و سوارهنظام و فیلهای زیبا در حال حرکت بود.
چنین تا لب رود جیحون کشید
به مژگان همی از دلش خون کشید
هوش مصنوعی: او با مژگان خود، خون دلش را به سمت لبهای رود جیحون میکشید.
همیبود تا رود بگذاشتند
ز خشکی بران روی برداشتند
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب رودخانه جریان پیدا کرد و از خشکی عبور کرد، آن تصور و تصویر از ذهن برداشت شد.
ز جیحون دلی پر زخون بازگشت
ز فرزند با درد انباز گشت
هوش مصنوعی: از رود جیحون، دل پر از خون به خانه برگشت و از درد فرزندش، دلش به درد آمده است.
جو آگاهی آمد ز مهران ستاد
همی هر کس آن مژده را هدیه داد
هوش مصنوعی: آگاهی از سوی مهری تابناک ظهور کرد و هر کس با خوشحالی این خبر خوب را به دیگران منتقل میکرد.
یکایک همیخواندند آفرین
ابرشاه ایران وسالار چین
هوش مصنوعی: هر یک به نوبت نام و صفات نیکو آبرومند شاه ایران و فرمانرواي چین را میستایند.
دلی شاد با هدیه و با نثار
همه مهربان و همه دوستار
هوش مصنوعی: دل خوشی با هدیه و بخشش برای همه مهربانان و دوستان.
ببستند آذین به شهر و به راه
درم ریختند از بر تخت شاه
هوش مصنوعی: در شهر و در جادهها تزئینات و زیباییها به راه انداختند و طلا و جواهر از بالای تخت شاه به زمین ریختند.
به آموی و راه بیابان مرو
زمین بود یک سر چو پر تذرو
هوش مصنوعی: به بیابان و راهها نرو، زیرا زمین فقط یک سویش مانند پرندهای سبک و بیخود است.
چنین تا به بسطام وگرگان رسید
تو گفتی زمین آسمان را ندید
هوش مصنوعی: وقتی به بسطام و گرگان رسیدی، انگار هیچ نشانهای از آسمان و آبی در زمین دیده نمیشود.
زآیین که بستند بر شهر و دشت
براهی که لشکر همیبرگذشت
هوش مصنوعی: از قانونی که بر شهر و دشت حاکم شد و مسیر را برای عبور لشکر مشخص کرد.
وز ایران همه کودک و مرد و زن
به راه بت چین شدند انجمن
هوش مصنوعی: همه مردان، زنان و کودکان از ایران به سمت سرزمین چین حرکت کردند و جمع شدند.
ز بالا بر ایشان گهر ریختند
به پی زعفران و درم بیختند
هوش مصنوعی: از آسمان بر آنها جواهر بارید و به دنبال آن، زعفران و سکههای درم پاشیدند.
برآمیخته طشتهای خلوق
جهان پرشد از نالهٔ کوس و بوق
هوش مصنوعی: جهان پر از صداهای ناهنجار و آشفته است که به هم میآمیزند و نتیجهاش ایجاد نالهها و صداهای مداوم و آزاردهندهای میشود.
همه یال اسبان پر از مشک ومی
شکر با درم ریخته زیر پی
هوش مصنوعی: کلیه یالهای اسبان با عطر خوش مشک و شیرین میدرخشد و بر خاک فرو افتاده است.
ز بس نالهٔ نای و چنگ و رباب
نبد بر زمین جای آرام وخواب
هوش مصنوعی: به دلیل صدای دردناک نای، چنگ و رباب، دیگر جایی بر زمین برای آرامش و خواب باقی نمانده است.
چوآمد بت اندر شبستان شاه
به مهد اندرون کرد کسری نگاه
هوش مصنوعی: وقتی بت در شبستان پادشاه ظاهر شد، کسری به آنجا نگاه کرد.
یکی سرو دین از برش گرد ماه
نهاده به مه بر ز عنبر کلاه
هوش مصنوعی: سروی بلند و باوقار، مانند دختری که به گرد ماه قرار گرفته، از زیبایی و لطافتش مانند کلاهی از عطر خوشبوی عنبر میدرخشد.
کلاهی به کردار مشکین زره
ز گوهر کشیده گره برگره
هوش مصنوعی: کلاهی مشکی بر سر دارد و زرهای که از جواهرات بافته شده است، به زیبایی به تن کرده است.
گره بسته از تار و برتافته
به افسون یک اندر دگر بافته
هوش مصنوعی: گرهای که به واسطهی تار و پود خود بسته شده، با سحری به هم پیوسته و به شکلی درهم تنیده است.
چو از غالیه برگل انگشتری
همه زیر انگشتری مشتری
هوش مصنوعی: وقتی از عطر خوش غالیه (عطری معروف و دلنشین) به انگشتری دست بزنیم، همه چیز زیر سایهی زیبایی و جذابیت آن انگشتر (شخصی خاص یا محبوب) قرار میگیرد.
درو شاه نوشینروان خیره ماند
برو نام یزدان فراوان بخواند
هوش مصنوعی: او در برابر شاهی که به مانند روحی شیرین و خوشپرور است، متحیر و شگفتزده ماند و نام خداوند را بارها بر زبان آورد.
سزاوار او جای بگزید شاه
بیاراستند از پی ماه گاه
هوش مصنوعی: شایستهی او پادشاهی را برگزیدند و از پی او جهان را آراستند.
چو آگاهی آمد به خاقان چین
ز ایران و ز شاه ایران زمین
هوش مصنوعی: وقتی که خاقان چین از وضعیت ایران و پادشاه آن باخبر شد، اطلاعاتی به دست آورد.
وزان شادمانی به فرزند اوی
شدن شاد وخرم به پیوند اوی
هوش مصنوعی: در نتیجهی آن خوشحالی، او فرزندش را به وجود آورد و به خاطر این پیوند شاد و خوشبخت شد.
بپردخت سغد وسمرقند وچاج
به قجغار باشی فرستاد تاج
هوش مصنوعی: او به سرزمینهای سمرقند و سغد رفت و از آنجا تاجی به قجغار ارسال کرد.
ازین شهرها چون برفت آن سپاه
همی مرزبانان فرستاد شاه
هوش مصنوعی: وقتی آن لشکر از این سرزمینها رفت، شاه به فرستادن مرزبانان اقدام کرد.
جهان شد پر از داد نوشینروان
بخفتند بردشت پیر و جوان
هوش مصنوعی: دنیا پر از نیکی و خوشنودی شد، و همه، از پیر تا جوان، در آرامش و آسایش خواب رفتند.
یکایک همیخواندند آفرین
ز هر جای برشهریار زمین
هوش مصنوعی: هر کس به نوبه خود از هر جایی برای شاه زمین ستایش و تمجید میکرد.
همه دست برداشته به آسمان
که ای کردگار مکان و زمان
هوش مصنوعی: همه به آسمان دست بلند کردهاند و میگویند: ای خالق جهان و زمان.
تو این داد بر شاه کسری بدار
بگردان ز جانش بد روزگار
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که تو باید این تصمیم را با دقت از جانب شاه کسری بگیری و به خوبی آن را مدیریت کنی، زیرا این کار میتواند تأثیر بزرگی بر زندگی او در این روزهای سخت داشته باشد.
که از فر و اورند او در جهان
بدی دور گشت آشکار و نهان
هوش مصنوعی: از زیبایی و عظمت او، بدیها در دنیا نهان و آشکار دور شده است.
به نخجیر چون او به گرگان رسید
گشاده کسی روی خاقان ندید
هوش مصنوعی: زمانی که شکارچی به سرزمین گرگان رسید، هیچکس را که بر روی تخت سلطنت نشسته باشد، ندید.
بشد خواب وخورد از سواران چین
سواری نبرداشت از اسب زین
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که در اثر خواب و نوشیدن، سواری از سواران چین نتوانست از اسب زین بیفتد یا از آن جدا شود. به عبارت دیگر، به دلیل به خواب رفتن یا مستی، فرد نتوانسته است تمرکز و کنترل کافی بر روی اسب خود داشته باشد.
پراگنده شد ترک سیصد هزار
به جایی نبد کوشش کارزار
هوش مصنوعی: سیصد هزار ترک پخش و پراکنده شدند، اما هیچ تلاشی برای نبرد وجود نداشت.
کمانی نبایست کردن به زه
نه که بد از ایدر نه چینی نه مه
هوش مصنوعی: نباید کمان را به زه بکشید، زیرا هیچچیز خوبی از آن به دست نخواهد آمد و نه از چین فایدهای خواهد بود و نه از ماه.
بدین سان بود فر و برز کیان
به نخچیر آهنگ شیر ژیان
هوش مصنوعی: بدین شکل، سرزمین کیان دارای شکوه و عظمت است و به سوی شکار شیران میرود.
که نام وی و اختر شاه بود
که هم تخت و هم بخت همراه بود
هوش مصنوعی: نام او شاه بود و به اعتبار ستارهای که داشت، هم در رفاه و قدرت و هم در شراکت و دوستی با دیگران، به خوبی و خوشی زندگی میکرد.
وزان پس بزرگان شدند انجمن
از آموی تا شهر چاچ و ختن
هوش مصنوعی: پس از آن، بزرگان گرد هم آمدند و از آموی تا شهر چاچ و ختن را پوشش دادند.
بگفتند کاین شهرهای فراخ
پر از باغ و میدان و ایوان و کاخ
هوش مصنوعی: گفتند که این شهرها وسیع و گسترده هستند و پر از باغها، میدانها، ایوانها و کاخها میباشند.
ز چاچ و برک تا سمرقند و سغد
بسی بود ویران و آرام جغد
هوش مصنوعی: از چچن و برک تا سمرقند و سغد، خرابیهای زیادی وجود داشت و جغد در آرامش در آنجا نشسته بود.
چغانی وسومان وختلان و بلخ
شده روز بر هر کسی تار و تلخ
هوش مصنوعی: در این روزها، چغانی و سومن و همچنین بلخ، برای هر کسی به تاریکی و تلخی تبدیل شدهاند.
بخارا وخوارزم وآموی و زم
بسی یاد دارمی با درد و غم
هوش مصنوعی: بخارا و خوارزم و آمودریا و زمین، همه را با درد و غم به یاد دارم.
ز بیداد وز رنج افراسیاب
کسی را نبد جای آرام وخواب
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و زحمتهای افراسیاب، هیچکس جای آرامش و خواب نداشت.
چوکیخسرو آمد برستیم از اوی
جهانی برآسود از گفت وگوی
هوش مصنوعی: چو کیخسرو به دنیا آمد، همه از او راحت شدند و از حرف و حدیثها آسوده خاطر گشتند.
ازان پس چو ارجاسب شد زورمند
شد این مرزها پر ز درد وگزند
هوش مصنوعی: پس از آنکه ارجاسب به قدرت رسید، این مناطق پر شدند از درد و رنج.
از ایران چو گشتاسب آمد به جنگ
ندید ایچ ارجاسب جای درنگ
هوش مصنوعی: وقتی گشتاسب از ایران به جنگ آمد، هیچ نشانهای از ارجاسب را ندید که بخواهد درنگ کند.
برآسود گیتی ز کردار اوی
که هرگز مبادا فلک یاراوی
هوش مصنوعی: جهان از رفتار او آسوده و آرام شده است، زیرا فلک هرگز نمیتواند همچون او باشد.
ازان پس چونرسی سپهدار شد
همه شهرها پر ز تیمار شد
هوش مصنوعی: بعد از آن زمان، وقتی که فرمانده به قدرت رسید، تمام شهرها پر از غم و اندوه شدند.
چوشاپور ارمزد بگرفت جای
ندانست نرسی سرش را ز پای
هوش مصنوعی: چوشاپور ارمزد به جمعی پیوسته و نمیداند که در کجا باید منتظر بماند، سرش را از پاهایش پنهان کرده است.
جهان سوی داد آمد و ایمنی
ز بد بسته شد دست آهرمنی
هوش مصنوعی: جهان به سمت عدالت حرکت کرد و امنیت از زشتیها گرفته شد و دست شیطان کوتاه شد.
چوخاقان جهان بستد از یزدگرد
ببد تیزدستی برآورد گرد
هوش مصنوعی: چو خاقان، یزدگرد را شکست داد و با هوش و تیزبینی، کار را به نفع خود پیش برد.
