شمارهٔ ۷۴
چو کرد خاک ره یار روزگار مرا
به چشم عالمیان داد اعتبار مرا
دماغ بوی گل و برگ گلستانم نیست
مگر به باغ برد نالة هزار مرا
به کف نه جام میی، در نظر نه روی مهی
گلی شکفته نگردید ازین بهار مرا
ز طرز دیدن پنهانت این چنین پیداست
که راز دل زتو خواهد شد آشکار مرا
مرا ز گردش چشم تو حال میگردد
به گردش مه و مهر فلک چه کار مرا؟
ز نارسایی اقبالم ای فلک خوش باش
به دامنی نرسم گر کنی غبار مرا
چنین که زار و ضعیفم ز هجر او فیّاض
مگر صبا برساند به کوی یار مرا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو کرد خاک ره یار روزگار مرا
به چشم عالمیان داد اعتبار مرا
هوش مصنوعی: زمانی که خاک پای یارم را بر زمین ریختند، این کار باعث شد که در نظر مردم اعتبار و ارزشمندی پیدا کنم.
دماغ بوی گل و برگ گلستانم نیست
مگر به باغ برد نالة هزار مرا
هوش مصنوعی: بوی گل و زیبایی باغ را تنها در جایی حس میکنم که صدای دلنالهها و فریادهای هزاران نفر را بشنوم.
به کف نه جام میی، در نظر نه روی مهی
گلی شکفته نگردید ازین بهار مرا
هوش مصنوعی: من نه جام می در دست دارم و نه چهرهای زیبا در نظر دارم، بنابراین این بهار برای من مانند گلی نیست که شکفته شود.
ز طرز دیدن پنهانت این چنین پیداست
که راز دل زتو خواهد شد آشکار مرا
هوش مصنوعی: از نوع نگریستن پنهان تو پیداست که راز دلم به زودی نزد تو آشکار خواهد شد.
مرا ز گردش چشم تو حال میگردد
به گردش مه و مهر فلک چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: نگاه تو باعث میشود حال من دگرگون شود. در این میان، ماه و خورشید آسمان چه تأثیری بر من دارند؟
ز نارسایی اقبالم ای فلک خوش باش
به دامنی نرسم گر کنی غبار مرا
هوش مصنوعی: به دلیل نارسایی و بدشانسیام، ای آسمان، خوشحال باش اگر نتوانی به من کمک کنی و مرا از غبار نامساعدی که دارم نجات دهی.
چنین که زار و ضعیفم ز هجر او فیّاض
مگر صبا برساند به کوی یار مرا
هوش مصنوعی: به خاطر دوری از محبوبم به شدت ضعیف و درمانده هستم. کاش نسیم صبا من را به محله یار برساند.