گنجور

شمارهٔ ۱۱ - خطاب به دوستی که بی‌وفاست

ای نازنین که نازش من بر تو باد و بس
بیگانة غم تو مباد آشنای من
ای آشنای دشمن و ناآشنای دوست
وی دشمن مروّت و خصم رضای من
ای آنکه نیست کار دلم جز وفای تو
ای آنکه نیست کام دلت جز جفای من
ای غمزدای دیده و حسرت‌فزای من
ای دلبر ستیزه‌گر بی‌وفای من
ای نازش نیازم سر تا به پایِ تو
ای پایمال نازت سر تا به پایِ من
شکریست در لباس شکایت دل مرا
وآنهم ز بخت بی‌اثر نارسای من
روزی که برگزیدمت از اهل روزگار
گفتم که دیگری نگزینی به جای من
عمریست در وفای تو عمرم بسر گذشت
کز تو نبود غیر غمت مدّعای من
خود طرفه اینکه نرم نیی در وفا هنوز
وین طرفه‌تر که سخت‌تری در جفای من
روزی که کیمیای تو تأثیرجو نبود
کامل عیار بود مس ناروای من
اکنون که سنگ راه تو نرخ گهر گرفت
شد این‌چنین به خاک برابر طلای من
دانسته گر کنی به من اینها خوشا دلم
ور خود ز حال من خبرت نیست وای من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نازنین که نازش من بر تو باد و بس
بیگانة غم تو مباد آشنای من
هوش مصنوعی: ای محبوب من، ناز تو تنها چیز ارزشمندی است که به آن وابسته‌ام. آرزو می‌کنم که هیچ غمی به تو نرسد و تو همیشه شاد و خوشحال باشی.
ای آشنای دشمن و ناآشنای دوست
وی دشمن مروّت و خصم رضای من
هوش مصنوعی: ای کسی که با دشمنان آشنا هستی و با دوستان ناآشنا، بدان که او دشمن انسانیت و مخالف خواسته‌های من است.
ای آنکه نیست کار دلم جز وفای تو
ای آنکه نیست کام دلت جز جفای من
هوش مصنوعی: ای کسی که دل من تنها برای وفاداری به تو می‌تپد، و ای کسی که هیچ چیزی جز ملامت و عذاب من به کام دل تو نمی‌خورد.
ای غمزدای دیده و حسرت‌فزای من
ای دلبر ستیزه‌گر بی‌وفای من
هوش مصنوعی: ای کسی که چشمانم را از غم خالی کرده‌ای و حسرت را در وجودم بیشتر کرده‌ای، ای محبوب نبخشی که همیشه در جدال با من هستی.
ای نازش نیازم سر تا به پایِ تو
ای پایمال نازت سر تا به پایِ من
هوش مصنوعی: ای ناز تو، تمام نیاز من هستی و من به خاطر زیبایی‌ات کاملاً تحت تأثیراَم.
شکریست در لباس شکایت دل مرا
وآنهم ز بخت بی‌اثر نارسای من
هوش مصنوعی: دل من در حال شکایت است، اما این شکایت به نوعی شکرگزاری تبدیل شده است. این وضعیت ناشی از بخت بد و نامراد من است که تأثیر مثبتی ندارد.
روزی که برگزیدمت از اهل روزگار
گفتم که دیگری نگزینی به جای من
هوش مصنوعی: در روزی که تو را انتخاب کردم و از میان دیگران به تو رسیدم، به خودم قول دادم که هیچ‌کس دیگری را جایگزین تو نکنم.
عمریست در وفای تو عمرم بسر گذشت
کز تو نبود غیر غمت مدّعای من
هوش مصنوعی: سال‌هاست که به خاطر وفاداری به تو زندگی‌ام سپری شده و تنها چیزی که از تو طلب کرده‌ام، جز غم تو نبوده است.
خود طرفه اینکه نرم نیی در وفا هنوز
وین طرفه‌تر که سخت‌تری در جفای من
هوش مصنوعی: جالب اینجاست که هنوز در وفا نرم-hearted نیستی و حتی جالب‌تر اینکه در خیانت به من خیلی سختگیر هستی.
روزی که کیمیای تو تأثیرجو نبود
کامل عیار بود مس ناروای من
هوش مصنوعی: روزی که جادوی خاص تو بر من اثر نداشت، تمام خواص و ویژگی‌های من خراب و بی‌ارزش شده بود.
اکنون که سنگ راه تو نرخ گهر گرفت
شد این‌چنین به خاک برابر طلای من
هوش مصنوعی: این حالا که سنگ‌های مسیر تو ارزش گرانبهایی پیدا کرده‌اند، این‌گونه به خاک به اندازه طلا برای من ارزشمند شده‌اند.
دانسته گر کنی به من اینها خوشا دلم
ور خود ز حال من خبرت نیست وای من
هوش مصنوعی: اگر از حال و روز من باخبر باشی و این مسائل را درک کنی، دلم شاد خواهد شد؛ اما وای بر من اگر تو از وضعیت من بی‌خبر باشی.