بخش ۱۰ - نامه کسری به هرمزد
شنیدم کجا کسری شهریار
به هرمز یکی نامه کرد استوار
ز شاه جهاندار خورشید دهر
مهست و سرافراز و گیرنده شهر
جهاندار بیدار و نیکو کنش
فشاننده گنج بی سرزنش
فزاینده نام و تخت قباد
گراینده تاج و شمشیر و داد
که با فر و برزست و فرهنگ و نام
ز تاج بزرگی رسیده به کام
سوی پاک هرمزد فرزند ما
پذیرفته از دل همی پند ما
ز یزدان بدی شاد و پیروز بخت
همیشه جهاندار با تاج و تخت
به ماه خجسته به خرداد روز
به نیک اختر و فال گیتیفروز
نهادیم بر سر تو را تاج زر
چنان هم که ما یافتیم از پدر
همان آفرین نیز کردیم یاد
که بر تاج ما کرد فرخ قباد
تو بیدار باش و جهاندار باش
خردمند و راد و بیآزار باش
به دانش فزای و به یزدان گرای
که اویست جان تو را رهنمای
بپرسیدم از مرد نیکوسخن
کسی کاو به سال و خرَد بُد کهن
که از ما به یزدان که نزدیکتر؟
کهرا نزد او راه باریکتر؟
چنین داد پاسخ که دانش گزین
چو خواهی ز پروردگار آفرین
که نادان فزونی ندارد ز خاک
به دانش بسنده کند جان پاک
به دانش بود شاه زیبایتخت
که داننده بادی و پیروزبخت
مبادا که گردی تو پیمانشکن
که خاک است پیمانشکن را کفن
به بادافره ِ بیگناهان مکوش
به گفتار ِ بدگوی مسپار گوش
به هر کار فرمان مکن جز بهداد
که از داد باشد روان تو شاد
زبان را مگردان بهگِرد دروغ
چو خواهی که تخت تو گیرد فروغ
وگر زیردستی بود گنجدار
تو او را ازان گنج بیرنج دار
که چیز کسان دشمن گنج تست
بدان گنج شو شاد کز رنج تست
وگر زیردستی شود مایهدار
همان شهریارش بود سایهدار
همی در پناه تو باید نشست
اگر زیردست است اگر در پرست
چو نیکی کند با تو پاداش کن
ابا دشمن دوست پرخاش کن
وگر گردی اندر جهان ارجمند
ز درد تن اندیش و درد گزند
سرای سپنج است هرچون که هست
بدو اندر ایمن نشاید نشست
هنر جوی با دین و دانش گزین
چو خواهی که یابی ز بخت آفرین
گرامی کن او را که در پیش تو
سپر کرده جان بر بداندیش تو
به دانش دو دست ستیزه ببند
چو خواهی که از بد نیابی گزند
چو بر سر نهی تاج شاهنشهی
ره برتری بازجوی از بهی
همیشه یکی دانشی پیش دار
ورا چون روان و تن خویش دار
بزرگان و بازارگانان شهر
همی داد باید که یابند بهر
کسی کاو ندارد هنر با نژاد
مکن زو به نیز از کم و بیش یاد
مده مرد بینام را ساز جنگ
که چون بازجویی نیاید به چنگ
به دشمن دهد مر تو را دوستدار
دو کار آیدت پیش دشوار و خوار
سلیح تو در کارزار آوَرَد
همان بر تو روزی به کار آورد
ببخشای بر مردم مستمند
ز بد دور باش و بترس از گزند
همیشه نهان دل خویش جوی
مکن رادی و داد هرگز به روی
همان نیز نیکی به اندازه کن
ز مرد جهاندیده بشنو سخن
به دنیا گرای و به دین دار چشم
که از دین بود مرد را رشک و خشم
هزینه به اندازهٔ گنج کن
دل از بیشی گنج بیرنج کن
به کردار شاهان پیشین نگر
نباید که باشی مگر دادگر
که نفرین بود بهر بیداد شاه
تو جز داد مپسند و نفرین مخواه
کجا آن سر و تاج شاهنشهان؟
کجا آن بزرگان و فرخ مهان؟
از ایشان سخن یادگارست و بس
سرای سپنجی نماند به کس
گزافه مفرمانی خون ریختن
وگر جنگ را لشکر انگیختن
نگه کن بدین نامه پندمند
دل اندر سرای سپنجی مبند
به دین من تو را نیکویی خواستم
به دانش دلت را بیاراستم
به راه خداوند خورشید و ماه
ز بن دور کن دیو را دستگاه
به روز و شب این نامه را پیش دار
