بخش ۲۸
به هشتم ز گردان ناماوران
بشد ساخته زنگهٔ شاوران
که همرزمش از تخم اوخواست بود
که از جنگ هرگز نه بر کاست بود
گرفتند هر دو عمود گران
چو او خواست با زنگهٔ شاوران
بگشتند ز اندازه بیرون به جنگ
ز بس کوفتن گشت پیکار تنگ
فروماند اسبان جنگی ز تگ
که گفتی به تنشان نجنبید رگ
چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
به کردار آهن بتفسید دشت
چنان تشنه گشتند کز جای خویش
نجنبید و ننهاد کس پای پیش
زبان برگشادند یک با دگر
که اکنون ز گرمی بسوزد جگر
بباید برآسود و دم برزدن
پس آنگه سوی جنگ بازآمدن
برفتند و اسبان جنگی به جای
فراز آوریدند و بستند پای
به آسودگی باز برخاستند
به پیکار کینه بیاراستند
به کردار آتش ز نیزه سوار
همی گشت بر مرکز کارزار
بدآنگه که زنگه بر او دست یافت
سنان سوی او کرد و اندر شتافت
یکی نیزه زد بر کمرگاه اوی
کز اسبش نگون کرد و برزد به روی
چو رعد خروشان یکی ویله کرد
که گفتی بدرید دشت نبرد
فرود آمد از باره شد نزد اوی
بر آن خاک تفته کشیدش به روی
مر او را به چاره ز روی زمین
نگون اندر افگند بر پشت زین
نشست از بر اسب و بالا گرفت
به ترکان چه آمد ز بخت ای شگفت
بر آن کوه فرخ برآمد ز پست
یکی گرگ پیکر درفشی به دست
بشد پیش یاران و کرد آفرین
ابر شاه و بر پهلوان زمین
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به هشتم ز گردان ناماوران
بشد ساخته زنگهٔ شاوران
هوش مصنوعی: در هشتمین روز از گردنکشان، به زنگی که متعلق به شاوران بود، نزدیک شد.
که همرزمش از تخم اوخواست بود
که از جنگ هرگز نه بر کاست بود
هوش مصنوعی: همراه او از او خواسته بود که هرگز از جنگ کم نگذارد.
گرفتند هر دو عمود گران
چو او خواست با زنگهٔ شاوران
هوش مصنوعی: هر دو ستون سنگین را گرفتند؛ چون او خواست با زنگی که در دست شاوران بود.
بگشتند ز اندازه بیرون به جنگ
ز بس کوفتن گشت پیکار تنگ
هوش مصنوعی: آنها از حد و اندازه خود خارج شدند و به جنگ پرداختند، به طوری که به خاطر شدت درگیریها، نبرد بسیار سخت و فشرده شد.
فروماند اسبان جنگی ز تگ
که گفتی به تنشان نجنبید رگ
هوش مصنوعی: اسبهای جنگی به خاطر فشار سختی که متحمل شدهاند، قادر به حرکت نیستند؛ مانند اینکه رگهای بدنشان اجازهی تحرک نمیدهند.
چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
به کردار آهن بتفسید دشت
هوش مصنوعی: وقتی خورشید در آسمان به دور خود میچرخد، به مانند آهنی که دشت را میپوشاند، زمین را روشن و گرم میکند.
چنان تشنه گشتند کز جای خویش
نجنبید و ننهاد کس پای پیش
هوش مصنوعی: آنها آنقدر تشنه شدند که از جایشان حرکت نکردند و هیچکس جرات نکرد یک قدم به جلو بردارد.
زبان برگشادند یک با دگر
که اکنون ز گرمی بسوزد جگر
هوش مصنوعی: زبانها به یکدیگر باز شد و صحبت کردند و حالا از شدت گرمی، دلها به تپش افتاده است.
بباید برآسود و دم برزدن
پس آنگه سوی جنگ بازآمدن
هوش مصنوعی: باید آرامش پیدا کرد و بازدمی کرد، سپس به سمت جنگ بازگشت.
برفتند و اسبان جنگی به جای
فراز آوریدند و بستند پای
هوش مصنوعی: آنها رفتند و اسبهای جنگی را به جای آنها آوردند و پای آنها را بستهاند.
به آسودگی باز برخاستند
به پیکار کینه بیاراستند
هوش مصنوعی: آنها با راحتی و آرامش دوباره برخواستند و آماده نبرد با دشمنی شدند.
به کردار آتش ز نیزه سوار
همی گشت بر مرکز کارزار
هوش مصنوعی: شخصی همچون آتش در وسط میدان نبرد با نیزه در حال چرخش و مبارزه است.
بدآنگه که زنگه بر او دست یافت
سنان سوی او کرد و اندر شتافت
هوش مصنوعی: زمانی که زنگه زیر تیغ سنان قرار گرفت، او به سمت او حمله کرد و به جنگ پرداخت.
یکی نیزه زد بر کمرگاه اوی
کز اسبش نگون کرد و برزد به روی
هوش مصنوعی: یک نفر نیزهای به کمر او زد که او را از اسبش به زمین انداخت و بر سرش زد.
چو رعد خروشان یکی ویله کرد
که گفتی بدرید دشت نبرد
هوش مصنوعی: مثل رعدی قوی و ترسناک فریاد زد و به نظر میرسید که دشت نبرد را پار پاره کرده است.
فرود آمد از باره شد نزد اوی
بر آن خاک تفته کشیدش به روی
هوش مصنوعی: او از بالا پایین آمد و نزد او رفت و بر روی آن زمین داغ دست کشید.
مر او را به چاره ز روی زمین
نگون اندر افگند بر پشت زین
هوش مصنوعی: او را با تدبیر از روی زمین به پایین انداخت و بر پشت اسب نشاند.
نشست از بر اسب و بالا گرفت
به ترکان چه آمد ز بخت ای شگفت
هوش مصنوعی: از روی اسب پایین آمد و چیزی را بالا گرفت. چه خبر بود که به ترکها رسید، واقعاً شگفتانگیز است.
بر آن کوه فرخ برآمد ز پست
یکی گرگ پیکر درفشی به دست
هوش مصنوعی: از پایین کوهی خوشفرم، یک گرگ با بدن بزرگ و با یک پرچم به دست ظاهر شد.
بشد پیش یاران و کرد آفرین
ابر شاه و بر پهلوان زمین
هوش مصنوعی: او به نزد دوستانش رفت و از پادشاه آسمان و پهلوان زمین ستایش کرد.