بیامد جهاندار بهرام گور
ازو گشت خاقان پر از درد و شور
هوش مصنوعی: بهرام گور، شاه جهان، به میان آمد و خاقان، که پر از اندوه و آشفتگی بود، به او روی آورد.
شد از داد او شهرها چون بهشت
پراگنده شد کار ناخوب و زشت
هوش مصنوعی: به خاطر عدالت او، شهرها مانند بهشت شدند و کارهای ناپسند و زشت در آن پراکنده شد.
به هنگام پیروز چون خوشنواز
جهان کرد پر درد و گرم و گداز
هوش مصنوعی: در زمان پیروزی، مانند نوازندهای خوشصدا، جهان را پر از درد، گرما و هیجان میسازد.
مبادا فغانیش فرزند اوی
مه خویشان مه تخت ومه اورند اوی
هوش مصنوعی: مبادا فریاد او را بشنوی، که او فرزند آن کسی است که به مانند تو همنژاد و دارای مقام و قدرت است.
جهاندار کسری کنون مرز ما
بپذرفت و پرمایه شد ارز ما
هوش مصنوعی: شاه کسری اکنون مرزهای ما را پذیرفته و به ما ارجمندی بخشیده است.
بماناد تا جاودان این بر اوی
جهان سر به سر چون تن و چون سر اوی
هوش مصنوعی: او در این دنیا باقی خواهد ماند و مانند سر و تن یکپارچه و پیوسته است.
که از وی زمین داد بیند کنون
نبینیم رنج ونه ریزیم خون
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر او زمین را به ما دادهاند، اکنون دیگر نه دردی میبینیم و نه خونریزی داریم.
ازان پس ز هیتال وترک وختن
به گلزریون برشدند انجمن
هوش مصنوعی: بعد از آن به دلیل دلایل مختلف، گروهی از جوانان به مهمانی و جشن شادمانی مشغول شدند.
به هر سو که بد موبدی کاردان
ردی پاک وهشیار و بسیاردان
هوش مصنوعی: هر کجا که مردی با ذکاوت و با تدبیر و آگاه وجود داشته باشد، خطرات و ناپاکیها از بین میرود.
ز پیران هرآنکس که بد رایزن
بروبر ز ترکان شدند انجمن
هوش مصنوعی: هر کسی از میان پیران که نظر خوبی دارد، به او توجه کنید، زیرا او به مانند ترکان در کنار یکدیگر جمع میشود.
چنان رای دیدند یک سر سپاه
که آیند با هدیه نزدیک شاه
هوش مصنوعی: سپاه یک تصمیم گرفتند که با هدیهای نزد شاه بروند.
چو نزدیک نوشینروان آمدند
همه یک دل و یک زبان آمدند
هوش مصنوعی: زمانی که به نزد اوی خوشرو و دلربا رفتند، همه با همدل و همزبان شدند.
چنان گشت ز انبوه درگاه شاه
که بستند برمور و بر پشه راه
هوش مصنوعی: به قدری دربار شاه شلوغ و پرجمعیت شد که هم بر موریانه و هم بر پشهها مسیر را بستند.
همه برنهادند سر برزمین
همه شاه راخواندند آفرین
هوش مصنوعی: همه افراد سرهای خود را به نشانه احترام به زمین گذاشتند و به دلیل بزرگداشت شاه، از او ستایش کردند.
بگفتند کای شاه ما بندهایم
به فرمان تو در جهان زندهایم
هوش مصنوعی: گفتند: ای شاه، ما تسلیم تو هستیم و به خاطر دستورات تو در این دنیا زندگی میکنیم.
همه سرفرازیم با ساز جنگ
به هامون بدریم چرم پلنگ
هوش مصنوعی: ما همه با افتخار آمادهایم که با آواز جنگ به دشت هامون برویم و پوست پلنگ را بدریم.
شهنشاه پذرفت ز ایشان نثار
برستند پاک از بد روزگار
هوش مصنوعی: شاه فرمان را از آنان پذیرفت و به نیکویی از روزگار سخت فاصله گرفتند.
از ایشان فغانیش بد پیشرو
سپاهی پسش جنگ سازان نو
هوش مصنوعی: از آنها صدای نالهای به گوش رسید که در پیش رویشان، سپاهی وجود دارد و آنها در حال آماده شدن برای جنگ هستند.
ز گردان چو خشنود شد شهریار
بیامد به درگاه سالار بار
هوش مصنوعی: وقتی شاه از جنگجویان خشنود شد، به درگاه رئیس خود آمد.
بپرسید بسیار و بنواختشان
بهر برزنی جایگه ساختشان
هوش مصنوعی: آنها به دقت پرسش کردند و با محبت با آنها رفتار کردند تا برای کار سختی که در پیش داشتند، جایی مناسب برایشان فراهم کنند.
وزان پس شهنشاه یزدانپرست
به خاک آمد از جایگاه نشست
هوش مصنوعی: پس از آن، شاه یزدانپرست به زمین آمد و از جایگاه خود پایین رفت.
ستایش همیکرد برکردگار
که ای برتر از گردش روزگار
هوش مصنوعی: مدح و ستایش خداوند میکند و میگوید: ای کسی که از تغییرات و نوسانات روزگار بالاتر و برتر هستی.
تو دادی مرا فر و فرهنگ و رای
تو باشی بهر نیکیای رهنمای
هوش مصنوعی: تو به من فرهنگ و دانایی بخشیدی، و تو میتوانی الهامبخش من در مسیر نیکوکاری باشی.
هر آنکس که یابد ز من آگهی
ازین پس نجوید کلاه مهی
هوش مصنوعی: هر کسی که از من باخبر شود، دیگر به دنبال کلاه مهی نخواهد رفت.
همه کهتری را بسازند کار
ندارد کسی زهرهٔ کارزار
هوش مصنوعی: اگر همه افراد ناتوان و ضعیف را جمع کنند، کار سختی نخواهد بود، زیرا هیچکس جرأت و شجاعت میدان نبرد را ندارد.
به کوه اندرون مرغ و ماهی بر آب
چو من خفته باشم نجویند خواب
هوش مصنوعی: در دل کوه، پرندهها و ماهیها در آب، وقتی که من در خواب غفلت فرو رفتهام، به دنبال من نمیآیند و من را نمیشناسند.
همه دام ودد پاسبان منند
مهان جهان کهتران منند
هوش مصنوعی: همه موجودات و مخلوقاتی که دور و برم هستند، مانند پاسبانانی هستند که از من محافظت میکنند؛ در حالی که مهمانان این جهان، انسانهای عادی و بیارزشتر به شمار میروند.
کرا برگزینی تو او خوار نیست
جهان را جز از تو جهاندار نیست
هوش مصنوعی: هر کس را که تو انتخاب کنی، او به هیچ وجه کمارزش نیست. این دنیا هیچ اربابی جز تو ندارد.
تو نیرو دهی تا مگر در جهان
نخسبد ز من مور خسته روان
هوش مصنوعی: تو به من نیرو میدهی تا مبادا در این جهان، مور خستهای از من در حرکت نایستد.
چنین پیش یزدان فراوان گریست
نگر تا چنین درجهان شاه کیست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی انسان به درگاه خداوند دعا و درخواست میکند و در دل خود اشک میریزد، باید در نظر داشته باشد که در دنیای مادی، شخصیتی که در مقام سلطنت و قدرت قرار دارد، چه کسی است. به عبارت دیگر، اشاره به تأثیر روحانی و معنوی دعا و شکوایی است که در برابر خداوند نسبت به دنیای مادی و سرنوشت دارد.
به تخت آمد از جایگه نماز
ز گرگان برفتن گرفتند ساز
هوش مصنوعی: از محل برگزاری نماز، به جایگاه سلطنتی آمد و همراه با آن، گرگانیها برای رفتن به میدان نبرد آماده شدند.
برآمد خروشیدن گاودم
ز درگاه آواز رویینه خم
هوش مصنوعی: صدای غرش گاو از درگاه به گوش میرسد و صدای آن همچون نغمهای لحن خاصی دارد.
سپه برنشست و بنه برنهاد
ز یزدان نیکی دهش کرد یاد
هوش مصنوعی: ارتش آماده شد و تجهیزات را کنار گذاشت، به یاد خداوند نیکی و بخشش را فراموش نکرد.
ز دینار و دیبا و تاج و کمر
ز گنج درم هم ز در و گهر
هوش مصنوعی: از پول و پارچههای قیمتی و آرایشهای ظاهری و زینتها، ارزش واقعی انسان از داراییهای درونی و معنوی او ناشی میشود.
ز اسبان و پوشیده رویان و تاج
دگر مهد پیروزه و تخت عاج
هوش مصنوعی: این مصرع به وصف و توصیف زیباییها و جلوههای زندگی اشرافی میپردازد. در اینجا به اسبها و افرادی که پوششهای خاص و زیبایی دارند اشاره شده و همچنین به زینتهای دیگری همچون تاج و تخت جدید اشاره میکند. این تصویر نشاندهنده زندگی پرزرق و برق و بادوام است.
نشستند بر زین پرستندگان
بت آرای وهرگونهای بندگان
هوش مصنوعی: پرستندگان مجسمهها و شمایلها، بر سواران نشستهاند و بندگان با هر نوعی در آنجا حضور دارند.
فرستاد یکسر سوی طیسفون
شبستان چینی به پیش اندرون
هوش مصنوعی: یک شبستان چینی را به سوی طیسفون فرستادند تا در آنجا قرار گیرد.
به فرخنده فال و به روز آسمان
برفتند گرد اندرش خادمان
هوش مصنوعی: در روز خوشی و شادابی، گروهی از خدمتگزاران در کنار او رفتند.
سرموبدان بود مهران ستاد
بشد با شبستان خاقان نژاد
هوش مصنوعی: مهران، جوانی از سرزمین موبدان، در کنار خاقان، در فضایی شبانه به سر میبرد.
سوی طیسفون رفت گنج و بنه
سپاهی نماند از یلان یک تنه
هوش مصنوعی: گنج و دارایی به سمت طیسفون رفت و هیچ نیروی جنگی از دلیران باقی نماند.
همه ویژه گردان آزداگان
بیامد سوی آذرآبادگان
هوش مصنوعی: همهی افراد خاص و برگزیده از سرزمینهای آزاد، به سمت آذرآبادگان آمدند.
سپاهی بیامد ز هر کشوری
ز گیلان و ز دیلمان لشکری
هوش مصنوعی: از هر نقطهای سربازانی آمدند، از گیلان و دیلمان لشکری به راه افتاد.
ز کوه بلوج و ز دشت سروچ
گرازان برفتند گردان کوچ
هوش مصنوعی: از کوه بلوج و دشت سروچ، گروهی از گرازها به سمت دیگری حرکت کردند و به سفر رفتند.
همه پاک با هدیه و با نثار
به پیش سراپردهٔ شهریار
هوش مصنوعی: همه با هدیه و نذری به سمت درگاه پادشاه میروند.
بدان شهرشد شهریار بزرگ
که ازمیش کوته کند چنگ گرگ
هوش مصنوعی: در این شهر، شاهی بزرگ بر پا شده است که با شجاعت و توانایی خود، قدرت و خطر را از بین میبرد.
به فر جهاندار کسری سپهر
دگرگونهتر شد به کین و به مهر
هوش مصنوعی: زمانی که کسری، پادشاه بزرگ، به دنیا آمد، وضعیت آسمان به دلیل کینه و عشق دستخوش تغییر شد.
به شهری کجا برگذشتی سپاه
نیازارد زان کشتمندی به راه
هوش مصنوعی: به شهری که عبور کردی، سپاه تو را آزار نرساند؛ زیرا من در راه، دشمنی را کشتهام.
نجستی کسی ازکسی نان وآب
برهبر بیاراستی جای خواب
هوش مصنوعی: هیچکس از کسی دستگیر نیست و کسی نمیتواند از دیگری بهرهبرداری کند. تو فقط یک جا برای استراحت فراهم کردهای.
برینسان همی گرد گیتی بگشت
نگه کرد هرجای هامون و دشت
هوش مصنوعی: او در حال گردش در جهان بود و به هر سو که نگاه میکرد، دشتها و مناطق مختلف را میدید.