خرد را به دل داور خویش دار
اگر یادگاری کنی در جهان
که نام بزرگی نگردد نهان
خداوند گیتی پناه ِ تو باد
زمان و زمین نیکخواه تو باد
به کام تو گردنده چرخ بلند
ز کردار بد دور و دور از گزند
شهنشاه کاو داد دارد خرد
بکوشد که با شرم گرد آورد
دلیری به رزم اندرون زور دست
بود پاکدینی و یزدانپرست
به گیتی نگر کاین هنرها کراست
چو دیدی، ستایش مر او را سزاست
مجوی آنک چون مشتری روشن است
جهانجوی و با تیغ و با جوشن است
جهان بستد از مردم بت پرست
ز دیبای دین بر دل آیین ببست
کنو لاجرم جود موجود گشت
چو شاه جهان شاه محمود گشت
اگر بزم جوید همی گر نبرد
جهانبخش را این بود کار کرد
ابوالقاسم آن شاه پیروز و داد
زمانه به دیدار او شاد باد
بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر: چنان بد که کسری بدان روزگاربخش ۱۱ - سخن پرسیدن موبد ازکسری: یکی پیر بد پهلوانی سخن
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم کجا کسری شهریار
به هرمز یکی نامه کرد استوار
هوش مصنوعی: شنیدم که کسری، پادشاه کشور، نامهای محکم و استوار به هرمز نوشت.
ز شاه جهاندار خورشید دهر
مهست و سرافراز و گیرنده شهر
هوش مصنوعی: این شعر به وصف یک پادشاه بزرگ و فرزانه میپردازد که مانند خورشید در آسمان میدرخشد و به سرافرازی و قدرت اشاره دارد. او نماد روشنایی و برتری است و توانسته است شهرها را در اختیار خود بگیرد و آنها را تحت سلطهاش درآورد.
جهاندار بیدار و نیکو کنش
فشاننده گنج بی سرزنش
هوش مصنوعی: فرمانروای آگاه و نیکوکار، ثروت و نعمت را بدون هیچ نکته مثبتی به دیگران ارزانی میدارد.
فزاینده نام و تخت قباد
گراینده تاج و شمشیر و داد
هوش مصنوعی: نام و تخت قباد روز به روز بیشتر میشود و تاج و شمشیر و عدالت به سمت او پیش میرود.
که با فر و برزست و فرهنگ و نام
ز تاج بزرگی رسیده به کام
هوش مصنوعی: آنکه به شدت دارای عظمت و ارزشهای معنوی است و از طریق سرافرازی و نام نیک، به مقام و جایگاهی والا دست یافته است.
سوی پاک هرمزد فرزند ما
پذیرفته از دل همی پند ما
هوش مصنوعی: به سوی خدای پاک و توانمند، فرزند ما با دل و جان نصیحتهای ما را پذیرفته است.
ز یزدان بدی شاد و پیروز بخت
همیشه جهاندار با تاج و تخت
هوش مصنوعی: از خداوند خوب و با بخت پیروز، همیشه پادشاه با تاج و تخت شاد و خوشحال است.
به ماه خجسته به خرداد روز
به نیک اختر و فال گیتیفروز
هوش مصنوعی: در روز خوش و فرخنده خرداد و در ماه زیبا، به ستارهای نیک که زندگی را روشن میکند، اشاره میشود.
نهادیم بر سر تو را تاج زر
چنان هم که ما یافتیم از پدر
هوش مصنوعی: ما برای تو تاج طلا قرار دادیم، همانطور که از پدرمان به ارث بردیم.
همان آفرین نیز کردیم یاد
که بر تاج ما کرد فرخ قباد
هوش مصنوعی: ما همانطور که ستایش کردیم، به یاد داریم که فرخ قباد بر سر ما تاج نهاد.
تو بیدار باش و جهاندار باش
خردمند و راد و بیآزار باش
هوش مصنوعی: بیدار و هوشیار باش، کسی که بر جهان مسلط است. با خرد و دانایی زندگی کن و احترامی به دیگران بگذار، و از آزار رساندن به دیگران پرهیز کن.
به دانش فزای و به یزدان گرای
که اویست جان تو را رهنمای
هوش مصنوعی: برای افزایش دانش خود تلاش کن و به خدا نزدیک شو، چرا که او راهنمای جان توست.
