گنجور

بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب

سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
بر باغ دانش همه رفته‌اند
اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای
کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه ز او بازدارد گزند
توانم مگر پایه‌ای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن
کز این نامور نامهٔ شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار
تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد
یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان
پراگنده در دست هر موبدی
از او بهره‌ای نزد هر بخردی
یکی پهلوان بود دهقان نژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد
پژوهندهٔ روزگار نخست
گذشته سخن‌ها همه باز جست
ز هر کشوری موبدی سالخَورد
بیاورد کاین نامه را یاد کرد
بپرسیدشان از کیان جهان
و زان نامداران فرخ مهان
که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چه گونه سر آمد به نیک اختری
بر ایشان همه روز کُندآوری
بگفتند پیشش یکایک مهان
سخن‌های شاهان و گشت جهان
چو بشنید از ایشان سپهبد سخن
یکی نامور نامه افکند بن
چنین یادگاری شد اندر جهان
بر او آفرین از کهان و مهان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
بر باغ دانش همه رفته‌اند
هر سخنی که من بگویم، پیش از من نیز گفته شده است، و  میوه‌های باغ دانش، همه چیده شده‌اند.
اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای
اگر بر درخت بزرگ و پرشاخساری جای پیدا نکنم، این به این معنا نیست که بالا رفتن از آن غیرممکن است.
کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه ز او بازدارد گزند
کسی که زیر نخل بلند قرار گیرد، از سایهٔ آن در برابر گزندها محافظت می‌شود.
توانم مگر پایه‌ای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن
شاید بتوانم پایه‌ای بسازم تا از سایهٔ آن سرو بلند استفاده کنم.
کز این نامور نامهٔ شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار
با این کار (سرودن شاهنامه)، می‌توانم یادگاری از خود در جهان به جا بگذارم.
تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان
این سخنان را دروغ و افسانه مدان، و آن‌ها را به عنوان فریب و بهانه تلقی نکن.
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد
هر چیزی که با خرد هم‌خوانی دارد، بر اساس رمز و معنی درک خواهد شد.
یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان
نامه‌ای (داستانی) از زمان‌های باستان وجود داشت که در آن داستان‌های بسیاری بود.
پراگنده در دست هر موبدی
از او بهره‌ای نزد هر بخردی
این داستان‌ها در دست هر موبدی پراکنده بود، و هر خردمندی از آن بهره‌ای داشت.
یکی پهلوان بود دهقان نژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد
یک پهلوان از نژاد دهقانان بود که دلیر، بزرگ‌منش، خردمند و سخاوتمند بود.
پژوهندهٔ روزگار نخست
گذشته سخن‌ها همه باز جست
او پژوهشگر روزگارهای گذشته بود و سخنان پیشینیان را بازجست.
ز هر کشوری موبدی سالخَورد
بیاورد کاین نامه را یاد کرد
از هر کشوری موبدی سالخورده آورد تا آن نامه (تاریخ) را یادآوری کنند.
بپرسیدشان از کیان جهان
و زان نامداران فرخ مهان
او از ایشان دربارهٔ شاهان کیانی و نامداران بلندمرتبه جهان پرسید.
که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
پرسید که جهان در آغاز چگونه بود و چرا اکنون این‌گونه خوار به ما رسیده است.
چه گونه سر آمد به نیک اختری
بر ایشان همه روز کُندآوری
چگونه روزهای آنان با خوشبختی و بزرگی به پایان رسید.
بگفتند پیشش یکایک مهان
سخن‌های شاهان و گشت جهان
بزرگان یک‌به‌یک داستان‌های شاهان و چگونگی گردش جهان را برای او بازگو کردند.
چو بشنید از ایشان سپهبد سخن
یکی نامور نامه افکند بن
وقتی آن پهلوان سخنان ایشان را شنید، بنیان یک نامه (کتاب) مشهور را گذاشت.
چنین یادگاری شد اندر جهان
بر او آفرین از کهان و مهان
بدین‌گونه یادگاری در جهان پدید آمد که بزرگان و خردمندان بر آن آفرین گفتند.

