گنجور

شمارهٔ ۶۹

نه سامان سفر باشد نه سودای حضر ما را
تو ای باد صبا هر جا که می‌خواهی ببر ما را
درین کشور کسی ما را به چیزی برنمی‌گیرد
به یک مشت غباری از در جانان بخر ما را
چو شمشیریم و بر اندام ما جوهر سپر باشد
به جنگ ما میا دشمن چو بینی بی‌سپر ما را
تو زاغی زاغ، قدر ما نمی‌دانی ولی طوطی
اگر دیدی نمی‌دادی به صد تنگ شکر ما را
صبا از کوی او فیّاض پنداری خبر دارد
که تا در جلوه آمد کرد از خود بی‌خبر ما را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه سامان سفر باشد نه سودای حضر ما را
تو ای باد صبا هر جا که می‌خواهی ببر ما را
هوش مصنوعی: ما نه در فکر برنامه‌ریزی سفر هستیم و نه دلمان به ماندن در خانه خوش است. ای باد صبا، هر کجا که می‌خواهی ما را ببر.
درین کشور کسی ما را به چیزی برنمی‌گیرد
به یک مشت غباری از در جانان بخر ما را
هوش مصنوعی: در این سرزمین هیچ‌کس ما را جدی نمی‌گیرد، به ما اجازه بدهید که به خاطر یک نشانه کوچک از عشق محبوب، ارزش و توجهی به ما بدهند.
چو شمشیریم و بر اندام ما جوهر سپر باشد
به جنگ ما میا دشمن چو بینی بی‌سپر ما را
هوش مصنوعی: ما همچون شمشیرهایی هستیم که برای جنگ آماده‌ایم، و اگر به ما نگاه کنی، می‌بینی که سپر ما از جوهر ساخته شده است. بنابراین، ای دشمن، زمانی که ما را بدون سپر ببینی، به نبرد نیایید.
تو زاغی زاغ، قدر ما نمی‌دانی ولی طوطی
اگر دیدی نمی‌دادی به صد تنگ شکر ما را
هوش مصنوعی: تو مانند زاغ سیاه هستی و ارزش ما را نمی‌دانی، اما اگر طوطی‌ای را دیدی، برای ما به نیکی و احترام رفتار می‌کردی و ما را با هیچ چیز دیگری عوض نمی‌کردی.
صبا از کوی او فیّاض پنداری خبر دارد
که تا در جلوه آمد کرد از خود بی‌خبر ما را
هوش مصنوعی: بادی که از سوی او می‌وزد، گویی خبر از حال و وضعیت ما دارد؛ چونکه در برابر زیبایی او ظاهر شد، ما را از خود بی‌خبر و شگفت‌زده کرد.