گنجور

بخش ۳۰

دهم برته با کهرم تیغ‌زن
دو خونی و هر دو سر انجمن
همی آزمودند هرگونه جنگ
گرفتند پس تیغ هندی به چنگ
درفش همایون به دست اندرون
تو گفتی بجنبد که بیستون
یکایک بپیچید از او برته روی
یکی تیغ زد بر سر و ترگ اوی
که تا سینه کهرم بدو نیم گشت
ز دشمن دل برته بی‌بیم گشت
فرود آمد از اسب و او را ببست
بر آن زین توزی و خود برنشست
برآمد به بالا چو شرزه پلنگ
خروشان یکی تیغ هندی به چنگ
درفش همایون به دست اندرون
فگنده بر آن باره کهرم نگون
همی گفت شاهست پیروزگر
همیشه کلاهش به خورشید بر
چو از روز نه ساعت اندر گذشت
ز ترکان نبد کس بر آن پهن‌دشت
کسی را کجا پروراند به ناز
برآید بر او روزگار دراز
شبیخون کند گاه شادی بر اوی
همی خواری و سختی آرد به روی
ز باد اندر آرد دهدمان به دم
همی داد خوانیم و پیدا ستم
به تورانیان بر بد آن جنگ شوم
به آوردگه کردن آهنگ شوم
چنان شد که پیران ز توران سپاه
سواری ندید اندر آوردگاه
روان‌ها گسسته ز تنشان به تیغ
جهان را تو گفتی نیامد دریغ

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دهم برته با کهرم تیغ‌زن
دو خونی و هر دو سر انجمن
هوش مصنوعی: من به تو می‌گویم که با دو تیر زهرآگین به میدان آمده‌ای و هر دو به نوعی بر سر دورهمی ما تأثیر گذاشته‌اید.
همی آزمودند هرگونه جنگ
گرفتند پس تیغ هندی به چنگ
هوش مصنوعی: آنها هر نوع جنگی را آزمایش کردند و در نهایت شمشیر هندی را در دست گرفتند.
درفش همایون به دست اندرون
تو گفتی بجنبد که بیستون
هوش مصنوعی: پرچم رفیع و بلند تو به من گفت که بیستون باید به حرکت دربیاید.
یکایک بپیچید از او برته روی
یکی تیغ زد بر سر و ترگ اوی
هوش مصنوعی: هر کدام از شما از او دور شوید، یکی تیغی به سر او زد و او نیز از ترس به خود می‌پیچد.
که تا سینه کهرم بدو نیم گشت
ز دشمن دل برته بی‌بیم گشت
هوش مصنوعی: تا زمانی که سینه‌ام پر از عشق و شوق است، دیگر از دشمنان بی‌هیچ ترسی دل را دور کرده‌ام.
فرود آمد از اسب و او را ببست
بر آن زین توزی و خود برنشست
هوش مصنوعی: او از اسب پیاده شد و کسی را که بر زین نشسته بود به بند کشید و خود دوباره بر اسب سوار شد.
برآمد به بالا چو شرزه پلنگ
خروشان یکی تیغ هندی به چنگ
هوش مصنوعی: یک پلنگ خروشان و سرکش به‌طور برجسته و با قدرت از زمین بلند می‌شود و در دستش یک شمشیر هندی را می‌گیرد.
درفش همایون به دست اندرون
فگنده بر آن باره کهرم نگون
هوش مصنوعی: پرچم سلطنتی را به دستان خود گرفته و بر آن زمین که بر آن رقصیدم، می‌افشانم.
همی گفت شاهست پیروزگر
همیشه کلاهش به خورشید بر
هوش مصنوعی: همواره شاه پیروز که همیشه کلاهی بر سر دارد که درخشش خورشید را نیز به دوش می‌کشد.
چو از روز نه ساعت اندر گذشت
ز ترکان نبد کس بر آن پهن‌دشت
هوش مصنوعی: زمانی که نه ساعت از روز گذشت، هیچ‌کس از ترکان در آن دشت وسیع حضور نداشت.
کسی را کجا پروراند به ناز
برآید بر او روزگار دراز
هوش مصنوعی: کسی که با محبت و نوازش بزرگ شود، سرنوشت خوبی خواهد داشت و زندگی طولانی و خوشی را تجربه خواهد کرد.
شبیخون کند گاه شادی بر اوی
همی خواری و سختی آرد به روی
هوش مصنوعی: گاهی شادی به سراغش می‌آید و او را غافلگیر می‌کند، اما سپس سختی و ذلت را بر او می‌آورد.
ز باد اندر آرد دهدمان به دم
همی داد خوانیم و پیدا ستم
هوش مصنوعی: از باد به ما خبر می‌آید که در دل و گوشه‌ی خانه‌مان ناله‌ها و زاری‌ها به گوش می‌رسد و ستم‌ها نمایان است.
به تورانیان بر بد آن جنگ شوم
به آوردگه کردن آهنگ شوم
هوش مصنوعی: من به آستانه‌ی جنگ با تورانیان می‌روم و قصد دارم که در میدان نبرد حضور یابم.
چنان شد که پیران ز توران سپاه
سواری ندید اندر آوردگاه
هوش مصنوعی: وضعیتی به وجود آمد که دیگر سربازان پیر از سرزمین توران در میدان جنگ دیده نشدند.
روان‌ها گسسته ز تنشان به تیغ
جهان را تو گفتی نیامد دریغ
هوش مصنوعی: روح‌ها از بدن‌هایشان جدا شدند و تو گفتی که این دنیا را به هیچ‌وجه نمی‌توان ترک کرد.