شمارهٔ ۵۳
بستم ز چارگوشة عالم نگاه را
تا دیدم آن دو گوشة چشم سیاه را
فرقی میان روز و شب خود نکردهایم
تا فرق کردهایم سپید و سیاه را
پیچیده دود در جگر ای گریه مهلتی
چندان که از شکنجه برآریم آه را
آن را رواست دعوی اعجاز چون کلیم
کز آستین خود به در آرد گواه را
فیّاض عمرهاست که در چشم خونفشان
دارم ذخیره سرمة آن خاک راه را
شمارهٔ ۵۲: نمیپوشد چو خورشید آن پری از هیچ کس رو راشمارهٔ ۵۴: از بیم دریا کی کنم ترک این ره کوتاه را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بستم ز چارگوشة عالم نگاه را
تا دیدم آن دو گوشة چشم سیاه را
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر بیان میکند که دید خود را از همه چیزهای دنیا بسته و محدود کرده است تا تنها به زیبایی و جاذبهٔ چشمهای سیاه یک شخص خاص توجه کند. این اشاره به عمق تمرکز و توجه شاعر به محبوبش دارد، که همه چیز را فدای مشاهدهٔ آن دو چشم کرده است.
فرقی میان روز و شب خود نکردهایم
تا فرق کردهایم سپید و سیاه را
هوش مصنوعی: ما بین روز و شب هیچ تفاوتی قائل نشدهایم، به همان اندازه که در رنگ سفید و سیاه تفاوت ایجاد کردهایم.
پیچیده دود در جگر ای گریه مهلتی
چندان که از شکنجه برآریم آه را
هوش مصنوعی: دود غم و اندوه در دل پیچیده است ای گریه، تا کی فرصت خواهی داشت که از درد و رنج آزاد شویم و آهی بکشیم؟
آن را رواست دعوی اعجاز چون کلیم
کز آستین خود به در آرد گواه را
هوش مصنوعی: این گفته را میتوان این گونه فهمید که ادعای معجزهبودن برای کسی که مانند موسی از آستین خود گواهی به بیرون میآورد، پذیرفته است. به عبارتی دیگر، اگر کسی بتواند نشانهای واضح از قدرت خدایی نشان دهد، این claim به راحتی قابل پذیرش خواهد بود.
فیّاض عمرهاست که در چشم خونفشان
دارم ذخیره سرمة آن خاک راه را
هوش مصنوعی: من سالهاست که در چشمانم اشکها را ذخیره کردهام تا در آن خاکی که راه را نشان میدهد، ریخته شود.