جهان دید یک سر پر از کشتمند
در و دشت پرگاو و پرگوسفند
هوش مصنوعی: دنیا را دیدم که پر از کشتههاست و در و دشت پر از گاو و گوسفند است.
زمینی که آباد هرگز نبود
بروبر ندیدند کشت و درود
هوش مصنوعی: زمینی که هرگز آباد نشده بود، هیچکس در آن کشاورزی و خرمی ندید.
نگه کرد کسری برومند یافت
بهرخانهای چند فرزند یافت
هوش مصنوعی: کسری به یک مرد بزرگ و قدرتمند نگاهی انداخت و متوجه شد که او در خانهاش چندین فرزند دارد.
خمیده سر از بار شاخ درخت
به فر جهاندار بیداربخت
هوش مصنوعی: درختی که سرش به خاطر سنگینی یقهاش خم شده، به سوی آسمان قد راست کرده است و به نظر میرسد که به روزی خوب و بیداری امید دارد.
به منزل رسیدند نزدیک شاه
فرستادهٔ قیصر آمد به راه
هوش مصنوعی: به منزل رسیدند و در نزدیکی آنجا، نماینده قیصر به راه افتاد.
ابا هدیه و جامه و سیم و زر
ز دیبای رومی و چینی کمر
هوش مصنوعی: با کادوها و لباسها و طلا و نقرهای که از پارچههای زیبا و گرانقیمت رومی و چینی تهیه شده است.
نثاری که پوشیده شد روی بوم
چنان باژ هرگز نیامد ز روم
هوش مصنوعی: نثاری که بر روی بوم پوشانده شد، به قدری زیبا و بینظیر است که هیچ چیزی از روم به پای آن نمیرسد.
ز دینار پر کرده ده چرم گاو
سه ساله فرستاده شد باژ و ساو
هوش مصنوعی: یک کیسه پر از سکههای طلا که از چرم گاوی که سه سال عمر داشته تهیه شده است، به عنوان مالیات و هدیه ارسال شده است.
ز قیصر یکی نامهای با نثار
نبشته سوی نامور شهریار
هوش مصنوعی: از طرف قیصر، نامهای با تقدیر و احترام به سوی شهریار مشهور نوشته شده است.
فرستاده را پیش بنشاندند
نگه کرد و نامه برو خواندند
هوش مصنوعی: فرستاده را نشاندند و او به آرامی نامه را خواند.
بسی نرم پیغامها داده بود
ز چیزی که پیشش فرستاده بود
هوش مصنوعی: پیامهای زیادی به طور ملایم و زیبا به او رسیده بود درباره موضوعی که از قبل برایش ارسال کرده بودند.
کزین پس فزونتر فرستیم چیز
که این ساو بد باژ بایست نیز
هوش مصنوعی: از این به بعد، باید چیزهای بیشتری ارسال کنیم، زیرا این موضوع بدون داشتن موارد اضافی نمیتواند به درستی انجام شود.
بپذرفت شاه آنک او دید رنج
فرستاد یکسر همه سوی گنج
هوش مصنوعی: شاه وقتی دید که رنج و زحمت به او رسیده است، تصمیم گرفت تمام ثروت و داراییاش را بفرستد.
وزان تخت شاه اندر آمد به اسب
همیراند تا خان آذرگشسب
هوش مصنوعی: از تخت شاه بیرون آمد و با اسب خود به حرکت درآمد تا به خان آذرگشسب برسد.
چو از دور جای پرستش بدید
شد از آب دیده رخش ناپدید
هوش مصنوعی: زمانی که از دور مکان پرستش را دید، بهقدری تحت تأثیر قرار گرفت که چشمانش پر از اشک شد و صورتش ناپدید گردید.
فرود آمد از اسب برسم بدست
به زمزم همیگفت ولب را ببست
هوش مصنوعی: از اسب فرود آمد و به زمین رسید، در حالیکه ذکر میگفت و لبهایش را بسته بود.
همان پیش آتش ستایش گرفت
جهان آفرین را نیایش گرفت
هوش مصنوعی: آتش ستایش در برابر خالق جهان شعلهور شد و به نیایش و دعا پرداخت.
همه زر و گوهر فزونی که برد
سراسر به گنجور آتش سپرد
هوش مصنوعی: تمامی گنج و دارایی که در اختیار داشت، در نهایت به خاطر آتش، از بین رفت و به هدر رفت.
پراگند بر موبدان سیم و زر
همه جامه بخشیدشان با گهر
هوش مصنوعی: به همراه اندوختههای باارزش، به موبدان طلا و نقره داد و به آنان لباسهای فاخر بخشید.
همه موبدان زو توانگر شدند
نیایش کنان پیش آذر شدند
هوش مصنوعی: تمامی روحانیان به واسطه او ثروتمند شدند و با نیایش به سوی آتش مقدس رفتند.
به زمزم همیخواندند آفرین
بران دادگر شهریار زمین
هوش مصنوعی: در زمزم، صدای ستایش و شادی بهپا میشود و برتری و عدالت فرمانروا که حکمرانی بر زمین دارد، تحسین میشود.
و زانجا بیامد سوی طیسفون
زمین شد ز لشکر که بیستون
هوش مصنوعی: او از آنجا به سمت طیسفون آمد و به دلیل لشکری که در بیستون بود، زمین گیر شد.
ز بس خواسته کان پراگنده شد
ز زر و درم کشور آگنده شد
هوش مصنوعی: به خاطر زیاد بودن خواستهها، کشور از طلا و نقره پرشد.
وزان شهر سوی مداین کشید
که آنجا بدی گنجها را کلید
هوش مصنوعی: از آن شهر به سمت مدائن حرکت کرد، زیرا آنجا کلید گنجها را داشت.
گلستان چین با چهل اوستاد
همیراند در پیش مهران ستاد
هوش مصنوعی: چین با چهل استاد در حال حرکت است و در مقابل مهران، به زیبایی و شکوه ایستاده است.
چو کسری بیامد برتخت خویش
گرازان و انباز با بخت خویش
هوش مصنوعی: زمانی که کسری بر تخت خود آمد، به همراه قدرت و شانسش، با تمجید و احترام زیاد وارد شد.
جهان چون بهشتی شد آراسته
ز داد و ز خوبی پر از خواسته
هوش مصنوعی: جهان به مانند بهشتی زیبا و آراسته شده است که پر از عدالت و خوبی است و تمام خواستهها در آن برآورده میشود.
نشستند شاهان ز آویختن
به هر جای بیداد و خون ریختن
هوش مصنوعی: شاهان با ظلم و ستم و ریختن خون مردم، در هر گوشهای نشستهاند.
جهان پر شد از فره ایزدی
ببستند گفتی دو دست از بدی
هوش مصنوعی: جهان از نعمت و زیباییهای الهی پر شده است، به گونهای که گویی دستهای شر و ناپسند را بستهاند.
ندانست کس غارت و تاختن
دگر دست سوی بدی آختن
هوش مصنوعی: هیچکس ندانست که برای غارت و چپاول چه بلاهایی سر مردم میآید و چگونه دستانشان به سوی پلیدی دراز میشود.
جهانی به فرمان شاه آمدند
ز کژی و تاری به راه آمدند
هوش مصنوعی: مردم از سراسر جهان به دعوت شاه پاسخ دادند و به خاطر مشکلات و تاریکیها به سمت او آمدند.
کسی کو بره بر درم ریختی
ازان خواسته دزد بگریختی
هوش مصنوعی: اگر کسی که در خانهام آمده و شایسته نیست، از آنچه میخواسته، سریعاً فرار کرده است.
ز دیبا و دینار بر خشک و آب
برخشنده روز و به هنگام خواب
هوش مصنوعی: از پارچههای نرم و پولهای زیاد، بر روی خشکی و آب در زمان روز و هنگام خواب.
بپیوست نامه به هر کشوری
به هرنامداری و هر مهتری
هوش مصنوعی: در هر سرزمینی، به هر کسی که نامدار و بزرگ است، نامهای فرستاده شده است.
ز بازارگانان ترک و ز چین
ز سقلاب وهرکشوری همچنین
هوش مصنوعی: از بازرگانان ترک و چینی و هر کشور دیگری نیز.
ز بس نافهٔ مشک و چینی پرند
از آرایش روم وز بوی هند
هوش مصنوعی: به خاطر بوی خوش و عطر نافهٔ مشک و زیباییهای روم و همچنین عطر و علوفهٔ هند، این فضا پر از جلوه و جذابیت شده است.
شد ایران به کردار خرم بهشت
همه خاک عنبر شد و زر خشت
هوش مصنوعی: ایران همچون بهشتی سرسبز و خرم شده است، به طوری که تمام خاک آن به بوی خوش عطر مانند عنبر و زیبا و درخشان مثل طلا میباشد.
جهانی به ایران نهادند روی
بر آسوده از رنج وز گفت وگوی
هوش مصنوعی: مدتهاست که در ایران آرامش حاکم شده و مردم از دغدغهها و مشکلات زندگی رهایی یافتهاند.
گلابست گویی هوا را سرشک
بر آسوده از رنج مرد و پزشک
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در فضای هوا رایحهای گلی موجود است که مانند اشک نرم و دلپذیر است، گویی همه چیز از رنج و درد خلاص شده و آسوده است. مرد و پزشک نیز از این آرامش بهرهمند شدهاند.
ببارید برگل به هنگام نم
نبد کشتورزی ز باران دژم
هوش مصنوعی: برگها به خاطر باران روی زمین نباریدند، زیرا کشاورزی تحت تأثیر باران ناخوشایند قرار گرفته است.
جهان گشت پرسبزه وچارپای
در و دشت گل بود و بام سرای
هوش مصنوعی: دنیا پر از سبزه و گیاه شده است، و در دشتها و سرزمینها، گلها شکفتهاند و بر بام خانهها نیز زیبایی دیده میشود.
همه رودها همچو دریا شده
به پالیز گلبن ثریا شده
هوش مصنوعی: همه رودخانهها مانند دریا بیکران شدهاند و درختان باغ گلبن مانند ستاره ثریا درخشان و زیبا گردیدهاند.
به ایران زبانها بیاموختند
روانها بدانش برافروختند
هوش مصنوعی: در ایران، زبانها یاد گرفته شدند و روحها با دانش روشن شدند.
ز بازارگانان هر مرز و بوم
ز ترک و ز چین و ز سقلاب و روم
هوش مصنوعی: از بازرگانان از هر سرزمین و سرحد، از ترک و چین و سقیلا و روم.
ستایش گرفتند بر رهنمای
فزایش گرفت از گیا چارپای
هوش مصنوعی: مدح و ستایش به سمت راهنمایی میرود که باعث رشد و افزایش گیاهان و گیاهان مخصوصی برای چهارپایان است.
هرآنکس که از دانش آگاه بود
ز گویندگان بر در شاه بود
هوش مصنوعی: هر کسی که از دانش و علم آگاهی داشته باشد، مانند کسانی خواهد بود که در دربار پادشاه سخن میگویند.
رد وموبد و بخردان ارجمند
بداندیش ترسان ز بیم گزند
هوش مصنوعی: در اینجا به کسانی اشاره میشود که مقام و جایگاه بلندی دارند، اما از ترس آسیب و خطر، دچار تردید و نگرانی میشوند. به عبارتی دیگر، افرادی که از قدرت و احترام زیادی برخوردارند، گاهی اوقات به خاطر تهدیدات و آسیبهایی که ممکن است متوجه آنها شود، دچار بیاعتمادی و احتیاط میگردند.
چوخورشید گیتی بیاراستی
خروشی ز درگاه برخاستی
هوش مصنوعی: وقتی خورشید جهان را زینت بخشید، صدایی از درگاه بلند شد.
که ای زیردستان شاه جهان
مدارید یک تن بد اندر نهان
هوش مصنوعی: ای کسانی که در زیر فرمان شاه هستید، مراقب باشید که در دل و نهان خود بدی را پرورش ندهید.
هرآنکس که از کار دیدهست رنج
نیابد به اندازهٔ رنج گنج
هوش مصنوعی: هر کسی که تجربهها و سختیهای زندگی را دیده باشد، به اندازهٔ همان سختیها به دست آوردن اندوخته و ثروت برایش آسانتر خواهد بود.
