گنجور

شمارهٔ ۶۲

کردند پردة رخ دلدار شیشه را
افتاده است کار و عجب کار شیشه را
ساقی به ناز خویش که مگذار شیشه را
همچون دل شکسته به دست آر شیشه را
دیگر نماند منّت پروای ساقیم
پر کرده‌ام ز بوی می این بار شیشه را
این تلخ باده به که به یکبار درکشیم
خود را گران کنیم و سبکبار شیشه را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کردند پردة رخ دلدار شیشه را
افتاده است کار و عجب کار شیشه را
هوش مصنوعی: چهره محبوب را مانند پرده‌ای پوشانده‌اند و به راستی که وضعیت شیشه‌ای آن همه‌چیز را زیر سؤال برده است.
ساقی به ناز خویش که مگذار شیشه را
همچون دل شکسته به دست آر شیشه را
هوش مصنوعی: ای ساقی، با ناز و طپش خود، نگذار که شیشه در دست من بیفتد؛ زیرا شیشه مثل دل شکسته است و نباید به این شکل به آن آسیب برسد.
دیگر نماند منّت پروای ساقیم
پر کرده‌ام ز بوی می این بار شیشه را
هوش مصنوعی: دیگر نیازی به انتظار برای محبت ساقی نیست؛ من این بار شیشه را با بوی خوش شراب پر کرده‌ام.
این تلخ باده به که به یکبار درکشیم
خود را گران کنیم و سبکبار شیشه را
هوش مصنوعی: باده تلخ را بهتر است یک‌باره بنوشیم، چون در این صورت هم خود را سبک می‌کنیم و هم بادش را از شیشه رها می‌سازیم.