بپرسیدم از مرد نیکوسخن
کسی کاو به سال و خرَد بُد کهن
هوش مصنوعی: از فرد باخرد و خوشزبان پرسیدم، کسی که هم سال و هم از نظر دانایی کهن و باتجربه است.
که از ما به یزدان که نزدیکتر؟
کهرا نزد او راه باریکتر؟
هوش مصنوعی: کدام یک از ما به خدا نزدیکتر است؟ چه کسی در نزد او مسیر راحتتری دارد؟
چنین داد پاسخ که دانش گزین
چو خواهی ز پروردگار آفرین
هوش مصنوعی: در پاسخ گفت که اگر میخواهی از خالق و پروردگار شناخت و علم به دست آوری، باید دانش و آگاهی را انتخاب کنی.
که نادان فزونی ندارد ز خاک
به دانش بسنده کند جان پاک
هوش مصنوعی: نادانی به اندازه خاک هم ارزش ندارد، اما انسان با دانش میتواند به روح پاک خود تکیه کند و به کمال برسد.
به دانش بود شاه زیبایتخت
که داننده بادی و پیروزبخت
هوش مصنوعی: به خاطر دانش و معرفت، پادشاه زیبای تخت را شناختند، چرا که او دانا و خوشبخت است.
مبادا که گردی تو پیمانشکن
که خاک است پیمانشکن را کفن
هوش مصنوعی: مبادا که تو فردی بیوفا و پیمانشکن باشی، زیرا سرنوشت چنین فردی همچون خاکی است که در نهایت به کفن و خاکسپاری تبدیل میشود.
به بادافره ِ بیگناهان مکوش
به گفتار ِ بدگوی مسپار گوش
هوش مصنوعی: به بیگناهی که در دست باد افتاده، آزار نرسان و به سخنان بد دیگران گوش نده.
به هر کار فرمان مکن جز بهداد
که از داد باشد روان تو شاد
هوش مصنوعی: در هر کاری جز به انصاف و عدالت قدم نگذار، زیرا که تنها از طریق رعایت عدالت است که روح تو شاداب و خوشحال خواهد بود.
زبان را مگردان بهگِرد دروغ
چو خواهی که تخت تو گیرد فروغ
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مقام و اعتبار تو حفظ شود، زبانت را به دروغ نپیچان.
وگر زیردستی بود گنجدار
تو او را ازان گنج بیرنج دار
هوش مصنوعی: اگر کسی که در زیر دست توست، صاحب ثروت و گنجی باشد، او را از آن دارایی بیزحمت بهرهمند کن.
که چیز کسان دشمن گنج تست
بدان گنج شو شاد کز رنج تست
هوش مصنوعی: افرادی که در زندگی با مشکلات و سختیها مواجه میشوند، باید بدانند که این چالشها میتوانند به عنوان بخشی از گنجینهای ارزشمند تلقی شوند. بنابراین باید به جای غم و اندوه، با شادی به این گنجینهها بپردازند و از رنجها درس عبرت بگیرند.
وگر زیردستی شود مایهدار
همان شهریارش بود سایهدار
هوش مصنوعی: اگر کسی که در جایگاه پایینتری قرار دارد، دارا و توانگر شود، در حقیقت همانند پادشاهی است که بر سایههای خود حکمرانی میکند.
همی در پناه تو باید نشست
اگر زیردست است اگر در پرست
هوش مصنوعی: باید در سایه و حمایت تو آرامش پیدا کرد، چه اگر خلافی باشد یا در حال محافظت باشیم.
چو نیکی کند با تو پاداش کن
ابا دشمن دوست پرخاش کن
هوش مصنوعی: اگر کسی با تو خوب و مهربان باشد، به او پاداش بده و اگر دشمنی با تو بدی کرد، با او مقابله کن و پاسخ بده.
وگر گردی اندر جهان ارجمند
ز درد تن اندیش و درد گزند
هوش مصنوعی: اگر در دنیا به مقام و ارزش بالایی برسی، باید مراقب دردهای جسمی و رنجهای ناشی از آسیبها نیز باشی.
سرای سپنج است هرچون که هست
بدو اندر ایمن نشاید نشست
هوش مصنوعی: خانهای که در آن زندگی میکنیم، مانند سپنج است و هر چه هست، حفاظت در آن ممکن نیست. پس در چنین مکانی نمیتوان به آرامی زندگی کرد.