بگویند یکسر به سالار بار
کز آنکس کند مزد او خواستار
هوش مصنوعی: به دیگران میگویند که همه چیز به رهبر و سردستهای که مزد را از او میطلبند، وابسته است.
وگر فام خواهی بیاید ز راه
درم خواهد از مرد بیدستگاه
هوش مصنوعی: اگر به محبت و دوستی نیاز داشته باشی، خود را نشان میدهد، اما آنچه نمیخواهی ممکن است از سوی کسی که بیچاره است و دستش از اسباب و وسایل کوتاه است، به تو برسد.
نباید که یابد تهیدست رنج
که گنجور فامش بتوزد ز گنج
هوش مصنوعی: کسی که در رنج و سختی زندگی میکند، نباید از عدم ثروت احساس ناتوانی کند؛ زیرا ممکن است روزی شانس و ثروت به او روی بیاورد و او از وضعیت سختی که در آن بوده، رهایی یابد.
کسی کو کند در زن کس نگاه
چوخصمش بیاید به درگاه شاه
هوش مصنوعی: کسی که به زنی بیاحترامی کند و به او نگاه بدی داشته باشد، وقتی که مشکلاتش پیش بیاید و به درگاه پادشاه برود، قابل احترام نخواهد بود.
نبیند مگر چاه ودار بلند
که با دار تیرست و با چاه بند
هوش مصنوعی: تنها چیزی که میبیند چاه و دار بلند است، زیرا با دار تیر و با چاه در ارتباط است.
وگر اسب یابند جایی یله
که دهقان بدر بر کند زان گله
هوش مصنوعی: اگر اسبها جایی پیدا کنند که آزاد باشند، دهقان به خاطر آن گله را ترک میکند.
بریزند خونش بران کشتمند
برد گوشت آنکس که یابد گزند
هوش مصنوعی: خون او را بریزند و من نیز او را کشتهام، گوشت کسی که آسیب میبیند، به باد میرود.
پیاده بماند سوارش ز اسب
به پوزش رود نزد آذرگشسب
هوش مصنوعی: کسی که سوار بر اسب است، اگر در مسیرش دچار مشکلی شود، باید به تنهایی و بدون همراهی دیگران به جلو برود و مشکلاتش را حل کند.
عرض بسترد نام دیوان اوی
به پای اندر آرند ایوان اوی
هوش مصنوعی: به نام او درازای زندگی و وجود او را بر پا میکنند.
گناهی نباشد کم و بیش ازین
ز پستر بود آنک بد پیش ازین
هوش مصنوعی: هیچ گناهی نیست که کمتر یا بیشتر از این باشد، زیرا آن کسی که قبل از این گناه کرده، از او پستتر است.
نباشد بران شاه همداستان
بدر بر نخواهد جز از راستان
هوش مصنوعی: هرگز هیچ شاهی با همفکران خود به خوبی رفتار نمیکند و تنها از راه درست و راست است که میتواند به موفقیت برسد.
هرآنکس که نپسندد این راه ما
مبادا که باشد به درگاه ما
هوش مصنوعی: هر کسی که این مسیر و طرز فکر ما را نپسندد، نباید در درگاه ما حضور داشته باشد.
جهاندار یک روز بنشست شاد
بزرگان داننده را بار داد
هوش مصنوعی: پادشاه روزی با خوشحالی نشست و به بزرگانی که آگاه و دانا بودند، احترام گذاشت.
سخن گفت خندان و بگشاد چهر
بر تخت بنشست بوزرجمهر
هوش مصنوعی: او با چهرهای خندان سخن گفت و پس از آن بر تخت نشسته است.
یکی آفرین کرد بر کردگار
خداوند پیروز و پروردگار
هوش مصنوعی: یک نفر بر خالق و پروردگار، که پیروز و توانمند است، ستایش و تمجید کرد.
چنین گفت کای داور تازهروی
که بر تو نیابد سخن زشتگوی
هوش مصنوعی: او گفت: ای داور زیبا، کسی نمیتواند درباره تو سخن ناپسندی بگوید.
خجسته شهنشاه پیروزگر
جهاندار با دانش و با گهر
هوش مصنوعی: شاه پیروزی که جهانیان را اداره میکند، دارای دانش و اصل و نسب عالی است.
نبشتم سخن چند بر پهلوی
ابر دفتر و کاغذ خسروی
هوش مصنوعی: من بعضی از کلمات را بر روی سطح ابرک کاغذ و دفتر نوشتهام.
سپردم به گنجور تا روزگار
برآید بخواند مگر شهریار
هوش مصنوعی: من این اثر را به گنجینهای سپردم تا روزی که زمان مناسب برسد، آن را بخواند و شاید بتواند با صدای یک پادشاه خوانده شود.
بدیدم که این گنبد دیرساز
نخواهد همی لب گشادن به راز
هوش مصنوعی: دیدم که این گنبد قدیمی هرگز به راز و رمزهایش اشاره نخواهد کرد.
اگر مرد برخیزد از تخت بزم
نهد بر کف خویش جان را برزم
هوش مصنوعی: اگر مردی از جایگاه جشن یا مهمانی بلند شود، جانش را در دستانش میگذارد و آماده نبرد میشود.
زمین را بپردازد از دشمنان
شود ایمن از رنج آهرمنان
هوش مصنوعی: زمین را از دشمنان پاک میکند تا از درد و رنج این اهریمنان در امان باشد.
شود پادشا بر جهان سربهسر
بیابد سخنها همه دربدر
هوش مصنوعی: یک پادشاه بر تمام دنیا حکومت خواهد کرد و تمام گفتارها را در دست خواهد داشت.
شود دستگاهش چو خواهد فراخ
کند گلشن و باغ و میدان و کاخ
هوش مصنوعی: زمانی که اراده کند، همه چیز به وسعت میرسد و زمین با گلها و باغها، میادین و کاخها آراسته میشود.
نهد گنج و فرزند گرد آورد
بسی روز برآرزو بشمرد
هوش مصنوعی: کسی که دارایی و فرزندان زیادی را جمعآوری میکند، پس از روزها آرزوهایش را بشمارد.
فراز آورد لشکر و خواسته
شود کاخ و ایوانش آراسته
هوش مصنوعی: سپاهی آورد و خواسته تا کاخ و ایوانش را تزئین کند.
گر ای دون که درویشباشد به رنج
فراز آرد از هر سویی نام و گنج
هوش مصنوعی: اگرچه انسان فقیر و بیچیز باشد، اما میتواند با تلاش و کوشش، از هر طرف به نام و ثروت دست پیدا کند.
ز روی ریا هرچ گرد آورد
ز صد سال بودنش برنگذرد
هوش مصنوعی: هر چیزی که فرد به خاطر ظاهر و بودن خود جمعآوری کند، با گذشت زمان و عمرش از بین نمیرود.
شود خاک وبیبر شود رنج اوی
به دشمن بماند همه گنج اوی
هوش مصنوعی: وقتی انسان میمیرد، تمام سختیها و رنجهایش به پایان میرسد و فقط داراییها و ثروتش برای دشمنانش باقی میماند.
نه فرزند ماند نه تخت و کلاه
نه ایوان شاهی نه گنج و سپاه
هوش مصنوعی: نه فرزندی باقی مانده است، نه جایگاه و مقام سلطنت، نه کاخ و محیط باشکوه سلطنت، و نه ثروت و نیروی نظامی.
چو بشنید آن جستن و باد اوی
ز گیتی نگیرد کسییاد اوی
هوش مصنوعی: زمانی که آن جست و خیز را بشنید، هیچکس از یاد او در این دنیا چیزی را به خاطر نخواهد آورد.
بدین کار چون بگذرد روزگار
ازو نام نیکی بود یادگار
هوش مصنوعی: زمانی که کارهای خوب انجام دهی، وقتی روزگار بگذرد، یاد تو با نام نیک به جا خواهد ماند.
ز گیتی دوچیزیست جاوید بس
دگر هرچباشد نماند به کس
هوش مصنوعی: در این جهان، تنها دو چیز وجود دارد که همیشه پایدار و جاودان هستند و بقیه چیزها همیشگی نیستند و در نهایت از بین میروند.
سخن گفتن نغز و کردار نیک
نگردد کهن تا جهانست ریک
هوش مصنوعی: گفتن سخنان زیبا و انجام کارهای نیک هیچوقت کهنه نمیشود، تا زمانی که دنیا در حال است.
بدین سان بود گردش روزگار
خنک مرد با شرم و پرهیزگار
هوش مصنوعی: زندگی به گونهای رقم میخورد که مردی با شخصیت و با وقار، به خوشی و آرامش میرسد.
مکن شهریارا گنه تا توان
بویژه کزو شرم دارد روان
هوش مصنوعی: ای شهریار، تا وقتی که میتوانی، گناه نکن؛ به ویژه آن گناهی که باعث شرمندگی روح میشود.
بیآزاری و سودمندی گزین
که اینست فرهنگ آیین و دین
هوش مصنوعی: بدون اینکه به دیگران آسیبی برسانی، به دنبال نفع و فایده باش. این همان فرهنگی است که در آیین و دین به آن اشاره شده است.
ز من یادگارست چندی سخن
گمانم که هرگز نگردد کهن
هوش مصنوعی: چند کلام از من به یادگار مانده که فکر میکنم هرگز قدیمی نخواهد شد.
چو بگشاد روشن دل شهریار
فروان سخن کرد زو خواستار
هوش مصنوعی: وقتی شهریار با دل روشن و خالی از غم حرفی را آغاز کرد، آغاز به بیان سخنانی فراوان و انگیزشی کرد که همه از او میخواستند.
بدو گفت فرخ کدامست مرد
که دارد دلی شاد بیباد سرد
هوش مصنوعی: فرخ به کسی میگوید که چه کسی مرد شاد و خوشبختی است که بتواند دلش را شاد نگه دارد، بدون اینکه تحت تأثیر سرما یا ناخوشی قرار گیرد.
چنین گفت کانکو بود بیگناه
نبردست آهرمن او را ز راه
هوش مصنوعی: اگر کسی بیگناه باشد، نباید به او ظلم شود و شیطان نمیتواند او را به گمراهی بکشاند.
بپرسیدش از کژی و راه دیو
ز راه جهاندار کیهان خدیو
هوش مصنوعی: از او دربارهٔ انحراف و راه شیطان پرسیدند، از کسی که راهنمای جهان و خداوند کیهان است.
بدو گفت فرمان یزدان بهیست
که اندر دوگیتی ازو فرهیست
هوش مصنوعی: او به او گفت که فرمان خداوند به خوبی است و در این دو جهان، از آن فرمان، شعوری و برتری حاصل میشود.
دربرتری راه آهرمنست
که مرد پرستنده را دشمنست
هوش مصنوعی: در مسیر برتری، دشمنی وجود دارد که به کسانی که به آرمانها و خوبیها اعتقاد دارند، آسیب میزند.
خنک درجهان مرد پیمان منش
که پاکی وشرمست پیرامنش
هوش مصنوعی: مردی که به پیمان و وعدههایش وفادار است، در جهان خوشبخت و ارزشمند است. او به خاطر پاکی و عفتی که دارد، مورد احترام و توجه دیگران قرار میگیرد.
چوجانش تنش را نگهبان بود
همه زندگانیش آسان بود
هوش مصنوعی: زمانی که جان انسان از جسمش مراقبت کند، زندگیاش به سادگی و آرامی سپری میشود.
بماند بدو رادی و راستی
نکوبد درکژی وکاستی
هوش مصنوعی: دوستی و صداقت باقی مانده است و نباید به ناعدالتی و کمبودها اهمیت بدهیم.
هران چیز کان بهره تن بود
روانش پس از مرگ روشن بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که به جسم مربوط میشود، پس از مرگ روحش درخشان و پرنور باقی میماند.
ازین هر دو چیزی ندارد دریغ
که بهر نیامست گر بهر تیغ
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از هر دو حالت هیچ چیز غیرضروری و بیفایدهای وجود ندارد و اگر برای یکی از آنها هزینهای صرف نشده باشد، به این معنا نیست که ارزش یا اهمیت ندارد. به عبارت دیگر، هر چیزی که بر سر آن هزینه شده باشد، در نهایت ارزش و تاثیر خاص خود را دارد.