خوانش ها

بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب به خوانش فرید حامد
بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب به خوانش سهراب سیفی
بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب به خوانش فرشید ربانی
بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب به خوانش عندلیب
گفتار اندر فراهم آوردن کتاب به خوانش فرهاد بشیریان
بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب به خوانش حمیدرضا محمدی

حاشیه ها

1389/12/12 14:03

بیت دوم بجای رای باید پای گردد
بیت چهارم بجای پایه ای باید گردد پایگه
بیت پنجم مصرع دوم : بمانم به گیتی یکی یادگار
بیت ششم مصرع دوم : به یکسان روشن زمانه مدان
بیت هفتم مصرع دوم : و حذف شود
بیت دوازدهم مصرع دوم بجای یاد بگردد گرد
بیت سیزدهم مصرع دوم بعد از نامداران و اضافه شود
بیت پانزدهم مصرع دوم : بریشان بر ان روز گنداوری
بیت هفدهم مصرع دوم بجای نافه بگردد نامه

1391/05/11 01:08

ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد
قابل توجه دوستانی که در پی تفسیر شاه نامه هستن

1392/02/29 13:04
امین کیخا

از رنگ بردن یعنی نابود کردن هیچ و پوچ کردن
تورا دشمن امد به گه بر نشست. یکی گرزه گاو پیکر بدست

1392/02/29 13:04
امین کیخا

همه بند و نیرنگ از رنگ برد دلارام بگرفت و گاهت سپرد

1392/02/18 23:05
مجید امیری مندیl

اشتباه
چگونه سر آمد به نیک اختری
بر ایشان همه روز کند آوری
-----------------------
درست
بر ایشان همه روز گُندآوری

1392/02/19 00:05
امین کیخا

گنداوری و کنداوری هردو درست است به خوزستانی گند به معنی بیضه است و کندا ور یعنی انکس که مردانگی دارد و نیز لغت انگلیسی gonad. هم از این ریشه است به عربی که جند معنی سرباز دارد و نیز ارتش از لغت گند گرفته شده است

1392/03/26 01:05
امین کیخا

هر سپاه چند گند بوده است و سرکرده گند را گند سالار می گفته اند در دوره ساسانیان

1392/03/26 01:05
امین کیخا

با فرخ لغت زیبایی نظامی گنجوی دارد و ان فرخ نبرد است یعنی انکس که در نبرد بختیاری دارد و پیروز می شود

1393/07/01 16:10
دکتر ترابی

بیت ششم :
تو این را دروغ و فسانه مخوان
بدان سان روش در زمانه مدان
.......

1393/12/08 01:03
پدرام

بیت یکی مانده به آخر، مصرع دوم:
«یکی نامور نامه افکند بن» درست است
به اشتباه نافه آمده

1394/11/26 23:01
ناشناس

درستش این است، بر پایه جلال خاقی مطلق
گفتار اندر فراهم آوردن شاهنامه
سَخُن هرچه گویم همه گفته‌اند | برِ باغِ دانش همه رُفته‌اند
اگر بر درختِ بَرومند جای | نیابم که از برشدن نیست پای
توانم مگر پایگه ساختن | برِ شاخِ آن سروِ سایه‌فگن
کسی کو شود زیر نخل بلند | همان سایه زو بازدارد گزند
ازین نامور نامه‌ی شهریار | بمانم به گیتی یکی یادگار
تو این را دروغ و فَسانه مدان | به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
ازو هرچه اندرخورد با خرد | دگر بر ره رمز معنی برد
یکی نامه از گه باستان | فراوان بدو اندرون داستان
پراگنده در دست هر موبدی | ازو بهره‌یی نزد هر بخردی
یکی پهلَوان بود دهقان‌نژاد | دِلیر و بزرگ و خردمند و راد
پژوهنده‌ی روزگار نُخُست | گذشته سَخُن‌ها همه باز جست
ز هر کشوری موبدی سالخوَرد | بیاورد کین نامه را گرِد کرد
بپرسیدشان از کَیان جهان | وُزان نامداران و فرّخ مِهان
که گیتی به آغاز چون داشتند | که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چگونه سرآمد به نیک اختری | بریشان‌بر آن روز کُنداوری
بگفتند پیشش یکایک مِهان | سَخُن های شاهان و گشت جهان
چوبشنید ازیشان سپهبد سَخُن | یکی نامور نامه افگند بن
چُنین یادگاری شد اندر جهان | برو آفرین از کِهان و مِهان