هنر جوی با دین و دانش گزین
چو خواهی که یابی ز بخت آفرین
هوش مصنوعی: اگر به دنبال موفقیت و خوشبختی هستی، هنر را بیاموز و با دین و دانش همراه کن.
گرامی کن او را که در پیش تو
سپر کرده جان بر بداندیش تو
هوش مصنوعی: احترام بگذار به کسی که جانش را برای حمایت از تو در برابر بداندیشان قرار داده است.
به دانش دو دست ستیزه ببند
چو خواهی که از بد نیابی گزند
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از آسیبهای بد دور بمانی، باید با دانش و آگاهی خود مقابله کنی و از آن بهره بگیری.
چو بر سر نهی تاج شاهنشهی
ره برتری بازجوی از بهی
هوش مصنوعی: وقتی که بر سر خود تاج پادشاهی را قرار میدهی، باید در جستوجوی برتری و فضیلت از میان خوبیها باشی.
همیشه یکی دانشی پیش دار
ورا چون روان و تن خویش دار
هوش مصنوعی: همیشه یک فرد دانا را در کنار خود داشته باش، مانند اینکه روان و بدن خود را همیشه با خود داری.
بزرگان و بازارگانان شهر
همی داد باید که یابند بهر
هوش مصنوعی: بزرگان و بازرگانان شهر باید به فکر باشند تا به منافع خود دست یابند.
کسی کاو ندارد هنر با نژاد
مکن زو به نیز از کم و بیش یاد
هوش مصنوعی: اگر کسی هنر و مهارت ندارد، به خاطر نژادش با او رفتار نکن و از او به خاطر کم و کاستیهایش یاد نکن.
مده مرد بینام را ساز جنگ
که چون بازجویی نیاید به چنگ
هوش مصنوعی: مردی که نام و نشانی ندارد را به جنگ نبر، زیرا در هنگام بازخواست و حسابرسی، او در دسترس نخواهد بود.
به دشمن دهد مر تو را دوستدار
دو کار آیدت پیش دشوار و خوار
هوش مصنوعی: اگر دشمنی برایت دوست پیدا کند، دو مشکل برایت به وجود میآید که هم دشوار خواهد بود و هم تو را خوار میکند.
سلیح تو در کارزار آوَرَد
همان بر تو روزی به کار آورد
هوش مصنوعی: توان و ابزار تو در میدان جنگ، روزی به کار خودت خواهد آمد و تو را به موفقیت خواهد رساند.
ببخشای بر مردم مستمند
ز بد دور باش و بترس از گزند
هوش مصنوعی: به دیگران کمک کن و دستگیری کن، از بدیها دوری کن و از آسیبهای احتمالی بترس.
همیشه نهان دل خویش جوی
مکن رادی و داد هرگز به روی
هوش مصنوعی: به دنبال این نباش که همیشه احساسات درونی خودت را پیدا کنی، زیرا هیچگاه نمیتوانی به راحتی آنها را پیدا کنی و نباید انتظار داشته باشی که دیگران به آنها توجهی داشته باشند.
همان نیز نیکی به اندازه کن
ز مرد جهاندیده بشنو سخن
هوش مصنوعی: به همان اندازه که نیکی میکنی، باید از تجربههای دیگران هم بهره بگیری و سخن آنها را بشنوی.
به دنیا گرای و به دین دار چشم
که از دین بود مرد را رشک و خشم
هوش مصنوعی: به زندگی دنیوی توجه کن و در عین حال دین را نیز نگهدار، زیرا خصیصههای انسان از دین او نشأت میگیرد و باعث حسادت و خشم او میشود.
هزینه به اندازهٔ گنج کن
دل از بیشی گنج بیرنج کن
هوش مصنوعی: به اندازهای که میتوانی، هزینه کن و دل را از فراوانی خالی نکن؛ زیرا با تلاش و سختی میتوانی به ثروت برسـی.
به کردار شاهان پیشین نگر
نباید که باشی مگر دادگر
هوش مصنوعی: به رفتار پادشاهان گذشته دقت کن؛ نباید مانند آنان باشی مگر اینکه عدالتگستر باشی.
که نفرین بود بهر بیداد شاه
تو جز داد مپسند و نفرین مخواه
هوش مصنوعی: نفرین بر ظلم و ستمی که شاه تو میکند، جز حق و انصاف را نپسند و خواهان نفرین نباش.