کسی کو بود برخرد پادشا
روان را ندارد به راه هوا
هوش مصنوعی: کسی که عقل و خرد دارد، مانند پادشاه عمل میکند و اجازه نمیدهد که احساسات و هوسها او را به مسیرهای ناشایست ببرند.
سخن نشنو ازمرد افزون منش
که با جان روشن بود بدکنش
هوش مصنوعی: به سخنان مرد بدگو گوش نکن که او با وجودی نورانی، رفتار ناپسندی دارد.
چوخستو بیاید به دیگر سرای
هم ایدر پر از درد ماند به جای
هوش مصنوعی: اگر خوشی بیاید به خانهای دیگر، در اینجا هنوز در غم و درد باقی ماندهایم.
کزین بگذری سفله آن را شناس
که از پاک یزدان ندارد سپاس
هوش مصنوعی: هرکس که از دنیای پست و حقیر بگذرد، او را بشناسید؛ چراکه او از خداوند پاک و بخشنده قدردانی نمیکند.
دریغ آیدش بهرهٔ تن ز تن
شود ز آرزوها ببندد دهن
هوش مصنوعی: شخصی از دستاوردها و لذتهای دنیوی خود ناراحت و افسرده است و احساس میکند که نمیتواند از آنها بهرهبرداری کند، بنابراین باید حقایق را بپذیرد و از آرزوهای بیپایه خود دست بکشد.
همان بهر جانش که دانش بود
نداند نه از دانشی بشنود
هوش مصنوعی: انسانی که جانش با دانش پر نشده است، نمیتواند از دانشی که میشنود بهرهمند شود.
بپرسید کسری که از کهتران
کرا باشد اندیشهٔ مهتران
هوش مصنوعی: کسری (پادشاه ساسانی) از جوانان و زیر دستانش میپرسد که آیا کسی هست که به فکر و تدبیر بزرگان و ریشسفیدان باشد؟
چنین گفت کان کس که داناترست
بهر آرزو بر تواناترست
هوش مصنوعی: کسی که دانا و باخبر است، میگوید: هرچه آرزوها بزرگتر باشند، برای رسیدن به آنها باید توانایی بیشتری نیز داشت.
کدامست دانا بدوشاه گفت
که دانش بود مرد را درنهفت
هوش مصنوعی: کدام یک از افراد با دانش به شاه گفت که دانش، در وجود مردان نهفته است؟
چنین گفت کان کو به فرمان دیو
نپردازد از راه کیهان خدیو
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از کسی است که به دستورات و خواستههای دیو (نماد قدرتهای شوم یا منفی) توجهی نمیکند و از مسیر آسمانی و راه الهی خارج نمیشود. او به راه راست خود پایبند است و به خواستههای نادرست تن در نمیدهد.
دهاند اهرمن هم به نیروی شیر
که آرند جان وخرد را به زیر
هوش مصنوعی: اهریمن نیز با قدرت شیر میتواند جان و خرد را به زیر بکشد.
بدو گفت کسری که ده دیو چیست
کزیشان خرد را بباید گریست
هوش مصنوعی: کسری از کسی میپرسد که ده دیو چیست و میگوید که از وجود این دیوها باید بر خرد و عقل انسان گریست.
چنین داد پاسخ که آز و نیاز
دو دیوند با زور و گردن فراز
هوش مصنوعی: این پاسخ نشان میدهد که آز و نیاز دو نیروی قدرتمند هستند که با شدت و جبری که دارند، به قدری بلند و برجستهاند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
دگر خشم و رشک است و ننگ است و کین
چو نمام و دوروی و ناپاک دین
هوش مصنوعی: دیگر حسد و کینه و خشم و ننگ وجود دارد، همانطور که دوچهرگی و ناپاکی در دین نیز وجود دارد.
دهم آنک از کس ندارد سپاس
به نیکی وهم نیست یزدان شناس
هوش مصنوعی: اگر کسی از خداوند سپاسی نداشته باشد، در حقیقت به خوبی نمیتواند او را بشناسد و درک کند.
بدو گفت ازین شوم ده باگزند
کدامست آهرمن زورمند
هوش مصنوعی: او به او گفت: از این محل بد به کدام آسیب و خطر شیاطین قدرتمند برمیخوری؟
چنین داد پاسخ به کسری که آز
ستمکاره دیوی بود دیرساز
هوش مصنوعی: کسری به کسی پاسخ داد که او نیز ستمگر و دیوانهای قدیمی بود.
که او را نبینند خشنود ایچ
همه درفزونیش باشد بسیچ
هوش مصنوعی: اگر کسی را نبیند، خوشحال است و در دلش شادی زیادی وجود دارد.
نیاز آنک او را ز اندوه و درد
همی کور بینند و رخساره زرد
هوش مصنوعی: کسی که به مشکل و اندوه دچار است، اگر دیگران او را ببینند و احساس او را درک کنند، شاید به دلیل درد و غم چهرهاش زرد شده باشد.
کزین بگذری خسروا دیو رشک
یکی دردمندی بود بیپزشک
هوش مصنوعی: اگر از این مرحله عبور کنی، مانند کسی میشوی که حسادت دیو را به خود گرفته است و دردی عمیق دارد که هیچ پزشک و درمانگری نمیتواند آن را درمان کند.
اگر در زمانه کسی بیگزند
به تندی شود جان او دردمند
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا کسی بدون آسیب و رنج به زندگی خود ادامه دهد، روح او به تدریج دچار درد و مشکلات خواهد شد.
دگر ننگ دیوی بود با ستیز
همیشه ببد کرده چنگال تیز
هوش مصنوعی: دیگر ننگ بر دیو است که همیشه با جنگ و ستیز چنگالهای تیز خود را آماده کرده است.
دگر دیو کینست پرخشم وجوش
ز مردم بتابد گه خشم هوش
هوش مصنوعی: دیگری همچون دیوی خشمگین و پرهیجان است که از درون مردم میتازد و زمانی که خشمش به اوج برسد، هوش و فکر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
نه بخشایش آرد بروبر نه مهر
دژآگاه دیوی پرآژنگ چهر
هوش مصنوعی: نه بخشش و نه محبت، هیچکدام نمیتوانند در برابر چهرهی این دیو قدرتمند و آگاه، تأثیری بگذارند.
دگر دیو نمام کو جز دروغ
نداند نراند سخن با فروغ
هوش مصنوعی: دیگر کسی وجود ندارد که جز دروغ حرفی برای گفتن داشته باشد و سخن او روشن و واضح نباشد.
بماند سخن چین ودوروی دیو
بریده دل از بیم کیهان خدیو
هوش مصنوعی: بگذار سخنچین و دو رویی که دلش از ترس بزرگی کیهان شکسته، بماند.
میان دوتن کین وجنگ آورد
بکوشد که پیوستگی بشکرد
هوش مصنوعی: در میان دو نفر که به جنگ و نزاع پرداختهاند، باید تلاش کرد که ارتباط و پیوند میان آنها از هم نپاشد.
دگر دیو بیدانش وناسپاس
نباشد خردمند و نیکی شناس
هوش مصنوعی: دیگر نباید فردی نادان و ناسپاس وجود داشته باشد که نیکوکاران و خردمندان را نشناسد.
به نزدیک او رای و شرم اندکیست
به چشمش بدو نیک هردو یکیست
هوش مصنوعی: در نزد او، اندکی از فکر و شرم وجود دارد و در نظر او، خوبی و بدی هر دو به یک اندازه هستند.
ز دانا بپرسید پس شهریار
که چون دیو با دل کند کارزار
هوش مصنوعی: سپس پادشاه از دانشمند پرسید که چگونه میتوان با دل مانند دیو جنگید.
ببنده چه دادست کیهان خدیو
که از کار کوته کند دست دیو
هوش مصنوعی: این شعر به این نکته اشاره دارد که خداوند به انسانها و عوامل طبیعی قدرتی داده است که میتوانند بر مشکلات و موانع غلبه کنند و قدرتهای شیطانی و منفی را تحت کنترل درآورند. به عبارت دیگر، خداوند به بشر توانایی و حکمت بخشیده که بتواند از چالشها عبور کند و در برابر آنها ایستادگی کند.
چنین داد پاسخ که دست خرد
ز کردار آهرمنان بگذرد
هوش مصنوعی: پاسخ این بود که عقل و خرد از اعمال و رفتار ایزدبخشانی که به بدی معروفند، دوری میکند.
خرد باد جان تو را رهنمون
که راهی درازست پیش اندرون
هوش مصنوعی: عقل و خرد تو را راهنمایی کنند، زیرا در پیش رویت مسیری طولانی و دشوار وجود دارد.
ز شمشیر دیوان خرد جوشنست
دل وجان داننده زو روشنست
هوش مصنوعی: دل و جان انسان، مانند زرهای از شمشیر دیوان خرد محافظت میشود و معرفت و آگاهی ما از این حقیقت روشنی میگیرد.
گذشته سخن یاد دارد خرد
به دانش روان را همیپرورد
هوش مصنوعی: گذشته تجربهها را به یاد دارد و اندیشه روشن به یادگیری و پرورش خود ادامه میدهد.
وگر خود بود آنک خوانیم خیم
که با او ندارد دل از دیو بیم
هوش مصنوعی: اگر خود او باشد همان کسی که در خیمه میخوانیم، پس دل از ترس دیو امان نمیگیرد.
جهان خوش بود بردل نیکخوی
نگردد بگرد در آرزوی
هوش مصنوعی: دنیا برای قلب نیکنهاد خوشایند است و نمیتواند به دور از آرزوهای خود بچرخد.
سخنهای باینده گویم کنون
که دلرا به شادی بود رهنمون
هوش مصنوعی: در حال حاضر، میخواهم صحبتهایی را انجام دهم که باعث خوشحالی دل میشود.
همیشه خردمند و امیدوار
نبیند جز از شادی روزگار
هوش مصنوعی: انسان خردمند همیشه به جز شادیهای زندگی، چیز دیگری را نمیبیند و همواره امیدوار است.
نیندیشد از کار بد یک زمان
ره راست گیرد نگیرد کمان
هوش مصنوعی: اگر کسی از کارهای ناپسند خود مدتی فکر نکند و به خود نیدندیشد، نمیتواند از مسیر درست بازگردد و درستی را انتخاب کند.
دگر هر که خشنود باشد به گنج
نیازد نیارد تنش را به رنج
هوش مصنوعی: هر کس که به دارایی و خوشی خود راضی باشد، نیازی به سختی و زحمت ندارد.
کسی کو به گنج و درم ننگرد
همه روز او برخوشی بگذرد
هوش مصنوعی: کسی که به ثروت و مال دنیا توجهی ندارد، هر روز را با خوشی سپری میکند.
دگر دین یزدان پرستست و بس
به رنج و به گنج و به آزرم کس
هوش مصنوعی: دین یزدان تنها به پرستش او اختصاص دارد و جز این، هیچ چیزی برای دیگران اهمیت ندارد، چه در سختی و چه در خوشی و در عزا یا عزت.
ز فرمان یزدان نگردد سرش
سرشت بدی نیست هم گوهرش
هوش مصنوعی: به اراده خداوند، سرشت انسان دچار بدی نمیشود و خود او نیز از جنس خوبی است.
برین همنشانست پرهیز نیز
که نفروشد او راه یزدان به چیز
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که پرهیزکاران نیز در صف افرادی هستند که هیچگاه راه حق و الهی را به خاطر چیزهای دنیوی نمیفروشند و از آن منصرف نمیشوند. آنها در اعتقادات و اصول خود ثابتقدم هستند.
بدو گفت زین ده کدامست شاه
سوی نیکویها نماینده راه
هوش مصنوعی: به او گفت: از این ده (دهکده) کدامیک متعلق به شاه است تا نشانی از نیکوییها به من بدهد.
چنین داد پاسخ که راه خرد
ز هر دانشی بیگمان بگذرد
هوش مصنوعی: او به این سوال پاسخ داد که مسیر عقل و خرد از هر نوع دانش و آگاهی میگذرد و قطعا به آن میرسد.
همان خوی نیکوکه مردم بدوی
بماند همه ساله با آب روی
هوش مصنوعی: خوی خوب و رفتار نیکو باید همیشه در انسان باقی بماند، مانند آب که همواره پاک و زلال است.
