گنجور

شمارهٔ ۳۳۹

بسکه کردم داد از آن بت قوّت دادم نماند
آنقدر فریاد ازو کردم که فریادم نماند
هر چه جز یاد دهان او فراموش منست
بسکه یاد هیچ کردم هیچ در یادم نماند
گریه‌ام در آب راند و ناله در آتش نشاند
لاجرم جز مشت خاکی در کف بادم نماند
غصّه را شیرین خود کردم بلا را بیستون
حسرتی بر خسرو و رشکی به فرهادم نماند
هر چه بر من منتّی از غیر بود از من برفت
هیچ جز آزادی طبع خدادادم نماند
عشق تاراج عجب بر خرمن من رانده است
خاطر خوش، جان آزاد و دل شادم نماند
رفت فیّاض از سرم اندیشة چین و ختن
این زمان در دل به غیر از فکر بغدادم نماند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسکه کردم داد از آن بت قوّت دادم نماند
آنقدر فریاد ازو کردم که فریادم نماند
هوش مصنوعی: از بس که از آن بت ناله و فریاد کردم، دیگر از شدت ناراحتی مجالی برای فریاد زدن برایم باقی نمانده است.
هر چه جز یاد دهان او فراموش منست
بسکه یاد هیچ کردم هیچ در یادم نماند
هوش مصنوعی: هر چیزی غیر از یاد او برایم فراموش شده است، زیرا هر زمان که به چیزی دیگر فکر کردم، هیچ‌یک در خاطر من نمانده است.
گریه‌ام در آب راند و ناله در آتش نشاند
لاجرم جز مشت خاکی در کف بادم نماند
هوش مصنوعی: گریه و زاری‌ام موجب شد تا از آب دور شوم و صدای نالم مرا به آتش کشید. در نتیجه، تنها چیزی که برایم باقی مانده، تکه‌ای خاک است که در دستانم فشرده‌ام.
غصّه را شیرین خود کردم بلا را بیستون
حسرتی بر خسرو و رشکی به فرهادم نماند
هوش مصنوعی: غم و اندوه را به طریقی برای خود گوارا و دلپذیر کردم، سختی‌ها و مشکلات را تاب آوردم و دیگر حسرتی بر خسرو و رشک به فرهاد ندارم.
هر چه بر من منتّی از غیر بود از من برفت
هیچ جز آزادی طبع خدادادم نماند
هوش مصنوعی: هر آنچه که از دیگران بر من ارزانی شده بود، از من جدا شد؛ تنها چیزی که برای من باقی مانده، آزادی طبیعی و خدادادم من است.
عشق تاراج عجب بر خرمن من رانده است
خاطر خوش، جان آزاد و دل شادم نماند
هوش مصنوعی: عشق به طرز عجیبی زندگی‌ام را به هم ریخته و از من آرامش، روح آزاد و دل شادیم را گرفته است.
رفت فیّاض از سرم اندیشة چین و ختن
این زمان در دل به غیر از فکر بغدادم نماند
هوش مصنوعی: فیاض از ذهنم رفته و اکنون در دل فقط فکر بغداد را دارم، نه اندیشه‌های چین و ختن.