شمارهٔ ۳۴۵
عشّاق دل به چین جبینی سپردهاند
این قلبگاه را به کمینی سپردهاند
دریاب این اشاره که شاهان نامجو
نام بلند خود به نگینی سپردهاند
جز مشت خاک قابل این عشق پاک نیست
مشکل امانتی به امینی سپردهاند
در آدمی به صورت خاکی نظر مکن
نقد نه آسمان به زمینی سپردهاند
از انقلاب دهر چه مقدار غافلند
آنان که دل به آن و به اینی سپردهاند
مسجد ز شیخ و ابروی جانان من ز من
هر ئگوشه را به گوشهنشینی سپردهاند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشّاق دل به چین جبینی سپردهاند
این قلبگاه را به کمینی سپردهاند
هوش مصنوعی: عاشقان دلهای خود را به زیباییهای چهرهی محبوب سپردهاند و این مکان را به خطر سپردهاند.
دریاب این اشاره که شاهان نامجو
نام بلند خود به نگینی سپردهاند
هوش مصنوعی: به این نکته توجه کن که پادشاهان محترم، نام و شهرت خود را به یک نگین گرانبها و باارزش سپردهاند.
جز مشت خاک قابل این عشق پاک نیست
مشکل امانتی به امینی سپردهاند
هوش مصنوعی: بجز یک مشت خاک، هیچ چیز دیگری قابل تحمل این عشق خالص نیست. این عشق به شخصی قابل اعتماد سپرده شده است.
در آدمی به صورت خاکی نظر مکن
نقد نه آسمان به زمینی سپردهاند
هوش مصنوعی: به ظاهر انسان نیکو توجه نکن، زیرا ارزش او به آسمان و عالم بالاست و نه به زمین و دنیا.
از انقلاب دهر چه مقدار غافلند
آنان که دل به آن و به اینی سپردهاند
هوش مصنوعی: افرادی که دل به تغییرات زمان و دنیای مادی سپردهاند، از تحولات و مسائل پیرامونشان بیخبر و غافل هستند.
مسجد ز شیخ و ابروی جانان من ز من
هر ئگوشه را به گوشهنشینی سپردهاند
هوش مصنوعی: مسجد از شخصیت شیخ پُر شده و ابروی معشوق من، من را به گوشهنشینی و انزوا کشانده است.