وزین گوهران گوهر استوار
تن خشندی دیدم از روزگار
هوش مصنوعی: از میان این جواهرات، جواهری با استحکام را در روزگار دیدم که از آن خوشحالم.
وزیشان امیدست آهستهتر
برآسوده از رنج و شایستهتر
هوش مصنوعی: از آنان انتظار دارم که آرامتر و بیدردسرتر، با شایستگی بیشتری زندگی کنند.
وزین گوهران آز دیدم به رنج
که همواره سیری نیابد ز گنج
هوش مصنوعی: من از این جواهرات با ارزش در رنج و سختی قرار گرفتم، چرا که این جواهرات هیچگاه از گنج و ثروت خود سیر نخواهند شد.
بدو گفت شاه از هنرها چه به
که گردد بدو مرد جوینده مه
هوش مصنوعی: شاه به او گفت: از هنرها چه فایدهای دارد؟ اگر مردی جویای مهارت نباشی، به هیچ چیز نخواهی رسید.
چنین داد پاسخ که هر کو ز راه
نگردد بود با تنی بیگناه
هوش مصنوعی: جواب او این بود که هر کسی که از مسیر حق منحرف نشود، با وجود خود بیگناه خواهد بود.
بیابد ز گیتی همه کام ونام
از انجام فرجام و آرام و کام
هوش مصنوعی: از دنیا همه چیزهای مطلوب و مشهور را به دست میآورد و از پایان کار و آرامش و لذتها بهرهمند میشود.
بپرسید ازو نامبردار گو
کزین ده کدامین بود پیشرو
هوش مصنوعی: از او که نامش در یادهاست بپرسید که از این ده، کدام یک پیشگام بوده است.
چنین داد پاسخ به آواز نرم
سخنهای دانش به گفتار گرم
هوش مصنوعی: او با نرمی و ملایمت به سخنان آگاهانه پاسخ داد و با گفتار دلنشین، به گفتگو ادامه داد.
فزونی نجوید برین بر خرد
خرد بیگمان برهنر بگذرد
هوش مصنوعی: زیادتر از این، دانایی جستجو نمیکند، زیرا خرد بیتردید از هنر خالی میگذرد.
وزان پس ز دانا بپرسید مه
که فرهنگ مردم کدامست به
هوش مصنوعی: پس از آن، از عالم دانا سؤال کرد که فرهنگ و آداب مردم چیست؟
چنین داد پاسخ که دانش بهست
خردمند خود برجهان برمهست
هوش مصنوعی: این پاسخ به این معناست که فردی که دارای دانش و خرد است، در جایگاه بالاتری از دانایی قرار دارد و میتواند درک بهتری از جهان و مسائل آن داشته باشد.
که دانا بلندی نیازد به گنج
تن خویش را دور دارد ز رنج
هوش مصنوعی: آدمی که داناست، برای تأمین نیازهای خود به خوشبختی و ثروت احتیاج ندارد و خود را از زحمتها و سختیها دور نگه میدارد.
ز نیروی خصمش بپرسید شاه
که چون جست خواهی همی دستگاه
هوش مصنوعی: شاه از نیروی دشمن سوال کرد که با چه ترفند و ابزاری میخواهی اقدام کنی.
چنین داد پاسخ که کردار بد
بود خصم روشنروان و خرد
هوش مصنوعی: در پاسخ گفته شد که رفتار ناپسند، دشمنی را روشن و عقل را خاموش میکند.
ز دانا بپرسید پس دادگر
که فرهنگ بهتر بوَد گر گهر
هوش مصنوعی: از دانشمند پرسید قاضی که آیا فرهنگ بهتر از گوهر است؟
چنین داد پاسخ بدو رهنمون
که فرهنگ باشد ز گوهر فزون
هوش مصنوعی: او در پاسخ به او گفت که دانایی و فرهنگ از ثروت و جواهر نیز بیشتر ارزشمند است.
گهر بی هنر زار و خوارست و سست
به فرهنگ باشد روان تندرست
هوش مصنوعی: گوهری که ارزش و هنری نداشته باشد، بیارزش و ضعیف است، اما اگر با فرهنگ و دانش همراه باشد، روح و روانی سالم و قوی را به همراه دارد.
بدو گفت جان را زدودن بچیست
هنرهای تن را ستودن بچیست
هوش مصنوعی: او به جان گفت: آیا تنها هنر در زندگی، ستودن ویژگیهای جسمی و ظاهری است؟
بگویم کنون گفتها سربهسر
اگر یادگیری همه دربدر
هوش مصنوعی: میخواهم بگویم که اگر تمام صحبتها را به یاد داشته باشی، به نوعی گرفتار و آشفته خواهی شد.
خرد مرد را خلعت ایزدیست
ز اندیشه دورست و دور از بدیست
هوش مصنوعی: عقل و خرد انسان همچون لباسی است که از جانب خدا به او عطا شده است. این عقل او را از تفکرات نادرست و رفتارهای بد دور میکند.
هنرمند کز خویشتن در شگفت
بماند هنر زو نباید گرفت
هوش مصنوعی: اگر هنرمند از تواناییهای خود شگفتزده باشد، نباید انتظار داشته باشد که هنر او مورد تحسین قرار گیرد.
همان خوشمنش مردم خویشدار
نباشد به چشم خردمند خوار
هوش مصنوعی: اگر فردی با منش نیک و خوشرفتاری، به خودبینی و خودپسندی دچار شود، در نظر انسانهای خردمند و آگاه، از ارزش و احترام ساقط خواهد شد.
اگر بخشش و دانش و رسم و داد
خردمند گِرد آورد با نژاد
هوش مصنوعی: اگر انسانهای خردمند با یکدیگر دور هم جمع شوند و از بخشش، دانش، آداب و انصاف بهرهمند باشند، به طرز معناداری میتوانند به نژاد و قبیله خود افتخار کنند.
بزرگی و افزونی و راستی
همیگیرد از خوی بدکاستی
هوش مصنوعی: بزرگی، افزون بودن و صداقت از ویژگیهای نیکو ناشی میشود و به خاطر ویژگیهای زشت و ناپسند کم میشود.
ازان پس بپرسید کسری ازوی
که ای نامور مرد فرهنگجوی
هوش مصنوعی: پس از آن، از کسری بپرسید که ای مرد مشهور و فرهنگدوست.
بزرگی به کوشش بوَد گر به بخت
که یابد جهاندار ازو تاج و تخت
هوش مصنوعی: عظمت و بزرگی به تلاش و کوشش انسان بستگی دارد، حتی اگر کسی به طور طبیعی شانس خوبی داشته باشد، تنها با تلاش میتواند به مقام و موقعیتهای بزرگ دست یابد.
چنین داد پاسخ که بخت و هنر
چنانند چون جفت با یکدیگر
هوش مصنوعی: سرنوشت و استعداد انسانی همانند دو همسفر هستند که در کنار یکدیگر حرکت میکنند و هریک بر دیگری تأثیر میگذارد.
چنان چون تن و جان که یارند و جفت
تنومند پیدا و جان در نهفت
هوش مصنوعی: تن و جان در کنار یکدیگر هستند، یکی آشکار و نمایان و دیگری پنهان و درونزا.
همان کالبد مرد را پوششست
اگر بخت بیدار در کوششست
هوش مصنوعی: اگر شانس و بخت به کمک فردی بیاید و او برای رسیدن به هدفش تلاش کند، همان جسم و ظاهر او تنها یک پوشش است.
به کوشش نیاید بزرگی به جای
مگر بخت نیکش بود رهنمای
هوش مصنوعی: برای دستیابی به بزرگی و موفقیت، تلاش و کوشش کافی نیست؛ بلکه باید شانس و بخت نیز در کنار آن فرد وجود داشته باشد تا به او راهنمایی کند.
و دیگر که گیتی فسانهست و باد
چو خوابی که بیننده دارد به یاد
هوش مصنوعی: این جهان مانند یک افسانه است و همچون بادی میگذرد، مثل خواب که بیننده در آن چیزی را میبیند و به یاد میآورد.
چو بیدار گردد نبیند به چشم
اگر نیکویی دید اگر درد و خشم
هوش مصنوعی: وقتی انسان بیدار و هوشیار میشود، دیگر نمیتواند زیباییها را با چشم ببیند و اگر دردی یا خشمی هست، آن را هم نمیبیند.
دگر پرسشی برگشاد از نهفت
بدانا ستوده کدامست گفت
هوش مصنوعی: سوالی جدید مطرح شد که دربارهی شخصی که ستایش شده، به زبان آورد.
چنین داد پاسخ که شاهی که تخت
بیاراید و زور یابد ز بخت
هوش مصنوعی: آنگونه پاسخ داد که پادشاهی که بتواند بر تخت نشیند و به قدرت و توانایی دست یابد، به لطف بخت و اقبال خود است.
اگر دادگر باشد و نیکنام
بیابد ز گفتار و کردار کام
هوش مصنوعی: اگر آدمی درستکار و نیکنام باشد، به خاطر سخنان و رفتار خوبش به نتیجه و کامیابی میرسد.
بدو گفت کاندر جهان مستمند
کدامست بد روز و ناسودمند
هوش مصنوعی: او به او گفت که در این دنیا، چه کسی بیشتر از همه در رنج و سختی است و زندگی ناخوشی دارد.
چنین داد پاسخ که درویش زشت
که نه کام یابد نه خرم بهشت
هوش مصنوعی: در پاسخ این سؤال به این شکل بیان شده است که انسان فقیر و بدبخت نمیتواند از خوشیها بهرهمند شود و نه به سعادت و آرامش دست پیدا کند.
بپرسید و گفتا که بدبخت کیست
که همواره از درد باید گریست
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند که بدبخت واقعی کیست، او پاسخ داد که کسی است که همیشه به خاطر دردهایش میگرید.
چنین داد پاسخ که داننده مرد
که دارد ز کردار بد روی زرد
هوش مصنوعی: او با این پاسخ نشان داد که انسان آگاه و دانا کسی است که از اعمال ناپسند خود شرمنده و دلگیر است.
بپرسید ازو گفت خرسند کیست
به بیشی ز چیز آرزومند کیست
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که چه کسی خوشحال است و نسبت به چیزهایی که آرزو دارد، بیاعتناست؟
چنین داد پاسخ که آنکس که مهر
ندارد برین گرد گردان سپهر
هوش مصنوعی: جواب داد که آن کسی که محبت و عشق ندارد، نمیتواند در این دنیای پر پیچ و خم و تغییرات زندگی، خوشبخت و راضی باشد.
بدو گفت ما را چه شایستهتر
چنین گفت کان کس که آهستهتر
هوش مصنوعی: به او گفتیم چرا اینگونه بهتر است، چون کسی که با آرامش و احتیاط میگوید، بیشتر قابل اعتماد است.
بپرسید ازو گفت آهسته کیست
که بر تیز مردم بباید گریست
هوش مصنوعی: از او پرسیدند، پاسخ داد که باید به آرامی بگوییم: چه کسی باید بر افرادی تندخو و تیزمزاج گریه کند؟
چنین داد پاسخ که از عیبجوی
نگر تا که پیچد سر از گفتگوی
هوش مصنوعی: پاسخ اینگونه بود که به عیبجویی توجه کن، تا زمانی که صحبتها به پایان برسند و موضوع پیچیده نشود.
به نزدیک او شرم و آهستگی
هنرمندی و رای و شایستگی
هوش مصنوعی: نزدیک او باید با احتساب و آرامش رفتار کرد و هنر و فکر و شایستگی خود را به نمایش گذاشت.
بپرسید ازو نامور شهریار
که از مردمان کیست امیدوار
هوش مصنوعی: از او دربارهی پادشاه معروف پرسیدند که در میان مردم، چه کسی امیدوار است؟
چنین گفت کان کس که کوشاترست
دو گوشش بدانش نیوشاترست
هوش مصنوعی: کسی که در تلاش و کوشش بیشتری است، دو گوشش باید آماده شنیدن دانش و آگاهی باشد.
بپرسید ازو شهریار جهان
از آگاهی نیک و بد در نهان
هوش مصنوعی: پادشاه جهان از او پرسید درباره دانایی در مورد خوبی و بدی که در دل نهفته است.
