شمارهٔ ۱۲ - شاید خطاب به قاضی سعید باشد
ای آنکه هر دم از نگه دلنواز خویش
جان دگر به قالب حسرت روان کنی
بر لب چو نوبهار تبسّم کنی سبیل
رخسار آز را چو رخ گلستان کنی
جوهرنما کند چو غضب تیغ ابروت
گلزار رنگ چهرة گل را خزان کنی
با دشمنان درآیی چون بوی گل به خار
وز دوستان چو باد صبا سر گران کنی
من خود نگویم اینکه در اطوار دوستی
با غیر چون نشینی و با من چهسان کنی؟
لیکن دو بیت بر تو ز نظم یگانهای
خوانم بآن امید که شاید روان کنی
دارم وصیّتی به تو ای دشمن دلم
خواهم غلط کنی تو و گوشی به آن کنی
مفروش دوست بر سر بازار دشمنان
ترسم درین معامله آخر زیان کنی
شمارهٔ ۱۱ - خطاب به دوستی که بیوفاست: ای نازنین که نازش من بر تو باد و بسشمارهٔ ۱۳ - مدح وزیر میرزا طالبخان: آصف جم قدر میرزا طالبخان
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.