گنجور

شمارهٔ ۷۸

باز دارد عشق در آغوش بیهوشی مرا
غم مهیّا می‌کند اسباب مدهوشی مرا
با زبان بی‌زبانی می‌کنم تقریر شوق
کرده ذوق گفتگو سرگرم خاموشی مرا
مدّتی شد تا ز معراج قبول افکنده است
طرّة او در سیه چاه فراموشی مرا
خلعت سر تا به پایی دوختم از داغ عشق
چشم مستش کرد تکلیف سیه‌پوشی مرا
دیده‌ام تا حلقه‌های زلف چین بر چین او
می‌شود فیّاض ذوق حلقه در گوشی مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز دارد عشق در آغوش بیهوشی مرا
غم مهیّا می‌کند اسباب مدهوشی مرا
هوش مصنوعی: عشق مرا در آغوش خود نگه‌داشته و بی‌خبر از دنیا کرده است، اما غم، تقریباً همیشه وسایل و شرایطی را برای گرفتار شدن در این حالت بی‌هوشی فراهم می‌کند.
با زبان بی‌زبانی می‌کنم تقریر شوق
کرده ذوق گفتگو سرگرم خاموشی مرا
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زبانم خاموش است، احساس شوق و شادی‌ام را منتقل می‌کنم و در سکوت به گفتگو مشغولم.
مدّتی شد تا ز معراج قبول افکنده است
طرّة او در سیه چاه فراموشی مرا
هوش مصنوعی: مدتی است که قله‌ی بلندی از عشق و محبت را رها کرده‌ام و اکنون در چاهی تاریک و فراموشی به سر می‌برم.
خلعت سر تا به پایی دوختم از داغ عشق
چشم مستش کرد تکلیف سیه‌پوشی مرا
هوش مصنوعی: از عشق چشمان معشوقم، لباس سیاه عزایی را که بر تن داشتم، آماده کرده‌ام.
دیده‌ام تا حلقه‌های زلف چین بر چین او
می‌شود فیّاض ذوق حلقه در گوشی مرا
هوش مصنوعی: من شاهد بوده‌ام که وقتی حلقه‌های موهای زیبا و چیده‌شده او را می‌بینم، ذوق و احساساتم به شدت ترغیب می‌شود و مرا به وجد می‌آورد.