چنین داد پاسخ که از آگهی
فراوان بود کژ و مغزش تهی
هوش مصنوعی: او در پاسخ گفت که به خاطر دانایی زیادش، کلماتش نامفهوم و بیمحتوا شده است.
مگر آنک گفتند خاکست جای
ندانم چه گویم ز دیگر سرای
هوش مصنوعی: شاید بگویند که خاکستری است، اما نمیدانم در مورد مکان دیگری چه بگویم.
بدو گفت کسری که آباد شهر
کدامست و ما زو چه داریم بهر
هوش مصنوعی: کسری از کسی پرسید که کدام شهر آباد است و ما از آن چه بهرهای داریم؟
چنین داد پاسخ که آبادجای
ز داد جهاندار باشد به پای
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که مکانی آباد و خوش، تنها به خاطر عدل و انصاف حکمرانی میتواند به وجود آید.
بپرسید کسری که بیدارتر
پسندیدهتر مرد و هشیارتر
هوش مصنوعی: کسری پرسید که کدام مرد بیدارتر و هشیارتر است، و کدام یک بیشتر پسندیده میشود.
به گیتی کدامست با من بگوی
که بفزاید از دانشش آبروی
هوش مصنوعی: در دنیا، کسی را به من معرفی کن که با دانشش بتواند آبرو و اعتبار من را افزایش دهد.
چنین داد پاسخ که دانای پیر
که با آزمایش بود یادگیر
هوش مصنوعی: در اینجا، فرد دانا و با تجربه به کسی پاسخ میدهد که باید از تجربیات گذشته بهرهبرداری کند و درس بگیرد. او تأکید میکند که یادگیری از آزمونها و آزمایشهای زندگی اهمیت زیادی دارد.
بدو گفت کسری که رامش کراست
که دارد به شادی همی پشت راست
هوش مصنوعی: کسری به کسی گفت که رامشگرش کیست، کسی که همواره به شادی و خوشی استوار و راست قامت است.
چنین داد پاسخ که هر کو ز بیم
بوَد ایمن و باشدش زر و سیم
هوش مصنوعی: هر کسی که از ترس در امان باشد و دارایی چون طلا و نقره داشته باشد، چنین پاسخی خواهد داد.
بدو گفت ما را ستایش به چیست
به نزدیک هرکس پسندیده کیست
هوش مصنوعی: او گفت: ما را برای چه چیزی باید ستایش کرد؟ زیرا هر کسی نظرش با دیگری متفاوت است و آنچه برای یک نفر پسندیده است ممکن است برای دیگری چنین نباشد.
چنین داد پاسخ که او را نیاز
بپوشد همی رشک با ننگ و آز
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که نیازهایش باید با حسادت و شرم و آز به خوبی پوشانده شوند.
همان رشک و کینش نباشد نهان
پسندیده او باشد اندر جهان
هوش مصنوعی: رشک و کینه او پنهان نیست و در دنیا مورد پسند اوست.
ز مرد شکیبا بپرسید شاه
که از صبر دارد به سر بر کلاه
هوش مصنوعی: شاه از مردی صبور پرسید که صبرش را چگونه بر سرش میگذارد، یعنی چگونه آن را مدیریت میکند.
چنین گفت کان کس که نومید گشت
دل تیرهرایش چو خورشید گشت
هوش مصنوعی: کسی که دلش ناامید و تیره شده، مانند خورشیدی است که ناگهان روشن و درخشان میشود.
دگر آنک روزش بباید شمرد
به کار بزرگ اندرون دست برد
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که باید به کارهای بزرگ پرداخت و تلاش بیشتری در این زمینه کرد.
بدو گفت غم در دل کیست بیش
کز اندوه سیر آید از جان خویش
هوش مصنوعی: غم در دل کیست که از اندوهش سیر شود و جانش را رها کند؟
چنین داد پاسخ که آنکو ز تخت
بیفتاد و نومید گردد ز بخت
هوش مصنوعی: او چنین جواب داد که کسی که از مقام خود سقوط کند، ناامید از شانس و بخت خواهد بود.
بپرسید ازو شهریار بلند
که از ما که دارد دلی دردمند
هوش مصنوعی: از شهریار بزرگ سوال کردند که آیا کسی از ما دلbroken دارد؟
چنین گفت کان کو خردمند نیست
توانگر کش از بخت فرزند نیست
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که فردی که عقل و دانش ندارد، حتی اگر ثروتمند باشد، در واقع به خاطر خوششانسی و بخت خود فرزند بهتری نخواهد داشت. در واقع، اهمیت خرد و دانش بیشتر از ثروت ظاهری است.
بپرسید شاه از دل مستمند
نشسته به گرم اندرون بیگزند
هوش مصنوعی: شاه از دل فردی بینوا که در آرامش درون خود نشسته است، سؤال کرد.
بدو گفت با دانشی پارسا
که گردد برو ابلهی پادشا
هوش مصنوعی: او به یک عالم با تقوا گفت که تو باعث میشوی پادشاهی نادان شود.
بپرسید نومیدتر کس کدام
که دارد توانایی و نیکنام
هوش مصنوعی: از کسی که ناامیدتر از دیگران است بپرسید که چه کسی توانایی و شهرت نیکو دارد.
چنین گفت کان کو ز کار بزرگ
بیفتد بماند نژند و سترگ
هوش مصنوعی: اگر کسی از انجام کارهای بزرگ بازبماند، تنها نام و یادش باقی میماند و در دلها به عنوان شخصی بزرگ و مهم یاد میشود.
بپرسید ازو شاه نوشینروان
که ای مرد دانا و روشنروان
هوش مصنوعی: از او، شاهی با چهرهٔ زیبا و دلنشین، پرسیدند که ای مردی با دانش و روشنایی ذهن، چه میگویی؟
که دانی که بینام و آرایشست
که او از در مهر و بخشایشست
هوش مصنوعی: میدانی که او بدون نام و زیورآلات است، زیرا از در محبت و بخشندگی وارد میشود.
بدو گفت مرد فراوان گناه
گنهکار درویش و بیدستگاه
هوش مصنوعی: مردی به درویش گفت که گناهکاران زیادند و بسیاری از آنها بدون قدرت و موقعیت اجتماعی هستند.
بپرسید و گفتش که برگوی راست
که تا از گذشته پشیمان کراست
هوش مصنوعی: از او پرسیدند و او گفت که درست بگو تا افرادی که از گذشته خود پشیمانند، دچار ناراحتی نشوند.
چنین داد پاسخ که آن تیره ترگ
که بر سر نهد پادشا روز مرگ
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که آن کسی که تاج را بر سر میگذارد و پادشاه میشود، در روز مرگش هم به همان اندازه ننگین خواهد بود.
پشیمان شود دل کند پرهراس
که جانش به یزدان بود ناسپاس
هوش مصنوعی: دل به خاطر ترس از عواقب ناخوشایند پشیمان میشود، چون او به ذات پاک خداوند ناسپاسی کرده است.
و دیگر که کردار دارد بسی
به نزدیک آن ناسپاسان کسی
هوش مصنوعی: کسی که به خوبیها و کارهای نیکش اهمیت نمیدهند و از آنها قدردانی نمیکنند، در واقع، روح و شخصیتش پر از کردارهای بزرگ و ارزشمند است.
بپرسید و گفت ای خرد یافته
هنرها یک اندر دگر بافته
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند و او پاسخ داد: ای کسی که عقل و دانش را به خوبی درک کردهای، هنرها به گونهای زیبا و پیچیده با یکدیگر در هم تنیده شدهاند.
چه دانی کزو تن بود سودمند
همان بر دل هر کسی ارجمند
هوش مصنوعی: نمیدانی چه کسی وجودش برای دیگران مفید است، همانطور که شخصیت او در دل هر فردی ارزشمند است.
چنین داد پاسخ که ناتندرست
که دل را جز از شادمانی نجست
هوش مصنوعی: او در پاسخ گفت که کسی که بیمار است، دلش هیچ گاه به شادمانی نمیرسد.
چو از درد روزی بسستی بود
همه آرزو تندرستی بود
هوش مصنوعی: شاید وقتی که از درد و رنج رهایی یابیم، همه آرزویمان سلامت و تندرستی باشد.
بپرسید و گفتش که از آرزوی
چه بیشست پیدا کن ای نیکخوی
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که آرزویش چیست، و او را به جستوجو و یافتن آن دعوت کردند ای نیکوخصال.
بدو گفت چون سرفرازی بود
همه آرزو بینیازی بود
هوش مصنوعی: او به او گفت چون که عزیز و باافتخار است، همه آرزوهایش بینیاز شدن است.
چو ازبینیازی بود تندرست
نباید جز از کام دل چیز جست
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به بینیازی و سلامت رسیده باشد، نباید به دنبال چیزی جز خواستههای دل خود باشد.
ازان پس چنین گفت با رهنمون
که بردل چه اندیشه آید فزون
هوش مصنوعی: از آن زمان به بعد، او با راهنمایش گفت که چه افکاری در دل بر او میگذرد و افزایش مییابد.
چنین داد پاسخ که ای را سه روی
بسازد خردمند با راهجوی
هوش مصنوعی: او چنین پاسخ داد که: کسی که خردمند و داناست، با کسی که در جستجوی راه و روش درست است، سه روی خود را میسازد.
یکی آنک اندیشد از روز بد
مگر بیگنه بر تنش بد رسد
هوش مصنوعی: کسی که دربارهی روزهای بد فکر میکند، آیا ممکن است بدون اینکه گناهی کرده باشد، بدی به او برسد؟
بترسد ز کار فریبنده دوست
که با مغز جان خواهد و خون و پوست
هوش مصنوعی: از کارهای فریبنده یک دوست باید ترسید، چون او میتواند به راحتی جان و زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهد و او را به خطر بیندازد.
سه دیگر ز بیدادگر شهریار
که بیگار بستاند از مرد کار
هوش مصنوعی: در مورد سه نفر دیگر از ستمگرانی که از افراد زحمتکش کار میکشند و به آنها ظلم میکنند، صحبت میشود.
چه نیکو بود گردش روزگار
خردیافته مرد آموزگار
هوش مصنوعی: چقدر خوب است که روزگار به نیکی میچرخد و مرد دانا و با تجربهای مانند آموزگار در آن قرار دارد.
جهان روشن و پادشا دادگر
ز گردون نیابی فزون زین هنر
هوش مصنوعی: دنیا پر از نور و پادشاهی عادل است. از آسمان چیزی بیشتر از این هنر پیدا نخواهی کرد.
بپرسیدش از دین و از راستی
کزو دور باشد بدو کاستی
هوش مصنوعی: از او درباره دین و راستی پرسیدند، که آیا از آنها دوری میکنی یا نه؟
بدو گفت شاها بدینی گرای
کزو نگسلد یادکرد خدای
هوش مصنوعی: به او گفت شاه: آیا میتوانی ببینی که اگر او یاد خدا را رها نکند، چه کار باید کرد؟
همان دوری از کژی و راه دیو
بترس از جهانبان و کیهان خدیو
هوش مصنوعی: از انحراف و گمراهی دوری کن و از قدرتهای مخرب بترس. همچنین باید از حکام و جهانی که در آن زندگی میکنی هوشیار باشی.
به فرمان یزدان نهاده دو گوش
وزیشان نباشد کسی با خروش
هوش مصنوعی: به دستور خداوند، دو گوش به ما داده شده است و از این دو گوش هیچکس نمیتواند با سر و صدا و فریاد ما را به چیزی وا دارد.
ازان پس بپرسیدش از پادشا
که فرماروانست بر پارسا
هوش مصنوعی: پس از آن، از او بپرسید درباره پادشاه که آیا فرمانرواییاش بر پارسا (افراد درستکار) درست است یا خیر.
کز ایشان کدامست پیروزبخت
که باشد به گیتی سزاوار تخت
هوش مصنوعی: کدام یک از آنها شایسته و خوشبخت است که در این دنیا لیاقت رسیدن به مقام و سلطنت را داشته باشد؟
چنین گفت کان کو بود دادگر
خرد دارد و رای و شرم و هنر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که دادگر و عادل است، باید دارای خرد، اندیشه، شرافت و مهارت نیز باشد.
