گنجور

شمارهٔ ۹۶

اگرچه شعلة حسنت تمام عالم سوخت
به مهربانی من در جهان کسی کم سوخت
به نسبت تو چنان ذوق سوختن عام است
که در کنار گل و لاله طفل شبنم سوخت
دمی که آتش بیداد او زبانه کشید
چه نکته بود که بیگانه جَست و محرم سوخت
به ذوق سودة الماس کرد زخم مرا
تبسّمی که در اندیشه یاد مرهم سوخت
به نیم قطره که در کار مشت گل کردند
چه آتش است که تا آب و خاک آدم سوخت!
فغان که عاشق از اهل هوس نشد ممتاز
که عشوة تو بد و نیک جمله درهم سوخت
هوای وصل تو در جانم آتشی افکند
که گریه را نم خونین و ناله را دم سوخت
اگر ز سختی هجران نسوختم سهل است
به یک ملایمت روز وصل خواهم سوخت
نمانده بود کس از اهل درد جز فیّاض
چنان ز طیش برافروختی که او هم سوخت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگرچه شعلة حسنت تمام عالم سوخت
به مهربانی من در جهان کسی کم سوخت
هوش مصنوعی: هرچند زیبایی تو همه جا را در آتش کشیده، اما با محبت من در این دنیا کسی خیلی آسیب ندیده است.
به نسبت تو چنان ذوق سوختن عام است
که در کنار گل و لاله طفل شبنم سوخت
هوش مصنوعی: عشق و شوقی که من به تو دارم، آن‌قدر فراگیر و عمومی است که حتی گل‌های زیبا و شبنم‌های لطیف هم از آن تأثیر می‌پذیرند و به نوعی در این حس سوزان ذوب می‌شوند.
دمی که آتش بیداد او زبانه کشید
چه نکته بود که بیگانه جَست و محرم سوخت
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که آتش ظلم و ستم او شعله‌ور شد، چه دلیلی بود که بیگانه فرار کرد و نزدیکان و دوستانش سوختند؟
به ذوق سودة الماس کرد زخم مرا
تبسّمی که در اندیشه یاد مرهم سوخت
هوش مصنوعی: زخمی که خورده‌ام به اندازه‌ای عمیق است که می‌تواند به نوعی شادی شبیه باشد؛ چون در ذهنم به یاد مرهمی می‌افتم که آن زخم را التیام می‌بخشید، اما این یادآوری هم باعث سوختن درونم می‌شود.
به نیم قطره که در کار مشت گل کردند
چه آتش است که تا آب و خاک آدم سوخت!
هوش مصنوعی: در اینجا به اثر شگفت‌انگیز و شعلۀ عشق و هنر اشاره می‌شود که حتی با وجود کمبود و محدودیت، می‌تواند وجود انسان را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. در واقع، اندک محبت و زیبایی می‌تواند آتش‌سوزی عمیق در دل ایجاد کند و انسان را از خاک و آب به آسمان‌ها بکشاند.
فغان که عاشق از اهل هوس نشد ممتاز
که عشوة تو بد و نیک جمله درهم سوخت
هوش مصنوعی: ای کاش عاشق از میان اهل هوس جدا می‌شد، زیرا زیبایی تو همه خوبی‌ها و بدی‌ها را درهم آتش زده است.
هوای وصل تو در جانم آتشی افکند
که گریه را نم خونین و ناله را دم سوخت
هوش مصنوعی: هوا و حس بودن تو در وجودم آتشی روشن کرده که اشک‌هایم رنگ خون به خود می‌گیرند و ناله‌هایم را در خود می‌سوزاند.
اگر ز سختی هجران نسوختم سهل است
به یک ملایمت روز وصل خواهم سوخت
هوش مصنوعی: اگر از سختی جدایی آسیب نبینم، اشکالی ندارد چون با یک لحظه آرامش در روز وصل، تمام وجودم را فدای عشق می‌کنم.
نمانده بود کس از اهل درد جز فیّاض
چنان ز طیش برافروختی که او هم سوخت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از اهل دل باقی نمانده بود، جز فیاض. او نیز از شدت شور و التهاب به آتش درآمد و خود را به سوز انداخت.