شمارهٔ ۴۴
کم گیر بهر حادثه عقل کفیل را
بستن به مشت خس نتوان رود نیل را
چشم امید داشتن از اهل روزگار
باشد طبیب درد نمودن علیل را
بال مگس ندارم و بر خویش بستهام
کاری که کردنیست پر جبرئیل را
کس نیست در مقام فنا جز بقای دوست
ورنه چرا نسوختی آتش خلیل را!
تا شاهراه گمشدن آمد به پیش من
در ره چو نقش پای فکندم دلیل را
خلق نکو ملازم روی نکو بود
غیر از جمیل زشت نماید جمیل را
رنگیست اینکه تا به قیامت نمیرود
دامن به دست خون ندهد کس قتیل را
پیش از اقامت اهل تجرّد درین مقام
آماده گشتهاند ندای رحیل را
دیدار دوست اجر شهادت نوشتهاند
معنی همین بس است ثواب جزیل را
غیر از سواد خوانی دلها ستم بود
در شرعِ اهلِ تجربه چشم کحیل را
تا جرعهای زخون دلم در سبو بود
بر زاهدان سبیل کنم سلسبیل را
قیمت کمست جنس نکو را چه شد حکیم
کز پی دیت گذاشته خون سبیل را
قدر سخن اگر نشناسد کسی چه غم
قیمت بس است جوهر ذاتی اصیل را
گوهر قلیل و مهره کثیرست گوش دار
تا کمتر از کثیر ندانی قلیل را
غم برکنار و صحبت حالست در میان
فیّاض هان خبر نکنی قال و قیل را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کم گیر بهر حادثه عقل کفیل را
بستن به مشت خس نتوان رود نیل را
هوش مصنوعی: شما نمیتوانید با استفاده از عقل و تدبیر به تنهایی جلوی حوادث و مشکلات را بگیرید، مانند این که نگذارید نیل با دست خُسها بسته شود. در واقع، بعضی از مسائل و چالشها فراتر از قدرت و کنترل ما هستند و نیاز به درک عمیق و تسلیم در مقابل طبیعت دارند.
چشم امید داشتن از اهل روزگار
باشد طبیب درد نمودن علیل را
هوش مصنوعی: امید داشتن به دیگران در روزگار فعلی، مانند امید به دکتر برای درمان بیمار است.
بال مگس ندارم و بر خویش بستهام
کاری که کردنیست پر جبرئیل را
هوش مصنوعی: من به اندازهای قدرت پرواز ندارم و خودم را به کارهایی مشغول کردهام که همانند کار جبرئیل بزرگ و عظیم است.
کس نیست در مقام فنا جز بقای دوست
ورنه چرا نسوختی آتش خلیل را!
هوش مصنوعی: هیچکس در مقام فانیشدن جز با ماندگاری دوست نیست و اگر نه، چرا آتش ابراهیم را نمیسوزاند؟
تا شاهراه گمشدن آمد به پیش من
در ره چو نقش پای فکندم دلیل را
هوش مصنوعی: زمانی که شاهراه گمشدن به من نزدیک شد، به عنوان نشانهای از راه، ردپایی را روی زمین دیدم که خود را به آن گره زده بودم.
خلق نکو ملازم روی نکو بود
غیر از جمیل زشت نماید جمیل را
هوش مصنوعی: افراد خوب و نیکو، همواره با چهرهای نیکو همراه هستند و اگر کسی زیبا باشد، زیبایی او را بیشتر نمایان میکند.
رنگیست اینکه تا به قیامت نمیرود
دامن به دست خون ندهد کس قتیل را
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که یک رنگ و نشانهای وجود دارد که تا پایان دنیا باقی میماند و هیچکس نمیتواند با دست خونین از آن جدا شود. به عبارت دیگر، این نشان یا اثر به قدری عمیق و پایدار است که هیچ عوامل منفی نمیتوانند آن را محو کنند.
پیش از اقامت اهل تجرّد درین مقام
آماده گشتهاند ندای رحیل را
هوش مصنوعی: پیش از آنکه اهل دنیا در این مکان مستقر شوند، آماده حرکت و رفتن به سفر بودهاند.
دیدار دوست اجر شهادت نوشتهاند
معنی همین بس است ثواب جزیل را
هوش مصنوعی: دیدار با دوست به اندازهای ارزشمند و پاداش بزرگی دارد که مانند اجر شهادت قلمداد شده است و این خود نشاندهندهی اهمیت آن است.
غیر از سواد خوانی دلها ستم بود
در شرعِ اهلِ تجربه چشم کحیل را
هوش مصنوعی: به جز اینکه دلها را با سواد و علم روشن کنیم، در نظر اهل تجربه، این کار ظلم به آنهاست. چشمهایی که به زیبایی مینگرند، هم باید درک عمیقتری از مسائل داشته باشند.
تا جرعهای زخون دلم در سبو بود
بر زاهدان سبیل کنم سلسبیل را
هوش مصنوعی: تا وقتی که حتی یک جرعه از دل خونیام در این ظرف وجود دارد، با زاهدان به گونهای رفتار میکنم که مانند آب زلال و گوارا باشد.
قیمت کمست جنس نکو را چه شد حکیم
کز پی دیت گذاشته خون سبیل را
هوش مصنوعی: قیمت کالای خوب چه شده است، ای حکیم؟ که به خاطر به دست آوردن آن، خون دل میچکد.
قدر سخن اگر نشناسد کسی چه غم
قیمت بس است جوهر ذاتی اصیل را
هوش مصنوعی: اگر کسی ارزش سخن را درک نکند، نگران نباشید؛ چون خود جوهر و ماهیت اصیل آن به اندازه کافی باارزش است.
گوهر قلیل و مهره کثیرست گوش دار
تا کمتر از کثیر ندانی قلیل را
هوش مصنوعی: مقدار ارزشیم و کمیاب را بشناس و بدان که نباید چیزهای کمارزش را به اشتباه کمتر از آنچه هستند، تصور کنی.
غم برکنار و صحبت حالست در میان
فیّاض هان خبر نکنی قال و قیل را
هوش مصنوعی: غم را کنار بگذار و به گفتوگویی که در حال انجام است توجه کن. ای بخشنده! لطفاً درباره شایعات چیزی نگو.