1396/12/02 22:03
حسنک وزیر

در زبان تالشی هم به بیضه، q'nd گفته می شود. برای مثال وقتی کسی بخواد ارادت خودش رو به طرف مقابل بیان کنه بهش میگه: ایشتی قئندی بِهَم!

1397/11/26 19:01

بسیار جالب و زیبا بود. واقعا لذت بردم!

1398/01/21 23:03
ه طالبی

درود بر شما،
در این که فردوسی مسلمان بوده به سختی می توان شک کرد. ولی در این بخش چند بیت وجود دارد که با سبک و سیاق سروده های فردوسی سازگار نیست. خوب است اهل علم و ادب به دور از تعصبات، که دشمن اندیشه و خرد است، از این جنبه به موضوع نگاه کنند. اکنون نمی خواهم این بیت ها را نام ببرم، تا اندیشه ها سودار و اریب، نشود، شاید در زمانی دیگر.

1398/01/22 20:03
ه طالبی

لطفاً مطلب پیش را پاک کنید. اشتباهی اینجا آورده شده است.

1398/01/29 18:03
پریا

بیت ششم
به تصحیح جلال خالقی مطلق:
تو این را دروغ و فسانه مدان!
به یَکسان رَوِشنِ زمانه مدان!

1398/01/29 23:03
ناصر

واقعاَ این محسن 2 راست گفته که خالقی مطلق اشتباه زیاد داره یا بعضی چیزا رو عوض می کنه
آخه
تو این را دروغ و فسانه مدان!
به یَکسان رََوِِشنِِ زمانه مدان!
یعنی چه
در تمام شاهنامه لغت ” رَوِشنِ “ آیا وجود دارد؟
اگر کسی میداند ،بیاورد

1402/03/25 08:05
گیو

درود. استاد جان اولا که دکتر خالقی چیزی نزدیک همان زمانی که فردوسی انوشه روان برای سرایش شاهنامه وقت گذاشتن، درباره شاهنامه پژوهش کردن و خیلی خیلی بیشتر از من و شما نسخه های مختلف رو مطالعه کردن.

اما اگه دنبال یه مثال دیگه از کلمه رَوِشن هستید به داستان نامه نوشتن سام به منوچهر برای پادرمیانی جهت ازدواج زال مراجعه کنید که میگه:

هرآنچیز کو خواست اندر بَوِشن  /  بر آنست چرخ روان را رَوِشن

 

 

 

 

 

1399/11/03 05:02
پیام

حالا این واژه رَوِشنِ رو جناب آقای خالقی مطلق شرح و تفسیری ازش ارائه نکردن؟

1401/02/15 19:05
ایمان کیانی

رَوِشن، ریخت پهلوی «روش» است. 

