گنجور

شمارهٔ ۹۸

دل بد مکن ز همدمی غم که آشناست
وز کاو کاو درد مزن دم که آشناست
تا دل ز من ترانة بیگانگی شنید
رم می‌کند ز سایة محرم که آشناست
بیگانه است شادی و بیگانه دوست عیش
دستی زنم به حلقة ماتم که آشناست
داغ مرا که زخمی بیگانگی اوست
دلچسب نیست صحبت مرهم که آشناست
صبرم هزار کشتی بیگانگی شکست
در موج‌خیز اشکِ دمادم که آشناست
از صحبت نشاط گریزم که دشمن است
در سایة ملال درآیم که آشناست
فیّاض پیش یار مریز اشک آتشین
گل تر شود ز گریة شبنم که آشناست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل بد مکن ز همدمی غم که آشناست
وز کاو کاو درد مزن دم که آشناست
هوش مصنوعی: نگران نباش از همدمی که غمگین است، چون او با این حال آشناست. و از کسی که درد را مدام یادآوری می‌کند، چیزی نگو زیرا او نیز با این درد آشناست.
تا دل ز من ترانة بیگانگی شنید
رم می‌کند ز سایة محرم که آشناست
هوش مصنوعی: وقتی دل من صدای بیگانگی را می‌شنود، از سایه‌ی کسی که آشنا و نزدیک است، می‌گریزد.
بیگانه است شادی و بیگانه دوست عیش
دستی زنم به حلقة ماتم که آشناست
هوش مصنوعی: شادی و دوستان خوشحال برای من غریبه‌اند؛ من در حالتی از اندوه و غم هستم که این حال برای من آشناست.
داغ مرا که زخمی بیگانگی اوست
دلچسب نیست صحبت مرهم که آشناست
هوش مصنوعی: دردی که از جدایی او بر من نشسته، برایم خوشایند نیست، حتی اگر کسی بخواهد با کلام خود آرامم کند.
صبرم هزار کشتی بیگانگی شکست
در موج‌خیز اشکِ دمادم که آشناست
هوش مصنوعی: صبر من مانند هزار کشتی است که در دریای غم و اشک‌های مکرر غرق می‌شود، ولی این دریای غم برای من آشناست.
از صحبت نشاط گریزم که دشمن است
در سایة ملال درآیم که آشناست
هوش مصنوعی: من از گفت‌وگوهای شاد و پرانرژی فرار می‌کنم، چون آن‌ها برای من دلنشین نیستند. به جای آن، به سراغ حالت‌های غمگین می‌روم که برایم آشنا و راحت هستند.
فیّاض پیش یار مریز اشک آتشین
گل تر شود ز گریة شبنم که آشناست
هوش مصنوعی: خود را در برابر معشوق بی‌احساس نشان نده، چرا که اشک‌های سوزان تو مانند شبنمی که از آشنایی رنج می‌برد، بر لطافت گل تأثیر می‌گذارد.