شمارهٔ ۷۵
بیتپش آرام کی باشد دل زار مرا
ذوق جستن زنده دارد نبض بیمار مرا
من کجا و اینقدر تاب تزلزلهای عشق
عطسة گل میکند اشفته دستار مرا
شکوة نازکدلان از برگ گل نازکترست
میتوان در یک نفس طی کرد طومار مرا
کردهام کوته به خود راه دراز آرزو
یک گره درهم نوردد رشتة کار مرا
نغمه روحانیست زاهد پنبهای در گوش نه
بو که بتوانی شنیدن نالة زار مرا
گلبنم را ناامیدی از بهار فیض نیست
یک گلستان گل در آغوش است هر خار مرا
در فروغ آفتاب عشق منزل کردهام
نیست دست سایه دامنگیر دیوار مرا
خون دل بیخواست میجوشد ز شریان نفس
نیش مضرابی نمیباید رگ تار مرا
تا زبان عشق دارم در دهان فیّاضوار
سرخط کردار میسازند گفتار مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیتپش آرام کی باشد دل زار مرا
ذوق جستن زنده دارد نبض بیمار مرا
هوش مصنوعی: دل بیتپش و بیحالت من هرگز آرام نمیگیرد؛ این درد و زخمهایی که دارم، تنها به خاطر شوق و اشتیاق زندگی و احساسات است که نبض بیماری من را همچنان زنده نگه داشته است.
من کجا و اینقدر تاب تزلزلهای عشق
عطسة گل میکند اشفته دستار مرا
هوش مصنوعی: من در کجا هستم و چگونه میتوانم این همه بیقراری و نوسانات عشق را تحمل کنم؟ عشق باعث میشود که مرا به هم بریزد و زندگیام را در هم بیفکند.
شکوة نازکدلان از برگ گل نازکترست
میتوان در یک نفس طی کرد طومار مرا
هوش مصنوعی: شکایت دلباختگان از دلتنگیهایشان از لطافت گل هم بیشتر است؛ به راحتی میتوان در یک نفس داستان زندگیام را بیان کرد.
کردهام کوته به خود راه دراز آرزو
یک گره درهم نوردد رشتة کار مرا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که برای رسیدن به اهداف و خواستههای بلندپروازانهاش، تلاشهای زیادی کرده و در عین حال، میداند که ممکن است به بنبست یا مشکلاتی برخورد کند. او به نوعی خود را در مسیر آرزوهایش محدود کرده و تمایل دارد که با یک اقدام یا تغییر کوچک، کل مسائل و کارهایش را حل کند. به عبارتی، او امیدوار است که بتواند با یک حرکت اساسی، گرههای زندگیاش را باز کند.
نغمه روحانیست زاهد پنبهای در گوش نه
بو که بتوانی شنیدن نالة زار مرا
هوش مصنوعی: آوای روحانی در دل زاهدی که گوشش پر از پنبه است، نمیگذارد صدای زاری مرا بشنود.
گلبنم را ناامیدی از بهار فیض نیست
یک گلستان گل در آغوش است هر خار مرا
هوش مصنوعی: در گلدان من هیچ ناامیدی از بهار و خوشبختی وجود ندارد؛ زیرا در آغوش من یک گلستان زیبا وجود دارد، که حتی هر خار و مشکلاتی که ممکن است باشد، برای من ارزشمند است.
در فروغ آفتاب عشق منزل کردهام
نیست دست سایه دامنگیر دیوار مرا
هوش مصنوعی: من در روشنایی عشق زندگی میکنم و در سایه مشکلات و موانع نمیخواهم گرفتار شوم.
خون دل بیخواست میجوشد ز شریان نفس
نیش مضرابی نمیباید رگ تار مرا
هوش مصنوعی: خون دل بهطور ناخواسته از رگهایم به جوش میآید، و نیازی به نیش و زخم نیست تا به تاریکی وجودم آسیب بزند.
تا زبان عشق دارم در دهان فیّاضوار
سرخط کردار میسازند گفتار مرا
هوش مصنوعی: تا زمانی که زبان عشق را در دهان دارم، با دستهای سخاوتمندانهام، برای کردارهایم زبانی میسازند که بیانگر سخنان من باشد.