1399/11/10 04:02
حمید دوستی نژاد

با درود فراوان
بیت ششم را از گذشته چنین در خاطر دارم:
تو این را دروغ و فسانه مدان
به یکسان رَوِش در زمانه مدان
و گمان میکنم این درست است

1402/05/08 22:08
جهن یزداد

آنگه گمان نمیکنید این  در  که اوردید بسیار بیخود است  
 
روشن / روشت  زمان یکسان نیست

هنوز هم  ن و  ت را  پس از ش می افزایند خورشت بارشت کنشت چرخشت گردشت  گردشن اموزشن  پااداشن
ما خودمون هم میگیم چرخشت چرخشن روزگار

این شن  همان  tion  است که انجا هم شن خوانده میشود 
 

1401/07/30 01:09
علیرضا منصوری

اصل اول شاهنامه

 به نام خداوند جان و خرد       کز این برتر اندیشه بر نگذرد

 

خداوند نام و خداوند جای      خداوند روزی ده رهنمای

سخن هرچه گویم همه گفته اند     بر باغ دانش همه رفته اند

#علیرضا_منصوری

1402/02/02 01:05
Avesta Gdzi

اشاره دارد به تدوین شاهنامه منثور ابومنصوری توسط سپهبد ابومنصور محمدبن عبدالرزاق که ماخذ و مرجع حکیم طوس برای نوشتن شاهنامه به نظم است.

1402/03/09 23:06
کیخسرو روشنا

با استناد به کتاب «سراینده کاخ نظم بلند» اثر تحقیقی استاد مهدی سیدی استاد دانشگاه فردوسی مشهد، این بخش از شاهنامه مربوط است به نحوه گردآوری شاهنامه‌ی ابومنصوری که یکی از والیان و سپهبدان در سالیان پیش از فردوسی بوده است و چنان که خود فردوسی می‌گوید: «یکی پهلوان بود دهقان نژاد» از دهقانانی بوده است که به سبب نیک روشی در میان مردم محبوب گشت و به مقام دست یافت هرچند که بخت با وی یار نبود و خود و شاهنامه‌اش مورد غضب سلطان وقت قرار گرفتند. آنچه در این مجموعه مقالات بدان اشاره شده آنست که فردوسی خود از طریق یکی از فرزندان ابومنصور به نسخه‌ای از شاهنامه منثور وی دستیافته و وظیفه ای به او محول گشت تا این اثر را منظوم کرده و با حکمت عجین گردد.

1403/05/16 06:08
برمک

جای نخل بلند، سرو بلند است چرا که  نخل برومند است و او گوید همه بر باغ دانش همه رفته اند و اگر بر درخت برومند جا نیابم توان زیر سرو بلند رفت چرا که اگر زیر سایه سرو نابرومند روی و از برش بر نخوری  از سایه اش برخوری پس میکوشم زیر همان سایه سرو سایه فکن نابرومند روم

سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
بر باغ دانش همه رفته‌اند

اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای

کسی کو شود زیر سرو بلند
همان سایه ز او بازدارد گزند

توانم مگر پایه‌ای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن

1403/08/23 14:10
سمی آرین

این ابیات از فردوسی در مقدمهٔ شاهنامه آمده و به شرح چگونگی نگارش این اثر ارزشمند و چالش‌های پیش‌روی شاعر می‌پردازد. فردوسی با تواضع می‌گوید که هرچه بخواهد بگوید، دیگران پیش از او گفته‌اند و در زمینهٔ دانش و خرد، بسیاری راه رفته‌اند. اما او در پی آن است که اثری به یادگار بگذارد که نام او را زنده نگه دارد. 

 

تفسیر ابیات:

 

سخن هر چه گویم همه گفته‌اند / بر باغ دانش همه رفته‌اند

معنی: هر سخنی که من بگویم، پیش از من نیز گفته شده است، و بسیاری از دیگران در باغ دانش قدم زده‌اند.

 

اگر بر درخت برومند جای / نیابم که از بر شدن نیست رای

معنی: اگر بر درخت بزرگ و پرشاخساری جای پیدا نکنم، این به این معنا نیست که بالا رفتن از آن غیرممکن است.

 

کسی کو شود زیر نخل بلند / همان سایه ز او بازدارد گزند

معنی: کسی که زیر نخل بلند قرار گیرد، از سایهٔ آن در برابر گزندها محافظت می‌شود.

