شمارهٔ ۹۰
نگه نکرده گذشتی ز من به ناز امشب
شدم ز ناز تو شرمندة نیاز امشب
چو دید در کف پای تو جانفشانی من
زبان شمع به پروانه شد دراز امشب
به دل فزوده گره بر گره نمیدانم
که میکند گره از زلف یار باز امشب؟
زبس به روی تو بزم از چراغ مستغنیست
فتاده شمع ز شرم تو در گداز امشب
چه روی داده ندانم که نگسلد فیّاض
ز تار نالة زارم نوای ساز امشب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگه نکرده گذشتی ز من به ناز امشب
شدم ز ناز تو شرمندة نیاز امشب
هوش مصنوعی: امشب به خاطر زیباییهایت، حس نیاز و شوق بسیاری در دل من ایجاد شده است و من از اینکه تو به این راحتی از کنار من رد شدی، احساس شرمندگی میکنم.
چو دید در کف پای تو جانفشانی من
زبان شمع به پروانه شد دراز امشب
هوش مصنوعی: وقتی که جانفشانی من را در پای تو دید، زبان شمع به پروانه کشید و امشب صحبتش طولانی شد.
به دل فزوده گره بر گره نمیدانم
که میکند گره از زلف یار باز امشب؟
هوش مصنوعی: دل به تنگی و مشکلات بیشتری دچار است و نمیدانم آیا امشب میتواند گرهای که از زلف محبوب بسته شده را باز کند یا نه؟
زبس به روی تو بزم از چراغ مستغنیست
فتاده شمع ز شرم تو در گداز امشب
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چهرهات، دیگر نیازی به چراغ در این مهمانی نیست و شمع از شرم وجود تو به زمین افتاده و در حال ذوب شدن است.
چه روی داده ندانم که نگسلد فیّاض
ز تار نالة زارم نوای ساز امشب
هوش مصنوعی: نمیدانم چه اتفاقی افتاده که من را از این حال و روز نجات ندهد. موسیقی و نالهی غمگین من در شب امشب همچنان ادامه دارد و از آن کم نمیشود.