شمارهٔ ۸۹
بیلبت ساغر می آب ندارد امشب
شمع در مجلس ما تاب ندارد امشب
دل ندانم که دگر در چه خیالست که باز
اشک در دیدة ما خواب ندارد امشب
موج طوفان بلد و وعدة ساحل نزدیک
کشتیم لنگر گرداب ندارد امشب
شمع روی که برافروخته یارب! که فلک
رنگ بر چهرة مهتاب ندارد امشب
از سرشکم نه همین پنجة مژگان جگریست
این حنا، کیست که در آب ندارد امشب
تیرت از پهلوی ما پای کشیدست که دل
تکیه بر بستر سنجاب ندارد امشب
خبری هست که اشکم نه چو هر شب فیّاض
پنجه در پنجة سیماب ندارد امشب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیلبت ساغر می آب ندارد امشب
شمع در مجلس ما تاب ندارد امشب
هوش مصنوعی: امشب در مجلس ما، به خاطر نبودن لبهای تو، هیچ شوق و شادیای وجود ندارد. حتی شمع هم نمیتواند روشنایی لازم را داشته باشد و حالتی سرد و بیطراوت حاکم است.
دل ندانم که دگر در چه خیالست که باز
اشک در دیدة ما خواب ندارد امشب
هوش مصنوعی: نمیدانم دل در چه حالی است که دوباره چشمهایم از اشک پر شده و امشب هیچ آرامشی ندارند.
موج طوفان بلد و وعدة ساحل نزدیک
کشتیم لنگر گرداب ندارد امشب
هوش مصنوعی: موج طوفان را شناختهایم و وعدهگاه ساحل را نزدیک میبینیم. امشب لنگر در گرداب نخواهیم گذاشت.
شمع روی که برافروخته یارب! که فلک
رنگ بر چهرة مهتاب ندارد امشب
هوش مصنوعی: ای خدای من! شمعی که روشن شده، چهره زیبای او را نگاه کن، چون امشب آسمان رنگی بر صورت ماه ندارد.
از سرشکم نه همین پنجة مژگان جگریست
این حنا، کیست که در آب ندارد امشب
هوش مصنوعی: این شعر به حسرت و اندوهی اشاره دارد که از دل شکسته و اشکهای عاشقانه ناشی میشود. شاعر به مژگان خود که مانند حنای خونین است، اشاره میکند و میگوید که این جلوه زیبا صرفاً از غم ناشی میشود. او در پی کسی میگردد که در این شب غمگین بیحالی آب در دل نداشته باشد و این احساس را تجربه نکرده باشد. در واقع، او از تنهایی و غم محبت سخن میگوید و تزیینات ظاهری را بیمعنی میداند.
تیرت از پهلوی ما پای کشیدست که دل
تکیه بر بستر سنجاب ندارد امشب
هوش مصنوعی: تیر تو از کنار ما دور شده است و دل ما امشب آرامش ندارد و نمیتواند به راحتی استراحت کند.
خبری هست که اشکم نه چو هر شب فیّاض
پنجه در پنجة سیماب ندارد امشب
هوش مصنوعی: امشب خبری هست که اشک من مانند هر شب نیست و از شدت احساس، دیگر نمیتواند با نرمی و آرامش جاری شود.