گنجور

شمارهٔ ۳۴۳

بیوفا و بد و بیدادگرت ساخته‌اند
خوب بودی و دگر خوبترت ساخته‌اند
رحم اگر بر دل زارم نکنی جرم تو نیست
که ز حال دل من بی‌خبرت ساخته‌اند
دی به از هر به و امروز ز هر بد بترم
چه توان کرد چنین در نظرت ساخته‌اند
به چه رنگ از تو شکبید دل بی‌طاقت من
تو که هر لحظه به رنگ دگرت ساخته‌اند
چون ز غیرت نگدازیم که این بلهوسان
راه چون مور به تنگ شکرت ساخته‌اند!
دور از آغوش رقیبان نشوی پنداری
دست این طایفه را در کمرت ساخته‌اند
راز من هم ز زبان تو به من می‌گویند
این حریفان که چنین پرده درت ساخته‌اند
از سموم نفس بلهوسان می‌ترسم
که سراپای، چو گلبرگ ترت ساخته‌اند
این لطافت که تو داری و صفایی که تراست
از نسیم گل و آب گهرت ساخته‌اند
ناز بر تخت کی و مملکت جم دارند
بیدلان تو که با خاک درت ساخته‌اند
خبر از خویش نداری به چه کاری فیّاض
چه دمیدند که بی پا و سرت ساخته‌اند!

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیوفا و بد و بیدادگرت ساخته‌اند
خوب بودی و دگر خوبترت ساخته‌اند
هوش مصنوعی: خیانتکار و بدذات تو را به گونه‌ای ساخته‌اند که قبلاً خوب بودی، اما حالا به گونه‌ای دیگر و بهتر از قبل، ساخته شده‌ای.
رحم اگر بر دل زارم نکنی جرم تو نیست
که ز حال دل من بی‌خبرت ساخته‌اند
هوش مصنوعی: اگر بر دل غمگینم رحم نمی‌کنی، این به تو مربوط نیست؛ زیرا دیگران باعث شده‌اند که از حال و روز من بی‌خبر باشی.
دی به از هر به و امروز ز هر بد بترم
چه توان کرد چنین در نظرت ساخته‌اند
هوش مصنوعی: دیروز از هر روز بهتر بود و امروز هم از هر بدی بدتر است. چه می‌توان کرد وقتی چنین چیزی در نظر تو به وجود آمده است؟
به چه رنگ از تو شکبید دل بی‌طاقت من
تو که هر لحظه به رنگ دگرت ساخته‌اند
هوش مصنوعی: دل بی‌تاب من به چه رنگی باید دراید وقتی تو هر لحظه به شکلی جدید و مختلف در می‌آیی؟
چون ز غیرت نگدازیم که این بلهوسان
راه چون مور به تنگ شکرت ساخته‌اند!
هوش مصنوعی: اگر از غیرت و دلسوزی خود دست بکشیم، این پرهیزکاران بی‌توجه، همچون مورهایی که در تنگی شکر گرفتار شده‌اند، راه را برای خود هموار کرده‌اند.
دور از آغوش رقیبان نشوی پنداری
دست این طایفه را در کمرت ساخته‌اند
هوش مصنوعی: اگر دور از رقیبان باشی، فکر نکن که این افراد نمی‌توانند تو را محدود کنند یا به تو آسیب برسانند.
راز من هم ز زبان تو به من می‌گویند
این حریفان که چنین پرده درت ساخته‌اند
هوش مصنوعی: حریفان به من می‌گویند که رازهای من را از زبان تو می‌شنوند و این یعنی تو چقدر خوب پرده‌ساز هستی.
از سموم نفس بلهوسان می‌ترسم
که سراپای، چو گلبرگ ترت ساخته‌اند
هوش مصنوعی: من از گزند نفس‌های هوسران می‌ترسم، که تمام وجودم را همچون گلبرگ لطیف و آسیب‌پذیر ساخته‌اند.
این لطافت که تو داری و صفایی که تراست
از نسیم گل و آب گهرت ساخته‌اند
هوش مصنوعی: این نرمی و زیبایی که در تو وجود دارد، ناشی از نسیم گل و آب است که تو را به وجود آورده‌اند.
ناز بر تخت کی و مملکت جم دارند
بیدلان تو که با خاک درت ساخته‌اند
هوش مصنوعی: بی‌خود به خود می‌بالند و به خود می‌نازند کسانی که در خواب و خیال خود را در تخت سلطنت می‌بینند، در حالی که واقعیت این است که آن‌ها با خاک و زمین ارزش یافته‌اند و هیچ مقام و جایگاهی ندارند.
خبر از خویش نداری به چه کاری فیّاض
چه دمیدند که بی پا و سرت ساخته‌اند!
هوش مصنوعی: تو از حال خود بی‌خبری، چطور به کار خود مشغولی؟ چه بر تو گذشت که بدون پا و سر، تو را ساخته‌اند!