شمارهٔ ۴۱
چنان سودای او بر خویشتن پیچاند آتش را
که دود رفته در سر باز میگرداند آتش را
چو شمع چهره از برق طلوع می برافروزد
به گرد خویش چون پروانه میگرداند آتش را
نگاه گرم از بیمش نهفتم در پس مژگان
چه دانستم که مشت خس نمیپوشاند آتش را
ضعیفان را نباشد زور بازوی قویدستان
سپند ما عبث بر خویش میخنداند آتش را
برآرد دود اگر از خرمن ما جای آن دارد
نگاه او که برق از سبزه میرویاند آتش را
عرق کز چهرة گلرنگ آتشگون فرو ریزد
اگر در آتش افشانند میسوزاند آتش را
به روی او گشاید غنچه و گل پر عرق گردد
گهی خنداند اخگر را گهی گریاند آتش را
چهسان با عارض او لاف یکرنگی تواند زد
که رخسارش به رنگی هر زمان گرداند آتش را
چنین کز نالهام فیّاض فوج شعله میجوشد
دم گرمم به خاکستر چرا ننشاند آتش را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنان سودای او بر خویشتن پیچاند آتش را
که دود رفته در سر باز میگرداند آتش را
هوش مصنوعی: چنان اشتیاق او در دلش شعلهور شد که آتش، دودی را که در فضا پراکنده شده، دوباره به خود میکشد.
چو شمع چهره از برق طلوع می برافروزد
به گرد خویش چون پروانه میگرداند آتش را
هوش مصنوعی: مانند شمعی که با نور طلوعش میدرخشد، به دور خود میچرخد و مانند پروانهای که دور آتش میگردد.
نگاه گرم از بیمش نهفتم در پس مژگان
چه دانستم که مشت خس نمیپوشاند آتش را
هوش مصنوعی: از ترس او، نگاهی پرمهر را در پس مژههای خود پنهان کردم، اما نمیدانستم که یک مشت پوشال نمیتواند آتش را خاموش کند.
ضعیفان را نباشد زور بازوی قویدستان
سپند ما عبث بر خویش میخنداند آتش را
هوش مصنوعی: ضعیفان نمیتوانند در برابر قدرت قویها مقاومت کنند. اگر ما به قدرت و قدرتنمایی خود ببالیم، مثل این است که آتش را به سخره گرفتهایم، در حالی که این کار سودی ندارد.
برآرد دود اگر از خرمن ما جای آن دارد
نگاه او که برق از سبزه میرویاند آتش را
هوش مصنوعی: اگر از خرمن ما دودی بلند شود، باز هم نگاه او جایی دارد، چرا که برق از سبزه میروید و آتش را خاموش میکند.
عرق کز چهرة گلرنگ آتشگون فرو ریزد
اگر در آتش افشانند میسوزاند آتش را
هوش مصنوعی: اگر عرقی که از چهره گل سرخ و آتشین میچکد، در آتش بریزد، آنگاه آتش را میسوزاند.
به روی او گشاید غنچه و گل پر عرق گردد
گهی خنداند اخگر را گهی گریاند آتش را
هوش مصنوعی: بر چهره او، گلها و غنچهها شکوفا میشوند و به همین خاطر گاهی آتش را میخنداند و گاهی آن را میگریاند.
چهسان با عارض او لاف یکرنگی تواند زد
که رخسارش به رنگی هر زمان گرداند آتش را
هوش مصنوعی: چطور میتوان با صورت او از صداقت و یکرنگی صحبت کرد در حالی که چهرهاش هر لحظه به رنگی در میآید و آتش را تحت تأثیر قرار میدهد؟
چنین کز نالهام فیّاض فوج شعله میجوشد
دم گرمم به خاکستر چرا ننشاند آتش را
هوش مصنوعی: از نالههایم شعلههای زیادی به وجود میآید و با وجود دم گرم من، چرا آتش را بر خاکستر قرار ندهم؟