شمارهٔ ۸۴
به گلستان چو روی گل شود از روی تو آب
برفروزی چو رخ، آتش شود از خوی تو آب
تو به این مایه حیا باز مکن جیب، مباد
که ز نامحرمی باد شود بوی تو آب
بر لب جو مخرام ای بت رعنا ترسم
که بدزدد روش از قامت دلجوی تو آب
در کفت آینه نبود که پی شیشة دل
سنگ برداشتی و شد به کف از خوی تو آب
بس که در کشتن فیّاض شدی گرم شتاب
شده شمشیر ز بیم تو به پهلوی تو آب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گلستان چو روی گل شود از روی تو آب
برفروزی چو رخ، آتش شود از خوی تو آب
هوش مصنوعی: وقتی به باغ بروی، زیباییات چون گل درخشان میشود. مانند آبی که از چهرهات ساطع میشود، وقتی به تو نگاه میکنیم، چنان آتشی به جان میزند که همهچیز را شگفتزده میکند.
تو به این مایه حیا باز مکن جیب، مباد
که ز نامحرمی باد شود بوی تو آب
هوش مصنوعی: از حیا و احتیاط خود محافظت کن و جیب خود را بیمورد باز نکن، چرا که اگر این کار را کنی، ممکن است عطر و بوی تو به دست نامحرمان بیفتد.
بر لب جو مخرام ای بت رعنا ترسم
که بدزدد روش از قامت دلجوی تو آب
هوش مصنوعی: بر لب جوی نشستهام، ای محبوب زیبا، میترسم که آب از زیبایی قامت دلانگیز تو دزدی برود.
در کفت آینه نبود که پی شیشة دل
سنگ برداشتی و شد به کف از خوی تو آب
هوش مصنوعی: در دستانت آینهای وجود ندارد که نشان دهد دل سنگی تو چقدر درونش نرم شده است و این نرمش از ذات توست که به این حال درآمده.
بس که در کشتن فیّاض شدی گرم شتاب
شده شمشیر ز بیم تو به پهلوی تو آب
هوش مصنوعی: آنقدر در کشتن بخشندهها جدی و مصمم شدهای که به خاطر ترس از تو، شمشیرت به پهلوی خودت آب افتاده است.