شمارهٔ ۶
خاک شد تا در ره او جسم غم پرورد ما
نازها بر دیدة افلاک دارد گرد ما
دوستداران را به مرگ خویش راضی کردهایم
عاقبت درمان درد عالمی شد درد ما
یار بیپروا و یاران بیوفا، طالع زبون
فرصتی میخواستیها دشمن نامرد ما؟
هر که را دیدیم رشک حسرت ما میبرد
گرم دارد عالمی را بیتو آه سرد ما
قدر کس پنهان نخواهد ماند در دیوان عشق
روی ما را سرخ خواهد کرد رنگ زرد ما
دامنی پر لخت دل رفتیم تا کوی عدم
از گلستان وجود اینست راه آورد ما
مشت خاک ما کجا طعن ملایک میکشد
شهسواری همچو عشق آمد برون از گرد ما
جوشن افتادگی داریم و شمشیر نیاز
گر فلک مردست تاب حملة ناورد ما
یک جهان گو تیغ برکش ما سپر انداختیم
کس درین میدان به غیر از ما نباشد مردما
یک شب از پهلوی ما پهلوی آسایش ندید
بستر آشفتگیپردازِ غم گستردِ ما
مفت ما فیّاض اگر ما دین و دل درباختیم
نقشِ بردن راست نامِ باختن در نرد ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاک شد تا در ره او جسم غم پرورد ما
نازها بر دیدة افلاک دارد گرد ما
هوش مصنوعی: برای رسیدن به او، ما از غم و اندوه به زمین رفتیم و در این راه به ناز و زیبایی خود بر افلاک چشم میدوزیم.
دوستداران را به مرگ خویش راضی کردهایم
عاقبت درمان درد عالمی شد درد ما
هوش مصنوعی: ما با رضایت دوستداران خود، مرگ را پذیرفتهایم و در نهایت، درد ما به درمان درد جهانیان تبدیل شده است.
یار بیپروا و یاران بیوفا، طالع زبون
فرصتی میخواستیها دشمن نامرد ما؟
هوش مصنوعی: دوست بیپروا و یاران بیوفا، تو که طالع بدی داشتی و همیشه در پی فرصت بودی، حالا چه چیزی از دشمن بیرحم ما خواستهای؟
هر که را دیدیم رشک حسرت ما میبرد
گرم دارد عالمی را بیتو آه سرد ما
هوش مصنوعی: هر کسی را که میبینیم به خاطر نداشتن تو، حسرت و غبطهی ما را برمیانگیزد، در حالی که او در کنار دیگران به خوبی زندگی میکند و ما تنها با دلی سرد و نا امیدی دست و پنجه نرم میکنیم.
قدر کس پنهان نخواهد ماند در دیوان عشق
روی ما را سرخ خواهد کرد رنگ زرد ما
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند ارزش واقعی خود را در دنیای عشق پنهان کند، و در نهایت عشق ما را به گونهای متجلی خواهد کرد که پرده از چهرهمان برداشته و رنگ واقعیمان را نمایش میدهد.
دامنی پر لخت دل رفتیم تا کوی عدم
از گلستان وجود اینست راه آورد ما
هوش مصنوعی: دل ما پر از عشق و شوق است و به سوی دنیای ناشناخته و نامرئی حرکت میکنیم. اینجا در جهان وجود، مانند گلستانی است که مسیر ما را برای رسیدن به آن مقصد نشان میدهد.
مشت خاک ما کجا طعن ملایک میکشد
شهسواری همچو عشق آمد برون از گرد ما
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که وجود ما، که از خاک و جزئیات دنیوی تشکیل شده، جایی برای انتقاد و قضاوت ملائک (فرشتگان) ندارد. با توجه به این که عشق همچون یک قهرمان و با ویژگیهای خاصش از میان ما آمده، به نوعی نشاندهنده این است که عشق بالاتر از قضاوت و نقد است و نمیتوان آن را با معیارهای دنیوی سنجید.
جوشن افتادگی داریم و شمشیر نیاز
گر فلک مردست تاب حملة ناورد ما
هوش مصنوعی: ما دچار تردید و ضعف هستیم و به شمشیر نیاز داریم؛ زیرا اگر آسمان هم مردی ندارد که در برابر حمله ما مقاومت کند.
یک جهان گو تیغ برکش ما سپر انداختیم
کس درین میدان به غیر از ما نباشد مردما
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که ما به میدان جنگ آمدهایم و با شجاعت سلاح خود را آماده کردهایم. دیگران از ما جلوتر نیامدهاند و فقط ما هستیم که با courage و اراده در این عرصه حاضر شدهایم.
یک شب از پهلوی ما پهلوی آسایش ندید
بستر آشفتگیپردازِ غم گستردِ ما
هوش مصنوعی: یک شب، ما آرامش را از کنار خود دور دیدیم و بستر ما پر شده بود از اندوه و آشفتگی.
مفت ما فیّاض اگر ما دین و دل درباختیم
نقشِ بردن راست نامِ باختن در نرد ما
هوش مصنوعی: اگر ما در عشق و ایمان خود را باختهایم، شایسته است که به خوشیها و نعمتهای بیپایان زندگی توجه کنیم و بدانیم که در این بازی زندگی، گاهی پیروزی به معنای باختن است.