 

توانم مگر پایه‌ای ساختن / بر شاخ آن سرو سایه فکن

معنی: شاید بتوانم پایه‌ای بسازم تا از سایهٔ آن سرو بلند استفاده کنم.

 

کز این نامور نامهٔ شهریار / به گیتی بمانم یکی یادگار

معنی: با این کار (سرودن شاهنامه)، می‌توانم یادگاری از خود در جهان به جا بگذارم.

 

تو این را دروغ و فسانه مدان / به رنگ فسون و بهانه مدان

معنی: این سخنان را دروغ و افسانه مدان، و آن‌ها را به عنوان فریب و بهانه تلقی نکن.

 

از او هر چه اندر خورد با خرد / دگر بر ره رمز و معنی برد

معنی: هر چیزی که با خرد هم‌خوانی دارد، بر اساس رمز و معنی درک خواهد شد.

 

یکی نامه بود از گه باستان / فراوان بدو اندرون داستان

معنی: نامه‌ای (داستانی) از زمان‌های باستان وجود داشت که در آن داستان‌های بسیاری بود.

 

پراگنده در دست هر موبدی / از او بهره‌ای نزد هر بخردی

معنی: این داستان‌ها در دست هر موبدی پراکنده بود، و هر خردمندی از آن بهره‌ای داشت.

 

یکی پهلوان بود دهقان نژاد / دلیر و بزرگ و خردمند و راد

معنی: یک پهلوان از نژاد دهقانان بود که دلیر، بزرگ‌منش، خردمند و سخاوتمند بود.

 

پژوهندهٔ روزگار نخست / گذشته سخن‌ها همه باز جست

معنی: او پژوهشگر روزگارهای گذشته بود و سخنان پیشینیان را بازجست.

 

ز هر کشوری موبدی سالخَورد / بیاورد کاین نامه را یاد کرد

معنی: از هر کشوری موبدی سالخورده آورد تا آن نامه (تاریخ) را یادآوری کنند.

 

بپرسیدشان از کیان جهان / و زان نامداران فرخ مهان

معنی: او از ایشان دربارهٔ شاهان کیانی و نامداران بلندمرتبه جهان پرسید.

 

که گیتی به آغاز چون داشتند / که ایدون به ما خوار بگذاشتند

معنی: پرسید که جهان در آغاز چگونه بود و چرا اکنون این‌گونه خوار به ما رسیده است.

 

چه گونه سر آمد به نیک اختری / بر ایشان همه روز گُند آوری

معنی: چگونه روزهای آنان با خوشبختی و بزرگی به پایان رسید.

 

بگفتند پیشش یکایک مهان / سخن‌های شاهان و گشت جهان

معنی: بزرگان یک‌به‌یک داستان‌های شاهان و چگونگی گردش جهان را برای او بازگو کردند.

 

چو بشنید از ایشان سپهبد سخن / یکی نامور نامه افکند بن

معنی: وقتی آن پهلوان سخنان ایشان را شنید، بنیان یک نامه (کتاب) مشهور را گذاشت.

 

چنین یادگاری شد اندر جهان / بر او آفرین از کهان و مهان

معنی: بدین‌گونه یادگاری در جهان پدید آمد که بزرگان و خردمندان بر آن آفرین گفتند.

 

نتیجه‌گیری:

 

فردوسی در این ابیات به تلاش برای سرودن شاهنامه اشاره می‌کند و با فروتنی اذعان می‌کند که کار او ادامهٔ راهی است که پیشینیان رفته‌اند. او تلاش می‌کند تا با جمع‌آوری تاریخ و فرهنگ، اثری ماندگار ایجاد کند که نسل‌های آینده از آن بهره‌مند شوند. شاهنامه برای او نه تنها یک اثر ادبی، بلکه یادگاری جاودانه است که با خرد و دانش هم‌خوانی دارد و از افسانه‌های گذشتگان بهره می‌گیرد.