گنجور

بخش ۲۷

برون تاخت هفتم ز گردان هجیر
یکی نامداری سواری هژیر
سپهرم ز خویشان افراسیاب
یکی نامور بود با جاه و آب
ابا پور گودرز رزم آزمود
که چون او به لشکر سواری نبود
برفتند هر دو به جای نبرد
برآمد ز آوردگه تیره گرد
به شمشیر هر دو برآویختند
همی زآهن آتش فروریختند
هجیر دلاور به کردار شیر
به روی سپهرم درآمد دلیر
به نام جهان‌آفرین کردگار
به بخت جهاندار با شهریار
یکی تیغ زد بر سر و ترگ اوی
که آمد هم اندر زمان مرگ اوی
درافتاد ز اسبش هم آنگه نگون
به زاری و خواری دهن پر ز خون
فرود آمد از باره فرخ هجیر
مر او را ببست از بر زین چو شیر
نشست از بر اسب و آن اسب اوی
گرفته عنان و درآورده روی
برآمد به بالا و کرد آفرین
بر آن اختر نیک و فرخ زمین
همی زور و بخت از جهاندار دید
وز آن گردش بخت بیدار دید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برون تاخت هفتم ز گردان هجیر
یکی نامداری سواری هژیر
هوش مصنوعی: یکی از جنگجویان برجسته به نام هژیر به بیرون از میدان جنگ رفته و در میان تجمع نیروهای دشمن، با شجاعت ظاهر شده است.
سپهرم ز خویشان افراسیاب
یکی نامور بود با جاه و آب
هوش مصنوعی: آسمانم از میان خویشاوندان افراسیاب، یکی وجود دارد که به خاطر مقام و آبرویش شناخته شده است.
ابا پور گودرز رزم آزمود
که چون او به لشکر سواری نبود
هوش مصنوعی: ابا پسر گودرز، در میدان جنگ تجربه را آزمایش کرد و دریافت که مانند او در سپاه، سوارکار دیگری وجود ندارد.
برفتند هر دو به جای نبرد
برآمد ز آوردگه تیره گرد
هوش مصنوعی: هر دو به میدان جنگ رفتند و از محل نبرد، گرد و غبار سیاهی بلند شد.
به شمشیر هر دو برآویختند
همی زآهن آتش فروریختند
هوش مصنوعی: آن‌ها با شمشیرهایشان با یکدیگر جنگیدند و در نتیجه، از آهنی که ذوب شده بود، شعله‌های آتش به پرواز درآمد.
هجیر دلاور به کردار شیر
به روی سپهرم درآمد دلیر
هوش مصنوعی: هجیر، دلاور و شجاع، همچون شیری در میدان کارزار، با قدرت و شجاعت در آسمان نمایان شده است.
به نام جهان‌آفرین کردگار
به بخت جهاندار با شهریار
هوش مصنوعی: با نام خداوندی که جهان را آفریده و سرنوشت حاکمان را رقم می‌زند، به پیشگاه پادشاهی که بر زمین فرمانروایی می‌کند، اشاره می‌شود.
یکی تیغ زد بر سر و ترگ اوی
که آمد هم اندر زمان مرگ اوی
هوش مصنوعی: کسی بر سر او ضربه‌ای زد و او در لحظه مرگش به دنیا آمد.
درافتاد ز اسبش هم آنگه نگون
به زاری و خواری دهن پر ز خون
هوش مصنوعی: از اسبش به زمین افتاد و در حالی که به شدت زاری می‌کرد و در خون خود غرق شده بود، احساس سرشکستگی و ذلت می‌کرد.
فرود آمد از باره فرخ هجیر
مر او را ببست از بر زین چو شیر
هوش مصنوعی: فرخ هجیر از بر اسب پایین آمد و او را به خاطر قهرمانی‌اش همچون شیر در آغوش گرفت.
نشست از بر اسب و آن اسب اوی
گرفته عنان و درآورده روی
هوش مصنوعی: او از روی اسب پیاده شد و دست reins (عنان) اسبش را گرفت و صورتش را به سمت جلو آورد.
برآمد به بالا و کرد آفرین
بر آن اختر نیک و فرخ زمین
هوش مصنوعی: ابرها کنار رفتند و بر آن ستاره خوب و خوشبخت زمین آفرین گفت.
همی زور و بخت از جهاندار دید
وز آن گردش بخت بیدار دید
هوش مصنوعی: آنچه را که از قدرت و سرنوشت مشاهده کردم، و با دیدن گردش سرنوشت، به آگاهی رسیدم.