کجا آن سر و تاج شاهنشهان؟
کجا آن بزرگان و فرخ مهان؟
هوش مصنوعی: کجا هستند آن سر و تاج پادشاهان؟ کجا هستند آن بزرگان و شخصیتهای بزرگ؟
از ایشان سخن یادگارست و بس
سرای سپنجی نماند به کس
هوش مصنوعی: سخنان این افراد تنها نشانهای از آنهاست و دیگری آثار و یادگاری از آنها باقی نمانده است.
گزافه مفرمانی خون ریختن
وگر جنگ را لشکر انگیختن
هوش مصنوعی: به راحتی نمیتوان دستور داد که خون ریخته شود و یا برای جنگ لشکر کشید.
نگه کن بدین نامه پندمند
دل اندر سرای سپنجی مبند
هوش مصنوعی: به این نامه دقت کن و از دلهایی که در میانهی چالشها هستند، دوری کن.
به دین من تو را نیکویی خواستم
به دانش دلت را بیاراستم
هوش مصنوعی: من برای تو نیکی و خوبی خواستم و با دانش و آگاهی، قلبت را آراستم.
به راه خداوند خورشید و ماه
ز بن دور کن دیو را دستگاه
هوش مصنوعی: به سوی خداوند، نور خورشید و ماه را از دیوانگی دور کن و آن نیروهای منفی را مهار کن.
به روز و شب این نامه را پیش دار
خرد را به دل داور خویش دار
هوش مصنوعی: این نامه را در طول روز و شب نزد خود نگهدار و خرد و عقل را در دل خود به داوری بگذار.
اگر یادگاری کنی در جهان
که نام بزرگی نگردد نهان
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا یادگاری از خود به جا بگذاری، که نامت هرگز فراموش نشود و بزرگ بماند.
خداوند گیتی پناه ِ تو باد
زمان و زمین نیکخواه تو باد
هوش مصنوعی: خداوند جهانی که در آن زندگی میکنی، همواره حامی و پشتیبان تو باشد و زمان و مکان برای تو خیر و خوبی آرزو کنند.
به کام تو گردنده چرخ بلند
ز کردار بد دور و دور از گزند
هوش مصنوعی: چرخ زندگی به خاطر تو در حال چرخش است و دور از آسیب و نتایج بد رفتارهای ناپسند قرار دارد.
شهنشاه کاو داد دارد خرد
بکوشد که با شرم گرد آورد
هوش مصنوعی: پادشاهی که دارای فهم و دانش است، باید تلاش کند تا با احتیاط و احتیاط عمل کند.
دلیری به رزم اندرون زور دست
بود پاکدینی و یزدانپرست
هوش مصنوعی: شجاعت در جنگ از قدرت و توانایی جسمی ناشی میشود، اما دینداری و باور به خداوند از دل پاک و نیت خالص برمیخیزد.
به گیتی نگر کاین هنرها کراست
چو دیدی، ستایش مر او را سزاست
هوش مصنوعی: به جهان نگاه کن که این هنرها از کیست؟ وقتی دیدی، سزاوار است که او را ستایش کنی.
مجوی آنک چون مشتری روشن است
جهانجوی و با تیغ و با جوشن است
هوش مصنوعی: به دنبال کسی نرو که مثل مشتری روشن است، بلکه به جستجوی حقیقت برو که با سلاح و زره از خود دفاع میکند.
جهان بستد از مردم بت پرست
ز دیبای دین بر دل آیین ببست
هوش مصنوعی: دنیا از پرستندگان بت جدا شد و با درستی دین، بر دلهای کسانی که ایمان آوردهاند، بند گذاشت.
کنو لاجرم جود موجود گشت
چو شاه جهان شاه محمود گشت
هوش مصنوعی: به دلیل بخشش و generosity، طبیعت جهانی تغییر کرده و همه چیز به سمت خوبی و فراوانی پیش رفته است. این مانند آن است که شاه جهان، شاه محمود، به عنوان نماد قدرت و عظمت، ظهور کرده است.
اگر بزم جوید همی گر نبرد
جهانبخش را این بود کار کرد
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال خوشگذرانی و بزم و شادی است، باید بداند که برای رسیدن به این لذتها باید تلاش کند و کار کند، حتی اگر این تلاش به معنی مواجهه با چالشها و مشکلات باشد.
ابوالقاسم آن شاه پیروز و داد
زمانه به دیدار او شاد باد
هوش مصنوعی: ابوالقاسم، آن پادشاه پیروز و دادگر، به خاطر دیدار با او باید شاد باشیم.
حاشیه ها
1395/05/22 09:07
سراینده ی ملکوت
زمانه به دیدار او شاد باد