بپرسیدش از دوستان کهن
که باشند هم کوشه و یکسخن
هوش مصنوعی: از دوستان قدیمی بپرس که آیا در گوشه و کنار چیزی برای گفتن دارند.
چنین داد پاسخ که از مرد دوست
جوانمردی و داد دادن نکوست
هوش مصنوعی: او گفت: از مردان جوانمردی و انصاف در برابر دوستان، به خوبی یاد میشود.
نخواهد به تو بد به آزرم کس
به سختی بود یار و فریادرس
هوش مصنوعی: کسی که به تو بدی نمیکند، به خاطر شخصیت و ادب تو است؛ و اگر در سختی باشی، یار و کمککاری برایت پیدا خواهد شد.
بدو گفت کسری کرا بیش دوست
که با او یکی بود از مغز و پوست
هوش مصنوعی: کسری از کسی پرسید که محبوبتر از همه کیست، و پاسخ شنید که کسی که با او درون و بیرون یکی باشد، یعنی هم از نظر ظاهر و هم باطن هماهنگ و یکسان باشد.
چنین داد پاسخ که از نیکدل
جدایی نخواهد جز از دلگسل
هوش مصنوعی: پاسخ داد که جدایی از کسی که دلش نیکوست، فقط از دل شکسته ممکن است.
دگر آن کسی کو نوازندهتر
نکوتر به کردار و سازندهتر
هوش مصنوعی: دیگر آن کس که در نیکی و رفتار بهتر از دیگران است و به خلق و خوی هنرمندانهتری مشهور است،值得 توجه و ستایش است.
بپرسید دشمن کرا بیشتر
که باشد بدو بر بداندیشتر
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که از دشمن بپرسید که چه کسی را بیشتر از خود او میشناسد، تا بتوانید بداندیشتر را شناسایی کنید. به عبارت دیگر، هر چه دشمن بدتر و بداندیشتر باشد، شناخت او از بدیهای دیگران نیز بیشتر خواهد بود.
چنین داد پاسخ که برترمنش
که باشد فراوان بدو سرزنش
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که اگر کسانی وجود داشته باشند که از من بالاتر باشند، آن وقت انتقاد و سرزنش از آنها زیاد است.
همان نیز کاو آز دارد درشت
پرآژنگ رخساره و بسته مشت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که در دل خود آرزو و خواستههای بزرگ دارد، باید به تواضع و آرامش در رفتار خود توجه کند. اگرچه او پرشور و با ظاهری زیباست، اما باید به یاد داشته باشد که قدرت و قاطعیت در عمل به همراه ظاهری دلسوز و باوقار باشد.
بپرسید تا جاودان دوست کیست
ز درد جدایی که خواهد گریست
هوش مصنوعی: بپرسید که دوست واقعی کیست، آن هم در شرایطی که کسی از درد جدایی به شدت گریه خواهد کرد.
چنین داد پاسخ که کردار نیک
نخواهد جدا بودن از یار نیک
هوش مصنوعی: پاسخ این بود که عمل خوب و نیک، نمیتواند از همراهی و دوستی با انسانهای نیک جدا باشد.
چه ماند بدو گفت جاوید چیز
که آن چیز کمی نگیرد به نیز
هوش مصنوعی: به او گفتند که هیچ چیزی باقی نمانده است که به اندازه لازم و کافی نباشد.
چنین داد پاسخ که انباز مرد
نه کاهد نه سوزد نه ترسد ز درد
هوش مصنوعی: او جواب داد که مردی که دوستش دارد، نه کم میشود، نه میسوزد و نه از درد میترسد.
چنین گفت کین جان دانا بود
که بر آرزوها توانا بود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که درک و آگاهی عمیق انسان به او این قدرت را میدهد که بر خواستهها و آرزوهای خود تسلط پیدا کند.
بدو گفت شاه ای خداوند مهر
چه باشد به پهنا فزون از سپهر
هوش مصنوعی: شاه به خداوند مهر گفت: چه چیزی میتواند به وسعت آسمان بزرگتر باشد؟
چنین گفت کان شاه بخشنده دست
و دیگر دل مرد یزدانپرست
هوش مصنوعی: او گفت که شاه بخشنده، دستی دارد همچون دل مردی که خدا را میپرستد.
بپرسید و گفتا چه با زیبتر
کزان برفرازد خردمند سر
هوش مصنوعی: پرسیدند که چه چیزی از زیبایی بیشتر است که خردمندان به خاطر آن سر بلند میکنند.
چنین داد پاسخ که ای پادشا
مده گنج هرگز بناپارسا
هوش مصنوعی: پادشاه، به این خصلت توجه کن که هرگز ثروت و گنج را بیحساب نده.
چو کردار با ناسپاسان کنی
همی خشت خشک اندر آب افگنی
هوش مصنوعی: اگر با افرادی که ناسپاس هستند، رفتار کنی، مثل این است که خشت خشک را در آب بیندازی و هیچ سودی نخواهد داشت.
بدو گفت اندر چه چیزست رنج
کزو کم شود مرد را آز گنج
هوش مصنوعی: او به او گفت: در چه موضوعی است که رنج و زحمت از انسان کم میکند و او را از آزمایشها و سختیها آزاد میسازد؟
بدو داد پاسخ که ای شهریار
همیشه دلت باد چون نوبهار
هوش مصنوعی: او به من پاسخ داد که ای پادشاه، همیشه دلت شاداب و پرنشاط مانند بهار باشد.
پرستندهٔ شاه بدخو ز رنج
نخواهد تن و زندگانی و گنج
هوش مصنوعی: پرستشگر پادشاه بیرحم، از رنج و درد و فقر بینیاز نیست و از زندگی شاداب و ثروت حقیقی بهرهمند نخواهد شد.
بپرسید و گفتش چه دیدی شگفت
کزان برتر اندازه نتوان گرفت
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که چه چیز شگفتانگیزی دیدهای، و او پاسخ داد که نمیتوان هیچ اندازه و معیاری برای آنچه دیده است، تعیین کرد.
چنین گفت با شاه بوزرجمهر
که یک سر شگفتست کار سپهر
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که شخصی به پادشاه بوزرجمهر میگوید که کارهای آسمان و جهان بسیار عجیب و شگفتانگیز است.
یکی مرد بینیم با دستگاه
کلاهش رسیده بابر سیاه
هوش مصنوعی: مردی را دیدیم که با کلاهی بر سرش آمده و سیاهپوش است.
که او دست چپ را نداند ز راست
ز بخشش فزونی نداند نه کاست
هوش مصنوعی: او نمیداند که دست چپش از راستش کجاست و از آنجایی که در بخشش بینهایت است، هیچ چیزی از او کم نمیشود.
یکی گردش آسمان بلند
ستاره بگوید که چونست و چند
هوش مصنوعی: یکی از ستارههای آسمان بلند میگوید که چه بر سر زمین آمده و چقدر از زمان گذشته است.
فلک رهنمونش به سختی بود
همه بهر او شوربختی بود
هوش مصنوعی: آسمان و سرنوشت بر او سختیها را تحمیل کرده و تمام رخدادها به نفع او نبوده و او را در زمره افراد بدشانس قرار داده است.
گرانتر چه دانی بدو گفت شاه
چنین داد پاسخ که سنگ گناه
هوش مصنوعی: شاه از او پرسید که چه چیز گرانتر است؟ او در پاسخ گفت: سنگینی گناه.
بپرسید کز برتری کارها
ز گفتارها هم ز کردارها
هوش مصنوعی: از شما میپرسم که چه چیزی در کارها برتری دارد، گفتارها یا کردارها؟
کدامست با ننگ و با سرزنش
که باشد ورا هر کسی بدکنش
هوش مصنوعی: کسی که با زشتکاری خود فرار ندارد و با ننگ و سرزنش زندگی میکند، در واقع به نوعی ننگ برای دیگران تبدیل میشود.
چنین داد پاسخ که زفتی ز شاه
ستیهیدن مردم بیگناه
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که وقتی از سوی شاه مورد ظلم قرار میگیرد، دیگران از او دفاع نمیکنند.
توانگر که تنگی کند در خورش
دریغ آیدش پوشش و پرورش
هوش مصنوعی: ثروتمندی که در تأمین نیازهایش بخیل باشد، دلسردی از زندگی و کمبودها به سراغش میآید.
زنانی که ایشان ندارند شرم
بگفتن ندارند آواز نرم
هوش مصنوعی: زنانی که شرم و حیایی ندارند، به راحتی به بیان سخنانی بیپروا میپردازند و لحن آنها نیز نرم و ملایم است.
همان نیکمردان که تندی کنند
وگر تنگدستان بلندی کنند
هوش مصنوعی: آدمهای نیکو و شریف، اگرچه به دیگران سخت بگیرند، اما به افراد بیبضاعت احترام میگذارند و برای آنها ارزش قائل هستند.
دروغ آنک بیرنگ و زشتست و خوار
چه بر نابکار و چه بر شهریار
هوش مصنوعی: دروغ همیشه زشت و بیارزش است، چه بر انسانهای نیکوکار و چه بر قدرتمندان.
به گیتی ز نیکی چه چیزست گفت
که هم آشکارست و هم در نهفت
هوش مصنوعی: در این دنیا چه چیزی وجود دارد که هم مشخص و آشکار باشد و هم در دل خود پنهانی داشته باشد؟
کزو مرد داننده جوشن کند
روان را بدان چیز روشن کند
هوش مصنوعی: کسی که از او فرد با دانش، آگاهی و بینش به دست میآورد، میتواند روح خود را با آن چیز روشن و پاک کند.
چنین داد پاسخ که کوشان بدین
به گیتی نیابد جز از آفرین
هوش مصنوعی: پاسخ او این بود که افرادی مانند کوشان در این دنیا جز از طریق آفرین و ستایش به موفقیت نمیرسند.
دگر آنک دارد ز یزدان سپاس
بود دانشی مرد نیکیشناس
هوش مصنوعی: کسی که شکرگزار خداوند است، انسانی نیکو و دانا به خوبیهاست.
بدو گفت کسری که کرده چه به
چه ناکرده از شاه وز مرد مه
هوش مصنوعی: کسری به کسی گفت: تو چه کار کردهای که به این حال و روز افتادهای، و از شاه و مرد بزرگ چه خبر؟
چه بهتر کزو باز داریم چنگ
گرفته چه بهتر ز بهر درنگ
هوش مصنوعی: بهتر است که به خاطر چیزی که گرفتهایم، دوباره آن را به دست آوریم و برای مکث کردن در آن، بیشتر تلاش کنیم.
چه بهتر ز فرمودن و داشتن
وگر مرد را خوار بگذاشتن
هوش مصنوعی: بهتر از این است که فقط صحبت کنیم یا چیزی را در اختیار داشته باشیم، اگر مردی را نادیده بگیریم و به او بیاحترامی کنیم.
به پاسخ نگه داشتن گفت خشم
که از بیگناهان بخوابند چشم
هوش مصنوعی: خشم از کسی که بیگناه است، میخواهد که چشمها را بر روی او ببندند و به او پاسخ ندهند.
دگر آنک بیدار داری روان
بکوشی تو در کارها تا توان
هوش مصنوعی: اگر در زندگی بیدار و آگاه باشی، باید در کارهایت تلاش کنی و تا جایی که میتوانی کوشش نمایی.
فروهشته کین برگرفته امید
بتابد روان زو به کردار شید
هوش مصنوعی: آرامش و امیدی که از دل به وجود آمده است، باعث میشود که روح و روان انسان مانند خورشید درخشان و شاداب باشد.
ز کار بزه چند یابی مزه
بیفگن مزه دور باش از بزه
هوش مصنوعی: اگر از کارهای ناپسند لذت ببری، باید دوری کنی از آن کارها.
سپاس از خداوند خورشید و ماه
که رَستم ز بوزرجمهر و ز شاه
هوش مصنوعی: شکرگزاری برای خداوندی که خورشید و ماه را آفریده و از بزرگی و مقام بوزرجمهر و شاه رهایی یافتهام.
چو این کار دلگیرت آمد ببن
ز شطرنج باید که رانی سخن
هوش مصنوعی: وقتی که این کار تو را ناراحت کرد، مانند شطرنج باید به فکر رندگی و تدبیر باشی.