شمارهٔ ۳۵۴
نقشبندانی که طرح روی جانان ریختند
طرح دلها را چو زلف او پریشان ریختند
شهسوار عشق در معموره منزل کی کند!
طرح این ویرانه را دانسته ویران ریختند
گلرخان بهر زکات گلفشانیهای عشق
تا به لب آورده صد بار آب حیوان ریختند
تشنگان لعل او با آنکه ساقی خضر بود
بود خالی عرصه و چابکسواران ریختند
ملک صبرم پایمال ترکتاز غمزه شد
در حقیقت گویی این بگداختند، آن ریختند
بیخرابی نقش آبادی مزن کاشفتگان
گرد کفر انگیختند و رنگ ایمان ریختند
زلف سنبل، چهره گل، ساعد سمن، شمشاد قد
وه که طرح این گلستان خوش بسامان ریختند
تا کمر نظاره را در بحر سیمابست جای
بیقراری بس که بر خاک درش جان ریختند
در دیار عشق آسایش نه دین دارد نه کفر
خاک این غم بر سر گبر و مسلمان ریختند
از شراب خوشدلی در ساغر فیّاض ما
جرعهواری ریختند اما پشیمان ریختند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نقشبندانی که طرح روی جانان ریختند
طرح دلها را چو زلف او پریشان ریختند
هوش مصنوعی: نقاشانی که تصویری از معشوق را خلق کردند، به حال دلها هم به شکلی نامنظم و پریشان، مانند زلفهای او، شکل دادند.
شهسوار عشق در معموره منزل کی کند!
طرح این ویرانه را دانسته ویران ریختند
هوش مصنوعی: عاشق واقعی در جایی نمیتواند سکنی گزیند که قرار و آرامش وجود نداشته باشد. آنها به عمد اینجا را خراب کردند تا نشان دهند که این مکان دیگر قابل زندگی نیست.
گلرخان بهر زکات گلفشانیهای عشق
تا به لب آورده صد بار آب حیوان ریختند
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه گلرخان عشق خود را به حدی بروز داده که هر بار زندگی دوبارهای را از کنار او تجربه کردهاند.
تشنگان لعل او با آنکه ساقی خضر بود
بود خالی عرصه و چابکسواران ریختند
هوش مصنوعی: تشنگان از شراب قرمز او در حالی که ساقی خضر حضور داشت، با این حال، میدان خالی بود و سواران چابک در آن جا ریخته بودند.
ملک صبرم پایمال ترکتاز غمزه شد
در حقیقت گویی این بگداختند، آن ریختند
هوش مصنوعی: صبر من به شدت شکست و زیر فشار چشمان فریبندهات قرار گرفت. انگار این یکی مایعاتش ذوب شد و آن یکی به زمین ریخت.
بیخرابی نقش آبادی مزن کاشفتگان
گرد کفر انگیختند و رنگ ایمان ریختند
هوش مصنوعی: به ویرانی و خراب کردن مکانی نپرداز، چرا که کسانی که به کفر و نابودی روی آوردهاند، باعث آشفته شدن رنگ ایمان و اعتقادات مردم میشوند.
زلف سنبل، چهره گل، ساعد سمن، شمشاد قد
وه که طرح این گلستان خوش بسامان ریختند
هوش مصنوعی: زلفهای زیبا و پیچیده، چهرهای چون گل، دستانی مانند گیاه سمن و قدی راست و خوشفرم، همگی نشان از این دارند که چه هنرمندانه و زیبا این باغ را طراحی کردهاند.
تا کمر نظاره را در بحر سیمابست جای
بیقراری بس که بر خاک درش جان ریختند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف عمیق و زیبای یک لحظهی عاشقانه میپردازد. در اینجا، شاعر به شدت تحت تأثیر زیبایی و جذابیت معشوق خود قرار گرفته است. او بیان میکند که چقدر دلیت شرارهوار در عشق خود غرق شده و بیتابی و دلتنگی او تا مرز جنون است. این احساسات عمیق او باعث شدهاند که عاشقانههای دیگران نیز در پای در معشوقش جان بدهند. این بیان، عمق احساس و تأثیر شگفتآور عشق را نشان میدهد.
در دیار عشق آسایش نه دین دارد نه کفر
خاک این غم بر سر گبر و مسلمان ریختند
هوش مصنوعی: در سرزمین عشق، نه آسایش وجود دارد و نه تفاوتی میان دین و کفر، زیرا این غم بر سر همه، چه پیروان زرتشت و چه مسلمانان، سایه افکنده است.
از شراب خوشدلی در ساغر فیّاض ما
جرعهواری ریختند اما پشیمان ریختند
هوش مصنوعی: در پیالهی پر از شادیمان، جرعهای از شراب خوشی ریختهاند، ولی اکنون از آن کار پشیمان هستند.